درس اخلاق - جلسه 002 - 96/08/03

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

درس اخلاق - جلسه 002 - 96/08/03

بحث در مورد اهميّت مسايل اخلاقى بود. در اين زمينه رواياتى مورد بحث قرار گرفت، كه از جمله آنها حديث مشهور «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلاقِ» بود كه شرح و تفسير آن گذشت.

بسم الله الرحمن الرحيم

اهميت اخلاق

در جلسه گذشته مطالبى در مورد آثار مباحث اخلاقى مطرح شد؛ در اين جلسه به اهميّت اخلاق مىپردازيم. در منابع اسلامى يعنى كتاب و سنّت، آيات و روايات فروانى در اين زمينه وجود دارد. براى پى بردن به اهميت اخلاق اسلامى در منابع اسلامى بايد به سراغ اهداف بعثت پيامبران الهى(ع) برويم. اين كه شهادت مىدهيم محمد(ص) فرستاده خداست (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداً رَسُولُ اللهِ) بايد این را نیز بدانيم که براى چه كارى فرستاده شده است.

هدف از بعثت

در حديث معروفى كه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده مىخوانيم:

«اِنَّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلاقِ؛[1]  من فقط براى اين مبعوث شدهام كه محاسن اخلاقى را تكميل كنم».

اين حديث در منابع شيعه و اهل سنّت آمده است. مرحوم علّامه مجلسى آن را در بحارالانوار، جلد 78، صفحۀ 382 آورده و بيهقى در السنن الكبرى، جلد 10، صفحۀ 192، ذكر كرده است.

تحليل و توضيح روايت

الف) معناى انّما

كلمه «انّما» در ابتداى حديث، كه از ادوات حصر محسوب مىشود، نشان مىدهد كه تكميل مكارم اخلاق تنها هدف بعثت است. در حالى كه پيامبران(ع) اهداف مختلفى را تعقيب مىكردند و ما در كتاب پيام قرآن ده هدف مهم براى بعثت پيامبران(ع) بيان كردهايم.[2]  بنابراين، معناى روايت فوق اين است كه تمام اهداف بعثت به تكميل مكارم اخلاق بر مىگردد؛ ان شاء الله شرح اين مطلب در مباحث آينده خواهد آمد.

ب) تفسير اتممّ

پيامبر(ص) نفرمود: «مكارم اخلاق را براى شما مىآورم» بلكه فرمود: «آمدهام مكارم اخلاق را تكميل كنم»؛ منظور حضرت از تكميل مكارم اخلاقى چيست؟

دو احتمال وجود دارد:

1. پيامبران الهى كه قبل از پيامبرخاتم(ص) مبعوث شدهاند و تعداد آنان را 124 هزار نفر گفتهاند،[3]  پايههاى اخلاق را نهاده و براى تربيت مردم و تهذيب اخلاق آنها زحمات فروانى كشيدهاند. پيامبر اسلام(ص) مبعوث شد تا زحمات آن بزرگواران را تكميل و مكارم اخلاق را كامل كند.

2. خداوند متعال به صورت فطرى در درون انسانها ريشههاى اخلاق حسنه را به وديعت نهاده است و لذا هر انسانى عدالت و امانت و صداقت و مانند آن را دوست دارد، و از دروغگويى و ظلم و خيانت و مانند آن متنفّر است؛ هر چند به هيچ دين و آيينى پایبند نباشد. پيامبر اسلام(ص) آمده كه اين اصول اخلاقى را كامل كند.

اين كه در برخى روايات آمده است: «اَلنّاسُ مَعادِنُ كَمعادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ؛[4]  مردم همچون معادن طلا و نقرهاند»، به همين مطلب اشاره دارد. پيامبران الهى(ع) استخراجكنندگان اين معادن و تربيتكنندگان آن هستند. مهندسان معدنشناس ابتدا موادّ معدنى را استخراج كرده، سپس مواد اصيل را از غير اصيل جدا كرده و مادّه معدنى را تربيت مىكنند و پرورش مىدهند. نتيجه اين كه: مردم همانند معادن طلا و نقرهاند و ريشههاى مسايل اخلاقى در درون آنها وجود دارد.

