«تقیه تحبیبی» یک شاهکار دیگر
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، شهریور 1357، سال هجدهم، شماره 6.
«تقیه تحبیبی» یک شاهکار دیگر
- «تقیه» یک وسیله سازنده در راه تحکیم پیوندهای بنیادی جامعه اسلامی
نیاز به «اتحاد» و به هم پیوستگی، برای یک جامعه، همانند نیاز به آب و هوا است. میزان کاربرد نیروهای هر جامعه بستگی به میزان استحکام پیوندهای اجتماعی آنها دارد؛ همان گونه که ضایعات نیروهای عظیم جمعی کاملا مربوط به میزان اختلافها و برخوردهای منفی گروهای اجتماعی است. خلاصه «حیات» و «مرگ» ملتها تا حد زیادی در گرو همین موضوع است.
اینها روشن است؛ مهم این است که بدانیم وصول به یک پیوند قابل اطمینان اجتماعی، هرگز با شعارهای داغ و پرسروصدا، و خطابههای آتشین و اشعار غرورآفرین حماسی به دست نمی آید، حتی توجه دادن افراد به فلسفه اتحاد و نتائج عظیم وحدت صفوف، و خطرات بزرگ نفاق و پراکندگی برای تحقق بخشیدن به این هدف کافی نیست. کار اساسی در این زمینه را، از شناخت ریشههای اختلاف و نفاق هر جامعه باید آغاز کرد، و تا راه حلی برای موارد اختلاف فکر نشود، هیچ قدرتی نمی تواند روح وحدت را _مسیح وار_ در کالبد بی روح یک جامعهی پراکنده بدمد.
حال این سؤال پیش می آید که آیا می توان تمام ریشههای اختلافات عقیده ای، فکری، و سلیقهای و مانند آنرا به کلی از میان برد؟ و از افراد پراکنده، جامعهای ساخت واحد، یکنواخت، یک فکر، یک عقیده و یک سلیقه؛ مانند ظروفی که در اندازهی واحد از یک کارخانه بیرون می آید؟ در برابر این سؤال صریحا باید گفت حتما نه؛ چرا که هیچ قوم و ملتی را _هرچند متشکل و همفکر باشند_ نمی یابیم که دهها ماده اختلاف نداشته باشند؛ مواردی که افزایش آن بسیار آسان و کم کردنش بسیار مشکل است. حتی پیروان آئین و مذهبی مانند اسلام که اصول و فروع و همه چیز آن بر پایه «توحید» و «وحدت» بنا شده باز با گذشت زمان _بر اثر انحراف از مسیر اصلی_ گرفتار انواع اختلافها و شکافها شده اند.
پس چه باید کرد؟ از یک سو بدون وحدت صفوف، هیچ کاری از پیش نمی رود و از دیگر سو رسیدن به وحدت، به وسیله از میان بردن تمام عوامل اختلاف عملا ممکن نیست. آیا با این حال باید بنشینیم تا موریانهی اختلاف، همهی ستونهای کاخ جامعه را بخورد و واژگون سازد؟ یا راهی به سوی «وحدت نسبی» وجود دارد؟ اینجاست که متفکران جهان امروز به فکر فرمولی افتاده اند که با آن بتوان به این هدف تحقق بخشید، و فرمول زیر خلاصهی نتیجه این تلاش است:
1. واحدهای بزرگ جامعه صرف نظر از نژاد و رنگ و زبان و موقعیت اجتماع و مذهب باید یک سلسله حقوق اجتماعی را به عنوان «حقوق بشر» به رسمیت بشناسند و در مورد اتباع خود و دیگران به کار بندند.
2. هر کشوری باید گروهای اجتماعی خود را چنان آموزش دهد که برای حفظ وحدت، و در نتیجه وصول به یک سلسله منافع اصولی و اساسی جمعی، از قسمتی از خواستههای شخصی خود بگذرند و به آنها تفهیم شود جمود بر روی خواستهها و مضایقه از هرگونه فداکاری در این زمینه، راه را بر روی منافع بزرگتر می بندد؛ بلکه گاه موجودیت جامعه را به خطر می افکند.
3. به همهی افراد بیاموزند که عقاید دیگران را _تا آنجا که خطری برای جامعه ایجاد نکند و موجب از میان رفتن اصول اساسی نشود_ محترم بشمرند و از جریحه دار ساختن عواطف دیگران بپرهیزند.
4. به آنها تفهیم کنند که حتی در آداب و رسوم معقول یکدیگر، شرکت جویند و از این طریق به جلب محبت دیگران کمک کنند.
این فرمول در برنامههای اسلامی از چهارده قرن پیش تحت عنوان یک نوع تقیه (تقیه تحبیبی) وجود داشته است؛ بی آنکه شکل افراطی به خود بگیرد.
