مباحث خیارات - جلسه 037 - 97/09/06

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 037 - 97/09/06

بحث ما در خیار تدلیس است و به مناسبت وارد بحث «تصریه» شدیم. تصریه به این معنا است که حیوان کم شیر را چند روزی ندوشند تا پستانش پر شود و بعد به عنوان حیوان پرشیر به فروش برسانند.

موضوع: خیار تدلیس (تصریه)

بحث ما در خیار تدلیس است و به مناسبت وارد بحث «تصریه» شدیم. تصریه به این معنا است که حیوان کم شیر را چند روزی ندوشند تا پستانش پر شود و بعد به عنوان حیوان پرشیر به فروش برسانند.

گفتیم مسأله در مورد «تصریه» اجماعی است و قاعده ی لا ضرر و سیره ی عقلاء بر آن جاری است زیرا اگر کسی متعمدا تدلیس کند و اجناسی را با مارک های تقلبی بفروشد یا کارهایی شبیه آن انجام دهد او را مجازات و تعزیر می کنند و حتی اگر تقلب در کالاها شدید باشد معامله را باطل می دانند.

روایات تصریه در منابع ما محدود به چند روایت ضعیف است ولی در کتب عامه بازتاب بسیاری دارد از جمله در صحیح بخاری آمده است: عن ابی هریرة: قال النبی ص لا تُصِرّوا الابل و الغنم فمن ابتاعها بعد فأنه بخیر النظرین (یعنی مخیّر است فسخ کند یا قبول نماید) بعد ان یحتلبها ان شاء امسک و ان شاء ردها و صاع تمر (علاوه بر پس دادن، یک صاع خرما هم بدهد زیرا شیرش را دوشیده و مصرف کرده است).[1]

قال سمعت عبد الله بن عمر یقول قال رسول الله (ص): من ابتاع مُحَفَّلَة (حیوانی که شیر در پستانش جمع شده است و مراد از «حفلة» همان اجتماع است.) فهو بالخیار ثلاثة ایام فأن ردها رد معها مثل او مثلی لبنها قمحا (به اندازه ی شیر یا دو برابر آن گندم دهد). [2]

بیهقی نیز در کتاب خود شانزده حدیث در این مورد نقل کرده است.[3]

از مجموع این احادیث استفاده می شود که حیوانی در آن تدلیس شده و مصراة است مشتری بین فسخ و امضاء مخیّر است و اگر فسخ می کند باید معادل شیری که از حیوان مصرف کرده است را بر گرداند. به هر حال تعدد این روایات بعید می نماید که این روایت از رسول خدا (ص) صادر نشده باشد مخصوصا که در این مسأله کسی داعی بر جعل ندارد.

بقی هنا امور:

الامر الاول: آنچه درباره ی حیوان مصرّاة گفتیم در مورد تدلیسِ مشابه که در جلسه ی گذشته به دوازده مورد آن اشاره کردیم نیز جاری است. زیرا اگر دلیل ما در مورد حیوان مصرّاة قواعد مانند لا ضرر و سیره ی عقلاء باشد، این قواعد در ما بقی نیز جاری است. بنا بر این اگر حیوانی را با داروی نیروبخش قوی کردند و به عنوان حیوان نیرومند فروختند و بعد مشخص شد که حیوان ضعیفی است در آن خیار وجود دارد. همچنین در مورد باغی که میوه هایش را نچیدند تا محصول آن پربار به نظر آید.

این در صورتی است که بر اساس قواعد اقدام کنیم ولی اگر دلیل ما روایات باشد، می گوییم: عرف از حیوان مصرّاة الغاء خصوصیت می کند زیرا این گونه مسائل به گونه ای نیست که در آن تعبد محض باشد.

الامر الثانی: حکم ارش در حیوان مصرّاة جاری نمی شود و در موارد مشابه آن نیز جاری نمی گردد. مثلا نمی توان گفت که اگر حیوان پرشیر باشد قیمتش فلان مقدار است و اگر کم شیر باشد فلان مقدار و ما به التفاوت را بگیرد.

علت آن این است که در خیار عیب نیز حکم به ارش با مشکل روبرو بود و روایتی بر آن دلالت نداشت و تنها دلیل ما بر ارش، اجماع تعبدی بود. مخصوصا که در ما نحن فیه سیره ی عقلاء بر ارش وجود ندارد. بله اگر طرفین راضی به ارش شوند اشکالی در آن وجود ندارد ولی بحث در جایی است که تراضی در کار نباشد و مشتری بخواهد بایع را مجبور به ارش نماید که گفتیم جایز نیست.

الامر الثالث: در حیوان مصرّاة نه تنها خیار تدلیس وجود دارد خیار حیوان هم وجود دارد. زیرا اگر عیبی در حیوان بود علاوه بر بر خیار تدلیس خیار عیب هم وجو.د داشت و حتی خیار مجلس هم در آن وجود دارد. در یک مورد می توان چند خیار را در عرض هم تصور کرد.

این نکته را باید توجه داشت که آیا دوشیدن حیوان نوعی تصرف در حیوان می باشد که در نتیجه خیار تدلیس ساقط شده باشد و از طرفی ارش هم وجود ندارد در نتیجه مشتری از هر دو محروم می شود؟ مخصوصا اگر شیر را مصرف کرده باشد زیرا در این صورت بخشی از متاع را مصرف کرده است که همان شیر باشد و بخشی از آن که حیوان باشد باقی مانده است؟

نقول: تصرف او در اینجا برای اختبار بوده است و البته راهی برای شناخت تدلیس جز این تصرف نیست. اگر این خیار بخواهد مانع از تصرف باشد باید خیار تدلیس در موارد مشابه نیز موجب سقوط خیار تدلیس باشد مثلا حیوانی که به او مواد نیروزا داده اند را مشتری مدتی سوار می شود و اختبار می کند.

نتیجه اینکه این تصرفات که برای اختبار است موجب سقوط خیار تدلیس نیست.

نکته ی بعدی این است که خیار تدلیس کی به وجود می آید آیا بعد الاختبار می آید و یا قبل الاختبار نیز در واقع خیار تدلیس وجود دارد و فقط مشتری از آن بی خبر است و بعد از اختبار وجود آن از ابتدا مشخص می شود؟

به نظر ما خیار از ابتدا است و اینکه در بعضی از کلمات آمده است که خیار بعد از اختبار است صحیح نمی باشد.

همچنین از بعضی از کلمات استفاده می شود که اختبار فقط در سه روز است. این در حالی که شیر را روز به روز می دوشند و حساب می کنند و هر روز مقدار شیر او را می سنجدند. بنا بر این لازم نیست سه روز اختبار کرد بلکه اختبار در یک روز هم حاصل می شود.

الامر الرابع: اینکه در اخبار شیعه و اهل سنت آمده است که باید صاعی از تمر یا گندم بدهند از باب تعبد است یا از باب قاعده می باشد؟ قاعده می گوید که شیر مثلی است و باید مثل آن را تحویل داد. از این رو علماء به زحمت افتاده اند زیرا دیده اند که این قانونی که در این روایات آمده است با قواعد هماهنگ نیست.

ان شاء الله در جلسه ی آینده به این بحث خواهیم پرداخت.


 

پی نوشت:
                      
    
تاریخ انتشار: « 1397/09/03 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2447