ج) مكارم اخلاق چيست؟

مكارم اخلاق در روايات مختلف تفسير شده است. از جمله در حديث نابى از امام صادق(ع) مىخوانيم كه فرمود:

«خداوند متعال حضرت محمد(ص) را به مكارم اخلاق اختصاص داد. پس (شما اى كسانى كه پيرو آن حضرت هستيد) خود را آزمايش كنيد. اگر اين ويژگىهاى اخلاقى در وجودتان بود، خداوند عزوجل را حمد و سپاس كنيد و آنها را پررنگتر و زيادتر نماييد». سپس حضرت آنها را در ده صفت اخلاقى به شرح زير بيان كرد: «يقين، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غيرت، شجاعت و شخصيّت».[5]

1. يقين

اوّلين مصداق مكارم اخلاق در اين روايت «يقين» شمرده شده است؛ در حالى كه يقين جزء اعتقادات است. هر مسلمانى بايد از روى دليل و برهان (البته هر كس به فراخور حال خود) يقين به خدا و پيامبر(ص) و عدالت الهى و ديگر مسايل اعتقادى داشته باشد. پس چرا اين صفت جزء مكارم اخلاق به شمار آمده است؟

به نظر ما منظور از يقين در اينجا، آثار يقين است. كسى كه يقين به خدا و پيامبر(ص) و قرآن و ديگر مسايل اعتقادى داشته باشد آراسته به فضايل اخلاقى شده و رذايل اخلاقى را از خود دور مىكند.

2. قناعت

دومين مصداق مكارم اخلاق قناعت است. ولى بايد توجّه داشته باشيم كه قناعت به معناى ترك فعاليّت براى زندگى نيست؛ بلكه به معناى قانع بودن به زندگى ساده مىباشد. مشكل بيشتر مردم ترك قناعت است و اين كار سبب مىشود كه چنان افرادى به سمت كارهاى خلاف بروند.

برخى از محققان گفتهاند: مجموعه مصارف زندگى به سه دسته تقسيم مىشود: ضروريّات، رفاهيّات و تشريفات.

كمترين اموال دنيا صرف ضروريّات مىشود؛ رفاهيّات در مرحله بعد قرار دارد و بيشترين آن در تشريفات هزينه مىگردد. اين كار عامل انواع مشكلات و بدبختىها براى آلودگان به آن است.

ازدواج ساده، منزل ساده، وسايل ساده، مهمانىهاى ساده و سادهزيستى در امور ديگر... و خلاصه اينكه قناعت گنجی تمامنشدنى است.[6]  و هر كس چنين گنجى داشته باشد تمام زندگىاش

تأمين مىشود.

3. صبر

خوانندگان گرامى! برادران و خواهران محترم! زندگى خالى از مشكلات و ناملايمات نيست. اگر كسى تصوّر كند زندگى بىمشكل يافت مىشود، سخت در اشتباه است.

دنيا بسان درختى است كه هم گل دارد و هم خار. براى رسيدن به گلها بايد نيش خارها را تحمّل كرد. در چنين دنيايى بدون صبر و استقامت نمىتوان به زندگى ادامه داد.

بيمارىها، مرگوميرها، ركود و كسادى كسب و كار، تورّم، خيانتها، نارفيقىها، افتادن و برخواستنها، از جمله مشكلات دنياست كه گريزى از آن نيست و چاره آن صبر و استقامت است.

4. شكر

مصرف نعمتهاى الهى در جاى خود، شكر آن نعمت محسوب مىشود. از چشم بايد براى ديدن آيات خدا در جهان هستى استفاده كرد. شكر نعمت سلامتى آن است كه از آن براى حل مشكل مشكلداران بهره گرفت. و اگر هر نعمتى را در جاى خودش مصرف كنيم خداوند آن را زياد خواهد كرد.[7]

5. حلم

همواره در هر جامعهاى افراد خشن و تندرو وجود داشته و خواهد داشت. ما بايد در برابر آنها صبور و حليم باشيم؛ همانگونه كه رهبران دينى ما و علما و بزرگان چنين بودند.