توضیح اینکه
می دانیم مسلمانان به فرقههای مختلفی تقسیم شده اند که از همه مهمتر دو گروه «شیعه» و «اهل سنت» است؛ و با نهایت تأسف این اختلاف بلافاصله پس از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) به وجود آمد. بحث از علل این انشعاب از موضوع این مقاله خارج است و در بسیاری از کتب تشریح شده است ولی فعلا آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که در هر حال امروز ما با چنین تفرقه و ماده اختلاف ناراحت کنندهای رو به رو هستیم. اگر فکر کنیم که می توانیم یکی از این دو گروه را به کلی از راه خود منصرف ساخته و به گروه دیگر ملحق سازیم، مثلا پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) همهی اهل سنت را با تبلیغات مستمر و پی گیر از راه و روش خود بازگردانند، این کار عملا غیرممکن است؛ درست است که نباید دست از تبلیغ منطقی و معرفی نقاط روشنی که در مکتب ما وجود دارد به سایر برادران ملسمان، برداریم ولی به طور قطع وحدت عقیده حداقل در آینده نزدیک غیرممکن به نظر می رسد. در این صورت آیا باید با دور کشی و جدائی از یکدیگر محیطی پر از سوء ظن و بدگمانی فراهم سازیم؟ آیا به عوامل بیگانه و دشمنان اجازه دهیم که گروههای ما را به جان هم بیندازند و نیروهائی که باید صرف عقب راندن دشمنان گردد در نابودی برادران تباه شود؟ و یا اینکه بجای همه اینها سعی کنیم با نزدیکی هرچه بیشتر پایههای تفاهم عمومی را روز به روز محکمتر سازیم، و نشان دهیم که علی رغم اختلافات موجود، در اصول اساسی اسلام با هم توافق کامل داریم، و برای حفظ آنها و حفظ کشورهای اسلامی در یک صف ایستاده ایم و هرگونه فداکاریای می کنیم. به یکدیگر احترام می گذاریم، از یکدیگر حمایت می کنیم، و برای کم کردن فاصلهها می کوشیم، و حتی در صورت لزوم از ذکر نقاط اختلاف خودداری می نمائیم، و در کتمان پارهای از این مسائل کوشش داریم تا انگیزههای محبت و اتحاد و دوستی تحکیم گردد و رخنهای در اتحاد اسلامی ما ایجاد نشود.
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «إِيَّاكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلاً يُعَيِّرُونَّا بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ اَلسَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ كُونُوا لِمَنِ اِنْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لاَ تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اِشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لاَ يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَيْءٍ مِنَ اَلْخَيْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اَللَّهِ مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ اَلْخَبْءِ قُلْتُ وَ مَا اَلْخَبْءُ قَالَ اَلتَّقِيَّةُ»(1)؛ (از اینکه کاری کنید که در برابر مخالفان مایهی سرزنش ما شود به شدت بپرهیزید؛ زیرا مردم پدر را به خاطر اعمال فرزندِ بدش ملامت می کنند. سعی کنید مایهی زینت و آبروی ما باشید نه عیب ما، در مراکز آنها [اهل تسنن] نماز بگزارید، و از بیماران عیادت کنید و در مراسم تشیع جنازه آنها حاضر شوید و در هرکار خیر، پیشقدم گردید [و در این راه در صورت لزوم به خاطر جلب محبت و اتحاد، اختلاف خود را کتمان کنید]. به خدا سوگند بهترین عبادت [در اینگونه موارد] کتمان است. راوی حدیث می گوید: پرسیدم کتمان چیست؟ فرمود: «تقیه»).
در حدیث دیگری از امام می خوانیم: «رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً اِجْتَرَّ مَوَدَّةَ اَلنَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ حَدِّثُوهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اُسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا يُنْكِرُونَ»(2)؛ (خداوند بندهای را رحمت کند که محبت مردم را به سوی خود جلب کند و آنچه مورد اتفاق [همه مسلمانها] و پذیرش آنها است بگوید و از آنچه مورد قبول آنها نیست صرف نظرکند).
و نیز از آن امام(علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده که فرمود: «پروردگار به من دستور داده با مردم مدارا کنم (و آنها را تحت فشار قرار ندهم) همانگونه که به واجبات و فرائض دستور داده است». سپس امام(علیه السلام) فرمود: «خداوند پیامبرش را به وسیله «تقیه» اندرز داد (به او فرمان داد که برای تحبیب مردم با آنها مدارا کند)».(3)
اشتباه نشود مفهوم این سخن آن نیست که پیروان مکتب حق دست از مکتب خود بردارند و در دیگران حل شوند؛ بلکه مقصود آن است که در زمینهی هدفهای کلی و اصولی با بلند نظری و آینده نگری و گذشت و فداکاری، به مسائل بنگرند و در برابر دشمنان مشترک روی نقاط مشترک تکیه کنند و از آنچه مایهی تفرقه است بپرهیزید؛ و اگر از مسائل اختلافی سخن می گویند، کاملا در چهار چوب بحثهای منطقی و دوستانه سخن گویند و به محض اینکه کار به مشاجره و مطالب غیر دوستانه می رسد فورا سخن را قطع کنند. این دستور مخصوصا برای امروز مسلمانان که از یک سو در چنگال صهیونیست غاصب و زورگو و لجباز و از سوی دیگر در چنگال استعمار وسیع جهانی گرفتارند نهایت ضرورت را دارد.
ادامه دارد... افشاگران فداکار!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.