ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال ششم - شماره پنجاه و سوم - خرداد 1399)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال ششم - شماره پنجاه و سوم - خرداد 1399)

null

طلیعه سخن

لزوم بازتولید و بازشناسی ابعاد معرفتی عید سعید فطر در راستای تعمیق معرفت زایی جامعه، انکار ناپذیر است.در این میان تأمل در مفهوم عید فطر که به معنای بازگشت به سرشت و فطرت است در ترسیم ابعاد معرفتی آن عید عظیم ضروری به نظر می رسد.

گفتنی است فطرت، مفهومی است که از ذهن خود بنیاد بشری فاصله می گیرد و به خدامحوری هدایت می شود، البته پروسۀ این سیر و سلوک زمانی در بازگشت به فطرت، در طول سال اتفاق می افتد به ویژه در ماه رجب (ماه امام علی(ع))، ماه شعبان(ماه پیامبر(ص)) و در نهایت ماه مبارک رمضان(شهر الله)، که صیرورت انسان کامل می شود و انسان از ورطۀ شرک و شک رهایی می یابد و با توبه و بازگشت به خداوند در شب قدر، از منیت و اومانیسم عرفانی(انا الحق) رهایی یافته و به سوی خداوند هدایت می شود؛ چرا که فطرت با توحید پیوند ناگسستنی دارد و کمال معنوی انسان را در پی دارد.

در واقع ماه مبارک رمضان، ساختار معرفتی میان رابطه خدا و قرآن و انسان را در بستر فطرت ترسیم می کند، بدین نحو که رمضان ماه رحمت خاص(رحیمیت) ورحمت عام(رحمانیت) خداوند است؛ لذا هر اندازه که انسان از اومانیسم و هوای نفس فاصله بگیرد و به سوی قرب الهی حرکت کند از رحمت الهی بهره مند خواهد شد. در این میان شیطان به عنوان مظهر عصیان در برابر خدا، فطرت انسانی و رحمت الهی را بر نمی تابد لذا مردم را از رحمت خداوند مأیوس می سازد؛ لیکن انجام مناسک ماه مبارک رمضان به ویژه روزه داری سبب حبس شدن شیطان می شود؛ و این مسأله در تسهیل بازگشت انسان به فطرت و بهره مندی از رحمت الهی انکار ناپذیر است.

لذا نقطۀ کلیدی فطرت، همان اجتناب از خودبینی و خودبرتربینی است، چرا که زمینه ساز عقل خودبنیاد سوژه محور است؛ پدیده ای نامبارک که به شدت در غرب ریشه دوانده و خودمحوری و نفی خدا با جملۀ (من فکر می کنم، پس هستم) به اومانیسم منتهی شده است که از این رهگذر صرفاً فاصلۀ میان انسان ها زیاد شده، و فاصلۀ طبقاتی در سایۀ مدیریت خودبنیاد شکل می گیرد.

این سیکل معیوب در حالی است که انسان چه در دوران کودکی، چه در دوران جوانی و میانسالی که متانتی برای انسان حاصل می گردد و چه در دوران کهن سالی و پیری که به نوعی به دوران کودکی بازگشت می کند، فطرتاً و از درون به سوی خداوند هدایت می شود.

از سوی دیگر ماه مبارک رمضان با مناسک حکمت محور خود از قبیل روزه داری و ترویج انفاق و افطار دهی به نیازمندان، نوع نگاه انسان را به زندگی تغییر می دهد و در قلوب مومنین، هم بستگی و هم گرایی را به ویژه در ایان شیوع کرونا، در قالب کمک های مومنانه به منصۀ ظهور می رساند.

در این بین، فطرت نقش کلیدی در تغییر سبک زندگی اسلامی ایفا می کند که از طریق شناخت معانی ماه رمضان و به کار گیری آن در زندگی حاصل می شود و از اباحه گری جلوگیری می کند.

اهمیت این مسأله از آن جهت است که فطرت در زندگی مدرن به قهقرا رفته و پیشرفت گرایی با چاشنی عقلانیت، کمیت گرایی، تجریه محوری و فنی گرایی بر کرسی فطرت تکیه زده است و اینچنین ارزش های انسانی مورد بی مهری قرار گرفته و منفعت طلبی به جای اخلاق نشسته و انسان به عنوان موجودی سود محور مطرح شده است.

این مسأله در حالی است که ماه مبارک رمضان از باب ذکر و یادآوری و با محوریت عدالت و معنویت، انسان را به دیگر خواهی و پرهیز از منیت و خود خواهی دعوت کرده است؛ لذا انسان با انابه و توبه به درگاه الهی برای بازگشت به فطرت و اهتمام به زندگی کمی و مادی و کیفی معنوی تلاش می کند.

لذا زندگی، حلقۀ مفقودۀ میان فطرت و هم گرایی اجتماعی است، چرا که زندگی مبنای رابطۀ مردم را تشکیل می دهد، مردمی که در حوزه های مختلف جغرافیایی زندگی می کنند و علیرغم همه تفاوت ها، زندگی را مبنای اشتراک خود در نظر گرفته و با عرف گرایی(حفظ نظام اجتماعی)، به خلقت هدایت یافته «قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛ خدای ما آن کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود خاص خودش بخشیده و سپس (به راه کمالش) هدایت کرده است»،(بخوانید فطرت) باز می گردند.

با همۀ این تفاسیر شاهدیم نگاه عرفانی و فرد گرایانه به دین، سالیان سال دامن گیر جامعه شده است که برخی از نمودهای آن، در مواجهه انتزاعی با ماه مبارک رمضان و عید سعید فطر قابل ارزیابی است.

--------------------

پیام ها و بیانیه ها

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدّظلّه) به مناسبت

درگذشت همشیرۀ حجت الاسلام والمسلمین آقای مروی

حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای مروی (دام تأییده)

تولیت محترم آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام)

رحلت همشیرۀ گرامی را به جنابعالی، خانواده و بستگان تسلیت عرض می کنم. خداوند روح او را با ارواح محمد و آل محمد(علیهم السلام) محشور گرداند و به بازماندگان صبر و اجر فراوان عنایت فرماید.

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدّظلّه) به مناسبت

رحلت آیت الله آقای حاج شیخ مهدی فیض قمی(قدس سره)

فقدان اسفناک حضرت آیت الله آقای حاج شیخ مهدی فیض قمی(قدس سره) موجب نهایت تأسف گردید. آن عالم فرزانه سالیان طولانی در مسجد امام حسن(علیه السلام) قم و اماکن دیگر برنامۀ دینی داشت و مردم از برنامه های ایشان استفادۀ فراوان کردند. خداوند روح او را با ارواح محمد و آل محمد(علیهم السلام) محشور گرداند.

اینجانب به همۀ بازماندگان به خصوص به فرزندان آن فقید سعید صمیمانه تسلیت عرض می کنم و صبر و اجر فراوان برای همگان از خداوند مسألت دارم.

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدّظلّه) به مناسبت

به مناسبت رحلت آیت الله امینی اصفهانی (قدس سره)

فقدان اسفناک عالم ربانی آیت الله آقای امینی(رحمه الله علیه) موجب نهایت تأسف گردید. ایشان در دوران عمر خود با شرکت در نهادهای مختلف نظام اسلامی، خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب نمود. نظری صائب و فکری وسیع و گسترده داشت و همه جا از حق و حقیقت طرفداری کرد.

اینجانب این ضایعۀ بزرگ را به حوزۀ علمیۀ قم و بیت مکرم ایشان تسلیت گفته، برای ایشان علوّ درجات و برای تمامی بازماندگان صبر و اجر فراوان از درگاه خداوند منان مسألت دارم.

--------------------

فتاوا

    اجازه آیت الله العظمی مکارم شیرازی برای صرف نیمی از سهم امام برای نیازمندان

    حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به استفتائی، اجازه صرف نیمی از سهم امام برای نیازمندان را صادر کردند.

    آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به استفتائی در خصوص ناتوانی دولت در تامین آسایش نیازمندان و رفع مشکل این قشر جامعه در شرایط فعلی و نامشخص بودن زمان اتمام بحران، اجازه صرف بخشی از سهم امام برای این قشر را صادر کرد.

    در سوال برخی از مقلدین از ایشان آمده است: با توجه به اینکه کاهش فعالیت و تعطیل شدن بسیاری از خدمات و فعالیت ها در شرایط شیوع کرونا، اقشار قابل توجهی از مردم را تحت فشارهای کمرشکن قرارداده است، فتوای مشکل گشا و راهبردی آقایان بسیار کمک کننده است. با توجه به عدم توان دولت در رفع تمام نیازهای اتفاق افتاده و نامشخص بودن زمان پایان بحران بیماری کرونا و کثرت نیازمندان، در صورت صلاحدید اجازه بفرمایید مقلدین تا پایان سال جاری مجوز داشته باشند در صورت تمایل همه یا قسمت اعظمی از سهم امام (علیه السلام) را به آسیب دیدگان غیرسادات ناشی از بیماری و تبعات آن و همه یا قسمتی از سهم سادات را به سادات آسیب دیده از بیماری و تبعات آن پرداخته و بریء الذمه شوند.

    در پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی آمده است: مؤمنین مجاز هستند نیمی از سهم امام و نیمی از سهم سادات را برای نیازمندان مصرف نمایند و نیم دیگر را برای مناطق محروم به دفتر ما ارسال دارند.

--------------------

یادداشت

ابعاد مهجوریت قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دام ظله)

بزرگ ترين معجزه پيامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، قرآن است و مهم ترين سند حقانيت اسلام و برترين برنامه زندگي سعادتبخش انسان ها مي باشد. پيغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در گفتار حکيمانه اش ميفرمايد: «عَلَيكُمْ بِـالْقُرآنِ فَاتَّخِذُوهُ اِمـامـاً وَ قائِداً؛ بر شما باد که چنگ به دامان قرآن بزنيد و آن را پيشوا و رهبر خود قرار دهيد».

اميرمؤمنان علي(علیه السلام) نیز در يک کلام پرمعنا ميفرمايد: «فَتَجَلَّى سُبْحَانَهُ لَهُمْ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ؛ خداوند در قرآن مجيد از طريق نشان دادن قدرتش تجلي فرموده بي آن که مردم او را ببينند».

قدرت نمايي خداوند در قرآن چنان است که هر زمان درباره آن دانشمندان غور و مطالعه کنند به حقايق بيشتري ميرسند، گذشت زمان هرگز آن را کهنه نميکند و تلاوت آن هميشه لذت بخش و مطالعه و دقت در آن هميشه پرفايده و نوراني است.

قرآن شجره طيبه اي است که ريشه هاي آن در اعماق جهان اسلام فرو رفته و شاخه هاي آن برفراز آسمان هاست. تمام جهان بشريت ميتوانند در سايه اين شجره طيبه قرار گيرند و از ميوه هاي آن هر زمان بهره مند شوند.

از این رو حفظ قرآن، دل و جان را نوراني ميکند و تلاوت آن به انسان نور و صفا ميبخشد و آهنگ ترتيل آن روح را در آسمان معنويت به پرواز درميآورد و شادي ميآفريند.

هم چنین خواندن آیات قرآن‏ همراه با تدبر و انديشه، روح و جان انسان را تازه می كند و فرد در نهايت عمل خود را بر اساس آن تنظيم می نمايد.

البته سخن در مورد قرآن بسیار زیاد است؛ اما حقیقت آن است که قرآن در بين ما مهجور و متروک‏ است. مهجور از نظر مغز و محتوا و متروك از نظر انديشه و تفكر و از نظر برنامه ‏هاى سازنده ‏اش! لذا هنوز تا رسیدن به حد لازم از حضور قرآن در جامعه، راه بسياري در پيش داريم.

مهجوریت قرآن در ممالک اسلامی

متأسفانه اين كتاب با عظمت، و اين نسخه شفابخش آلام بشريت، حتى در بين مسلمانان غريب و مظلوم است. به نحوی که قرآن و قرآن خوان فراوان است، اما تفكر و تأمل و انديشه پيرامون دستورات آن كم.

به عنوان نمونه اگر به خاستگاه قرآن، عربستان سعودى سرى بزنيم می بینیم، كشورى كه قسمت مهمى از قرآن هاى موجود دنيا، در آنجا چاپ مى ‏شود، و مدارس فراوان جهت حفظ قرآن مجيد دارد، و در تمام مساجد شهر هاى مختلف آن، مخصوصاً مسجد النبى و مسجد الحرام قفسه ‏هاى زيبا و فراوان آن، مملو از قرآن هاى زيباست، و هر كس وارد مى‏ شود به تلاوت آن مى‏ پردازد. اما در همين كشور قرآن در ظواهر زندگى آنها فراوان، اما در اعمال و رفتار و كردارشان ناياب است.

متأسفانه اكثريت مسلمانان جهان، اكثريت كساني كه به قرآن ايمان داريم و دم از اسلام مي زنيم، در حقیقت قرآن را گم كرده ‏ايم.

درست است كه قرآن به تمام زبان هاى زنده جهان ترجمه شده، و در تمام خانه‏ هاى مسلمانان و عموم كتابخانه ‏هاى دنيا وجود دارد، همه روزه از تمام فرستنده‏ هاى ممالك‏ اسلامى و جمعى از ممالك غير اسلامى نيز پخش مى‏ شود، ولى افسوس كه بسيارى از ما از حقيقت تعليمات عالى قرآن‏ و روح معانى اين كتاب بزرگ آسمانى و درس هاى آموزنده آن عملا بى‏خبريم.

ما مسلمانان اگر قرآن را گم نكرده بوديم امروز چنين پراكنده نبوديم، اين چنين در چنگال بيگانگان استعمارگر گرفتار نبوديم و اينچنين در ادامه زندگى و حيات خود به كمك هاى اين و آن نيازمند نبوديم!

نگاه تشریفاتی و زینتی به قرآن

از جمله آسيب هايی كه ممكن است به قرآن وارد شود اين است كه قرآن در ميان پيروانش كمرنگ و بیرنگ شود.بدین نحو که قرآن به صورت يك كتاب تشريفاتى در آید، و به آن، به عنوان يك كتاب مقدس و آسمانى و قطع نظر از جنبه ‏هاى علمى نگاه ‏كنند. به نحوی که زینت مراسم تشريفاتى آنان باشد. و جاى آن در كاشى كاري هاى مساجد و افتتاح خانه نو، حفظ مسافر، شفاى بيماران، و حد اكثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مى‏ كنند.

حال آنکه قرآن مجيد، براى اين نيست كه تنها در خانه ‏ها خاك بخورد، و يا به عنوان «دوری از چشم زخم دیگران» حمايل كنند، و يا ضميمه «آئينه» و «شمعدان» مهريه عروسان نمايند و يا مخصوص مجالس فاتحه و اموات گردد و تا اين حد آن را تنزل دهند و يا آخرين همت آنها تلاش و كوشش براى تجويد و تلاوت زيبا و ترتيل و حفظ آن باشد، ولى در زندگى فردى و اجتماعى كم ترين انعكاس نداشته باشد و در عقيده و عمل از آن اثرى به چشم نخورد!

آرى برادرم تا وقتى قرآن را فقط در طاقچه‏ هاى خانه ‏ها و در كنار مقابر و مجالس ترحيم و در موقع خطبه عقد و انتقال از منزلى به منزل ديگر و در وقت مسافرت رفتن به كار گيريم، وضع به همين منوال است، و بايد از بيمارى فردى و اجتماعى بناليم‏.حال آنکه قرآن‏ كتاب عمل است نه يك كتاب تشريفاتى‏.

 لذا اميرمؤمنان در آخرين وصاياي خود فرمودند: «الله الله في القُرْآن، لا يَسْبِقكُمْ بالعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ؛ مسلمانان، خدا را خدا را درباره قرآن به شما ميگويم مبادا ديگران با عمل به قرآن بر شما پيشي گيرند و شما تنها به ظاهر قرآن مشغول باشيد».

مهجوریت قرآن در تعلیم و تربیت

در بعضى از كشورهاى اسلامى مدارس پر طول و عرضى به عنوان مدارس «تحفيظ القرآن» ديده مى‏ شود، و گروه عظيمى از پسران و دختران به حفظ قرآن مشغولند.هم چنین براى تجويد و قرائت قرآن بسا كلاس‏ ها برگزار شده و بسا كتاب‏ هايى كه نوشته ‏اند.

اگرچه همه اينها خوب است، ولى آيا اين اهتمامى كه براى حفظ و قرائت و تجويد به كار مى‏رود، براى پياده شدن محتوى آن هم به كار مى‏رود؟! به راستی چه اندازه از مفاهيم قرآن در آنجا پياده شده است. به راستی وقتى تجويد و قرائت با عمل به قرآن و فهم و درك آن همراه نباشد چه دردى را دوا مى‏ كند؟

متاسفانه باید اذعان نمود برخورد گروهى از مسلمانان با قرآن برخورد با يك مشت اوراد نامفهوم است، تنها به تلاوت سرسرى مى‏ پردازند، و در نهايت به تجويد و مخارج حروف و زيبايى صوت اهميت مى‏ دهند، و بيشترين بدبختى مسلمانان از همين جاست كه قرآن را از شكل يك برنامه جامع زندگى خارج ساخته و تنها به الفاظ آن قناعت كرده ‏اند.

من از این می ترسم یک وقت برای عده ای این تصور پیش بیاید که هدف نهایی همان تجوید و صوت خوب است، همانگونه که بعضاً شاهدیم جلساتى به نام قرآن تشكيل مى‏ شود، و صرفاً روى قرائت و تجويد، متمرکز می شوند، گويى ماوراى قرائت و تجويد چيز ديگرى وجود ندارد.

و یا قرائت قرآن یا حفظ قرآن، که گاهی به صورت يك کار هنری در میآيد كه قرآن را از انتها بخوانند، يا با يك نفس آيات متعددی خوانده شود، قاريان، حافظان و مستمعان بدانند كه اينها مقدمه برای فهم قرآن و فهم مقدمه برای عمل به قرآن و نشر و ترويج آن است.

بدیهی است آنها كه به تلاوت و حفظ قرآن قناعت مى‏ كنند، و از «تدبر» و «عمل» به قرآن خبرى ندارند، گرچه يكى از سه ركن را انجام داده، ولى دو ركن مهم‏تر را از دست داده ‏اند و گرفتار خسارت عظيمى شده ‏اند. چرا که به نام قرآن، قرآن را به نابودى مى‏ كشند.

این مسأله در حالی است که روايات وارده در زمینه فضيلت سوره ‏هاى قرآن، روى محتواى سوره ها و جنبه هاى عملى آن تأکید شده است، مثلاً مى‏بينيم از امام صادق عليه السلام در فضيلت تلاوت سوره نور چنين نقل شده: «حَصِّنُوا أمْوالَكُمْ وَ فَرُوجَكُمْ بِتِلاوَةِ سُورَةِ النُّورِ وَ حَصِّنُوا بِها نِسائَكُمْ فَاِنَّ مَنْ أدْمَنَ قَرائَتَها فِي كُلِّ يَوْمٍ أوْ فِي لَيْلَةٍ لَمْ يَزْنِ أحَدٌ مِنْ بَيْتِهِ أبَداً حَتّي يَمُوتَ؛ اموال و دامان عفت خود را با تلاوت سوره نور محفوظ داريد، و هم چنين به وسيله آن همسران خود را (از سقوط در دامان فساد) حفظ كنيد، هر كس هر شب يا هر روز اين سوره را بخواند، هيچ يك از خانواده او گرفتار بى‏عفتى نخواهد شد».

روشن است كه سوره نور با بحث ‏هاى مؤثرى كه درباره حجاب و مبارزه با چشم‏چرانى كرده، و هم چنين دستورات مؤكدى كه در زمينه ازدواج دختران و پسران و مانند اينها داده است، داروى مؤثرى است براى مبارزه با بى‏عفتى و همچنين حيف و ميل اموالى كه از اين رهگذر به دره نيستى ريخته مى‏شود.

شك نيست كه منظور از تلاوت اين سوره در هر شب و روز در محيط خانه و خانواده هشدارهاى پى در پى‏ و يادآورى‏ هاى مكرر در زمينه‏ هاى اجتماعى و اخلاقى است، و بنابراين افراد بايد آن را بخوانند و مضمون آن را درك كنند، نه تنها تلاوت و قرائت خالى از هر گونه فهم و درك.

در مجموع مبادا خيال شود كه تلاوت قرآن يك هنر است و هر فردي كه بتواند آن را قوي تر اجرا كند به هدف اصلي رسيده است، بلکه بايد سعي كنیم همه با نگاه تربيتي به قرآن بنگریم و اين نگاه است كه ميتواند جامعه ما را عوض كند و گرنه مصداق روايت آن كساني هستيم كه قرآن ميخوانند اما قرآن آنها را لعن ميكند.

 اى كاش در جامعۀ اسلامی، تنها به تلاوت و تجويد و زيبايى صوت و قرائت، قناعت نمى‏ شد و مراحل ديگر كه هدف اصلى را تشكيل مى‏دهد، درباره قرآن پياده مى‏ گشت.