مرحوم آية الله سيّد عبدالهادى شيرازى 1 در نجف اشرف سكونت داشت و از علماى بزرگ محسوب مىشد كه خداوند غريق رحمتش كند. يك نفر نامهاى سراسر توهين و فحش و ناسزا خطاب به وى نوشت و تقاضاى نصف پول خريد يك منزل را كرد.

اين عالم بزرگ از كوره در نرفت، بلكه با صبر و حوصله آن را مطالعه كرد و با خود گفت: اگر ما نصف پول منزل را به وى بدهيم بقيّۀ آن را از كجا تهيّه كند! روز بعد وقتى صاحب نامه را ديد اصلاً به روى خود نياورد كه نامهاش را خوانده و كمك خوبى به او كرد!

آرى، متخلّق به اخلاق نبوى بايد در مواجهه با خشونت و نامهربانىها اهل حلم و بردبارى و تحمّل باشد.

6. حسن خلق

ششمين صفت از صفات نيك پيامبر(ص)، كه امام صادق(ع) به آن اشاره كرده، حسن خلق است. سرمايهاى كه مىتوان با آن انتظارات بىحدّ و حصر مردم را پاسخ گفت.

رسول اكرم(ص) خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمود:

«اِنَّكُم لَنْ تَسَعُوا النّاسَ بِاَمْوالِكُمْ فَسِّعوهُم بِأخلاقِکُم؛[8]  شما نمىتوانيد با اموال و دارايى خود توقّعات مردم را پاسخ گوييد (چون انتظارات مردم نامحدود و دارايى شما محدود است) امّا مىتوانيد با اخلاق خوبتان پاسخگوى آنها باشيد».

حقيقتاً حسن خلق سرمايه تمامنشدنى و پرجاذبهاى است.

يكى از رجال سياسى پيشين مىگفت: به روستايى در همدان رفتم، مشاهده كردم كه مردم روستا روحانى خود را در حدّ پرستش قبول دارند، با اين كه سواد زيادى هم نداشت! اين مطلب براى من معمّا شده بود. تا اين كه روزى يكى از اهالى روستا به ديدن ايشان آمد. روحانى احوالپرسى گرمى با او كرد و از حال خودش و خانوادهاش و فرزندانش پرسيد. سپس از حال گاوش كه مريض شده بود نيز سؤال كرد! اينجا بود كه پاسخ سؤال خود را يافتم و حسن خلق او را عامل آن همه عشق و ارادت دانستم. اخلاق حسنه و معاشرت صحيح و روى گشاده و حسن خلق اكسيرى است كه مىتواند معجزه كند و خيلى از نقائص را مىپوشاند.

7. سخاوت

جهان هستى، عالم سخاوت است. خورشيد عالمتاب با نورافشانيش نسبت به همه موجودات سخاوت مىورزد. هر روز مقدار زيادى از حجم خورشيد سوخته و تبديل به نور مىشود تا عالم هستى از آن بهره بگيرد.

امّا از آنجا كه حجم خورشيد بسيار بزرگ است خم به ابرو نمىآورد. خورشيد از خود مايه مىگذارد تا به ما خدمت كند. اگر نور خورشيد نبود هيچ موجود زندهاى قادر بر ادامه حيات نبود و كره زمين تبديل به بيمارستان و گورستان مىشد.[9]

زمين هم سخاوتمند است و مرتّب از آنچه كه خداوند در درونش به وديعت نهاده در اختيار موجودات زنده قرار مىدهد. هوا و فضاى اطراف ما نيز اهل سخاوتند. خلاصه اين كه عالم هستى، عالم سخاوت است. در چنين جهانى كه همه سخاوتمندند بخيل، وصله ناجور به شمار مىرود. بنابراين، ما هم بايد اهل سخاوت باشيم تا وصله همرنگ جهان هستى باشيم. در ضمن توجّه به اين نكته لازم است همه آنچه را خداوند به ما عنايت كرده فقط براى خودمان نيست، بلكه بايد ديگران را هم در آن سهيم كنيم.

