تصفیهخانه بدن!
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، تیر 1339، سال دوم، شماره 6.
تصفیهخانه بدن! (آثار «نظم» در وجود انسان)
هنوز در گوشه و کنار این اجتماع افرادی را میتوان پیدا کرد که از جهازات و دستگاههای اسرار آمیزی که شب و روز در بدن آنها بزرگترین وظایف حیاتی را انجام میدهند کوچکترین خبری نداشته باشند. این ازخود بی خبران انتظار دارند دنیای خارج از وجود خود را بشناسند و از اسرار آن باخبر شوند! و از آن بالاتر به جهان ماوراء ماده هم آشنائی پیدا کرده «خداشناس» هم بشوند! زهی تصور باطل.
بنا بود به اتفاق خواننده عزیز از چند کارگاه بزرگ بدن خود بازدید به عمل آوریم؛ بسم اللّه، از قسمت فوقانی قفسه سینه شروع میکنیم:
اینجا تصفیهخانه بدن است؛ خونهای کثیف از «مرکز پخش مواد غذائی بدن» یعنی «قلب» مرتبا به آن ریخته و در اینجا به دقت تصفیه شده مواد سمی از آن گرفته میشود و مواد حیاتی به آن افزوده میگردد و بار دیگر به قلب تحویل داده میشود. کار این دستگاه شبانه روزی است و کمترین وقفه در کار آن باعث مرگ حتمی است و به قول معروف موجب میشود که انسان نفس زدن را فراموش کند، چون فراموش کردن تنفس چیزی جز از کار افتادن این دستگاه نیست!
ساختمان «ریهها»
مرکز اصلی این دستگاه همان «ریه» یا «شش» یا «جگر سفید» است که وزن آن در مردها به طور متوسط 1200 گرم و در زنها 900 گرم است؛ و این نیز یکی دیگر از دلائل طبیعی است که به ما ثابت میکند که ساختمان مرد و زن برای یک نوع کار ایجاد نشده و ناموس خلقت دو نوع وظیفه که نیازمند به دو نوع وسائل است برای آنها درنظر گرفته است؛ حالا اگر بانوان بگویند این حرفها از «مد» افتاده، مطلب دیگری است.
از موضوع خارج نشویم و برویم از نزدیک ریهها را تماشا کنیم؛ وقتی وارد منطقه ششها میشویم خود را در یک سالنی بزرگ که مجموع مساحت دیوارهای آن بالغ بر 70 متر مربع است مشاهده میکنیم، 70 متر مربع؟ آری 70 متر مربع، مگر میان صندوقچه سینه ما چقدر گنجایش دارد که چنان مساحتی را بتوان در آن پیدا کرد؟ کمی نزدیکتر بیائید و خوب نگاه کنید ببینید ساختمان ریهها مانند «اسفنج»؛ (ابرهای حمام) است که از حفرههای فوق العاده زیاد تو درتو تشکیل یافته و پردههای بسیار نازک و ظریفی آنها را از هم جدا میکند، وقتی تمام سطح دیوارههای آن را روی هم حساب کنیم ملاحظه خواهیم کرد 70 متر میشود. به عبارت دیگر اگر تمام پردههای آن را از هم جدا کرده روی زمین کنار هم بگسترانیم مساحتی را به طول 10 متر و عرض 7 متر میپوشاند! همین است که حجم کار ریهها را فوق العاده زیاد کرده است. ریهها دائمًا در حرکت اند و مرتباً مانند دم آهنگران (یا دم آهنگران مانند آن!) باز و بسته میشوند و تقریبا در مدت سه ثانیه این عمل یک مرتبه صورت میگیرد. حرکات ریه تقریبا غیر ارادی است و در تمام حالات خواب و بیداری کار خود را بدون وقفه انجام میدهد.
عمل «تصفیه» چگونه صورت میگیرد؟
خونهای شفاف و خوشرنگی که در شریانها (سرخ رگها) جریان دارد پس از طی یک مسافت طولانی و مشروب کردن تمام سلولها و رسانیدن مواد غذائی به آنها «اکسیژن» را که یک ماده حیاتی است و برای سوخت سلولها و تولید حرارت غریزی در درجه اول اهمیت است از دست میدهد، در مقابل «گاز کربنیک» که یک ماده سمی است و از احتراق مواد مختلف در بدن به وجود میآید با خود برداشته، با رنگی تیره و افسرده، خسته و نالان به قلب بر میگردد. این خون که در وریدها (سیاه رگها)جریان دارد دیگر قابل استفاده نیست، مسموم است و تقریباً باید اسم آن را «خون مرده» گذارد. قلب، این خون مسموم را به پاس فداکاریها و خدماتی که در راه احیاء سلولهای بدن انجام داده با آغوش باز از راه «دهلیز راست» به خود میپذیرد و بلادرنگ آن را به حجره تحتانی (بطن راست) میریزد، سپس با یک فشار -مانند تلمبههای خودکار- آن را به داخل رگهای مخصوصی که خط ارتباطی میان قلب و ریهها محسوب میشوند به طرف ریهها میراند.