استفاده سطحی از مفاهيم وحيانی

كسانى هستند که آيات قرآن را قرائت مى‏ كنند؛ اما فهم و درك آنها از مفاهيم بلند آيات الهى، سطحى است و به عمق آن‏ نمى ‏رسند؛ همانند خوارج و وهابي ها؛ در نتیجه وهابى ‏ها فقط به الفاظ قرآن بسيار اهميت مى‏ دهند و در قرائت مى‏ كوشند، اما به محتواى آن كارى ندارند. وقتى قارى قرآن آيات را يك ‏نفس مى‏ خواند الله‏ الله مى ‏گويند، اما زمانى كه آيات تكان‏دهنده قيامت قرائت مى‏ شود چون يك ‏نفس نخوانده الله ‏الله ندارد.

با توجه به اين مسأله، حركت قهقرائى امت اسلامى و به عقب برگشتن كاملاً روشن مى‏ شود، كه مى ‏بينيم در كشورهائى مثل حجاز و عراق و مصر حفظ الفاظ قرآن‏ بسيار مورد توجه است، به طورى كه بچه‏ هاى كوچك مبادرت به حفظ قرآن مى ‏كنند، در حالى كه احكام آن مراعات نمى‏ شود، و در كنار اين عدم رعايت، علماى راستين محزونند، و خون دل مى ‏خورند، با چشمى گريان و دلى پرخون نظاره‏گر اين اوضاع هستند، و كارى از دست آنها ساخته نيست، آنقدر كه به صورت زيبا و تجويد قرآن توجه مى‏ شود، به‏ تفسير و بيان احكام توجه نمى‏ شود، و اين نقشه ‏اى بود كه بعد از به انحراف كشيدن خط امامت بعد از پيامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) كشيده شد، و تا به حال ادامه دارد، اين سياست شومى بود كه بعد از پيامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ريخته شد كه قرآن خوانده شود ولى تفسير نشود.

تفسیر به رأی قرآن

امروز بحث های قرآنی انحرافی كم نيست، از جمله برخی با تفسير به رأی، با آيات قرآن بازی میكنند. معنی تفسیر به رأی در یک عبارت ساده این است که ما قرآن را با خواسته های خودمان تطبیق بدهیم. به عنوان مثال بعضی ها در محیط های اسلامی تفکرهای خاصّ «سوسیالیستی» و «کاپیتالیستی» و امثال این ها را داشتند و دنبال این بودند که آیاتی از قرآن را دستآویز کنند و آن را با اینگونه تفکرات تطبیق دهند. در صورتی که قرآن راهنما و استاد و پیشواست نه پیرو!

تفسیر واقعی این است که ما پیرو قرآن باشیم و به تعبیر دیگر ما شاگرد قرآن باشیم نه استاد قرآن. یعنی باید ببینیم قرآن چه میگوید نه این که رأی و فکر خودمان را بر قرآن تحمیل کنیم و به قرآن بگوییم تو این طور بگو که ما میپسندیم. به همین دلیل باید به هنگام تفسیر، پیشداوری ها را کنار بگذاریم و با ذهن صاف و خالی در محضر قرآن بنشینیم و بگوییم ای کتاب بزرگ آسمانی، ای قانون اساسی اسلام تو چه میگویی؟ که ما همان را میخواهیم.

كوتاه سخن اين‏كه، همان طور كه جمود بر الفاظ قرآن مجيد و عدم توجه به قرائن عقلى و نقلى معتبر، نوعى انحراف است، تفسير به رأى نيز انحراف ديگرى محسوب مى‏شود، و هر دو مايه دور افتادن از تعليمات والاى قرآن و ارزش ‏هاى آن است.

قرآن ستیزی به سبک غرب

سال هاست دشمن، جسم و روح قرآن را هدف قرار داده است. مثلاً در عراق، آمريكاييها قرآن را گذاشتند و تيراندازي كردند؛ اين يعني هدف قرار دادن جسم قرآن، و یا اقدام دیگر در این عرصه، اقدام زشت آتش زدن قرآن بود که به کوری چشم کسانی که قرآن را احمقانه سوزاندند و گمان کردند با سوزاندن قرآن این کتاب فراموش میشود، دیدیم که توجه جهانیان روز به روز به این کتاب الهی بیشتر گردید به نحوی که در کشور آمریکا در سال های گذشته کتابی که بیش از همه کتاب ها منتشر شد، ترجمه قرآن مجید به زبان انگلیسی بود؛ یعنی همان کتابی که آن را آتش زدند.

و گروهي هم در دين ما شبهه ايجاد ميكنند و مفاهيم قرآني را زير سوال ميبرند، و به روح قرآن ما حمله ميكنند. هم چون نوشتن کتاب آیات شیطانی که کار بسیار زشتی بود، ولی زمانی که امام(رحمه الله علیه) آن فتوا را دادند، این مسئله در سراسر جهان مطرح شد، در آن سال در آمریکا و دیگر کشورها، قرآن، به عنوان پرفروش ترین کتاب مطرح شد و به واسطه این دشمنی با روح قرآن، عده زیادی با این کتاب آسمانی آشنا شدند و مطمئناً آثار مثبت فراوانی هم بر جای گذاشت.

هم چنین يك عده از مستشرقين، در لباس استشراق هجمه به قرآن كرده و دست به قرآن ستيزي زدند. از جمله نسبت به شيعيان مدعی شدند كه آن ها كاري به قرآن ندارند.

در این میان فعالیت قرآن پژوهان و کسانی که با احساس وظیفه برای حفظ قرآن جانفشانی میکنند، و در این راه، شبهات را پاسخ میدهند و با ترجمه قرآن، آموزه های آن را نشر میدهند، تمامی این مسائل، جوابي براي اين حرف هاي بي اساس دشمنان، و گامی در راستای رفع مهجوریت قرآن کریم است.

شکایت قرآن در قیامت

يكى از شاكيان در روز قيامت قرآن است. شكايت‏ قرآن درباره كسانى است كه آن را پشت سر افكنند و نسبت به آن بى اطلاع باشند.

 امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «ثَلاَثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْجِدٌ خَرَابٌ لاَ يُصَلِّي فِيهِ أَهْلُهُ وَ عَالِمٌ بَيْنَ جُهَّالٍ وَ مُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِ غُبَارٌ لاَ يُقْرَأُ فِيهِ؛ سه چيز نزد خدا شكايت مى‏ كنند: مسجدى كه خراب شده و در آن نماز خوانده نمى ‏شود، عالمى كه در بين مردم قرار دارد و از او بهره نمى‏ برند، و قرآنى كه غبار روى آن را گرفته و خوانده نمى‏ شود».

شکایت پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از امت

پيامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) طبق آيه سى‏ام سوره فرقان از برخى مسلمانان به خداوند شكايت مى‏ كند: «يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ پروردگارا! اين قوم من قرآن را ترك گفتند و از آن دورى جستند».

آری آن حضرت از گروه عظيمى از مسلمانان به پيشگاه خدا شكايت مى‏ برد كه اين قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى كه مملو از برنامه‏ هاى زندگى مى‏ باشد، اين قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانين مدنى و جزائيشان دست گدايى به سوى ديگران دراز كردند!

سخن آخر: (نگذاریم قرآن مهجور بماند)

واقعا شرم‏آور است كه با قرآن چنين كرديم، با چه روئى به محضر رسول گرامى (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و قرآن عزيز و بالاتر از همه خداوند متعال رويم، آيا به ما نمى‏ گويند هدف از نزول قرآن همين بود كه كرديد؟!

نتيجه اينكه در چنين زماني ما بايد قرآن را تنها نگذاريم تا قرآن هم ما را تنها نگذارد. نبايد قرآن و پيامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روز قيامت از ما شكايت كنند، بلکه بايد همواره، مخصوصاً در ماه مبارك رمضان كه به تعبير قرآن ماه قرآن است، در معارف و دستورهاى الهى كه در قرآن آمده بينديشيم، و دردها و آلام و بيماري ها و مشكلات خويش را در سايه عمل به آن درمان كنيم، بايد به قرآن بازگرديم، و آن را فراگيريم، و شعاع نور آن را در سراسر زندگى و اعمال و حركاتمان بيندازيم، تا مبادا جز افرادى باشيم كه پيامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از آنها شكايت خواهد كرد.

منابع:

١. بیانات معظم له

٢. تفسیر نمونه

٣. انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى

--------------------

یادداشت

مقام معلم در آینۀ قرآن و حدیث از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

علم مهم ترین سرمایه بشر است؛ اسلام نیز برای علم محدودیت قائل نیست، و هيچ حد و مرزى را نمى ‏شناسد، به نحوی که تا چين و ثريا نيز بايد در طلبش دويد، و از گاهواره تا گور ادامه دارد.

به اين ترتيب در منطق اسلام كلمه «فارغ التحصيل» يك كلمه بى‏ معنى است، يك مسلمان راستين هرگز تحصيل علمش پايان نمى‏ پذيرد، همواره دانشجو است و طالب علم، حتى اگر برترين استاد شود.

از سوی دیگر، تعليم و تربيت، در تعليمات اسلام جايگاه ويژه ‏اى دارد و جایگاه روشن و قاطعى درباره آن در آیات و روايات اسلامى ديده مى‏ شود، در همه جا روى ارزش هاى تعلیم و تربیت تكيه شده، و مسائل تربيتى در سرلوحه برنامه قرار گرفته، به نحوی که از نظر نیاز به معلم‏، اسلام مرز نمى ‏شناسد چرا كه حكمت گمشده مؤمن است، نزد هر كس بيابد آن را مى‏ گيرد و اگر گوهرى از دهان ناپاكى بيفتد آن را برمى‏ دارد. این مسأله نشان می دهد مقام معلم در اسلام بسیار والا و برجسته است.

در حقیقت، وجود آموزش‏ هاى كافى و باسواد بودن مردم، از جمله شاخص‏ هاى توسعه است. جامعه بى‏سواد و آموزش نديده و جامعه ‏اى كه در آن مدرسه و دانشگاه و معلّم‏ و استاد به اندازه كافى وجود نداشته باشد، جامعه ‏اى توسعه نيافته و عقب‏ مانده است و تجربيّات جهان امروز بهترين گواه اين معناست.

لذا اميرمؤمنان على عليه السلام جهل را ريشه هر بدى: «اَلْجَهْلُ اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ»و معدن هر بدى مى‏ داند: «الجَهلُ مَعْدِنُ الشَّرِّ »و نادانى را دردناك ‏ترين دردها بر مى‏ شمرد: «الجَهْلُ أَدْوَأُ الدَّاءِ». که نشان می دهد اسلام براى تعليم و آگاهى بخشى مردم اهميت ويژه ‏اى قائل است.

آیات و روایات زیادی وجود دارد که ارزش کار معلمی را روشن می کند و بحث گسترده ای دربارة حقوق معلمان بر شاگردان یا بر جامعه اسلامی ارائه شده است. که در ادامه به آن اشاره می گردد.

اهمیت تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن

در قرآن، آيات فراوانى در زمينه‏ «تعليم» و «تعلّم» و «نشر علم» وجود دارد كه ذكر همه آنها در اين مختصر نمى‏ گنجد.

نگاه اجمالى به اين آيات پنج گانه، از ميان ده ها آيه از قرآن مجيد در زمينه تعليم و تربيت، اهتمام فوق العاده اسلام را نسبت به اين امر مهم نشان مى‏ دهد.

آيه نخست،جهان را به منزله دانشگاهى معرّفى مى‏ كند، كه تمام مخلوقاتش به منظور علم و آگاهى هر چه بيشتر انسان ها آفريده شده اند؛ و هدف اين بوده كه در اسرار اين پديده ‏ها بينديشند، و به علم و قدر پروردگار آشنا شوند؛ به تعبير ديگر، «هدف از كلّ جهان آفرينش، علم و دانش بوده است»

آيه دوّم،هدف از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را گسترش علم و حكمت، و پرورش نفوس بر می شمرد، در اين فراز قرآنی نه تنها به تعليم كتاب و حكمت اشاره شده، بلكه به تعليم آن امورى كه بدون نزول وحى امكان دسترسى به آن نبوده است، نيز اشاره شده است:‏ «يُعَلِّمُكُمْ مالَم تَكُونُوا تَعْلَمونَ؛و آنچه را نمی دانستید، به شما یاد دهد».

درآيه سوّم، تعليم و تربيت و آموزش حكمت، در دعاى ابراهيم خليل عليه السلام براى اين امّت آمده است؛ و به خوبى استفاده مى‏ شود تعليم و تربيت از اهداف شناخته شده در ميان امّت هاى پيشين نيز بوده است.

در چهارمين آيه: «فَاسْئَلُوا اهْلَ الذِّكْرِ انْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید»، در واقع به بنیان مسأله تعليم و تربيت اشاره شده است چرا که همه عقلاى جهان بر آن صحّه مى‏ نهند كه هميشه‏ «نا آگاهان بايد از آگاهان فرا گيرند».

 آخرین آیه، مسلمانان را به دو گروه تفسيم مى‏ كند: «معلّمان و متعلّمان» و در واقع هر مسلمانى بايد جزء يكى از اين دو گروه باشد، يا آموزش دهد يا فرا گيرد يا معلّم باشد يا شاگرد.

تأمل در اين آيه شريفه نشان می دهد در اسلام همان گونه كه تحصيل علم واجب است، تعليم دادن به ديگران نيز جنبه وجوب و الزام دارد: «وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ؛ بايد به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را انذار نمايند».

تعلّم موسی (علیه السلام) از خضر (علیه السلام)

مسأله انتخاب‏ معلم‏ و استاد و دليل‏ راه‏ در مسير تربيت‏ نفوس‏ و سير و سلوك الى الله به حدى اهميت دارد كه گاه انبياى الهى، در مقطع خاصى نيز مأمور به اين انتخاب مى ‏شدند. داستان خضر و موسى عليه السلام در سوره كهف در قرآن مجيد كه داستانى بسيار پر معنى و پرمحتوا است، چهره ‏اى از اين انتخاب است.

موسى عليه السلام مأمور مى‏شود براى فرا گرفتن علومى كه جنبه نظرى نداشت، بلكه بيشتر جنبه عملى و اخلاقى داشت نزد پيامبر و عالم بزرگ زمانش كه قرآن از او به عنوان ‏«عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا؛ بنده ‏اى از بندگان ما كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود علم فراوانى به او تعليم داده بوديم.» ياد كرده، حاضر شود.

موسى عليه السلام با نشانه ‏اى كه در دست داشت به‏ دنبال آن معلّم‏ الهى مى‏ گشت تا از علومى كه خدا به او تعليم داده بود بهره ببرد، هنگامى كه بعد از يك ماجراى مفصّل به او رسيد گفت: «هَلْ اتَّبِعُكَ عَلى‏ انْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً؛ آيا من از تو پيروى كنم (و همراه تو بيايم) تا از آنچه به تو تعليم داده شده است و مايه رشد و صلاح است به من بياموزى!». اينها علومى بودند كه علاوه بر علم شريعت به موسى تعليم شد.

در مجموع اين ماجرا به خوبى نشان مى‏ دهد پيدا كردن رهبرى آگاه و فرزانه، و بهره گيرى از علم و اخلاق او تا آن حد اهميت دارد كه پيامبر اولو العزمى همچون موسى مأمور مى ‏شود كه راه دور و درازى را براى حضور در محضر او، و اقتباس از چراغ پر فروغش، بپيمايد.

خداوند، اولین معلم

خداوند نخستين معلم‏ است، در قرآن به آياتى برمى‏ خوريم كه خداوند خود را به عنوان معلم‏ معرفى كرده، گاه به آدم(عليه السلام) علم اسماء مى‏ آموزد: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا؛ سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت»، و گاه به نوع انسان آنچه را نمى‏ داند از طريق تكوين و تشريع (بخشى را به صورت علوم فطرى در نهادش آفريد، و بخش ديگرى را به وسيله عقل و تدبير در عالم آفرينش و بخش سومى را به وسيله انبياء) مى‏آموزد: «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ‏؛ به آدمی آنچه را که نمی دانست تعلیم داد».

 گاه قلم به دست او داده و نوشتن مى‏ آموزد: «الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود»، گاه يك حرف و دو حرف بر زبانش مى‏ نهند و شيوه سخن گفتن به او تعليم مى‏ دهد: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید، و به او «بیان» را آموخت».

به اين ترتيب او هم معلّم بيان است، و هم معلّم قلم، و هم معلّم امورى كه انسان از آن آگاهى نداشته است، اين تعليمات ممكن است اشاره به تعليمات فطرى‏ باشد كه به صورت خلاصه و سربسته در درون جان انسان است، و نيز ممكن است اشاره به وجود ابزار و اسباب و مقدماتى باشد كه خدا در انسان آفريده، و او را قادر بر اختراع زبان و خط و كشف ساير واقعيات جهان هستى كرده است.

انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام)، معلمان بزرگ تاریخ بشریت

تعليم‏ و تربيت انسان از جمله مهم ترین برنامه پيامبران است، انبیای الهی آنچه را خدا به عنوان وحى، به آنان تعليم‏ كرده، از طريق استدلال، انذار، بشارت، موعظه و اندرز و نفوذ در دل ها، به مردم تعليم‏ می دهند.

لذا پیامبران بزرگ ترين معلّمان در عالم بشريّتند. البته پيغمبران خدا همانند معلمانى بودند كه هر كدام جامعه بشريت را در يك كلاس پرورش مى‏ دادند، بديهى است دوران تعليم هر يك كه تمام مى‏ شد به دست معلم‏ ديگر، در كلاس بالاتر سپرده مى‏ شدند.

بدین ترتیب نوح عليه السلام مسئول تعليم و تربيت انسان‏ ها در نخستين مقطع بود، ابراهيم عليه السلام در مقطع ديگر و همچنين موسى و عيسى عليهما السلام هر كدام معلم‏ و استاد يكى از اين مقاطع بودند.

حال با گذشت‏ زمان‏ و آمادگى‏ نوع‏ بشر براى‏ تعليمات‏ عالى ‏تر، اديان الهى تدريجاً كامل ‏تر، و تعليمات آنها عميق ‏تر شد تا نوبت به آخرين و كامل ‏ترين آيين الهى يعنى آيين اسلام رسيد و فرمان‏ «الْيَوْمَ اكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضَيتُ لَكُمُ الاسْلامَ ديناً؛ امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آيين (جاويدان) شما پذيرفتم» صادر شد، و خاتم انبيا محمد صلى الله عليه و آله مامور تعليم اين مقطع شد.

به تعبير ديگر انبياى پيشين، براى اينكه انسان بتواند در اين راه پرنشيب و فرازى كه به سوى تكامل دارد پيش برود، هر كدام قسمتى از نقشه اين مسير را در اختيار او گذاردند، تا اين شايستگى را پيدا كرد كه نقشه كلى و جامع تمام راه را، به وسيله آخرين پيامبر از سوى خداوند بزرگ، در اختيار او بگذارد.

لذا از اهداف بعثت پيامبر اسلام، آموزش مردم شمرده شده: «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ؛ و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد» و رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز از اهداف بعثت خود را، آموختن مردم مى‏ داند: «وبالتّعليم أُرسلتُ‏؛  من فرستاده شدم برای تعلیم».

در این میان نياز مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله، براى تبيين پيچيدگي ها و تفسير مجملات قرآن کریم است که سبب ارتباط آنها با سنّت رسول اللّه مى‏ شود، همان ارتباطى كه آنها را در همه زمينه‏ ها هادى و راهگشاست؛ به تعبير ديگر قرآن همانند كتابى است كه شاگردان، احساس مى‏ كنند براى فهم آن در پاره ‏اى از قسمت ها نياز به معلّم‏ دارند و پيوند آنها با معلّم‏، حقايق زياد ديگرى را نيز براى آنها روشن مى‏ سازد.

حال سؤال در اين است كه آيا پس از رسول خدا، اين معلّم الهى همچنان در ميان مسلمانان وجود دارد يا نه؟ بدون شك بايد وجود داشته باشد و گرنه مشكلات، باقى مى‏ ماند. چرا که همه انسان ‏ها با پشتيبانى فطرت و فرمان عقل، در جستجوى كمال هستند. و باید راهى پر فراز و نشيب و طولانى را به سوى خدا، به سوى كمال مطلق و به سوى تكامل معنوى در تمام ابعاد بپیمایند.

درست است خداوند انسان را با نيروى عقل و خرد مجهّز ساخته، وجدانى قوى و پربار به او داده، كتاب‏ هاى آسمانى براى او فرستاده، ولى اين انسان ممكن است با همه اين وسائل تكوينى و تشريعى باز، در تشخيص مصداق كمال، گرفتار اشتباه شود و به جاى اينكه راه تكامل را بپيمايد، راه انحطاط و نقصان را طى كند.

مسلماً وجود يك پيشواى معصوم، خطر انحراف و گمراهى را تا حدّ زيادى تقليل مى‏ دهد، و به اين ترتيب «وجود امام عليه السلام، تكميل كننده هدف آفرينش انسان است».

و اينجاست كه ما معتقديم در هر عصر و زمان امام معصومى وجود دارد كه علم قرآن نزد اوست، و او همان كسى است كه پيغمبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در روايت متواتر ثقلين از او به عنوان «عترت» ياد كرده و پيوندش را با قرآن تا دامنه قيامت ناگسستنى دانسته است و فرموده: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران مي گذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند».