اگر عقل و هوش سرشارى دارى، از آن براى حلّ مشكلات ديگران استفاده كن. اگر مال و ثروت فراوانى دارى، از آن براى رفع نياز نيازمندان بهره بگير. اگر از قوّت و قدرت فوقالعادهاى بهرهمندی، از آن براى كمك به ضعفا استفاده كن. اگر شاهد بىراهه رفتن كسى هستى راه را به او نشان بده. اگر اختلاف و كدورتى در ميان خانوادهاى مىبينى، براى برطرف كردن آن تلاش كن كه اينها همه مصداقهاى سخاوت است.

اين همه تأكيدهاى خداوند متعال و حضرات معصومين در كتاب و سنّت بر انفاق و كمك به ديگران، براى زنده نگهداشتن روحيه سخاوت است.

8. غيرت

انسان بايد غيرت داشته باشد و اجازه ندهد نواميس مسلمين به صورت مبتذل در جامعه ظاهر شوند و آلودگان و هوسبازان چشم طمع به نواميسش بدوزند و بهطور جدى و هميشگى از ناموس خود دفاع كند.

متأسّفانه در عصر و زمان ما غيرتها بر اثر گناه و معصيت و افزايش عوامل فساد، رو به ضعف مىرود.

9. شجاعت

يكى از مصاديق مكارم اخلاق كه در وجود مقدّس پيامبر اكرم(ص) بود شجاعت است. على(ع) در اين باره مىفرمايد:

«هر زمان در ميدان جنگ عرصه بر ما تنگ مىشد به رسول خدا(ص) پناه مىبرديم».[10]  و آن حضرت با شجاعت فوقالعادهاش مشكل را حل مىكرد. در هنگامه نبرد، رسول خدا(ص) در خطّ مقدم جبهه بود؛ برعكس آنچه كه امروز مرسوم است كه فرماندهان جنگ در صفوف آخر جبهه هستند.

حضرت على(ع) نيز فوقالعاده شجاع بود به گونهاى كه فرمود: «اگر تمام عرب در يك طرف و من در طرف ديگر باشم، پشت به جنگ نمىكنم!»[11]

ما پيروان رسول خدا(ص) و على مرتضى(ع) نيز بايد شجاعت را از آن بزرگواران بياموزيم نه اين كه بر اثر فقدان شجاعت فريضه مهمى چون امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيم.

اگر امر به معروف و نهى از منكر با زبان خوش و توأم با ادب و احترام باشد مشكلى رخ نخواهد داد و مؤثر مىشود. ما بايد شجاعانه به تكاليف و وظايف خود عمل كنيم كه خداوند قطعا از ما حمايت خواهد كرد.[12]

10. مروّت

معادل فارسى «مروّت» شخصيّت است. انسان با ايمان نبايد تن به ذلّت دهد؛ بلكه بايد شخصيت خود را حفظ كند وبا انسانهاى بىشخصيّت و ذليل رفاقت نكند. امام حسين(ع) مصداق بارز اين صفت بود و لذا جان داد، امّا تن به ذلّت نداد.

وظيفه ما

ده مصداق از مصاديق مكارم اخلاق كه پيامبر اكرم(ص) متخلّق به آن بود بيان شد. وظيفه ما اين است كه در اين صفات و ديگر ويژگىهاى اخلاقى به آن حضرت اقتدا كرده، و اين فضايل اخلاقى را در خود پياده كنيم.