ریهها که در انتظار این میهمان تازه دقیقه شماری میکنند به محض اطلاع از ورود آن شروع به فعالیت مینمایند؛ خون کثیف مزبور به وسیله «موی رگها» (همان رگهای فوق العاده ظریف و باریکی که اگر چه اسمشان موی رگ است ولی به مراتب از مو باریکتر و نازکترند) روی دیوارههای وسیع ریه گسترده میشوند و ریهها با یک حرکت باز میشوند و تمام حفرههای آنها مملو از هوا میشود و به این ترتیب اکسیژن هوا در مجاورت خون قرار گرفته و جز جدار فوق العاده نازک مویرگها حجاب و پرده ای در میان این دو دوست صمیمی نیست. اکسیژن هوا موقع را غنیمت شمرده از جدار رقیق مزبور عبور میکند و وارد خون میشود و گاز فرّار «کربن» هم از آن متصاعد شده به جای اکسیژن مینشیند، و هنگامی که ریهها بسته شدند این گاز قتال با اردنگی همراه ذرات باقیمانده هوا به بیرون فرستاده میشود.
اکنون که یک بازدید اجمالی از این تصفیه خانه عظیم به عمل آوردیم باید هرچه زودتر به درسهای توحیدی که از آن آموخته ایم بپردازیم. در اینجا چند نکته بسیار قابل توجه است:
1. نظم عجیب
در اینجا هم (مانند همه جای عالم) حرکات و جریانات سرسری نیست؛ بلکه همه برطبق برنامه منظمی صورت میگیرد و حساب آن در دقیقه و ساعت و شب و روز معین است. حرکت ریه در اوائل عمر سریع تر و تدریجاً روی حساب مخصوصی از سرعت آن کاسته میشود، سپس در اواخر عمر مجددا سرعت میگیرد، و نیز در حیوانات کوچکتر معمولا سریع تر و در حیوانات بزرگتر کندتر است. بد نیست حساب دقیق باز و بسته شدن ریهها را در سالهای مختلف عمر انسان و در چند نوع مختلف از حیوانات کوچک و بزرگ بدانیم تا با در نظر گرفتن آن بتوانیم به اسرار این تغییرات منظم آشناتر شویم. اینک به جدول زیر توجه کنید:
نام جاندار | سن | تعداد تنفس | واحد تنفس |
---|---|---|---|
انسان | آغاز تولد | 44 مرتبه | در دقیقه |
انسان | 5 سالگی | 26 | در دقیقه |
انسان | 15 تا 20 سالگی | 20 | در دقیقه |
انسان | 20 تا 25 سالگی | 18 | در دقیقه |
انسان | 25 تا 30 سالگی | 16 | در دقیقه |
انسان | 40 سالگی به بعد | 18 | در دقیقه |
اسب | ..... | 10 تا 12 | در دقیقه |
سگ | ..... | 15 تا 20 | در دقیقه |
گربه | ..... | 24 | در دقیقه |
موش | ..... | 150 | در دقیقه |
لابد میپرسید این تغییر تدریجی در سنین عمر و این اختلاف فاحش در میان انواع جانداران برای چیست؟ البته میدانید معمولا هرقدر جانداری ضعیفتر باشد زودتر گرسنه میشود، روی هم رفته مقاومت آن در برابر کمبود مواد حیاتی کمتر است؛ زیرا سلولهای آن لطیف تر و ناتوان تر است و لذا میبینیم که کودکان و پیران درمقابل تشنگی و گرسنگی تحمل کمتری از خود نشان میدهند، بنابراین باید مواد حیاتی به جانداران ضعیف تر در فواصل کوتاه تری برسد. این قانون در مورد «اکسیژن» که یکی از مواد ضروری برای ادامه حیات سلولهاست نیز صادق است و به همین ترتیب مقاومت سلولهای ضعیف تر در برابر مسمومیت ناشی از وجود گازهای سمی نیز کمتر میباشد و باید رفع آنها در فواصل کوتاه تری صورت گیرد. از اینجا سرّ سرعت حرکت ریهها هنگام ضعف انسان «کودکی و پیری» و در جانداران کوچک روشن میشود.
2. تطبیق بر احتیاجات
درموقع ورزش و کارهای سنگین عضلات ما احتیاج به مواد حیاتی بیشتری دارند، به همین جهت در چنین مواقعی ضربان قلب شدیدتر میشود، و خون با سرعت زیادتری سلولها را مشروب و سیر میکند. در این هنگام اگر ریهها دامن همت به کمر نزنند و خوب نجنبنند نمیتوانند جواب قلب را حسابی بدهند و در نتیجه خونهای کثیف که به سرعت به سوی ریهها هجوم میآورند تصفیه نشده باز میگردند و مسمومیت سلولهای بدن را فراهم میسازند. بعکس در موقع خواب و استراحت که نیازمندیهای بدن کمتر است قلب آرامتر کار میکند و نفس هم به آهستگی میآید و میرود. این «موقع شناسی» ریه و قلب و هماهنگی آنها در رفع احتیاجات تن، و تطبیق دادن اوضاع خود بر شرائط موجود راستی از شاهکارهای خلقت است!