برات آزادی از دوزخ برای معلم و متعلم

در روایتی معروف از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلّم آمده است که وقتی معلمی به کودکی بسم الله الرحمن الرحیم را یاد بدهد و او تکرار کند، خداوند چهار برات آزادی از دوزخ را برای معلم و متعلم و پدر و مادر معلم می نویسد: «اذْا قالَ المُعلِّمُ‏ لِلصَّبِىِّ بسم اللَّه الرحمن الرحيم (و قالَ الصِّبىُّ بسم اللَّه الرحمن الرحيم) كَتَبَ اللَّه بَرَائَةً لِلصَّبِىِّ وَبَرَائَةً لأَبَوَيْهِ وَ بَرائَةً لِلمُعَلِّم‏؛ هنگامى كه معلم‏ به كودك بگويد: بسم اللَّه الرحمن الرحيم (و او تكرار كند) خداوند فرمان آزادى از دوزخ براى كودك و پدر و مادرش و معلّم‏ مى ‏نويسد».

این روایت نشان از جایگاه ویژه تعلیم و تربیت در اسلام دارد. شما معلمان باید خدا را شکر کنید که در این مسیر قرار گرفته اید.

عواقب بی احترامی به معلم

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلّم مى‏ فرمايد: «ثَلَاثَةٌ لَايَسْتَخِفُّ بِحَقّهِمْ إلّامُنَافِقٌ بَيّنُ النّفَاقِ: ذُوالشَّيْبَةِ فِى الإسْلَامِ وَ الإمَامُ المُقْسِطُ وَ مُعَلّمُ‏ الخَيْرِ؛ سه گروه هستند كه حقّ آنها را فقط منافقان واضح النفاق كوچك مى‏ شمرند: كسى كه عمرى را در اسلام گذرانده، پيشواى عادل و كسى كه نيكى را آموزش مى‏ دهد».

در این فراز روایی معلّمان خير کسانی هستند كه نيكى ‏ها را به مردم ياد مى ‏دهند؛ كسى‏ كه حقّ معلّمان خير را سبك بشمرد، منافق بيّن النفاق است.

«معلّم خير» تعبير جالبى است و همه امورى كه داراى منشأ خيرى است در ذيل آن داخل است. تعبير خير علوم قرآن و علومى مانند حديث، فقه، علوم طبيعى، پزشكى، علومى كه باعث آبادى جامعه است و علوم نشأت گرفته از مبادى الهى كه خير و بركتى براى جامعه دارد همه را شامل مى‏ شود، چرا كه خير يكى از وسيع ترين كلمات است و تمام پهنه جامعه انسانى را در بر مى‏ گيرد.

احترامى كه در همين روايت كوتاه به مقام معلّم گذاشته شده، احترام بزرگى است چرا كه استخفاف كننده آن را منافق بينّ النفاق مى‏ داند.

هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است

حقوق معلم‏ بر متعلم از حقوق واجب الاتباع و لازم المراعات حق معلم‏ است، اين پدر روحانى كه بسيار بر پدر جسمانى فضيلت دارد و او اگر وظيفه خود را به نحو احسن انجام دهد، مولاى متعلم مى ‏شود چنان كه منسوب به على عليه السلام است كه فرمود: «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبداً؛ كسى كه مرا حرفى تعليم دهد مرا عبد و بنده خود كرده است»، و نيز درباره معلم بزرگ خود فرمود: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ؛ من بنده‏ اى از بندگان محمد صلى الله عليه وآله وسلّم هستم».

حقوق معلم بر شاگرد

رعايت‏ حق‏ معلم‏ از وظايف‏ بزرگى‏ است‏ كه‏ شارع‏ مقدس‏ بر دوش‏ ما گذارده است: امام صادق عليه السلام در روايتى از على عليه السلام نقل مى‏كنند كه مولى بسيار مى‏ فرمودند:

 «إِنّ مِنْ حَقّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُكْثِرَ عَلَيْهِ السّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَيْهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلّمْ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً و َخُصّهُ بِالتّحِيّةِ دُونَهُمْ و َاجْلِسْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ و َلَا تَغْمِزْ بِعَيْنِكَ وَ لَا تُشِرْ بِيَدِكَ وَ لَا تُكْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ خِلَافاً لِقَوْلِهِ و َلَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتّى يَسْقُطَ عَلَيْكَ مِنْهَا شَيْءٌ؛ از حق عالم بر تو اين است كه زياد از او سؤال نكنى و لباس او را نگيرى و اگر بر مجلس عالم وارد شدى و نزد او عده ‏اى بودند سلام بر همه آنها كن و سلام و درود ويژه خود را به آن عالم‏ تقديم نما و براى نشستن، جايگاهى را در برابر او انتخاب كن‏ و پشت سر او منشين و با گوشه چشم به او نظر ميفكن و با دست خود به او اشاره نكن، (كه بى احترامى به او است) و زياد نگو فلانى و فلانى برعكس قول شما گفته ‏اند، و با زياد صحبت كردن او را ناراحت كن، زيرا مثل عالم و دانشمند مثل درخت خرمائى است كه انتظار كشيده مى ‏شود چه موقع از آن رطبى فرو افتد». يعنى او بايد افاضه كند نه با سؤال كردن مرتب او را رنج دهى! و چنانکه او را آماده پاسخ گویی دیدی از او سوال کن.

بخشنده‏ ترين بخشنده‏ ها كيست؟

 در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم مى‏ خوانيم: «الا اخْبِرُكُمْ بِاجْوَدِ الاجْوَدِ؟ اللَّهُ‏ الاجْوَدُ الاجْوَدُ! وَ انَا اجْوَدُ وُلْدِ آدَمَ! وَ اجْوَدُكُمْ مِنْ بَعْدى رَجُل عَلِمَ عِلْماً فَنَشَرَ عِلْمَهُ يُبْعَثُ يَومَ الْقِيامَةِ امَّةًوَحْدَهِ!؛ آيا به شما خبر دهم كه بخشنده ‏ترين بخشنده‏ ها كيست؟ بخشنده‏ ترين بخشنده ها خداست، و من بخشنده ‏ترين فرزندان آدم هستم؛ و بعد از من از همه شما بخشنده‏ تر كسى است كه علم و دانشى را فرا گيرد، و آن را نشر دهد و به ديگران بياموزد، چنين كسى روز قيامت به تنهايى به صورت امّتى برانگيخته خواهد شد»!

تعبير به امّت به خوبى نشان مى‏ دهد كه گسترش وجودى معلّمان به موازات گسترش تعليمات آنها در ميان جامعه بشرى صورت مى‏ گيرد، و هر قدر شاگردان بيشترى را تعليم و تربيت كنند به همان نسبت شخصيّت معنوى و اجتماعى آنها گسترده ‏تر مى‏ شود و گاه به اندازه يك امّت مى‏ گردد.

درود فرستادن بر معلم

در روايات اسلامى مقام معلّم آنقدر والاست كه خدا و فرشتگان و همه موجودات، حتّى مورچه در لانه خود و ماهيان در درياها بر كسى كه به مردم نيكی تعليم كند درود مى‏ فرستند؛ چنانكه در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم آمده است: «انَّ اللَّهَ و مَلائِكَتَهُ حَتَّى الَّنمْلَةِ فى حُجْرِها وَ حَتّى الْحُوتِ فِى الْبَحْرِ يُصَلُّونَ عَلى مُعَلِّمِ النّاس الْخَيْرَ».

بزرگی در ملکوت آسمان ها

طبق روايت امام صادق علیه السلام، اگر كسى براى خدا دانش آموخت، و براى او عمل كرد، و تعليم‏ داد، در آسمان ها عظيم‏ و بزرگ خوانده مى‏ شود: «مَنْ تَعَلّم للّه عزّوَجلَّ و عَمِل للّه و عَلَّم للّه دُعِىَ فى مَلَكُوتِ السّماوات عَظيماً».

در مجموع به قدرى آیات نورانی قرآن کریم و كلمات اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم السلام گويا است كه جاى توضيح نيست، خداوند ما را مؤدب به اخلاق الهى گرداند، تا در رعايت حق معلّم و عمل به علم خود كوشا باشيم.

سخن آخر: (یادی از شهید مطهّری رحمه الله)

و چه خوب است که روز شهادت آیه الله مطهری رحمه الله را روز معلّم نامیدند. واقعاً آن شهید عزیز معلّمی بزرگ و شایسته بود.

من با ایشان دوستی و ارتباط داشتم و او را می شناختم و این شناخت در دوران ٤٥ روزه زندان در سال ٤٢ به حدّ کمال رسید. رژیم منحوس پهلوی ٥٣ نفر از علما و خطبای تهران را در آن ایّام دستگیر و در محیط کوچکی زندانی کرد؛ اطاقی که کمتر از هفتاد متر بود و سهم هر زندانی یک متر و نیم می شد! زندگی در چنان مکانی با آن محدودیّت ها کار آسانی نبود. برخی که ظرفیّت کمتری داشتند اظهار ناراحتی و حتّی گاه فزع می کردند؛ هر چند سخن خلافی نمی گفتند. امّا شهید مطهری از کسانی بود که روحیّه بسیار قوی داشت و در مباحث علمی که مطرح می شد شرکت فعّال داشت و نظرات خوبی ارایه می کرد. عاش سعیدا و مات سعیداً.

منابع:

١. تفسیر نمونه

٢. پیام قرآن

٣. بیانات معظم له

--------------------

پرونده ویژه

سازمان صلیب سرخ جهانی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

ما در عصری زندگی می کنیم که با وجود تصویب قوانین مربوط به حقوق بشر و علی رغم وجود نهاد های بین المللی و جهانی مشکلات جامعه انسانی هر روز بیشتر می شود و در چنین شرایطی وجود یك سازمان منظم و تعلیم دیده برای حوادث مختلف اجتماعی، مانند سازمان صلیب سرخ جهانی و جمعیت هلال احمر روشن تر و مهم تر از هر زمانی است.

البته صلیب سرخ یك ابداع غربی بود برای اینكه كمك های مردمی را داشته باشد، ما نمی توانستیم از كمك های صلیب سرخ بهره مند شویم تا اینكه هلال احمر به میدان آمد و به عنوان یك نهاد منظم كمك های بشردوستانه ارائه كرد.

صلیب سرخ و هلال احمر؛ مطابق با وجدان های بیدار بشری

ما معتقدیم تشکیلاتی هم چون صلیب سرخ و هلال احمر، از وجدان بیدار بشری که در همه انسان ها کم و بیش وجود دارد سرچشمه گرفته است.

بنابراین باید کاری کرد که وجدان عمومی مردم جهان افراد متخلّف را منزوی کند، باید در این راستا به قدری تبلیغات و اطلاع رسانی شود تا افرادی که با برنامه های بشردوستانه مخالفت می کنند، منزوی شوند و اگر ما به این نقطه برسیم کمک بزرگی به اهداف صلیب سرخ و هلال احمر کرده ایم.

بنی آدم اعضای یک پیکرند

ما معتقدیم بشر جامعه واحدی بیش نیست و مرزبندی های انجام شده مصنوعی است، تمام کسانی که روی کره زمین زندگی می کنند همه یک جامعه و با هم مرتبط هستند.

با توجّه به همبستگى افراد و اعضاى پيكر جامعه انسانى، فقدان يك فرد، روى همه اجتماع اثر مى‏ گذارد و «فرد به اين صورت، عين اجتماع» مى‏ شود.

لذا نباید تفاوت زبان، مرز و تمدن ها را دلیل بر جدایی بین افراد بشر دانست، این مطلب یکی از دستورات اصلی مذهب ما به شمار می آید، از این رو در مسائل مربوط به کمک های انسانی در آیات و روایات ما روی کلمه «بنی آدم» تاکید خاصی شده است، نه روی کلمه اسلام و مسلمین، این نشانه فراگیر بودن تعلیمات دینی ما است.

از پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل شده که می فرمایند فرزندان آدم همه اعضای یک بدن هستند و اگر عضوی ناراحت شد بقیه اعضا نیز همکاری می کنند.

در حدیث دیگری نیز داریم که اگر مسلمانی صدای ناله مظلومی را بشنود و به طرف او نرود و به او پاسخ ندهد مسلمان نیست.

شعرای ما نیز که اشعارشان در سایه تعلمیات مذهبی است، این مطلب را منعکس کرده اند.

به قول سخنور نامى‏ «سعدى شيرازى»:

بنى‏ آدم‏ اعضاى‏ يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند

چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار

تو كز محنت ديگران بى غمى‏ نشايد كه نامت نهند آدمى‏

از این رو ما کاملا با اهداف شما (نهضت بینالمللی صلیب سرخ و هلال احمر) هماهنگ هستیم و هیچ جدایی بین خود و شما در این اهداف نمی بینیم.

نقش باورها و اعتقادات دینی در موفقیت های صلیب سرخ و هلال احمر

بی تردید اعتقادات مذهبی، عامل موثر در گرایش انسان ها به ارائه خدمات بشردوستانه است. در این میان پایه و اصل کمک های مردم به صلیب سرخ و هلال احمر، برگرفته از باور های دینی و مذهبی است. لذا شاهدیم مردم جهان براساس احساس مسؤولیت و داشتن تفکرات دینی به صلیب سرخ کمک می کنند.

هم چنین در ایران اسلامی مردم مسلمان براساس باورهای مذهبی خود در حوادث مختلف کمک های فراوانی را به آسیب دیدگان دارند که گاهی در برخی حوادث غیرمنتظره شاهد صف های طولانی مردم برای کمک های نقدی و غیرنقدی هستیم، همه این اقدامات برگرفته از اعتقادات مذهبی و انسان دوستانه آن هاست.

البته کمک های بشردوستانه در قانون اساسی ایران نیز دیده شده که این قانون مترقی نیز برگرفته از آموزه های دینی ما است که کمک های مردمی نباید منحصر به گروه و یا مذهب خاصی صورت گیرد.

در مجموع ما معتقدیم این تفکر باید برای همیشه تقویت و حفظ شود. چراکه قوانین جهانی نتوانسته است کمک های بشر دوستانه را برای انسان ها تأمین کند. حال آنکه باورهای دینی به نوبۀ خود عامل توسعه و موفقیت نهاد هایی هم چون صلیب سرخ جهانی و هلال احمر به شمار می آید.

لذا شایسته است مسئولین سازمان صلیب سرخ جهانی در برنامه های انسانی خود از ریشه های مذهبی کمک بگیرند، و بر روی اعتقادات مذهبی در کارها تکیه کنند.

ضرورت رعایت اصل بیطرفی صلیب سرخ جهانی

صلیب سرخ جهانی از معدود نهاد های بین المللی مستقل است که نباید دستخوش سیاست بازی و دام سیاست بازان استکباری شود. بلکه در راستای اهداف متعالی خود به عنوان نهادی محبوب در سطح بین المللی باید همچنان استقلالش را حفظ کند.

فراموش نکنیم سرمايه اصلی نهاد بین المللی صليب سرخ جهانی اعتمادی است كه مردم به آنان دارند و حفظ اين اعتماد هم از سوی مردم و هم از سوی مسئولان این نهاد بايد در دستور كار باشد. از این رهگذر صلیب سرخ به دلیل انجام خدمات بشردوستانه، اگر به دور از هرگونه شائبه سیاسی کاری فعالیت کند، محبوب و مورد پذیرش تمام گروه های بشری باقی خواهد ماند.

البته ممكن است كسانی باشند كه برای رسيدن به مقصود و هدف شان از هر وسيله ای استفاده كنند ولی سازمان صليب سرخ جهانی بايد مراقب اين افراد باشد و به آنها اين اجازه را ندهد. چرا که حساب تشكيلات هايی از جمله تشكيلات صليب سرخ جهانی از مسائل سياسی جدا است.

لذا دست اندرکاران و مسؤولان این تشکیلات باید در کمک های انسانی خود بی طرفانه عمل کنند و مراقب باشند که دولت های بزرگ این تشکیلات را به نفع خود مصادره نکنند.

ضرورت تبیین اطلاع رسانی اقدامات صلیب سرخ و هلال احمر به مردم

خیلی از دستگاه ها دچار نقص در اطلاع رسانی هستند، كار زیادی انجام می دهند اما چون اطلاع رسانی به مردم صورت نمی گیرد، فعالیت آنها دیده نمی شود، در حالی که باید از ظرفیت رسانه ها در این مقوله استفاده شود. اطلاع رسانی، ریاكاری نیست و باعث جلب اعتماد و جذب مشاركت جهانی مردم در كار خدمات رسانی و امدادرسانی می شود.

در این بین يكی از مشكلات - کمیتۀ بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر - اين است كه اطلاعرسانی قوی در اين باره نشده، که لازم است در اين ارتباط اطلاعرسانی خوبی داشته باشند تا همه با فعاليت های آنان آشنا شوند، اگر اطلاعرسانی قویتری در اين راستا صورت گيرد نهاد بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر، موافقان بيشتری در بين ما خواهند داشت.

سخن آخر: (خدمات صلیب سرخ و هلال احمر عبادت است)

ما شما (اعضای نهضت بینالمللی صلیب سرخ و هلال احمر) را فداكارانی می دانيم كه خطر را پذيرفته ايد برای اينكه خطر را از ديگران دفع كنيد و اين فداكاری از ديدگاه ما قابل تحسين است.

کار شما بسیار مقدس و در راستای اهداف پیامبران الهی است، لذا خدمات شما یك نوع عبادت است، چراكه در آن به خلق خدا كمك رسانی صورت می گیرد.

از این رو ما احترام فراوانی برای خدمات شما قائل هستیم و برای موفقیت تان دعا می کنیم، و از آنجا که باید در هر زمان و هر مکان به سوی تقویت این نوع فعالیت ها و کمک های انسان دوستانه بدون تفاوت بین مذاهب پیش برویم و به آن اهتمام داشته باشیم. لذا از کمک های خود به صلیب سرخ و هلال احمر کم نخواهیم گذشت.

امیدواریم در کوشش های خود موفق باشید و بتوانید این خدمت مردمی را روز به روز توسعه بیشتری دهید و به اهداف و ماموریت های خود جامه عمل بپوشانید.

--------------------

پرونده ویژه

راهکارهای «جهش تولید» در بخش کشاورزی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

تنها ثروت طبيعى و فناناپذير و دائمى كه هميشه مى‏توان روى آن حساب كرد، كشاورزى و توليدات كشاورزى است که یکی از پايه اصلى اقتصاد دنیای امروز و اساس زندگى انسان ‏ها است؛ چرا که غذاى انسان را تهيه مى‏ كند.

هم چنین انواع تجارت‏ ها و حتى بسيارى از صنايع، بدون کشاورزی مفهومى نخواهد داشت. لذا كشورهايى كه از نظر كشاورزى‏ پيشرفته ‏ترند، و به برنامه ‏ها و طرح ‏هاى كشاورزى‏ خود اهميّت مى‏ دهند، نه تنها در همۀ جوانب به پيشرفت ‏هاى چشمگير دست می یابند، بلکه بيشترين قدرت را نیز در جهان به دست می آورند.

اهمیت کشاورزی در اسلام

كشاورزان، در شریعت اسلام از جايگاه و منزلت ارجمندى برخوردارند. از جمله در قرآن کریم اشارات پرمعنايى به كشاورزى‏ به عنوان نعمت ‏هاى الهى، وجود دارد، که نشان می دهد اسلام نسبت به مساله کشاورزی اهمیت بسیار زیادی قائل است.

هو چنین تشويق ها و ترغيب هائى كه در منابع اسلامى در رابطه با مسأله كشاورزى شده، نشان مى‏ دهد كه‏ زراعت در اقتصاد اسلامى از چه اهميت ويژه ‏اى برخوردار است.

در حديثى مى ‏خوانيم كه از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: «بهترين اعمال كدام است»؟! فرمود: «زراعتى است كه انسان زراعت مى‏ كند و آن را اصلاح و مرتب مى ‏سازد و حق آن را نيز به هنگام درو كردن ادا مى‏ نمايد»

در حديثى از امام صادق علیه السلام مى‏ خوانيم‏: « اَلزَّارِعُونَ كُنُوزُ اَلْأَنَامِ يَزْرَعُونَ طَيِّباً أَخْرَجَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمْ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَحْسَنُ اَلنَّاسِ مَقَاماً وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً يُدْعَوْنَ اَلْمُبَارَكِينَ؛ كشاورزان گنج‏ هاى مردمند، غذاى پاكيزه را كه خداوند ارزانى داشته زراعت مى‏ كنند و آنها در روز قيامت برترين مقام را دارند و به خدا نزديكترند و آنها را بنام «مبارك ها» صدا مى ‏زنند»

و نيز از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «الكِيمياءُ الأكبَرُ الزِّراعَةُ؛ كيمياى بزرگ (كه گمشده بسيارى از مردم است) همان زراعت است»

پیشوایان ما خود نیز اهمیت بسیاری به این حوزه می دادند؛ برای مثال مردى اميرمؤمنان عليه السلام را ديد در حالى كه هسته ‏هاى خرماى فراوانى در كنارش بود. از آن حضرت پرسيد: «اين هسته ‏ها به چه كار مى‏ آيد؟» امام پاسخ داد: «اگر خدا بخواهد هزاران اصله خرماست». آن‏گاه همه آنها را كاشت و همه آنها سبز و بارور شدند.