علماء و دانشمندان دينى بايد با دو بال پرواز كنند: بال علم و اخلاق. اگر علم نباشد و جهل جايگزين آن شود، اخلاق به بيراهه مىرود و اگر عالم متخلّق به اخلاق اسلامى نباشد، علمش به خطا مىرود. بنابراين، براى رسيدن به سرمنزل مقصود به هر دو بال نيازمنديم.

وسيله ارتباط بين خدا و بنده

در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) مىخوانيم:

«جَعَلَ اللهُ سُبْحانَهُ مَكارِمَ الاَخْلاقِ صِلَةً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عِبادِه فَحَسْبُ اَحَدِكُمْ اَنْ يَتَمَسَّكَ بِخُلْقٍ متصلٍ بِالله»[13] ؛ خداى سبحان صفات خوب و برجسته اخلاقى را پل ارتباطى بين خود و بندگانش قرار داده است؛ بنابراين كافى است كه با اتصاف به اخلاق اسلامى ارتباطت با خداوند برقرار شود». اگر مىخواهى با خدا ارتباط داشته باشى، طبق روايت فوق راهش اتصاف به اخلاق خوب و برجسته است.

از يكى از صفات و فضايل اخلاقى شروع كن و با تمرين و ممارست آن را در خود پياده كن، سپس به سراغ دومى و سومى و چهارمى و... برو تا تو را با خدا پيوند دهد.

نتيجه بحث

از آنچه در اين درس گفته شد، نتيجه مىگيريم كه:

هرچند اهداف بعثت انبياء و پيامبران ده هدف مهم است؛ امّا همه آنها به مسأله اخلاق پيوند مىخورد. و لذا در روايت معروف، كه در ابتداى بحث گذشت، همه اهداف انبياء را در مكارم اخلاق خلاصه كرده است كه شرح آن خواهد آمد.

خداوندا! رذايل اخلاقى را از ما دور كن و به ما توفيق اتّصاف به فضايل اخلاقى را عنايت فرما، تا ارتباط ما بنگان با خدايمان قوىتر و مستحكمتر گردد.

 


[1] . كنز العمال، ج 3، ص 16، ح 5217.

[2] . پيام قرآن، ج 7، ص 18 به بعد.

[3] . ميزان الحكمة، ج 8، ص 289، باب 3716، ح 19575.

[4] . بحارالانوار، ج 61، ص 65، ح 51.

[5] . ميزان الحكمة، ج 3، ص 138، باب 1118، ح 5283.

[6] . نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، ج 3، ص 362، حكمت 371.

[7] . سوره ابراهيم، آيه 7.

[8] . المحجة البيضاء، ج 3، ص 291.

[9] . شرح بيشتر را در كتاب «سوگندهاى پربار قرآن»، ص 63 به بعد مطالعهفرماييد.

[10] . نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، ج 3، ص 322، ح 9.

[11] . نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، ج 3، ص 124، نامه 45.

[12] . سوره محمّد، آيه 47.

[13] . ميزان الحكمة، ج 3، ص 137، باب 1116، ح 5266.

پی نوشت:
[1] . كنز العمال، ج 3، ص 16، ح 5217.
[2] . پيام قرآن، ج 7، ص 18 به بعد.
[3] . ميزان الحكمة، ج 8، ص 289، باب 3716، ح 19575.
[4] . بحارالانوار، ج 61، ص 65، ح 51.
[5] . ميزان الحكمة، ج 3، ص 138، باب 1118، ح 5283.
[6] . نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، ج 3، ص 362، حكمت 371.
[7] . سوره ابراهيم، آيه 7.
[8] . المحجة البيضاء، ج 3، ص 291.
[9] . شرح بيشتر را در كتاب «سوگندهاى پربار قرآن»، ص 63 به بعد مطالعهفرماييد.
[10] . نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، ج 3، ص 322، ح 9.
[11] . نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، ج 3، ص 124، نامه 45.
[12] . سوره محمّد، آيه 47.
[13] . ميزان الحكمة، ج 3، ص 137، باب 1116، ح 5266.
تاریخ انتشار: « 1396/07/29 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 4383