3. قدرت فوق العاده
اگر وحشت نکنید مطابق حساب دقیق، شبانه روز از دیوارههای ریه شما حدود ده هزار لیتر خون میگذرد (بدیهی است خون موجود در بدن ما این مقدار نیست ولی چون در فواصل خیلی کوتاه گردش خود را از سر آغاز میکند چنان رقم بزرگی را به وجود میآورد) بنابراین باید گفت بر آورد کار این تصفیه خانه عظیم روزانه ده هزار لیتر و در سال بیش از سه ملیون لیتر است! با در نظر گرفتن مطالب گذشته این راهم میتوانید حساب کنید که در هر شبانه روز به طور متوسط ریه شما سی هزار مرتبه باز و بسته میشود، اما عجیب این است که با تمام این حرفها ما هرگز از نفس کشیدن احساس خستگی نمیکنیم. این قدرت فوق العاده برای عضو لطیفی مانند ریه حقیقتاً جالب است.
4. مواد اولیه از کجا میرسد؟
هر کارگاهی محتاج به مواد اولیه است؛ مواد اولیه مورد لزوم تصفیه خانه تن هواست. خوشبختانه این ماده همه جا هست، در کوچه و بازار و خانه و اطاق و هواپیما و... وجود دارد، اگر هم بخواهیم آن را از خود دور کنیم با فشار زیاد به سوی ما بر میگردد. البته باید این طور هم باشد زیرا ما طاقت دوری اکسیژن هوا را نداریم، ممکن است چند روز با گرسنگی سر کنیم اما بیش از 5 دقیقه نمیتوانیم بدون هوا زنده بمانیم. به همین جهت سازنده این کارگاه ماده مورد نیاز آن را آن قدر فراوان آفریده که همه جا با ما باشد و احتیاجی به حمل و نقل آن هم نداشته باشیم.
طبق محاسباتی که دانشمندان کرده اند ما در هر شبانه روز (به طور متوسط) یازده متر مکعب و یا به حساب وزن 14 کیلوگرم هوا لازم داریم؛ راستی اگر بنا بود هوا به حریم زندگی نرسد چقدر مشکل میشد و اگر محتکرهای بی انصاف جامعه ما تصمیم به احتکار هوا میگرفتند یا کارگران تولید هوا یک روز اعتصاب میکردند تکلیف ما چه میشد؟ لابد میگوئید: هیچ، نفس کشیدن از یادمان میرفت! یا اگر هوا همه جا نبود و میخواستیم یک مسافرت یک ماهه کنیم، این ذخیره بیش از 400 کیلوئی هوا را چگونه میتوانستیم با خود ببریم؟
5. کنترل حرارت
در میان مردم مشهور است که «ریه بادزن قلب است»! و بنظر میرسد که این جمله را از اطباء قدیم گرفته اند، گرچه در بدو امر عبارت یک عبارت بی اساسی بنظر میرسد اما خوب که ملاحظه میکنیم میبینیم این هم نکته ای دارد، زیرا قلب بر اثر حرکت دائمی گرم میشود، ریختن خونهای گرم به بقلب هم بر حرارت آن میافزاید؛ اما همین که خونها از قلب به ریه آمدند و در دیوارههای ریه منتشر شدند و با هوای ملایم تماس پیدا کردند ، مقدار زیادی از حرارت خود را از دست داده و به وسیله «بازدم» به خارج میفرستند، این خون هنگامی که به قلب بر میگردد تأثیر عمیقی در کنترل حرارت قلب دارد لذا هر وقت قلب ما به واسطه گرما زدگی دچار خفقان میشود با تنفس در هوای ملایم آن را تسکین میدهیم این نعمت هم از دولت سر ریههاست.
6. کلاس تهیه
همانطور که گفته شد ریه عضو بسیار لطیف و حساس و زود رنجی است. اگر هوای سرد زمستان با آن شدت برودت سر نزده وارد ریه شود مسلما لطمه و خسارت فراوانی به آن وارد میکند لذا باید قبلا این هوا درس آمادگی را بخواند و باصطلاح «کلاس تهیه» را ببیند و آنگاه وارد منطقه ریه شود؛ جای این کلاس «بینی» است، زیرا در بالای بینی برآمدگی مخصوصی وجود دارد که هوا مجبور است با ملایمت از کنار آن بگذرد. بدیهی است مجاورت ذرات هوا با آن عضو گرم برودت آن را درهم میشکند و اگر هم هوای خشکی باشد کمی رطوبت و بخار آب به آن نیز افزوده میشود تا ریه را خشک و ناراحت نکند، لذا در کتابهای بهداشت به ما سفارش میکنند که اگر میخواهیم در زمستان مبتلا به سرماخوردگی و عواقب وخیم آن نشویم باید همیشه از بینی تنفس کنیم ...
این بود مختصری از درسهای توحیدی که مطالعه این تصفیه خانه تن به ما میآموزد؛ آیا هیچ عقلی باور میکند که این همه آوازهها از طبیعت کور و کراست؟!
ادامه دارد... تلمبۀ خودکار بدن!؟
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.