حتى از روايات اسلامى استفاده مى‏ شود نه تنها اقدام شخصى به زراعت بسيار مطلوب است، بلکه سرمايه گذارى در اين راه نيز مورد توجه پيشوايان اسلام بوده است؛‏ از این مسأله به خوبى روشن مى‏ گردد كه مقصود اسلام‏ «تحرّك هر چه بيشتر تمام سرمايه ‏هاى انسانى و مالى اجتماع، در راه منافع عمومى بندگان خداست».

احیای زندگی در روستاها

روستاها همیشه مراکز تولید کشور بوده اند؛ به نحوی که حل مشکلات شهر نشینان به دست روستائیان بوده و به برکت آنها تغذیه میشده اند.

متأسفانه سوء مديريت و مصرف گرایی، كشاورزى ما را به مانند بسيارى ديگر از كشورهاى اسلامى به نابودى كشانده است، تا آنجا كه با داشتن آمادگى فراوان براى توليد انواع فرآورده هاى كشاورزى، بعضاً بايد دست نياز به سوى بيگانه دراز نمائيم!

باید به اين واقعيت تلخ اعتراف نمود که توسعه سريع صنعتى كشور، عدم وجود وسائل رفاهى در روستاها، عدم توزیع عادلانۀ ثروت و عدم تأمین امكانات رفاهى در روستاها، به بهای كشيده شدن روستائيان به شهرها به اميد زندگى بهتر و مزد بيشتر تمام شده است.

سرمايه ‏هاى عظيمى که به بدترين وجه در کشور مصرف مى‏ شود در حالى است كه روستاهاى كشور، اين كانون هاى سازنده و پربار، بخاطر نداشتن برخی امکانات، ساكنان خود را از دست مى‏ دهند.

اينها همه حكايت از نابودسازى كشاورزى است، که سرانجامِ آن تبدیل شدن به يك كشور تك محصولى است‏ كه ناچاریم درآمد عمده خود را که از نفت به دست می آوریم، به پاى فرآورده ‏ها و محصولات كشاورزى و دامى بیگانگان بريزیم، حال آنکه باید در انتظار روزى نشست كه نفت تمام شود و باتمام شدن آن همه چيز مملكت تمام گردد!

البته بن بست در زندگی وجود ندارد و باید راهش را پیدا کنیم، تا روستاها به صورت اولیه خود بازگشته و نقش مولد خود را باز یابند.

 در این میان فراهم كردن جاذبه‏ هاى كشاورزى، خانه سازى در روستاها، تأمين وسائل رفاهى و تمام نيازمندي ها در آنها، و تضمين خريد محصولات كشاورزى به قيمتى كه كشاورزان را دلگرم و بى نياز و مكفى المؤنة سازد، ضروری است.

هم چنین به جاى ريختن پول هاى سرشار به جيب واسطه‏ ها بايد با فراهم ساختن يك سيستم توزيع صحيح، پول را به روستاییان داد كه توليد گرند و نه واسطه و بيكار و دلالان بيعار!

در مجموع با استناد به کلام نورانی حضرت علی علیه السلام که فرمود: «امتی که حق ضعیف را از قوی نگیرد هرگز روی سعادت را نخواهد دید»؛ باید کاری کرد که روستائیان به حق خود برسند.

خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی

امروز اگر چه دستگاه هاى توليدى و ماشينى آن قدر گسترده شده كه همه چيز را تحت الشعاع قرار داده است، لیکن باز هم دامدارى و كشاورزى مهم ترين بخش توليد زندگى انسان را تشكيل مى‏ دهد، چرا كه پايه اصلى تغذيه در اين دو قسمت نهفته شده، و به همين دليل رسيدن به حد خودكفايى در قسمت دامدارى و كشاورزى نه تنها ضامن استقلال اقتصادى است كه استقلال سياسى نيز تا حد زيادى به آن مربوط است.

اهمیت خود کفایی وفتی دو چندان می شود که بدانیم در شرایط فعلی هر ملتی نیازمند بیگانه باشد مجبور است به آنها امتیاز بدهد، و ملت هايى كه مواد غذايى خود را از جاى ديگر وارد مى‏ كنند بيچاره ‏اند.

حضرت على عليه السلام همواره فرموده ‏اند: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه‏؛ هركس دسترسى به آب و زمين كشاورزى داشته باشد و فقير باشد خداوند او را از رحمتش دور مى‏ كند».

اين روايت براى كشور ما و ديگر كشور هايى كه همچون ما آب كافى و زمين‏ هاى مستعد در اختيار دارند و مردمش نيازمندند، زنگ خطرى بزرگ است.

لذا حرف اساسی ما مبارزه با وابستگی است. البته رهايى از سلطه اقتصادىِ قدرت ‏هاى جهانى، بدون سرمايه‏ گذارىِ جدى در بخش توليد فرآورده ‏هاى‏ كشاورزى و صنعتى ممكن نيست. جامعه اسلامى زمانى مى‏ تواند به عزت و سربلندى نايل شود كه بتواند قبل از هر چيز در بخش توليد، دست كم در سطح توليدات مواد غذايى و استراتژيك به خودكفايى برسد.

بنده جدا معتقدم کشور ما از تونایی و استعداد نیروی انسانی و منابع طبیعی بسیار بالایی برخوردار است و همچنان که در بخش گندم ثابت کردیم و به خودکفایی رسیدیم امروز نیز می توانیم در بخش برنج و دیگر بخش های کشاورزی این موفقیت را بدست آوریم تا هرگز تحریم های اقتصادی و سیاسی به مردم ما فشار وارد نکند.

دولت از واردات بی رویه محصولات کشاورزی خودداری کند

خوشبختانه کشور ما از تمامی منابع غنی و قوی برخوردار است و تمامی میوه ها در چهار فصل در کشور وجود دارد، به همین دلیل ما چه نیازی به واردات در بخش مواد غذایی داریم؟

فكر كنيد با حدود ده ها میلیون هكتار زمين زراعتى چه ثروت عظيمى در اختيار داريم و چه كشاورزى وسيع و غنى و پربار مى‏ توانيم داشته باشيم، آيا با اين حال شرم آور نيست كه وارد كننده عمده محصولات كشاورزى باشيم؟

آری واردات بی رویه، ظلم بزرگی است که بخش کشاورزی را تهدید می کند. دولت باید مصالح را در نظر بگیرد و مانع این واردات بی رویه شود. البته مسئولین قول داده اند که واردات را متوقف کنند و من امیدوارم به قول خود عمل کنند اما هنوز هم گویا واردات ادامه دارد.

دولت دست دلالان را از بازار محصولات کشاورزی کوتاه کند

سال هاست که گفته می شود دلال ها بیشترین درآمد محصولات کشاورزی را نصیب خود می کنند اما هنوز این مشکل حل نشده است. جای تاسف است که گاهی تنها ٢٠ درصد از قیمت ها به کشاورزان می رسد و ٨٠ درصد نصیب دلالان می شود، کار این افراد نوعی جنایت است. زیرا این روش سبب تضعیف کشاورزان می شود.

کشاورز یک سال تمام زحمت می کشد، ولی می بیند به عده ای مفت خور جنس او را می خرند و چند برابر قیمت در بازار می فروشند، یعنی بیشترین سود را دلالان می برند، در صورتی که یکی از دلایل مهاجرت از روستا به شهر، همین سود ناچیز از محصولات کشاورزی است.

اساساً تا این مشکل حل نشود کشاورزی ما جایگاه خود را پیدا نخواهد کرد. پس باید راه حلی پیدا کرد تا دسترنج کشاورزان از بین نرود. وجود دلالان در بخش کشاورزی، ظلم بزرگی است که باید هرچه زودتر رفع شود. چرا که با حذف واسطه‏ ها، سطح توليد، افزايش‏ يافته و راه براى كارهاى غير توليدى تدريجاً مسدود مى‏ گردد.

اگر وضع به همين صورت پيش برود و عده ای مفت خور، دسترنج کشاورزان را به یغما ببرند؛ وضع كشاورزى ما خداى نا كرده اسفبارتر و رقت انگيزتر خواهد شد. حال آنکه اولین آزمون عدالت در حکومت اسلامی در مقابله با دلالان، همینجا روشن خواهد شد.

ضرورت مکانیزاسیون در کشاورزی

بدیهی است کشاورزی سنتی جواب نمی دهد و باید به مکانیزه تبدیل کرد، لذا تمام ملت هاى دنيا كوشش مى ‏كنند كه صنعت كشاورزى و دامدارى خود را تا سر حد امكان توسعه دهند و از صنايع مدرن براى اين توسعه كمك گيرند.

این امر نیز محقق نمیشود، مگر این که کشاورزان آموزش ببينند و امکانات لازم در اختیارشان قرار گیرد.

لذا مسئولان باید تلاش کنند تا از طریق آموزش های مختلف، کشاورزی سنتی را به سوی صنعتی شدن و انطباق با آخرین فناوری های دنیا ارتقا دهند تا از هر وجب خاک و هر قطره آب این کشور استفاده شود.

جهش تولید با آبیاری نوین

هر چند در منابع آب کشور کمبود وجود دارد ولی با استفاده از همین مقدار آب و استفاده از روش های مدرن آبیاری، می توان به سطحی از تولید دست یافت که علاوه بر تولید تمام نیاز های کشاورزی داخل، به اندازه قابل توجهی تولیدات کشاورزی، از این کشور پهناور به خارج صادرات داشته باشیم.

اهمیت این مسأله از آن جهت است که ما به اندازه کافی زمین داریم و اگر آب را هم هدر ندهیم جوابگو است لیکن باید از شیوه های نوین آبیاری بهره گرفت. که با وجود این دو نباید بیکاری در کشور وجود داشته باشد.

ضرورت مهارتافزایی کشاورزان

لزوم سرمایه گذاری لازم در بخش کارآموزی در راستای افزایش مهارت های نیروی انسانی انکار ناپذیر است، در قدیم برای کشاورزی مهارت های چندانی نیاز نبود، اما امروز وضعیت دگرگون شده و کشاورزی، صنعت و تجارت شکل مدرن به خود گرفته و سطح مهارت ها افزایش یافته است، امروز در دنیا کسانی که مهارت های فنی و حرفه ای و کارایی بیشتری دارند جلوتر هستند، ما هم باید کاری کنیم که بتوانیم سطح مهارت ها را افزایش دهیم.

همان‏گونه كه وجود كارگران فنّى و آموزش ديده، از هدر رفتن نيرو و سرمايه جلوگيرى مى‏ كند و به اتقان كار مى‏افزايد، وجود نيروهاى شايسته و ماهر در بخش كشاورزى نيز براى پيشبرد اهداف توسعه و استفاده بهينه از سرمايه لازم است.

ارتقای بهره وری و تدوین اطلس جغرافیایی

آب ‏هاى فراوانى در گوشه و كنار محيط زندگى ما به هدر مى‏ رود و مى‏توان از آن ها بهره بردارى صحيح نمود. به يقين كوتاهى كردن در ذخيره‏ سازى اين آب ‏ها نوعى اسراف در مواهب الهى محسوب مى شود. همچنين آب ‏هاى موسمى كه در بعضى از فصول سال جارى مى‏ شود و قابل ذخيره‏ سازى است اما به راحتى به هدر می ‏رود. حال آنکه در مقابل اين سيلاب ها می توان سدّ محكمى ساخت، تا هم از ويرانى ‏هاى ناشى از سيلاب ‏ها جلوگيرى نموده، و هم از آب هاى جمع شده در مسير كشاورزى‏ و باغدارى و آبادانى كشور به كار گرفته شود.

هم چنین تهیه و تدوین «اطلس جغرافیایی بر اساس نیاز ها و امکانات مناطق مختلف کشور» با بهره گیری از نظرات کارشناسان متخصص از سوی دستگاه های اجرایی، ضروری است، اگر این مهم اجرایی شود معلوم می شود که چه منطقه ای چه توانایی ها و ظرفیت هایی در تولید محصولات کشاورزی دارد و می توان برای هر منطقه برنامه خاصی در نظر گرفت تا جوانان بیراهه نروند.

اهمیت این مسأله از آن جهت است که برخی از افراد در بخش کشاورزی، وام هایی گرفته اند و به دلیل عدم شناخت کافی و توانایی لازم در اموری سرمایه گذاری کرده اند که حاصل چندانی نداشته است؛ ازاین رو ورشکست و به مشکلاتی دچار شده اند؛ اگر به این افراد آموزش داده و راهنمایی های لازم انجام شود از هدر رفتن منابع مادی و انسانی جلوگیری و آثار و فواید بسیاری، عاید جامعه و مردم خواهد شد.

«جهش تولید» مستلزم سرمایه گذاری کلان دولت در بخش کشاورزی

احياى كشاورزى بدون مديرى به نام وزير يا غير آن امكان پذير نيست، بلکه به برنامه ريزى وسيع نیاز دارد و تنها باشعار و حرف آن چنان كه رسم بسيارى از سخنگويان راحت طلب است، مشكل حل نمى‏ شود.

‏لذا دولت باید به بخش کشاورزی و دامداری توجه بیشتری داشته باشند، و راهکار های مسئولان جهاد کشاورزی از روی کاغذ و مصوبه به ثمر نشسته و عملیاتی شود؛ تا از این رهگذر بخش مهمی از درد های روستائیان با عملی شدن وعده های مسئولان، درمان گردد.

از جمله مهم ترین راهکار در جهش تولید این است که دولتمردان علاوه بر آنکه مردم را نیز تشويق می کنند كه از طرق صحيح همه گونه سرمايه گذارى در امر كشاورزى‏ داشته باشند، خود نیز بیشترین و بهترین منابع در آمدی خود را به کشاورزی اختصاص دهند؛ چرا که در چنين شرايط نابسامان اقتصادی، ناديده گرفتن نقش سرمايه گزاري هاى عظيم دليل بر بيگانگى از واقعيت ها و يا پشت كردن به رشد اقتصادى است.

از دیگر مسئولیت های دولت، ایجاد هماهنگی بین واحد های تولیدی در بخش کشاورزی است؛ باید مشخص شود که نیاز جامعه چیست و چه مقدار است و بر اساس آن اقدام به تولید به خصوص در بخش کشاورزی کرد، در غیر این صورت ممکن است یا تولید در یک محصول زیاد شود یا در مورد یک محصول با کمبود مواجه شویم.

این ناهماهنگی دستگاه های تولید غذایی و خودسرانه بودن آنها یکی از بلا های جامعه است و دولتمردان اگر برای هماهنگی بین این واحد ها برنامه ریزی کنند، گام بسیار مهمی را برداشته اند چرا که اگر نیازها تعیین شد همه محصولات تولیدی با قیمتی متعارف به دست مصرف کننده خواهد رسید.

هم چنین روستائیان نمونه باید تبلیغ شوند؛ با چهره شدن این افراد و الگو شدن آنها در سطح جامعه روستائیان دیگر از آن ها الگو میگیرند و ایشان را سرمشق خود قرار میدهند؛ به هر حال فرهنگ تولید باید در اولویت باشد.

در مجموع باید همه مسئولان به ویژه وزارتخانه ها را متوجه مسئولیت سنگینشان نمود تا در بخش کشاورزی که آمادگی کامل داریم روی پای خود بایستیم و آبروی برای اسلام و مسلمانان شود و بگویند که جمهوری اسلامی ایران چنین خدمتی کرد.

تسهیلات ارزان قیمت، راهکاری برای جهش تولید

یکی از مشکلات کشور ما این است که بانک ها تمام توجه شان به منافع خودشان است و کاری ندارند که دستگاه های تولیدی به ویژه در بخش کشاورزی ورشکسته شوند

افرادى هستند كه از مسائل كشاورزى آگاهى كافى دارند، ولى پول و سرمايه ‏اى كه در اين راستا به كار گيرند ندارند، در اين راستا، بانك ها باید به اين افراد تسهيلات بانكى ارزان قیمت ارائه دهند، اين گونه برنامه هر قدر توسعه يابد به سود جامعه است و در ايجاد اشتغال و حركت هاى اقتصاد مولد فوق العاده مؤثر است.

کوتاه سخن اینکه اگر بانك ها به عقود شرعيه عمل كنند و سرمايه‏ هاى مردم به طور صحيح بكار گرفته مى‏شود هم بانك از ربا نجات پيدا مى‏ كند و منافع مشروعى را به دست مى‏ آورد، و هم‏ سطح توليد كشاورزى‏ بالا مى‏ رود و هم جنبه اشتغال‏زايى و توليد مشاغل جديد دارد.

سخن آخر: (صادرات محصولات کشاورزی چارۀ رهایی از اقتصاد نفتی)

از آنجا که بسيارى از توليدات كشاورزى‏، ممكن است در محل توليد قابل جذب نباشد و بايد آنها را جمع آورى كرده در بازارهاى دنيا عرضه كنند.

تحقق این مهم در گرو مدیریت صحیح بخش کشاورزی است که در این صورت می توانیم حتی صادر کننده باشیم، چرا که کشور ما چهار فصل است و در طول سال در نقاط مختلف آن محصول وجود دارد.

اهمیت این مسأله با توجه به مشکلات به وجود آمده و کاهش شدید قیمت نفت و درآمد های حاصل از آن، دو چندان می شود؛ فراموش نکنیم نفت و گاز ممکن است زمانی تمام شود اما کشاورزی پایدار و باقی است و با توجه به درآمد های حاصله از این بخش، هر کشوری باید اهمیت زیادی برای آن قائل باشد.

 منابع:

١. بیانات معظم له

٢. خطوط اقتصاد اسلامی

٣. دائرة المعارف فقه مقارن

--------------------

مقاله

بازخوانی معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

چکیده :

همه مسلمانان بر اساس آموزه های صریح قرآنی و دلایل نقلی و تاریخی متواتر، عقیده دارند که پیامبر اسلام در مسیر رشد معنوی خود، در حادثه ای اعجازآمیز، در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر کرده و از آنجا در یک سفر آسمانی با ارواح انبیای گذشته ملاقات نموده و بهشت و دوزخ را از نظر گذراندند. او در مواقف گوناگون با صحنه های شگفتی از عالم والا مواجه شده، از هر يك از آنها خاطره هاى ارزشمندی در روح پاك خود ذخيره کردند. سرانجام به اوج شهود باطنی و نزدیکی به خدا رسیده و آموزه های بسیار ارزشمندی را از ذات اقدس الهی تلقّی نمودند. این سفر آسمانی و معنوی در ادبیات دینی، با نام «معراج» شناخته می شود.

بازخوانی معراج رسول خدا (صلی الله علیه وآله)

سیر شبانه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به آسمان های والا و عوالم دیگر و ملاقات با ارواح طیبه انبیای پیشین و اطلاع از برخی حقایق نهان جهان و تلقی برخی آموزه ها و معارف الهی، یکی از وقایع مهم زندگی آن حضرت و یکی از دامنه دارترین مباحث طرح شده در تعالیم اسلامی است که با عنوان «معراج» شناخته می شود. در این مقاله برخی از مهم ترین عناوین مرتبط با آن، به صورت اجمالی بررسی می گردد.

معنای لغوی معراج و سابقه آن در دیگر ادیان

«معراج» در لغت از ریشه «عرج» و به معنی نردبان است(١) و به نظر می آید استفاده از آن برای سیر خاص انبیای الهی در آسمان به خاطر حالت استعلاگونه (صعودی) و رو به بالای این حرکت است.

مطالعه عهدين نشان مى دهد كه مسيحيان «معراج» را درباره مسيح به صورت عجيبى معتقدند. آنها مى گويند: «در مورد عيسى مسيح چيز غريبى اتفاق افتاد، زيرا پس از اين كه مرده بود و دفن شده بود، مطابق پيشگویى خودش از مردگان برخاست، در روز يكشنبه كه سومين روز پس از مصلوب شدن و دفنش بود، از «قبر» بيرون آمد و بر شاگردانش ظاهر شد، و در مدت چهل روز اشخاص زيادى او را زنده ديده و با او صحبت كردند، آنگاه در حضور شاگردانش به آسمان «صعود» كرد، او اكنون در آنجا در نزد «خداى پدر!» زيست مى كند».(٢)

همان طور كه ملاحظه شد مسيحيان معراج مسيح را به صورت عجيبى يعنى پس از كشته شدن و دفن شدن و سپس زنده گشتن و چهل روز در ميان مردم زندگى كردن مى دانند، آن هم يك معراج ابدى!(٣)

شرح مختصری از جزئیات مربوط به معراج پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)

از مجموع روايات به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه وآله) اين سفر آسمانى را در چند مرحله پيمود. طبق مشهورترین روایت(٤) آن حضرت در ماه رمضان سال دوازدهم بعثت به معراج رفت. مرحله نخست این سفر معنوی، فاصله ميان مسجد الحرام و مسجد اقصى بود كه در آيه اول سوره اسراء به آن اشاره شده است: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى»؛ (منزه است خداوندى كه در يك شب بنده اش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى برد).

