مباحث خیارات - جلسه 040 - 97/09/11

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 040 - 97/09/11

بحث در خیار تعذر تسلیم است یعنی عقد خوانده شد و مبیع هنگام عقل قابل تسلیم بود ولی بعد از عقد و قبل از قبض غاصبی آن را برد. مشتری در اینجا مخیّر است صبر کند تا آن جنس به دستش برسد و یا اینکه از خیار تعذر تسلیم استفاده کند و معامله را فسخ کند.

موضوع: خیار تعذر تسلیم

بحث در خیار تعذر تسلیم است یعنی عقد خوانده شد و مبیع هنگام عقل قابل تسلیم بود ولی بعد از عقد و قبل از قبض غاصبی آن را برد. مشتری در اینجا مخیّر است صبر کند تا آن جنس به دستش برسد و یا اینکه از خیار تعذر تسلیم استفاده کند و معامله را فسخ کند.

بحث به فروعی رسید که مربوط به این خیار می باشد و به فرع سوم رسیده ایم:

الفرع الثالث: آیا بایع ضامن منافعی که بعد از عقد حاصل می شود هست؟

بایع جنس را فروخت و چند روز طول کشید و مبیع توسط غاصب برده شد. این چند روزی که مبیع دست بایع بوده است اگر مبیع منافعی داشت آن منافع مال مشتری است. همچنین اگر در دست غاصب منافعی در مبیع به وجود آمد آن منافع مال مشتری است و غاصب ضامن مشتری می باشد. عجیب اینکه بعضی از بزرگان گفته اند که بایع ضامن اصل است و ضامن منافع نیست.

صاحب جواهر می فرماید: كيف كان فـ ( لا يلزم البائع أجرة المدة على الأظهر ) لأن المضمون عليه إنما هو العين وما كان من توابعها الداخلة في البيع (مثلا اسبی بوده که زین داشته که زین جزء بیع بوده) ، وليست المنفعة (مانند شیر گوسفند) من هذا القبيل وانما هي نماء المبيع فلا تكون مضمونة.[1]

ما می گوییم که منافع مانند اجاره، شیر و مانند آن مال مشتری است از این رو چرا نباید بایع ضامن باشد؟ بنا بر این اگر مشتری صبر کند تا بایع مبیع را پیدا کند در این صورت بایع هم باید عین را تحویل دهد و هم منافع آن را. البته بایع باید عین و منافع را از غاصب بگیرد ولی اگر مبیع را غاصب نبرده باشد و نزد بایع باشد و مشتری فقط راضی باشد که مبیع را مثلا دو ماه دیگر تحویل بگیرد بایع باید هم عین را در دو ماه بعد تحویل دهد و هم منافع این دو ماه را زیرا رضایت مشتری به تأخیر دلیل بر چشم پوشی او از منافع نیست.

اللّهم الا ان یقال که تعذر تسلیم در حکم تلف است و همان طور که جنس تلف شود بعد از تلف، بایع منافع آن را ضامن نیست در اینجا نیز همین گونه است. اما در این صورت معامله باطل می شود و دیگر فسخ در آن راه ندارد و مشتری باید ثمن را بر گرداند. بنا بر این حکم به خیار با عدم ضمان منافع توسط بایع سازگاری ندارد.

الفرع الرابع: خیار تعذر تسلیم علاوه بر بیع در اجاره و عقود لازمه ی دیگر مانند مضاربه، شرکت، مساقات، مزارعه (که ما این دو مورد اخیر را عقد لازم می دانیم) جاری می باشد. بنا بر این اگر جنسی را اجاره دهد و بعد نتواند خانه را تحویل دهد مستأجر خیار تعذر تسلیم دارد.

الفرع الخامس: اگر مشتری بتواند مبیع را از غاصب پس بگیرد و این کار برای مشتری زحمت زیادی هم نداشته باشد و مشتری هم راضی به تحویل گرفتن شود آیا بعدا می تواند فسخ کند یا نمی تواند به این بیان که ضرری در کار بوده و مشتری آن ضرر را قبول کرده و آن را از بایع اسقاط کرده است از این رو نمی تواند دوباره آن را از بایع مطالبه کند.

نقول: بعید است مشتری بتواند دوباره به سراغ بایع برود و یا معامله را فسخ کند مگر اینکه به هر دلیلی نتواند مبیع را پس بگیرد.

الفرع السادس: آیا ارش که در عیب است در اینجا هم وجود دارد مثلا مشتری بگوید که اگر بخواهم صبر کنم تا مبیع برگردانده شود قیمت آن تغییر می کند در نتیجه تفاوت قیمت را حساب کند و از ثمنی که پرداخت شده بر گرداند؟

پاسخ این است که ارش بر خلاف قاعده است و دلیل بر ارش تعبدی بود و بناء عقلاء بر ارش نیست و ما بر اساس نصوص و روایات ارش را در خیار بیع قبول کردیم از این رو در غیر خیار بیع نمی توانیم آن را جاری بدانیم و قیاس هم در مذهب ما وجود ندارد.

الفرع السابع: مشتری اگر تا دو ماه صبر کند تا مبیع قابل تحویل شود ولی بعد از چند روز پشیمان شود آیا خیار او باقی است یا از بین رفته است.

صاحب مفتاح الکرامة در این مورد می فرماید: و یبقی الکلام فیما إذا اختار الصبر، ثمّ أراد الفسخ ففیه احتمالان أقواهما أنّه له ذلک کما هو خیرة التذکرة لأنّه یتضرّر کلّ ساعة، (بنا بر این دلیل آن لا ضرر است).[2]

نقول: در اینجا این سؤال مطرح می شود که مشتری وقتی گفت من تا دو ماه صبر می کنم در واقع ضرر دو ماه را قبول کرده است از این رو مشتری اقدام به ضرر دو ماهه کرده است و نمی تواند چیزی را که ساقط شده است را دوباره بر گرداند هرچند هر لحظه در حال ضرر کردن باشد. بله اگر از دو ماه بیشتر شد مشتری می تواند از خیار استفاده کند.

الفرع الثامن: بایع نیز می تواند خیار تعذر تسلیم داشته باشد. مثلا مشتری اگر نتواند پول نقد را تحویل دهد بایع هم خیار دارد. دلیل ما بر خیار تعذر تسلیم قاعده ی لا ضرر است که همان گونه که تعذر تسلیم بایع را شامل می شود تعذر تسلیم مشتری را نیز شامل می شود. حتی می توان صورتی را تصور کرد که بایع و مشتری هر دو خیار تعذر تسلیم داشته باشند. البته اگر ثمن کلی در ذمه باشد تسلیم در آن معنا ندارد.

اگر مبیع دو تا باشد و بایع فقط یکی را بتواند تسلیم کند مشتری می تواند از خیار استفاده کند و هر دو را فسخ کند زیرا معامله ی واحده ای انجام شده است.

اضافه بر اینکه اگر فرض کنیم که مشتری باید در آن مبیع که تعذر تسلیم ندارد معامله را قبول کند می گوییم که مشتری در این صورت از خیار تبعض صفقه می تواند استفاده کند.

الفرع التاسع: این خیار با خیارات دیگر مانند خیار مجلس، حیوان و مانند آن جمع می شود. بنا بر این حتی اگر خیار تعذر تسلیم را ساقط کند می تواند از خیارهای دیگر استفاده نماید و معامله را فسخ کند و یا اگر خیار او عیب است ارش بگیرد.


پی نوشت:
                         
    
تاریخ انتشار: « 1397/09/08 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2207