طبق بعضى از روايات معتبر پيامبر(صلی الله علیه وآله) در اثناء راه به اتفاق جبرئيل در سرزمين مدينه نزول كرد و در آنجا نماز گذارد(٥) و نيز در «مسجد الاقصى» با حضور ارواح انبياى بزرگ مانند ابراهيم و موسى و عيسى(ع) نماز گذارد و امام جماعت پيامبر اسلام(ص) بود. سپس از آنجا سفر آسمانى پيامبر شروع شد و آسمان هاى هفتگانه(٦) را يكى پس از ديگرى پيمود و در هر آسمان با صحنه هاى تازه اى روبه رو شد. با پيامبران و فرشتگان و در بعضى از آسمانها با دوزخيان و در بعضى با بهشتيان، برخورد كرد.

پيامبر(صلی الله علیه وآله) از هر يك از آن مواقف خاطره هاى پر ارزش و بسيار آموزنده در روح پاك خود ذخيره فرمود و عجایبى مشاهده كرد كه هر كدام رمزى و سرى از اسرار عالم هستى بود. پس از بازگشت اين وقایع را با صراحت و گاه با زبان كنايه و مثال براى آگاهى امت در فرصت هاى مناسب شرح مى داد و براى تعليم و تربيت از آن استفاده فراوان مى فرمود.

سرانجام رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به هفتمين آسمان رسيد و در آنجا حجاب هايى از نور مشاهده كرد؛ همان جا كه «سدرة المنتهى» و «جنة الماوى» قرار داشت و پيامبر(ص) در آن‏ جهان سراسر نور و روشنايى به اوج شهود باطنى و «قرب الى اللَّه» و مقام «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» رسيد و خداوند در اين سفر او را مخاطب ساخته و دستورات بسيار مهم و سخنان فراوانى به او فرمود كه مجموعه اى از آن امروز در روايات اسلامى به صورت «احاديث قدسى» براى ما به يادگار مانده است.

طبق تصريح بسيارى از روايات، پيامبر(صلی الله علیه وآله) در قسمت هاى مختلفى از اين سفر بزرگ على(علیه السلام) را در كنار خود مشاهده كرد و تعبيراتى در اين روايات ديده مى شود كه گواه عظمت فوق العاده مقام على(ع) بعد از پيغمبر اكرم(ص) است.(٧).(٨)

معراج در قرآن

در دو سوره از قرآن به طور اجمال درباره معراج بحث شده است:

١. در آیه اوبل سوره اسراء چنين آمده است‏: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»؛ (پاك و منزه است آن خدایى كه بنده خودش را در شبى، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه در سرزمين مبارك و مقدسى واقع شده است برد تا آيات و نشانه هاى [عظمت] ما را ببيند او شنوا و بيناست).

در اين آيه تنها به «مقدمه معراج» يعنى حركت از سرزمين «مكه» به «بيت المقدس» اشاره شده و درباره سير آسمان ها بحثى در آن نيست. از اين آيه چند نكته استفاده مى شود و آن اين كه سير مزبور از خود مسجد الحرام صورت گرفته و تمام آن در يك شب واقع شده و هدف اين سفر عجيب «مشاهده آيات عظمت خداوند» بوده است. از ظاهر آیه برمی آید كه جريان مزبور در بيدارى بوده، نه در خواب؛ زيرا مفهوم جمله «أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ» اين است كه خداوند «بنده اش» را به چنين مسافرتى برد. شروع آيه با كلمه «سُبْحانَ» كه نشانه اهميت موضوع است، نيز مؤيد اين مطلب مى باشد؛ چون خواب ديدن موضوع مهمى نيست كه با تعبير«سُبْحانَ» یاد گردد.

٢. در سوره نجم در آيات ١٣ تا ١٨ می خوانیم: «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى»؛ (و بار ديگر نيز او را مشاهده كرد * نزد سدرة المنتهى * كه جنت المأوى در آنجاست * در آن هنگام كه چيزى [نور خيره كننده اى‏] سدرة المنتهى را پوشانده بود * چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نكرد [آنچه ديد واقعيّت بود]* او پاره اى از آيات و نشانه هاى بزرگ پروردگارش را ديد).

طبق مفاد این آیات پيغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله) براى دومين بار فرشته وحى(جبرئيل) را به صورت اصلى مشاهده و ملاقات كرد. چرا که مرتبه اول در آغاز نزول وحى در كوه حرا بود. اين ملاقات در نزد بهشت جاويدان صورت گرفت و چشم پيغمبر در مشاهده اين منظره دچار خطا و اشتباه نشده و آيات و نشانه هاى بزرگى از عظمت خدا را مشاهده نمود.

گرچه در اين آيات تصريحى به معراج و وقوع اين ملاقات و مشاهده آن آيات عظمت در آسمان ها نشده است ولى قرائن موجود در آيات گواهى مى دهد كه اين جريان هنگام سير پيغمبر(صلى اللّه عليه و آله) در آسمان ها رخ داده‏ است، از جمله اين كه قرآن تصريح مى كند كه ملاقات مزبور نزد بهشت صورت گرفت‏. قرائنى از نظر آيات و روايات در دست است كه بهشت كه جايگاه نهایى مردم نيكوكار مى باشد در كره زمين نخواهد بود، بلكه در كرات ديگر است. لذا اكثر مفسران شيعه و سنى اين آيات را مربوط به معراج پيامبر دانسته و شرح جريان معراج را در ذيل اين آيات بيان كرده اند.

اين آيات نیز دلالت دارد بر اين كه اين حادثه در بيدارى اتفاق افتاده و آيه‏ «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى»؛ (چشم پيغمبر دچار خطا و انحراف و طغيان نشد)، گواه ديگرى بر اين موضوع مى باشد و آيه‏«لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى‏»؛ (قسمتى از آيات و نشانه هاى بزرگ عظمت خدا را مشاهده كرد)، نيز هدف اين سير آسمانى را اجمالا روشن مى سازد كه براى مشاهده آثار عظمت پروردگار در جهان بالا بوده است.(٩)

باید توجه داشت که از اين دو آيه به خوبى برمى آيد كه هدف اين سير فضایى بار يافتن به بارگاه سلطنت خداوند يا شنيدن صداى قلم او يا مشاهده جمالش - همان طور که در برخی احادیث ضعیف و بی اعتبار یا نوشته های مستشرقین بیان شده - نبوده است. اصولا به عقيده ما مسلمانان خداوند محل خاصى ندارد. او در همه جا و در تمام جوانب عالم هست. «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(١٠)؛ (به هر طرف رو كنيد خدا در آنجاست). «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ»(١١)؛ (هر كجا كه باشيد خدا با شماست).

خداوند بارگاه و كرسى مخصوصى برفراز آسمان ها ندارد بلكه كرسى حكومت او سرتاسر جهان هستى است. در آیه ٢٥٥ سوره بقره نیز می خوانیم که:«وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ‏»؛ (كرسى او به وسعت آسمان ها و زمين مى باشد). به عبارتی منظور از «كرسى» چيزى جز مجموعه جهان پهناور آفرينش نيست. بنابراين منظور از معراج همان مشاهده آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نورانى پيامبر در پرتوی مشاهده اين آثار حيرت انگيز نورانى تر گردد و فكر و روح بلند او وسيع تر شود و براى رهبرى و هدايت خلق به سوى خدا آمادگى بيشترى پيدا كند.(١٢)

معراج پيامبر از نظر حديث و عقيده دانشمندان اسلام‏

آنچه از مطالعه كتب مختلف تفسير، حديث و عقائد دانشمندان مسلمان استفاده مى شود، اين است كه عقيده به معراج پيامبر اسلام مخصوص دسته معينى از مسلمانان نيست، بلكه عموم مسلمين در اين عقيده مشتركند، البته با وجود تفاوت هایى كه مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

احاديث فراوانى از طريق شيعه و اهل سنّت در اين زمينه نقل شده است. برای مثال می خوانیم که از امام رضا(علیه السّلام) نقل شده است که: «کسی که معراج را تکذیب کند، رسول الله را تکذیب کرده است».(١٣) از امام صادق(ع) نیز روایت شده که فرمودند: «از شیعیان ما نیست، کسی که انکار کند چهار چیز را؛ معراج، سؤال قبر، آفرینش بهشت و جهنم و شفاعت».(١٤)

کثرت این گونه احادیث به گونه ای است که بسيارى از علماى اسلام «تواتر» يا «شهرت» آنها را تصديق كرده اند، به عنوان نمونه فقيه و مفسر بزرگ عالم تشيع «شيخ طوسى» در كتاب تفسير خود بنام «تبيان» در ذيل آيه اول سوره «اسراء» چنين مى گويد: «دانشمندان شيعه معتقدند در همان شبى كه خداوند پيامبرش را از مكه به بيت المقدس حركت داد او را به آسمان برد و آيات عظمت خود را در آسمان ها به او نشان داد و اين در بيدارى بود نه در خواب؛ ولى آنچه از قرآن بر مى آيد همان سير از مسجد الحرام (مكه) به مسجد اقصى (بيت المقدس) است و بقيه اين مسافرت از اخبار معلوم مى گردد».(١٥)

علاوه بر شیخ طوسی، مفسر عالی قدر مرحوم «طبرسى» نیز در تفسير «مجمع البيان» به موضوع معراج اشاره می کند. او در ذيل آيات سوره نجم مى گويد: «ظاهر مذهب اصحاب و مشهور در اخبار ما اين است كه خداوند پيامبر را با همين جسم، در حال بيدارى و حيات، به آسمانها برد و اكثر مفسران نيز بر همين عقيده اند».(١٦)

از میان اهل تسنن‏، دانشمندان حديث و تفسير، احاديث معراج را جزو احاديث مشهور معرفى كرده اند و بسيارى از مفسران آنها در تفسير سوره «إسراء» يا سوره «نجم» به نزول اين آيات درباره معراج تصريح نموده اند. برای مثال فخر رازى مفسر معروف در تفسير خود در ذيل آيه اول سوره إسراء، پس از يك سلسله استدلالات عقلى بر امكان چنين موضوعى مى گويد: «محققان عقيده دارند كه گواه بر وقوع معراج (از نظر ادله نقلى) قرآن و حديث است اما در قرآن دلالت همين آيه كافى است و امّا از نظر حديث، حديث معراج از روايات مشهوره است كه در كتب صحاح اهل سنّت نقل شده، و مفاد آنها حركت پيغمبر اسلام(صلى اللّه عليه و آله) از مكّه به بيت المقدس و از آنجا به آسمانها است».(١٧)

معراج؛ روحانی یا جسمانی؟

یکی از بحث هایی که همیشه راجع به «معراج» مطرح می شود این است که رسول مکرم اسلام، صرفا سیری روحانی در عوالم والا و آسمان ها داشته اند یا اینکه ایشان با جسم و بدن مبارک شان نیز در این سفر و حرکت حضور یافته اند؟

نظر شیعه امامیه در این باره این است که آن حضرت با روح و بدن شان توأمان به معراج رفته اند. (١٨) در استدلال بر این نظر نیز گفته شده که از واژه «عبد» در بیان معراج پیامبر در سوره اسراء این حقیقت فهم می شود. زیرا در لغت عرب به عنصر ترکیب یافته از جسم و روح، «عبد» اطلاق می شود.(١٩) مفسران قرآن نیز اعم از شیعه و سنّی عموما بر این باورند که معراج پيامبر با همين روح و جسم و در بيدارى صورت گرفته است.(٢٠) اما گفته شده که گروهی مانند خوارج و جهمیه اعتقاد بر صرف روحانی بودن معراج داشته اند.(٢١)

همچنین برخی از محدثین اهل سنّت روايتى از «عايشه» نقل كرده اند که: «به خدا سوگند بدن پيغمبر از ميان ما نرفت، تنها روح او به آسمانها پرواز كرد».(٢٢) یا این حدیث را در منابع شان از حسن بصری درباره معراج نقل کرده اند که: «پيامبر در خواب ديد به معراج رفته است».(٢٣)

اگر احاديث و روايات معراج را در كتب شيعه و سنى به دقت مطالعه كنيم مى بينيم از همان عصر پيغمبر(صلى اللّه عليه و آله) بحث و مناقشه های فراوانی در مورد مسئله معراج بوده است. هنگامى كه پيامبر ماجراى معراج را براى مردم شرح داد، دشمنان با شدت تمام در مقام انكار برآمدند و آن را وسيله اى براى حمله به اسلام و تبليغ بر ضد پيغمبر دانستند تا آنجا كه بعضى از «تازه مسلمان ها» از عقيده خود برگشتند. پيامبر ناگزير تمام نشانه هاى بيت المقدس را كه تا آن زمان نرفته بود با همه جزئيات براى آنها تشريح نمود و مورد اعجاب همه واقع گرديد.(٢٤) درباره احادیث نقل شده از عایشه و حسن بصری نیز باید گفت که ظاهرا جنبه سياسى داشته و براى خاموش كردن جنجالى بوده است كه درباره مسأله معراج در ميان عده اى به وجود آمده بود.(٢٥)

هدف از معراج چه بود؟

با در نظر گرفتن تمام آموزه های اسلامی بیان شده در قرآن و روایات به این نتیجه می رسیم که هدف معراج اين بوده كه روح بزرگ پيامبر(صلى الله عليه و آله) با مشاهده اسرار، عظمت خدا را در سراسر جهان هستى، مخصوصا عالم بالا كه مجموعه اى است از نشانه هاى عظمت او مشاهده كند و بازهم درك و ديد تازه اى براى هدايت و رهبرى انسانها بيابد. اين هدف صريحا در آيه اوّل سوره اسراء و آيه ١٨ سوره نجم آمده است.(٢٦)

روايت جالبى نيز در اين زمينه از امام صادق(عليه السلام) در پاسخ سؤال از علت معراج نقل شده است كه فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُوصَفُ بِمَكَانٍ وَ لَا يَجْرِی عَلَيْهِ زَمَانٌ وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرَادَ أَنْ يُشَرِّفَ بِهِ مَلَائِكَتَهُ وَ سُكَّانَ سَمَاوَاتِهِ وَ يُكْرِمَهُمْ بِمُشَاهَدَتِهِ وَ يُرِيَهُ مِنْ عَجَائِبِ عَظَمَتِهِ مَا يُخْبِرُ بِهِ بَعْدَ هُبُوطِهِ»(٢٧)؛ (خداوند هرگز مكانى ندارد و زمان بر او جريان نمى یابد؛ و لكن او مى خواست فرشتگان و ساكنان آسمانش را با قدم گذاشتن پيامبر در ميان آنها احترام كند و نيز از شگفتی هاى عظمتش به پيامبرش نشان دهد؛ تا پس از بازگشت براى مردم بازگو كند).

آن روز كه آیات مربوط به معراج در قرآن نازل گرديد و پیامبر از اين سفر عجيب خبر داد، هنوز عظمت آسمان ها و كرات عظيم جهان بالا درست بر كسى روشن نبود و معلومات آن روز غالب مردم‏ درباره آسمان ها محدود به همان بود كه با چشم خود مى ديدند: گنبدى نيلگون، نقطه هایى درخشان كه مانند ميخ هایى از طلا و نقره در گرداگرد آن كوبيده شده و دو گوى كوچك و زيبا كه يكى درخشنده تر و ديگرى كم نورتر آن را زينت مى داد و منظره شاعرانه خاصى به آن بخشيده بود!

در آن روز آسمان با آن همه عظمت و شگفتی ها در چشم بعضى به قدرى كوچك جلوه كرده بود كه شايد در نظر آنها سفر پيامبر براى ديدن آن آثار مختصر به زحمتش نمى ارزيد! اما امروز با پيشرفت دانش هاى نجومى و فضایى و كشف وسايل جديد مطالعه ستارگان و كهكشان ها و سحابي ها و عوالم دوردست، اهميت اين سير فضایى كاملا آشكار مى گردد. نیز عظمت اين تعبير قرآن در آیه ١٨ سوره نجم یعنی «لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى»؛ (پاره اى از آيات و نشانه هاى بزرگ پروردگار خود را مشاهده نمود)، كاملا روشن مى شود!(٢٨)

تعالیم و احکام بیان شده در معراج

چنانکه از روایات اسلامی استفاده می شود، برخی از مهم ترین آموزه های دینی و احکام فقهی دین اسلام، در معراج به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) القا شده است. از میان این آموزه ها و احکام می توان به موضوع ولایت حضرت علی(ع)(٢٩) و وجوب نمازهای پنج گانه(٣٠) و رفع تکلیف های دشوار از امت پیامبر(ص)(٣١) اشاره کرد.

علاوه بر آن، در این سیر سفر معنوی، خدای متعال با پیامبر محبوب خویش بسیار سخن گفت و برخی از احادیث قدسی دستاورد این سفر آسمانی است. در كتب حديث روايتى از اميرمؤمنان على(علیه السلام) از پيامبر اسلام(ص) در اين زمينه آمده است كه بسيار مشروح و طولانى است و ما گوشه هايى از آن را در اينجا مى آوريم. مطالبى كه نشان مى دهد گفتگوها در آن شب تاريخى بر چه محورى بوده و چگونه همچون اوج آسمان ها اوج گرفته است.

در آغاز حديث مى‏ خوانيم كه پيامبر(ص) در شب معراج از پروردگار سبحان چنين سؤال كرد: «يَا رَبِّ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ‏؟»(٣٢)؛ (پروردگارا كدام عمل افضل است؟)

خداوند متعال فرمود: «هيچ چيز نزد من برتر از توكل بر من و رضا به آنچه قسمت كرده ام نيست. اى محمد! آنها كه به خاطر من يكديگر را دوست دارند محبتم شامل حال آنها است و كسانى كه به خاطر من مهربانند و به خاطر من پيوند دوستى‏ دارند، آنها را دوست دارم و نيز محبتم براى كسانى كه توكل بر من مى ‏كنند، فرض و لازم است و براى محبت من حد و حدود و مرز و نهايتى نيست».

در فراز ديگرى آمده است: «اى احمد! همچون كودكان مباش كه سبز و زرد و زرق و برق را دوست دارند و هنگامى كه غذاى شيرين و دلپذيرى به آنها مى دهند مغرور مى شوند و همه چيز را به دست فراموشى مى سپارند».

پيامبر(صلی الله علیه وآله) در اينجا عرضه داشت: «پروردگارا مرا به عملى هدايت كن كه موجب قرب به درگاه تو است».

خداوند فرمود: «شب را روز، و روز را شب قرار ده». پیامبر عرض كرد: «چگونه؟!» خداوند در پاسخ فرمود: «چنان كن كه خواب تو نماز باشد و هرگز شكم خود را كاملا سير مكن».

در فراز ديگرى آمده است: «اى احمد! محبت من محبت فقيران و محرومان است به آنها نزديك شو و در كنار مجلس آنها قرار گير تا من به تو نزديك شوم. و ثروتمندان دنياپرست را از خود دور ساز و از مجالس آنها بر حذر باش».

خداوند در فراز ديگر مى فرمايد:«اى احمد! زرق و برق دنيا و دنياپرستان را مبغوض بشمار و آخرت و اهل آخرت را محبوب دار».

پیامبر عرض مى كند: «پروردگارا! اهل دنيا و آخرت كيانند»؟

خداودند فرمود: «اهل دنيا كسانى هستند كه زياد مى خورند و زياد مى خندند و مى خوابند و خشم مى‏ گيرند و كمتر خشنود مى شوند. نه در برابر بدی ها از كسى عذر مى خواهند، و نه اگر كسى از آنها عذر طلبد، مى پذيرند. در اطاعت خدا تنبل و در معاصى شجاعند. آرزوهاى دور و دراز دارند و در حالى كه اجل شان نزديك شده هرگز به حساب اعمال خود نمى رسند و نفع شان براى مردم كم است. افرادى پر حرف، فاقد احساس مسئوليت و علاقمند به خورد و خوراكند. اهل دنيا نه در [زمان] نعمت شكر خدا به جا مى آورند و نه در [زمان] مصائب صبورند. خدمات فراوان در نظر آنها كم است و خدمات كم خودشان بسيار! خود را به انجام كارى كه انجام نداده اند ستايش مى‏كنند و چيزى را مطالبه مى‏كنند كه حق آنها نيست. پيوسته از آرزوهاى خود سخن مى گويند و عيوب مردم را خاطر نشان مى سازند و نيكی هاى آنها را پنهان!».

پیامبر عرض كرد: «پروردگارا! آيا دنياپرستان غير از اين عيبى هم دارند؟»

خداوند فرمود: «اى احمد! عيب آنها اين است كه جهل و حماقت در آنها فراوان است، براى استادى كه از او علم آموخته اند تواضع نمى كنند و خود را عاقل مى دانند اما در نزد آگاهان نادان و احمقند». سپس به اوصاف اهل آخرت و بهشتيان پرداخته چنين ادامه مى دهد: «آنها مردمى با حيا هستند، جهل آنها كم، منافعشان بسيار، مردم از آنها در راحتند و خود از دست خويش در تعب، و سخنان شان سنجيده است. پيوسته حسابگر اعمال خويشند، و از همين جهت خود را به زحمت‏ مى افكنند، چشم های شان به خواب مى رود اما دل هاي شان بيدار است، چشم شان مى گريد، و قلب شان پيوسته به ياد خدا است. هنگامى كه مردم در زمره غافلان نوشته شوند آنها از ذاكران نوشته مى شوند. در آغاز نعمت ها حمد خدا مى گويند و در پايان شكر او را به جا مى آورند، دعايشان در پيشگاه خدا مستجاب و تقاضای شان مسموع است و فرشتگان از وجود آنها مسرورند... مردم (غافل) در نزد آنها مردگان، و خداوند نزد آنها حى و قيوم و كريم است. همت شان آن چنان عالى است كه به غير او نظر ندارند. مردم در عمر خود يك بار مى ميرند اما آنها به خاطر جهاد با نفس و مخالفت هوا هر روز هفتاد بار مى ميرند و حيات نوين مى يابند!... هنگامى كه براى عبادت در برابر من مى ايستند همچون بنيان مرصوص و سدى فولادی اند و در دل آنها توجهى به مخلوقات نيست. به عزت و جلالم سوگند كه من آنها را حيات و زندگى پاكيزه اى مى بخشم و در پايان عمر، خودم قبض روح آنها مى كنم و درهاى آسمان را براى پرواز روح آنها مى گشايم. تمام حجاب ها را از برابر آنها كنار مى زنم و دستور مى دهم بهشت خود را براى آنها بيارايد!... اى احمد! عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن طلب حلال است. هنگامى كه غذا و نوشيدنى تو حلال باشد تو در حفظ و حمايت منى...».

در فراز ديگرى از این گفت وگو آمده است: «اى احمد! آيا مى دانى كدام زندگى گواراتر و پردوام تر است»؟

پیامبر عرض كرد: «خداوندا نه!»

خداوند فرمود: «زندگى گوارا آن است كه صاحب آن لحظه اى از ياد من غافل نماند، نعمت مرا فراموش نكند، از حق من بی خبر نباشد، و شب و روز رضاى مرا بطلبد. اما زندگى باقى آن است كه [صاحب آن] براى نجات خود عمل كند، و دنيا در نظرش كوچك باشد، و آخرت بزرگ، رضاى مرا بر رضاى خويشتن مقدم بشمرد، و پيوسته خشنودى مرا بطلبد، حق مرا بزرگ دارد و توجه به آگاهى من نسبت به خودش داشته باشد. در برابر هر گناه و معصيتى به ياد من بيافتد، و قلبش را از آنچه ناخوش دارم پاك كند، شيطان و وساوس شيطانى را مبغوض دارد، و ابليس را بر قلب خويش مسلط نسازد و به او راه ندهد. هنگامى كه چنين كند محبت خاصى در قلبش جاى مى دهم، آن چنان كه تمام دلش در اختيار من خواهد بود، و فراغت و اشتغال و هم و غم و سخنش از مواهبى است كه من به اهل محبتم مى بخشم! چشم و گوش قلب او را مى گشايم، تا با گوش قلبش حقايق غيب را بشنود و با دلش جلال و عظمتم را بنگرد!»

سرانجام اين حديث نورانى با اين جمله هاى بيدار كننده پايان مى گيرد: «اى احمد! اگر بنده اى نماز تمام اهل آسمان ها و زمين را به جا آورد، و روزه تمام اهل آسمان ها و زمين را انجام دهد، همچون فرشتگان غذا نخورد و لباس [فاخرى] در تن نپوشد [و در نهايت زهد و وارستگى زندگى كند]، ولى در قلبش ذرّه ‏اى دنياپرستى يا رياست طلبى يا عشق به زينت دنيا باشد در سراى جاويدانم در جوار من نخواهد بود! و محبتم را از قلب او برمى كنم! سلام و رحمتم بر تو باد و الحمد للَّه رب العالمين».(٣٣)

تعارض معراج و علم روز

یکی از پرسش هایی که همیشه درباره «معراج» مطرح می شود، تعارض یا عدم تعارض آن با علوم روز است. آيا اصولا سير در آسمان ها و به عبارت ديگر مسافرت دامنه دار فضایى براى يك بشر از نظر علوم امكان پذير است؟ پاسخ این سؤال اول از نظر علوم امروز مثبت است. زيرا سير فضایى بشر، نه تنها امكان دارد بلكه قسمت هاى قابل توجهى از آن تاكنون جنبه عملى به خود گرفته است. اگر در سابق ممكن بود كسانى بگويند چنين مسافرتى امكان عقلى و علمى ندارد و يا آن طور كه طرفداران هيئت كهنه «بطلميوس» تصور مى كردند سير انسان در آسمان ها موجب خرق و التيام افلاك است،‏(٣٤)

امروز چنين سخنى اصلا قابل قبول نيست. زيرا موشك هاى فضاپيما - بعضى با سرنشين و بعضى بدون سرنشين - سينه آسمان را شكافته و تا ستاره زهره كه در هيئت بطلميوس در فلك سوم قرار داشت، پيش رفته اند. نه محال عقلى‏ روى داده و نه خرق و التيامى پيش آمده است. درست است كه اين پيشرفت و موفقيت در برابر عظمت كواكب و آسمانها و فواصل عجيب آنها بسيار ناچيز مى باشد ولى هر چه هست مطلب را از صورت يك امر محال عقلى و علمى بيرون آورده است و همان طور كه گفته اند بهترين‏ دليل براى امكان يك موضوع وقوع آن است.(٣٥)

نگاه به معراج از زاویه دید وسایل مورد نیاز برای هر سفر

«سفر فضائى» نيازمند به وسائل گوناگون است و بايد به كمك آنها بر موانع فراوانى كه در اين راه وجود دارد پيروز شد؛ اين موانع بسيار است و از همه مهم تر پنج مانع زير مى باشد:

١. براى اقدام به يك سفر فضائى نخستين مانع نيروى جاذبه است كه بايد با وسائل فوق العاده بر آن پيروز شد زيرا براى فرار از «حوزه جاذبه زمين» سرعتى لااقل معادل چهل هزار كيلومتر در ساعت لازم است!

٢. مانع ديگر فقدان هوا در فضاى بيرون جو زمين است كه بدون آن انسان نمى تواند زندگى كند.

٣. مانع سوم گرماى سوزان آفتاب و سرماى كشنده اى است كه در قسمتى كه آفتاب مستقيما مى تابد و قسمتى كه نمى تابد وجود دارد.

٤. مانع چهارم اشعه هاى خطرناكى است كه در ماوراء جوّ وجود دارد، مانند اشعه كيهانى و اشعه ماوراء بنفش و اشعه ايكس. اين پرتوها هرگاه به مقدار كم به بدن انسان بتابد زيانى بر ارگانيسم بدن او ندارند، ولى در بيرون جوّ زمين فوق العاده زياد، كشنده و مرگبار هستند، در حالی که براى ما ساكنان زمين وجود قشر هواى جوّ مانع از تابش آنها است.

٥. مانع بعدی مشكل بى وزنى است، گرچه انسان تدريجا مى تواند به بى وزنى عادت كند ولى براى ما ساكنان روى زمين اگر بى مقدمه به بيرون جو منتقل شويم و حالت بى وزنى دست دهد، تحمل آن بسيار مشكل يا غيرممكن است.(٣٦)

پیش از پاسخ دادن به این سؤال که آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در سفر آسمانی شان، مجهز به وسایلی برای غلبه بر این موانع بودند یا نه، از باب مقدمه این نکته را بیان می کنیم که بشر امروزی، توانسته به موفقیت های فراوانی در سفرهای فضایی اش در غلبه بر این موانع دست یابد. ما امروزه می بینیم که زره جاذبه با موشك هاى سريع السير و سرسام آورى كه سرعت آنها در «ثانيه» بالغ بر ٢/ ١١ كيلومتر است شكافته شده، فقدان هوا با ذخيره كردن اكسيژن لازم جبران گرديده، از پرتوهاى مرگبار و همچنين سرما و گرماى كشنده با لباس هاى مخصوص يا ساختمان جدار ناو فضاپيما جلوگيرى به عمل آمده، مسئله بى وزنى با تمرين و ممارست فضانوردان عادى شده ساير موانع را نيز به همين ترتيب پشت سر گذاشته اند. به اين طريق سفرهاى فضایى جنبه عملى به خود گرفته، و اين نخستين شرط «معجزه» است كه بايد محال عقلى نباشد. زيرا «اعجاز» هرگز به يك امر محال عقلى تعلق نخواهد گرفت. در اينجا تنها يك مسئله باقى مى ماند و آن اين كه: آيا پيامبر اين وسائل را در اختيار داشت؟

در پاسخ اين سؤال بايد گفت: نه، مسلما او با وسائل امروز در آسمان ها سیر ننمود. اين وسائل براى مسافرت هاى كوتاه فضایى تهيه شده است و هرگز قدرت آن چنان مسافرت دامنه دار و عجيب را ندارد. براى چنان سيرى وسایلى به مراتب مجهزتر و كامل تر لازم است و او به اتكاى نيروى الهى چنان وسيله اى در اختيار داشته است. در روايات مذهبى مى خوانيم پيامبر(صلى اللّه عليه و آله) اين سفر حيرت انگيز را با مركب مرموزى به نام «بُراق» یا «بُرقة» طى‏ كرد.(٣٧)

«براق» از ماده «برق» است و یکی از معانی این واژه «نور» است(٣٨) و به همين جهت بعضى از مفسران حديث گفته اند اين مركب سرعتى مانند سرعت سير برق داشته است! اين مركب مرموز به آسانى مى توانست فواصل عظيم فضائى را بپيمايد. اگر سرعت سير وسایلى كه امروز انسان ساخته در حدود ١٢ كيلومتر در ثانيه است، آن مركب سرعتى نزديك به سرعت سير نور يعنى ٣٠٠ هزار كيلومتر در ثانيه و يا بالاتر از آن داشته است. بنابراين او می توانسته است فاصله زمين با كره ماه را كه فضاپيماها در ساعات زيادى آن را طى مى كنند در حدود يك ثانيه يعنى يك چشم بر هم زدن بپيمايد.

مسلماً در اين مركب مرموز ساير مشكلات سفر فضایى نيز حل شده بوده است. ولى بايد توجه داشت اين مركب ساخته دست و فكر انسان نبود بلکه از نيروى لايزال الهى و قدرت بى پايان او سرچشمه مى گرفت. اگر بشر با فكر خلاق خود كه پرتو ضعيف و كم رنگى‏ از قدرت بى انتهاى مبدأ بزرگ جهان هستى است بتواند مشكلات سير در آسمان ها را تدريجا پشت سر بگذارد، فراهم ساختن وسيله تكامل يافته اى براى آن مبدأ بزرگ بسيار ساده است.

اگر انسان فرضا بخواهد دستگاهى بسازد كه تمام فعاليت هایى كه مغز يك انسان انجام مى دهد اعم از درك مسائل گوناگون، حفظ و بايگانى و تنظيم ميليون ها خاطره مختلف، تجزيه و تحليل‏ موضوعات فوق العاده متنوعى كه در زندگى با آن مواجه مى شود صادر نمودن فرمان هاى لازم به تمام اعضاى بدن براى نشان دادن عكس العمل هاى مناسب در برابر حوادث گوناگون، مسلما حجم دستگاه فضاى زيادى را اشغال خواهد نمود و هزينه و ابزار لازم براى آن سرسام آور خواهد بود و هميشه بايد يك عده متخصص مراقب اصلاح و تنظيم آن باشند، در حالى كه اين موضوع مهم و پيچيده در جهان آفرينش با يك كيلو و نيم ماده ساده خاكسترى رنگ مغز عملى شده است. آيا با توجه به اين نمونه هاى زنده تهيه چنان وسيله اى‏ براى سير در آسمان ها براى خداوند مشكل است؟

به هر حال ما مى دانيم پيامبر با نيروى يك بشر عادى اين راه را نپيموده، بلكه با نيروى عظيمى كه از جهان ماوراى طبيعت در اختيار داشت و با وسيله كاملا مجهزى اين راه را طى كرد، و در اين قسمت هيچ مشكل لاينحلى به چشم نمى خورد. آيا هيچ فرد خداپرستى كه ايمان به قدرت لايزال و بى پايان خداوند دارد مى تواند انكار كند كه براى خداوند هيچ مانعى ندارد وسيله مرموزى كه از فكر محدود ما بيرون است در اختيار پيامبرش بگذارد تا بتواند در آسمان ها سير كند و عجائب و شگفتی هاى جهان بالا را ببيند؟! شايد انسان نيز در آينده بتواند با فكر خلاق و خداداد خود نمونه هاى ساده ترى از چنان وسيله اى بسازد كه با وسائل سفر فضائى امروز ابدا قابل مقايسه نباشد.(٣٩)

معراج و مشكل زمان‏

مشكل زمان یکی از مهم ترین موانعی است که از لحاظ نظری بر سر پذیرش معراج رخ می نماید. چرا كه علوم روز مى گويد سرعتى بالاتر از سرعت سير نور نيست و اگر كسى بخواهد در سراسر آسمان ها سير كند بايد سرعتى بيش از سرعت سير نور داشته باشد. در این زمینه می توان سؤالات متنوعی دیگری را نیز مطرح کرد. آيا معراج تنها در داخل منظومه شمسى صورت گرفته؟ آيا سرعت سير نور بالاترين سرعت هاست؟

دانشمند معروف اروپائى «ك - و- گيورگيو» در كتاب خود كه درباره تاريخ زندگى پيامبر اسلام نگاشته (كتاب «محمد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت»)، در بحث كوتاهى كه درباره معراج نموده، توضیخ می دهد که: اگر بگویيم محمد در حال بيدارى تنها با «روح» خود در آسمان ها پرواز كرد بحث و مشكل فيزيكى پيش نمى آيد. اما اگر بگویيم كه با جسم خاكى به آسمان ها پرواز نمود اين سؤال مطرح مى شود كه آيا جسم مى تواند سرعت ثانيه اى ٣٠٠ هزار كيلومتر را كه سرعت سير نور است، تحمل نمايد؟ علم فيزيك مى گويد: ماده قادر نيست كه سرعت ثانيه اى ٣٠٠ هزار كيلومتر را تحمل نمايد، مگر اين كه خود مبدل به «نور» شود. نور هم نمى تواند با سرعتى بيش از ثانيه اى ٣٠٠ هزار كيلومتر حركت نمايد. ولى بعضى از تاريخ نويسان اسلامى مى گويند محمد توانست با همين جسم خاكى سريع تر از سرعت سير نور حركت كند و مسافرت خود را با سرعتى معادل سرعت عكس العمل «نيروى جاذبه» آغاز نمايد و به انجام برساند. گرچه علم فيزيك اين موضوع را قبول نمى كند ولى من چون احترام به عقائد مذهبى مسلمانان مى گذارم از نظر مذهب اين گفته را مى پذيرم. ما «مسيحيان» هم درمعتقدات مذهبى خود مسائلى داريم كه علم «فيزيك» يا «زيست شناسى» آن را نمى پذيرد ولى ما به حكم اين كه داراى عقيده مذهبى هستيم آن را قبول مى كنيم.

آيا همان طور كه اين دانشمند مسيحى مى گويد ما بايد موضوع معراج را به عنوان يك عقيده مذهبى - اگر چه بر خلاف علم باشد - بپذيريم؟! آيا «علم» و «مذهب» مى توانند از هم جدا شوند؟ و اگر از هم جدا شوند چنين مذهبى مى تواند ارزشى داشته باشد؟!

پاسخى كه ما به اين سؤال ها مى گویيم - برخلاف آنچه اين دانشمند مسيحى گفته است - منفى است. ما هيچ گاه نمى توانيم از مذهبى كه معتقدات آن برخلاف عقل يا علم است چشم و گوش بسته پيروى كنيم. ما ميان چنين معتقداتى با افكار خرافى هيچ فرق نمى گذاريم. ما طرفدار مذهبى هستيم كه علوم آن را تأييد مى كند و به نوبه خود علوم و دانش هایى را پى ريزى كرده است. آرى ما درباره «اسلام» چنين عقيده و ايمانى داريم و براى اين عقيده خود دليل اقامه مى كنيم. ولى يك نكته است كه در اين مورد بايد به آن توجه داشت و آن اين كه منظور از «علم» در اين بحث تنها آن دسته مسائلى است كه صد درصد جنبه قطعى به خود گرفته نه آن دسته از نظرات و تئوری ها كه ممكن است در پرتو اكتشافات آينده دگرگون شود.

ما هرگز نبايد انتظار داشته باشيم حقايق مذهبى با اين گونه مسائل غير قطعى تطبيق گردد. بلكه اين هماهنگى و توافق تنها در ميان «عقائد مسلم مذهبى» با «مسائل قطعى علوم» خواهد بود و اگر اين اصل را دقيقا رعايت كنيم ارزش علم و مذهب را هر دو دريافته ايم. بنابراين اگر «گيورگيو» با پيش كشيدن تفكيك مسائل مذهبى از علم خود را از حل مشكل معراج در مورد پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) يا حضرت مسيح آسوده خاطر ساخته ما نمى توانيم اين‏ منطق را بپذيريم، بلكه بايد راه حل صحيحى از نظر علم براى اين «مسئله» پيدا كنيم و يا آن را به كلى طرد نمائيم.

به هر حال براى حل مشكلی که در گفتار «ك - و- گيورگيو» راجع به معراج مطرح شد، دو راه وجود دارد:

١- آيا معراج تنها در داخل منظومه شمسى صورت نگرفته است؟

ايراد فوق در صورتى متوجه مى شود كه مسير پيامبر(صلی الله علیه وآله) را در معراج در منطقه بيرون منظومه شمسى بدانيم در حالى كه دليل قاطعى بر اين مطلب در دست نيست. چه مانعى دارد اين سير فضایى در درون سيارات با عظمت منظومه شمسى صورت گرفته باشد؟ در اين صورت اشكال كاملا برطرف خواهد گرديد. زيرا دورترين سيارات منظومه شمسى كه با چشم غير مسلح ديده مى شود «زحل» است. فاصله اين سياره از ما كمى بيش از ١٤٠٠ ميليون كيلومتر است. اين فاصله براى مركبى كه كمى كمتر از سرعت سير نور حركت كند فاصله كوتاهى است كه پيمودن آن در مدت بسيار كوتاهى ميسر مى باشد.

بنابراين اگر معراج پيامبر(صلى اللّه عليه و آله) در درون سيارات منظومه شمسى صورت گرفته باشد مشكل زمان كاملا حل خواهد شد و مخالفتى با كشفيات علم فيزيك نخواهد داشت و اطلاق «آسمان ها» بر كرات منظومه شمسى يك اطلاق معمولى است، زيرا يكى از معانى آسمانها همين «كرات منظومه شمسى» مى باشد.

پیش از این توضیحاتی درباره مرکب پیامبر(صلى اللّه عليه و آله) در این سفر که «براق» نام داشت ارائه دادیم. جالب تر اينكه در توصيف اين مركب فضایی در پاره اى از احاديث وارد شده كه‏ هر قدم او به اندازه مقدار ديد او بوده است(٤٠) و با توجه به اينكه رؤيت اشياء به وسيله «نور» صورت مى گيرد و طول زمانى كه براى ديدن هر چيز لازم است برابر با سرعت سير نور است از اين حديث استفاده مى شود كه مركب مزبور سرعتى «نزديك» به سرعت سير نور داشته است!

٢- آيا سرعت سير نور بالاترين سرعت هاست؟

بررسى و مطالعه در گفته هاى دانشمندان امروز نشان مى دهد اين نظريه كه «هيچ چيز در تحت هيچ عاملى نمى تواند بالاتر از سرعت نور حركت كند» صد درصد قطعى و مسلم نيست بلكه احتمال مى رود در ماوراء سرعت نور نيز سرعت هایى باشد.

از جمله در مورد امواج مرموز جاذبه، عده اى از دانشمندان معتقدند اين امواج براى پيمودن فاصله ها مطلقا نيازمند به زمانى نيستند، بلكه در يك لحظه مى تواند سرتاسر جهان را بپيمايند! حتی گيورگيو در همان بحث به اين موضوع اعتراف مى كند و چنين مى نويسد: «... ولى يك سرعت وجود دارد كه آنى است و در يك لحظه از يك سر جهان به طرف ديگر اثر مى كند و آن سرعت تأثير امواج نيروى جاذبه مى باشد! اگر در همين آن، در انتهاى جهان يك كهكشان كه داراى ده ها ميليون خورشيد است ناگهان جدا شده و مبدل به امواج گردد نيروى جاذبه طورى عكس العمل نشان مى دهد كه در همين لحظه نظام جهان متعادل مى شود و اگر اين طور نبود همان ثانيه كه آن كهكشان تفكيك و مبدل به امواج گرديد دنياى خورشيدى ما هم بايد نابود گردد! اثر قانون نيروى جاذبه كه نيوتن آن را كشف كرد در سراسر جهان فورى است و سرعت عكس العمل آن آنى‏ مى باشد».(٤١)

اگرچه اين سخن درباره سرعت يك «جسم» نيست، بلكه مربوط به سرعت امواج جاذبه است ولى در هر حال اين حقيقت را ثابت مى كند كه سرعت سير نور از نظر همه دانشمندان بالاترين سرعت ها در جهان نيست و بالاتر از آن هم سرعتى وجود دارد. ديگر اينكه در هيئت و نجوم امروز بحثى تحت عنوان «جهان در حال انبساط» ديده مى شود كه از يك حقيقت بزرگ و شگفت انگيز پرده بر مى دارد: طبق آخرين كشفيات دانشمندان هيئت و نجوم، جهان در حال گسترش و انبساط مى باشد و كهكشان ها با سرعت مافوق تصورى از هم دور مى شوند و به نقاط نامعلومى مى گريزند. سرعت پس روى كهكشان ها با هم مختلف است. بعضى از آنها به سرعت ١٢٠٠ كيلومتر در ثانيه از ما دور مى شوند و بعضى ديگر با سرعت بيش از ٢٠ هزار كيلومتر در ثانيه.

تندترين سرعت پس روى كه تاكنون به وسيله دانشمندان اندازه گيرى شده، نزديك ٦٠ هزار كيلومتر در ثانيه است و آن سرعت پس روى توده كهكشان «شجاع» مى باشد که بسیار سرسام آور و عجيب است. روى اين حساب دانشمندان معتقدند هر قدر كهكشان ها از ما دورتر باشند پس روى آنها بيشتر است. گرچه نور كهكشان هاى دورتر به اندازه اى ضعيف است كه اندازه گيرى سرعت پس روى آنها ممكن نيست، اما در عين حال این اعتقاد وجود دارد که زمينه هاى مساعد و اميدبخشى وجود دارد كه با پيشرفت و بهبود وسایل فنى سرانجام اندازه گيرى سرعت پس روى كهكشان هاى ديگر امكان پذير خواهد گرديد.

بحث های دیگری نیز درباره سرعت پس روی کهکشان ها وجود دارد که ما به رعایت اختصار از آنها می گذریم اما به هر حال می توان با تکیه به آنها به این نتیجه رسید که تئورى سرعت نهائى «نور» يك نظريه قاطع و مسلم نيست و ممكن است در پرتو اكتشافات آينده اين مطلب روشن شود كه حتى جسم خاكى در شرائط خاصى (نه در هر شرایطى) بتواند سرعت هاى مافوق سرعت نور داشته باشد و در اين صورت مشكل زمان در مسئله معراج - حتى در صورتى كه مسير پيامبر ماوراء منظورمه شمسى بوده است - حل خواهد گرديد. و از نظر علم مانعى نخواهد داشت كه پيامبر سراسر پهنه آسمانها را در يك شب سير كرده باشد.(٤٢)

پی نوشت:

(١). لسان العرب‏، ابن منظور، محمد بن مكرم‏، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين‏، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت‏، ١٤١٤هـ ق، چاپ سوم‏، ج ٢، ص ٢٣١.

(٢). ن.ک: انجيل مرقس باب ٦ و انجيل لوقا باب ٢٤ و انجيل يوحنا باب ٢١.

(٣). معراج - شق القمر- عبادت در قطبين‏، مکارم شیرازی، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، ١٣٧١هـ ش‏، چاپ هشتم‏، ص ١٩ و ٢٠.

(٤). منهج الصادقين فی إلزام المخالفين‏، كاشانى، فتح الله بن شكرالله‏، كتابفروشى اسلاميه‏، تهران‏، بی تا، چاپ اول، ج ٥، ص ٢٣٦.

(٥). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربی‏، بيروت‏، ١٤٠٣هـ ق، چاپ دوم‏، ج ١٨، ص ٣١٩.

(٦). طبق بعضى از آيات قرآن مانند آیه ٦ سوره صافات یعنی: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ»؛ (ما آسمان پائين را به زينت ستارگان آراستيم)، آنچه ما از عالم بالا مى بينيم و تمامى ستارگان و كهكشان ها همه جزء آسمان اول اند، بنابراين آسمان هاى شش گانه ديگر عوالمى هستند فوق آنها.

(٧). تفسير نمونه‏، مکارم شیرازی، ناصر، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، ١٣٧١هـ ش‏، چاپ دهم، ج٢٢، ص ٥٠٥ و ٥٠٦.

(٨). براى اطلاع بيشتر از روايات معراج، ر.ک: بحارالانوار، همان، ج ١٨، ص ٢٨٢ تا ٤١٠.

(٩). معراج - شق القمر - عبادت در قطبين، همان، ص ٢٢ تا ٢٤.

(١٠). سوره بقره، آیه ١١٥.

(١١). سوره حدید، آیه ٤.

(١٢). معراج - شق القمر - عبادت در قطبين، همان، ص ٧٨ تا ٨٠.

(١٣). صفات الشيعة، ابن بابويه، محمد بن على‏، نشر أعلمى‏، تهران‏، ١٣٦٢هـ ش، چاپ اول، ص ٥٠.

(١٤). همان.

(١٥). التبيان في تفسير القرآن‏، طوسى، محمد بن حسن‏، مصحح: عاملى، احمد حبيب‏، مقدمه نويس: آقا بزرگ تهرانى، محمد محسن، دار إحياء التراث العربی‏، بيروت‏، چاپ اول، ج ٦، ص ٤٤٦.

(١٦). ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن‏، طبرسى، فضل بن حسن‏، مصحح: يزدى طباطبايى، فضل‏الله‏، رسولى، هاشم‏، نشر ناصر خسرو، تهران‏، ١٣٧٢هـ. ش‏، چاپ سوم، ج ٩، ص ٢٦٥ و ٢٦٦.

(١٧). التفسير الكبير(مفاتيح الغيب)، فخر رازى، محمد بن عمر، دار إحياء التراث العربی‏، بيروت‏، ١٤٢٠هـ.ق‏، چاپ سوم، ج ٢٠، ص ٢٩٦.

(١٨). مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، نشر علامه‏، قم‏، ١٣٧٩هـ ق، چاپ اول، ج ١، ص ١٧٧؛ بحار الانوار، همان، ج ۱۸، ص ۳۸۰؛ تفسیر نمونه، همان، ج ١٢، ص ٩.

(١٩). المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه، قسطلانی، احمد بن محمد، مکتبه التوفیقیه، قاهره، بی تا، ج ۲، ص٤٣٠؛ سبل الهدى والرشاد، في سيرة خير العباد، الصالحي الشامي، محمد بن یوسف، تحقيق وتعليق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، الشيخ علی محمد معوض، دار الكتب العلمية بيروت، ١٤١٤هـ.ق، الطبعة الأولى، ج ٣، ص ١٢.

(٢٠). برای نمونه، ن.ک: روح المعانی في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني‏، آلوسى، محمود بن عبدالله‏، گردآورنده: شمس الدين، سناء بزيع‏، شمس الدين، ابراهيم‏، محقق: عبدالبارى عطيه، على‏، دار الكتب العلمية، بيروت‏، ١٤١٥هـ.ق‏، چاپ اول، ج ٨، ص ٩؛ مجمع البیان، همان، ج ۹، ص ۲۶۴.

(٢١). ن.ک: الميزان في تفسير القرآن‏، طباطبايى، محمدحسين‏، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، بيروت‏، ١٣٩٠هـ ق‏، چاپ دوم، ج ١٣، ص ٣٢.

(٢٢). ن.ک: الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل‏، زمخشرى، محمود بن عمر، مصحح: حسين احمد، مصطفى‏، دار الكتاب العربی‏، بيروت‏، ١٤٠٧ هـ ق‏، چاپ سوم، ج ٢، ص ١٤٧.

(٢٣). همان.

(٢٤). معراج - شق القمر - عبادت در قطبين، همان، ص ٣٥.

(٢٥). تفسير نمونه، همان، ج ١٢، ص ١٥.

(٢٦). يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازی، ناصر، تهيه و تنظيم: حسينى‏، سید حسین، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ١٣٨٦هـ ش‏، چاپ چهارم‏، ص ١٧٤.

(٢٧). التوحيد، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: حسينى، هاشم‏، انتشارات جامعه مدرسين، قم‏، ١٣٩٨هـ ق، چاپ اول‏، ص ١٧٥.

(٢٨). معراج - شق القمر - عبادت در قطبين، همان، ص ٨١ و ٨٢.

(٢٩). ن.ک: من لا يحضره الفقيه‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، قم‏، ١٤١٣هـ ق‏، چاپ دوم‏، ج ٤، ص ٣٧٤؛ الأمالی، طوسى، محمد بن الحسن‏، دار الثقافة، قم‏، ١٤١٤هـ ق‏، چاپ اول‏، ص ٦٤٣.

(٣٠). إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقي الدين المقريزی، دار الكتب العلمية، بیروت، بی تا، ج ٨، ص ٢٣٥.

(٣١). بحارالانوار، همان، ج ۱۷، ص ۲۸۹.

(٣٢). همان، ج ٧٤، ص ٢١.

(٣٣). ن.ک: بحار الانوار، همان، ج ٧٤، ص ٢١ تا ٣٠.

(٣٤). طرفداران هيئت بطلميوس تصور مى كردند مجموعه جهان هستى عبارت از نه فلك است كه مانند طبقات پوست پياز روى هم قرار گرفته هفت فلك آن متعلق به سيارات هفت گانه است و فلك هشتم در اختيار «ثوابت» و فلك نهم هم كه اصلا ستاره ندارد؛ اين افلاك شفاف و بلورين را چنان روى هم چيده بودند كه هيچ گونه شكاف و التيامى در آن ممكن نبود.

(٣٥). معراج - شق القمر - عبادت در قطبين، همان، ص ٤٢.

(٣٦). يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، همان، ص ١٧٦.

(٣٧). ن.ک: الجامع لأحكام القرآن‏، قرطبى، محمد بن احمد، نشر ناصر خسرو، تهران‏، ١٣٦٤هـ ش‏، چاپ دهم، ج ١٠، ص ٢٠٧.

(٣٨). قاموس قرآن‏، قرشى بنابى، على اكبر، دار الكتب الاسلامية، تهران‏، ١٤١٢هـ ق، چاپ ششم‏، ج ٢، ص ١٨٨.

(٣٩). معراج - شق القمر - عبادت در قطبين، همان، ص ٥١ تا ٥٧.

(٤٠). الكافی، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، دار الحديث‏، قم‏، ١٤٢٩هـ ق، چاپ اول‏، ج ١٥، ص ٨٢٧.

(٤١). محمد پیامبری که باید از نو شناخت، گیور گیو، کونستان ویژریل، ترجمه: منصوری، ذبیح الله، انتشارات امیرکبیر، تهران، ١٣٤٣هـ ش، ص ١٤٦.

(٤٢). معراج - شق القمر - عبادت در قطبين، همان، ص ٥٨ تا ٧١، با تلخیص و تصرف.

--------------------

معرفی کتاب

سیری در کتاب «داستان یاران»

اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)

آیات تاریخی، گسترۀ عظیمی از آیات قرآن را به خود اختصاص داده است، لیکن آنچنان که باید و شاید از توجه بایسته در آراء و اندیشۀ مفسران برخوردار نبوده است.

این مسأله در حالی است که بیان مسائل تاریخی و تبیین حوادث و وقایع و تفسیر و تحلیل تاریخ ملت ها و تشریح عوامل تعالی و تکامل و سقوط و انحطاط آنها نقش کلیدی در عبرت پذیری و ارتقای اخلاقی و معنوی جامعه ایفا می کند، لذا در گذشته های دور برخی تفاسیر هم چون تفسیر الکشف و البیان، و تفسیر روض الجنان، در شکل محدود خود، عمدتاً بر محور نقل قصه های قرآن می چرخید.

در این میان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله العالی) از جمله مفسرانی است که با تألیف آثاری ارزشمند هم چون کتاب «داستان یاران»، افزون بر نقل وقایع و قصص قرآنی به بیان مسائل تاریخی و تحلیل و بررسی تاریخ ملت ها، و تشریح ابعاد تعالی و تکامل و سقوط و انحطاط آنها پرداخته و در نهایت، فلسفه تاریخ و نکته های عبرت آموز آن را بیان کرده است.

«داستان یاران» در یک نگاه

كتاب «داستان یاران» حاصل جلسات تفسير قرآن كريم در ماه مبارك رمضان سال هاي (١٣٨٨ و ١٣٨٩ هـ ش) است كه توسط مرجع عاليقدر و مفسر عظيم الشأن قرآن، حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي (مدظله العالی) در شبستان امام خميني حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها)، پس از اقامه ی نماز ظهر و عصر، برای مردم بیان شده است.

کلام وحی از گروه ‏هايى به نام اصحاب ياد كرده، كه آنها گاه ياران نيكند و گاه ياران بد، از این رهگذر دوازده قطعه از مباحث تاريخى قرآن مجيد در این اثر تحت عنوان «اصحاب» بيان شده که مو ضوع اصلی بحث را به خود اختصاص داده است. اين دوازده داستان قرآنى همگى واقعيت دارد و مستند است.

ساختار اصلی کتاب

كتاب حاضر در برگیرندۀ پیشگفتار از تدوین کننده اثر و مقدمه ای از مولّف است و در دوازده فصل تنظیم شده است که عبارتند از:

١. اصحاب كهف ٢.اصحاب اخدود ٣. اصحاب جنه ٤. اصحاب فيل ٥. اصحاب سبت ٦. اصحاب سقيفه ٧. اصحاب اعراف ٨. اصحاب مدين ٩. اصحاب ايكه ١٠. اصحاب حجر ١١. اصحاب رس ١٢. اصحاب القرية.

روش شناسی بحث در «داستان یاران»

معظم له در کتاب «داستان یاران» ابتدا خلاصه داستان و آیات مرتبط را بیان فرموده، سپس در ادامه، شأن نزول سوره های مرتبط و شرح و تفسیر آیات به همراه پاسخ به شبهات و بیان نکته های مهم و علمی و در نهایت اهداف آن داستان ها بیان کرده است.

در این میان تنوع روش های تفسیری قرآن و بهره گیری مولّف از تجمیع روش ها در تفسیر آیات تاریخی قرآن کریم، از قبیل جایگاه سوره و آیه، فضای نزول، مفاهیم واژه ها، محتوای سوره، ساختار درونی سوره، ساختار بیرونی سوره، نکات ادبی، نکات بلاغی، ساختار درونی آیه، ساختار بیرونی آیه، تفسیر و بررسی روایات، مطالعۀ این اثر گرانسنگ را بیش از پیش برای قرآن پژوهان جذاب و معنادار کرده است.

پرسش ها و پاسخ ها

گفتنی است مولّف، در ابتدا با توضیحی کوتاه درباره اقوام، ملت ‏ها و گروه ‏هايى كه با عنوان اصحاب از آنها ياد شده، و ریشه های آن در تاریخ، شماری از پرسش هایی را که ممکن است درباره آن به ذهن برسد برمی شمارد و هر یک را در قالب شرح و تفسیر آیات و دیگر عناوین مطروحه در اثر، به میدان بررسی می کشد و پاسخ می دهد.

نکتۀ جالب توجه در این اثر، چکیدگی پاسخ های مولّف، توأم با عمق و دقت نظر در جوانب گوناگون است به نحوی که بهره گیری از ادبیات نوین و استدلالی و عملی به همراه بهره گیری از آیات و روایات، شالودۀ پاسخگویی و شبهه زدایی این اثر را، نه بهشکل سنتی و با استفاده از ادلۀ نقلی محض، بلکه بهگونه ای هماهنگ با فضای علمی رایج در جهان معاصر مبدّل ساخته است.

گزارش محتوایی اثر

فلسفه بازخوانی تاریخ در قرآن

معظم له با ذکر چند نکته، مهم ترین فلسفه بيان تاريخ امّت ‏هاي صاحب سرگذشت های مهمّ را عبرت آموزی معرفی کرده است؛ چرا که تاریخ ملت ها، تاریخی تکوینی است؛ لذا نوشتنى نيست و دروغ و خلافى در آن راه ندارد. بلکه در خارج وجود دارد و هر كس مى‏تواند آن را نظاره كند.

در ادامه مولّف، علت وفلسفه تأكيد قرآن مجيد بر بيان سرگذشت گذشتگان را استفاده از تجربيات تلخ و شيرين آنها در زندگی بیان کرده و اینچنین می نویسد: تاريخ آيينه تمام‏نماى سعادت و شقاوت است. انسان مى‏تواند تمام چيزها را در آيينه تاريخ بخواند، عوامل بدبختى امت‏ ها، علل پيروزى و موفقيت ‏ها، اسباب طول عمر و كوتاهى آن، عوامل وحدت، اتحاد و آنچه باعث پراكندگى و نفاق مى‏شود، همه و همه در تاريخ آمده است.

و از این رهگذر، قرآن کریم در روشی غير مستقيم، حالات انبياى پيشين و امت ‏هاى گذشته و سرنوشت ظالمان و عاقبت بدكاران را بيان مى‏كند، تا به‏طور غير مستقيم به ما بفهماند كه اگر شما هم همين راه و روش را در پيش بگيريد همان سرنوشت را خواهيد داشت، و از اين جهت تفاوتى ميان امت ‏هاى پيشين و امروز نيست.

استراتژی قرآن در مواجهه با تاریخ پیشینیان

مولّف نسبت به استراتژی قرآن در مواجهه با تاریخ گذشتگان تقسیماتی ارائه کرده است که تاريخ انبيا، تاريخ اولياء الله و تاریخ اشخاص بد و ناشايست از جمله آن تقسیمات به شمار می آید.

معظم له در فرازی در بیان تاریخ اولیاء الله اینگونه می نویسد: قرآن مجيد گاه تاريخ كسانى از بندگان صالح خدا را كه زندگى آنها داراى درس‏ هاى عبرت‏آميزى بوده نيز مورد توجه قرار داده است.

مثل اصحاب كهف كه پيامبر نبودند ولى سرگذشت آنها عبرت‏آميز است، يا سرگذشت لقمان حكيم كه پيامبر نبود اما حكيم و دانشمند بود، لذا خداوند سخنان عبرت‏آميز آن مرد بزرگ و مطالبى كه بين او و فرزندش رد و بدل شده را نقل كرده است.

حکمت تکرار قصص قرآنی

آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی) در پاسخ به چرایی تکرار داستان برخى از پيامبران مانند حضرت ابراهيم، موسى، نوح و عيسى عليهم السلام در آيات مختلف قرآن مجيد، تاريخ انبيا را دارای درس هاى عبرت متعدد و فراوانى بر شمرده و معتقد است قرآن مجيد از زاويه‏ هاى مختلف به آن نگريسته و ما را به آن درس ها رهنمون مى‏سازد.

در فرازی از اثر می خوانیم: در داستان حضرت موسى عليه السلام خداوند اراده می کند عليرغم قصد فرعون، قاتل او را در دامان خودش پرورش مى‏دهد، و یا از اين زاويه به داستان آن حضرت نگاه مى‏شود كه با جسارت، شجاعت، با دستى خالى و بدون سپاه و لشكر در مقابل فرعونى كه ادعاى خدايى مى‏كرد و همه چيز در اختيار داشت، قد علم كرد و شجاعانه دعوتش را ابلاغ نمود. و گاه از اين زاويه به داستان آن حضرت نگاه مى‏شود كه با تكيه بر لطف و عنايت الهى جادوى تمام ساحران مصر را باطل كرد و آنها را وادار به تسليم نمود. بنابراين داستان انبيا درس هاى مختلفى دارد و قرآن مجيد از زواياى مختلف به آن پرداخته است، در حقيقت اين امر تكرارى نيست، هر چند در ظاهر تكرار شده است.

دوم اين كه: فصاحت و بلاغت اقتضا مى‏كند كه مطالب مهم تكرار گردد.

معاد و اصحاب کهف

از جمله آیات قرآن کریم که دلالت بر معاد دارد، داستان اصحاب کهف و رقیم است . این داستان از مشهورات بین اهل ملل و نحل و تواریخ است و قرآن کریم شرحى از آن را به قدرى که شاهد براى مسأله معاد است بیان کرده است.

مولّف در این زمینه می نویسد: خداوندى كه قادر است انسان ‏هايى را ٣٠٩ سال در خواب عميق فرو ببرد و سپس آنها را از خواب بيدار كند، او قادر بر زنده كردن مردگان پس از مرگشان نيز خواهد بود بنابراين، خواب اصحاب كهف، تصويرى از معاد و جهان پس از مرگ است.

نوآوری ناظر به مسائل روز

بیان خردپذیر و عبرت آموز در بیان سرنوشت امت های گذشته، توأم با منطق سلیم و زبان شیوا به همراه سطح والایی از خلاقیت و نوآوری در محتوا، و نیز ارائۀ پیام ها و دغدغه های منطبق بر نیازهای روز جامعه، گسترۀ جذابیت مسائل تاریخی قرآن را در این اثر دوچندان کرده است.

به عنوان نمونه مولّف در بیان انحرافات اصحاب مدين در حوزه روابط اقتصادى به ویژه كم فروشی، به مهم ترین مسائل مبتلابه روز مردم در حوزۀ کم فروشی اشاره کرده و می نویسد: متأسفانه در عصر و زمان ما كار بسيار زشتى در سرتاسر كشور رواج پيدا كرده، و آن اين است كه در رديف اول و قسمت بالاى جعبه‏ هاى ميوه، ميوه‏ هاى مرغوب، و در رديف‏ هاى زيرين كه ديده نمى‏شود ميوه ‏هاى نامرغوب چيده مى‏شود و كل جعبه به عنوان ميوه مرغوب و درجه يك فروخته مى‏شود. اين كار نوعى بخس و كم فروشى محسوب شده، و جايز نمى‏باشد.

و یا در باب خشونت اصحاب اخدود در شکنجۀ مومنان، به زندان‏ هاى ابوغريب در عراق و زندان مخوف گوانتانامو به عنوان نمونه بارز شكنجه ‏هاى بشر متمدن امروز جهان اشاره کرده است.

هم چنین مولّف در بیان شرک و بت پرستی قوم نوح به مظاهر بت‏پرستى مدرن در عصر کنونی پرداخته و رباخوارى و رشوه‏خوارى و دزدى و رانت‏خوارى را از جمله مصادیق بارز بت پرستی مدرن بر شمرده است.

نقش امر به معروف و نهی از منکر در سلامت محیط

برای مصون ماندن از تبعات بیماری های جسمی که سلامت جوامع بشری را تهدید میکند، ضرورت بازگشت به آموزه های انبیای الهی در تقویت اخلاق و معنویت و احیای روابط سالم انسانی ضروری است، در این میان احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر از جمله مسائلی است که در کتاب داستان یاران، به عنوان زیر بنای سایر تکالیف و ضامن سلامت همه جانبه جامعه انسانی مورد توجه قرار گرفته است.

بر این اساس مولّف، اساس امر به معروف و نهى از منكر را بر اساس زندگى اجتماعى بشر ترسیم کرده و مرحله قلبى و زبانى این فریضۀ مهم را بر عهده عموم مردم نهاده و می نویسد: اكنون که آنفولانزاى نوع‏ در سراسر جهان شايع شده و رو به گسترش است. اگر خداى ناكرده همه‏گير شود و همه موظف به تزريق واكسن و رعايت نكات خاص بهداشتى شوند و عده ‏اى اين امور را مراعات نكنند و باعث‏ خساراتى به ديگران شوند، در این صورت آيا نباید مردم عادى به آنها تذكر ‏دهند و آنها را وادار به رعايت سفارش‏ هاى بهداشتى ‏كنند؟

پاسخ به شبهات قرآنی

در کتاب «داستان یاران» به بررسی و پاسخ به شبهاتی هم چون ، تثلیث، انحصار بعثت انبيا در خاورميانه، عمر حضرت نوح(ع) و حضرت مهدی(عج)، داستان اصحاب کهف و پدیده خرافه گرایی پرداخته شده که گسترۀ این مسائل، بیانگر پاسخ گویی روز آمد مولّف به شبهات قرآنی در قالب های جذاب برای مخاطب و اتخاذ رویکردي فعّال، تهاجمی و تاثیرگذار در مواجهه با این شبهات است.

به عنوان نمونه معظم له در پاسخ به اين سؤال که چرا همه پيامبران بزرگ از منطقه خاورميانه مبعوث شده ‏اند؟ می نویسد: تمدن بشر از خاورميانه آغاز شد. به نحوی که مورخان اين منطقه را گاهواره تمدن بشرى ناميده‏ اند؛ و روشن است كه هرچه تمدن اجتماعى و دنيوى انسان وسيع ‏تر شود نيازش به دين و مذهب بيشتر مى‏گردد.

حال هنگامى كه منطقه ‏اى مركز تمدن مى‏شود از اطراف و اكناف دنيا براى حل مشكلاتشان به آن‏جا سفر مى‏كنند و مسائل معنوى و روحانى و دين و مذهب موجود در آن‏جا را نيز به محل‏ هاى خود انتقال مى‏دهند. بنابراين، مهم ‏ترين روش نشر اديان الهى، وجود آن اديان در مراكز تمدن است.

و یا سه گانۀ علم و قدرت خداوند، میزان فعاليت دستگاه های بدن در حالت خواب، و انـجـمـاد دسـتـگـاهـ هـاى حـيـاتـى بدن که پاسخ مولّف به خواب طولانى اصحاب كهف و بررسی علمی این خواب ٣٠٩ ساله اختصاص یافته و اینچنین نتیجه گرفته است که اين خواب ٣٠٩ ساله اصحاب كهف بدون استفاده از آب و غذا از منظر علم و قدرت خداوند كار سهل و آسانى است و از ديدگاه علمى نيز قابل توجيه و دفاع است، و هيچ منافاتى با علم و دانش بشر ندارد.

استفاده لطیف از روایات در توسعه معنایی آیات قرآن

رابطه اهلبیت پیامبر صلی الله عـلیه و آله با قرآن مجید، رابطه ای عمیق و همهجانبه است، ارتباط میان آن دو به حدی قوی است کـه تفکیک آن دو، به منزله تباه ساختن آنان است. نه قرآن بدون اهلبیت، هدایتبخش اسـت و نه وجود اهل بـیت بدون قـرآن امکانپذیر است.

در منابع اسلامي رواياتي به چشم ميخورند كه از وجود وجوه گوناگون معنايي در آيات قرآن خبر ميدهند يا آنكه قرآن كريم را قابل حمل بر وجوه مختلف معرفي ميكنند.

حال از نکات قابل توجه در کتاب «داستان یاران» می توان به استفاده مولّف از روایات معصومین (ع) در تکمیل و توسعۀ معنایی مباحث تفسیری قرآن در آن اثر اشاره نمود.

به عنوان نمونه مولّف از روايات‏ استفاده می کند که شکنجه هاى اصحاب اخدود اختصاص به يمن نداشت و اساساً شكنجه در زمان ‏هاى قديم بسيار معمول و متعارف بوده است.

و یا در پاسخ به این پرسش که اصحاب الاعراف و آن گروه ناظر و نجات بخش چه كسانى هستند؟ مولف به روايات مختلفى در اين زمينه استناد می کند و نتیجه می گیرد که اصحاب الاعراف نجات بخش، همان امامان اهل‏البيت عليهم السلام هستند كه هم گرامى ‏ترين مردم در پيشگاه خدايند و هم از خاندان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله محسوب مى‏شوند.

لازم به ذکر است اين كتاب نفیس ، با تهیه و تنظیم حجه الاسلام علیان نژادی در سال ١٣٩٠ش، در یک جلد و در ٣٤٤صفحه، در قطع وزیری ، توسط انتشارات امام علی بن ابی طالب ( علیه السلام )، به زیور طبع آراسته شده است.

--------------------

معارف اسلامی

تعامل هدایت فطری با پیشرفت علوم و دانش بشری

پرسش:

آیا هدایت فطری و غریزی با پیشرفت علوم و دانش بشری سازگار است؟

پاسخ اجمالی:

با پیشرفت علم روانشناسی و مطالعات درباره حواس اسرارآمیز حیوانات، اسرار شگفت انگیزی از هدایت فطری و غریزی موجودات زنده کشف شده است؛ مانند شیر خوردن نوزاد انسان بدون آموزش پیشین، استعداد کودکان در ابداع کلمات و سخن گفتن و درک زشتی ها و زیبایی ها، بازگشت ماهی قزل آلا از دریا به نهرهایی که در آنها متولد شده برای تخم گذاری، سفر مارماهی ها از نهرهای محل سکونت شان به انتهای اقیانوس اطلس برای تخم گذاری، شکار ماهی توسط گونه ای خفاش در تاریکی شب و هوشمندی مرموز این موجود در یافتن مسیر بازگشت به محل سکونتش.

پاسخ تفصیلی:

با پيشرفت علم روانشناسى و روانكاوى و مطالعات دانشمندان درباره حواس اسرارآميز حيوانات و جانوران، اسرار بسيار شگفت انگيزى از هدايت فطرى و غريزى در جهان موجودات زنده كشف شده است؛ و با پديده هايى برخورد مى كنيم كه علوم از تفسير آن عاجزند، و هرگز نمى توانند نشان دهند كه اين هدايت ها از كجا سرچشمه گرفته است؟ جز اينكه بپذيريم مبدأ بزرگ عالم هستى كه وظيفه هدايت همه موجودات را بر عهده گرفته، اين علوم را از طريق يك الهام مرموز درونى به انسان يا حيوانات ديگر بخشيده است. در اين زمينه آن قدر شاهد و نمونه داريم كه اگر جمع آورى شود يك كتاب بزرگ را تشكيل مى دهد، كه از آن جمله موارد جالب زير است:

١- انسان به هنگام تولد از مادر بدون آنكه نياز به معلّم داشته باشد مكيدن پستان و شير خوردن و كمك گرفتن از دست و پنجه براى اين كار و منتقل ساختن نيازهاى خود به مادر از طريق گريه را به خوبى مى داند. وضع لغات و ابداع كلمات، و سخن گفتن، و مسائل ديگرى را از اين قبيل به صورت يك استعداد مرموز همراه خود از مادر به دنيا مى آورد، و همچنين درك حسن و قبح، زشتى ها و زيبائى ها، و قسمت زيادى از بايدها و نبايدها و آشنائى به مبدأ جهان آفرينش و معرفة الله را نيز در درون جان خود دارد. يكى از دانشمندان مى گويد: وقتى مادران براى آرام كردن كودكان خود آنها را به آغوش مى كشند معمولا در طرف چپ سينه قرار مى دهند، بى آنكه خودشان بدانند چه مى كنند؟ در اينجا سر كودك را مجاور قلب خويش قرار مى دهند، و او از شنيدن صداى ضربان قلب مادر آرام مى گيرد! زيرا اين صدائى است آشنا كه از دوران جنينى با آن خو گرفته و عادت كرده است. كمتر مادرى است كه اين نكته را بداند و به همين دليل كار او در اين زمينه صرفا با يك الهام فطرى انجام مى گيرد.

٢- مسأله هدايت فطرى و غريزى در جهان حيوانات بسيار گسترده تر از انسان است؛ و امروز دانشمندان نمونه هاى شگفت آورى از آن ارائه مى دهند. در كتاب دريا ديار عجائب (نوشته: فرد دنياندلين) چنين آمده است: «رفتار بعضى از ماهى ها از اسرار طبيعت است كه هيچ كس قادر به بيان علت آن نيست. ماهى قزل آلا دريا را ترك مى كند و به آب شيرين نهرهايى كه زندگى را در آن آغاز كرده باز مى گردد؛ در جهت مخالف جريان آب با كوشش تمام شنا مى كند، و از روى صخره ها مىجهد، و حتى از آبشارها بالا مى پرد! تعداد آنها گاهى آنقدر زياد است كه نهر را پر مى كند، اين ماهى ها وقتى به محلّى كه در جستجويش بودند مى رسند تخم گذارى مى كنند و مى ميرند! اينكه چگونه اين ماهى ها، نهرها يا رودخانه هاى مناسب را مى يابند؟! از كار اختراع راديو و تلويزيون هم عجيب تر است. زيرا آنها نقشه ندارند، و ديد آنها زير آب زياد نيست، و كسى هم راه را به آنها نشان نمى دهد».(١)

٣- در همان كتاب آمده است: «رفتار مار ماهى ها از اين هم عجيب تر است. مار ماهى هاى انگلستان وقتى به هشت سالگى مى رسند، آبگير يا نهرى را كه محل زندگى آنها است رها مى كنند، و مثل مار شب ها روى علفهاى مرطوب مى خزند تا به كنار دريا مى رسند. سپس اقيانوس اطلس را با شنا طى مى كنند و به آب هاى نزديك برمودا مى روند؛ آنجا به زير آب فرو رفته تخم مى گذارند، و مى ميرند!... و عجب اينكه بچه هاى مارماهى به سطح آب مى آيند سپس سفر دراز خود را به سوى وطن آغاز مى كنند، كه اين مسافرت دو يا سه سال طول مى كشد! مار ماهى ها چگونه مقصد خود را مى دانند با اينكه هرگز آن مسير را طى نكرده اند؟ اين سؤالى است كه شما نيز مانند عاقل ترين دانشمندان مى توانيد به آن پاسخ دهيد؛ زيرا هيچ كس از دانشمندان پاسخ آن را نمى داند!».(٢)

٤- نويسنده كتاب «حواس اسرارآميز حيوانات»، «ويتوس در وشر» مى گويد: دانشمندان درباره خفاش ها موضوعات شگفت انگيزترى كشف كرده اند، از جمله اين كه در جهان چهار نوع خفّاش وجود دارد كه ماهى ها را شكار مى كنند. آنها در شب تاريك در سطح آب پرواز مى كنند و ناگهان پاهاى خود را در آب فرو مى برند و يك ماهى را از آنجا بيرون مى كشند و در دهان مى گذارند! راز شگفت آور اين است كه آنها از كجا اطلاع دارند كه در آن نقطه بخصوص يك ماهى زير آب شنا مى كند؟ انسان با تمام وسائل و پيشرفت هاى فنى خود تاكنون موفّق به اين كار نشده است. يك هواپيماى بمب افكن نمى تواند محل دقيق يك زير دريائى را در زير آب تشخيص دهد؛ بايد نشانههاى موّاج مخصوص را بر روى آب پرتاب كند تا با علائمى كه اين نشانه با امواج راديو تلگرافى به هواپيما مى رساند از محل زير دريائى مطلع گردد... (آرى) هواپيما برخلاف خفّاش ها نمى تواند مستقيما از وجود هدفى كه در زير آب است اطلاع يابد... پروفسور «گرى فن» مى گويد: هيچ توضيح قابل قبول براى اين موضوع وجود ندارد.» نامبرده سپس اضافه مى كند: «تاكنون هر موقعى كه انسان اكتشاف فنى كرده مشاهده نموده كه طبيعت قبل از او همان عمل را انجام داده است؛ البته اين اكتشاف موجب تسكين حسّ خودپسندى انسان مى گردد، ولى او هميشه متوجّه مى شود كه در اين قسمت از طبيعت عقب تر است!».

از اين جهت دانشمندان آمريكائى دانش جديدى را بنيان نهادند بنام «بيولى». هدف اين علم آن است كه از روى سرمشق هايى كه طبيعت به ما مى دهد با پى بردن به رازهاى آن نتائج فنى و تكنيكى جديدى بگيريم. سپس مى افزايد: «اگر يكى از پستانداران بالدار (خفّاش) را داخل جعبه سربسته و تاريكى بگذاريم و سيصد كيلومتر از لانه اش دور كنيم، و بعد رهايش سازيم، با اينكه تقريبا روز كور است و با آن محل آشنا نيست در كمترين مدّت مستقيمابه لانه خود باز مى گردد!».(٣)

٥- نويسنده معروف «كرسى موريسن» در كتاب خود «راز آفرينش انسان» در يكى از فصول كتاب كه تحت عنوان شعور حيوانى نگاشته؛ نمونه هاى زيادى از اين موضوع را بيان مى كند. از جمله اينكه : «پرندگان به طور غريزى لانه ساز و لانه يابند [هرچند نمونهاى را قبلا نديده باشند] چلچه اى كه در رواق خانه شما آشيانه مى سازد؛ در فصل زمستان به گرمسيرى مى رود اما همين كه طليعه بهار آشكار شد به لانه خود بر مى گردد، در سرماى دى ماه. خيلى از پرندگان به سمت جنوب و نواحى گرم مسافرت مى كنند؛ و غالب آنها صدها فرسنگ فاصله را در زمين و بر فراز درياها مى پيمايند، اما هرگز راه خانه را گم نمى كنند! ماهى آزاد سال ها در دريا زيست مى كند و سپس به رودخانه اى كه از آنجا به دريا آمده بر مى گردد، و عجب تر آنكه از حاشيه رودخانه بالا رفته و به نهرى كه خود سابقا در آن متولّد شده است مى رود... ماهى آزاد به تبعيّت از شعور باطنى خود به همان ساحلى مى رود كه محل نشو و نماى او بوده است. چه حسّى سبب مى شود كه اين حيوان اينطور دقيق و قطعى به موطن خود برگردد؟ (كسى نمى داند.) اگر جوجه پرنده اى را از آشيانه خارج كنيم و در محيطى ديگر آن را پرورش دهيم؛ همين كه به مرحله رشد و تكامل رسيد خود شروع به ساختن لانه به سبك و روش پدرانش مى كند... آيا اعمال مشخص و متمايزى كه از انواع مخلوقات زمين صادر مى شود همه اتفاقى و بر سبيل تصادف است يا عقل و شعور كلّى باعث صدور آنها است؟».(٤)

٦ - يكى از دانشمندان «فرانسه» به نام وارد، درباره پرنده اى به نام «اكسيكلوپ»، چنين مى گويد: «من در حالات اين پرنده مطالعاتى كرده ام، از خصائص او اين است كه وقتى تخم گذارى او تمام شد مى ميرد؛ يعنى هرگز روى نوزادان خود را نمى بيند، همچنين نوزادان هيچگاه روى پر مهر مادران خود را نخواهند ديد. هنگام بيرون آمدن از تخم به صورت كرم هايى هستند بى بال و پر كه قدرت تحصيل آذوقه و مايحتاج زندگى را نداشته، و حتى قدرت دفاع از خود در مقابل حوادثى كه با حيات آنها مى جنگد را ندارند. لذا بايد تا يكسال به همين حالت در مكان محفوظى بمانند و غذاى آنها مرتّب در كنار آنها باشد؛ به همين جهت وقتى مادر احساس مى كند كه موقع تخم گذارى او فرا رسيده است قطعه چوبى پيدا كرده و سوراخ عميقى در آن احداث مى كند، سپس مشغول جمع آورى آذوقه مى شود و از برگ ها و شكوفه هايى كه قابل استفاده براى تغذيه نوزادان او مى باشد به اندازه آذوقه يكسال به جهت يكى از آنها تهيه كرده و در انتهاى سوراخ مى ريزد؛ سپس يك تخم روى آن مى گذارد، و سقف نسبتا محكمى از خميره هاى چوب بر بالاى آن بنا مى كند. باز مشغول جمع آورى آذوقه مى شود، و پس از تأمين احتياجات يكسال براى نوزاد ديگر و ريختن آن در روى طاق اطاق اول تخم ديگرى در بالاى آن گذارده و طاق دوم را روى آن مى سازد، به همين ترتيب چندين طبقه را ساخته و پرداخته و بعد از اتمام عمل مى ميرد!» [فكر كنيد اين پرنده ضعيف از كجا مى داند كه نوزادان او چنين احتياجاتى را دارند و اين تعليمات را از كه آموخته؟! آيا از مادر خود آموخته؟ در حالى كه هرگز روى او را نمى بيند؛ يا اينكه به تجربه دريافته، با اينكه اين عمل در طول زندگانى او يك مرتبه بيشتر رخ نخواهد داد... آيا نبايد اعتراف كرد كه اين كار صرفآ متّكى به يك الهام غيبى و غريزى است كه دست قدرت خداوند دانا در وجود او قرار داده است؟!].

٧- «پلا تونف»، دانشمند و روانشناس معروف «روسى» در كتاب «روانشناسى در شوروى» مى گويد: «در جنگ بزرگ جهانى تصادفا به پزشكى برخوردم كه پس از چند شب بى خوابى بالاخره كمى خوابيد. در همان موقع مجروحين زيادى را آوردند كه مى بايستى فورا تحت عمل قرار مى گرفتند، ولى پزشك را نمى شد بيدار كرد؛ تكانش داديم، آب به صورتش پاشيديم، سرش را تكان مى داد، و دوباره به خواب مى رفت. من به همه اشاره كردم سكوت كنيد (تا بيدارش كنم) سپس آهسته و به طور واضح به پزشك گفتم: دكتر! مجروحين را آورده اند و به شما احتياج دارند. پزشك فورا بيدار شد!» سپس مى افزايد: «اين موضوع را چنين مى توان توجيه كرد آنهايى كه قبلا سعى مى كردند بيدارش كنند روى قسمت ممنوعه مغزش اثر مى گذاشتند در صورتى كه من پست نگهبانى مغز او را تحت تأثير قرار دادم. اين قسمت حتى در سنگين ترين خواب هم بيدار مى ماند، و بوسيله همين پست نگهبانى است كه بشر با دنياى خارج رابطه برقرار مى كند [و مسائل مورد علاقهاش را ناخودآگاه به همين پست نگهبانى مى سپارد]. مادرى كه در كنار بچه بيمارش خوابيده و حتى بوسيله فرياد اطرافيانش هم بيدار نمى شود با كوچكترين ناله بچه بيمار بيدار مى گردد. آسيابانى كه در تمام مدّت طوفان همراه رعد و برق مى خوابد همين كه سنگ آسيايش از كار مى ايستد بيدار مى شود. اينها همه به خاطر آن است كه ناخود آگاه مطالب مورد نظر را به پست نگهبانى مغز سپرده اند».(٥)

٨- درباره كبوتران نامه بر و مسأله بازگشت اسرارآميز آنها به سوى لانه، «دروشر» در كتاب خود چنين مى نويسد: «اگر آنها را در جعبه هاى سربسته و تاريك صدها كيلومتر از لانه هايشان دور كنيم، و هنگام طى اين مسافت راه هاى پر پيچ و خمى را طى نمائيم به محض اينكه آنها را از جعبه بيرون آوريم، مدّت ده تا بيست ثانيه خورشيد را نگاه كرده، بعد مستقيما به سوى لانه خود پرواز مى كنند. اين موضوع به وسيله آزمايش هاى متعدّد توسط دانشمند معروفى بنام دكتر كرامر، ثابت شده است... مى توان روش كار او را بدين طريق تشريح نمود كه مثلا يك كبوتر شهر هامبورگ مى داند كه خورشيد در فلان ساعت روز در كدام محل قرار دارد. مثلا اگر او را به برم ببرند حيوان مى فهمد خورشيد در آنجا نيم درجه شمالى تر و ٢٥/١ درجه شرقى تر قرار دارد، پس براى اينكه به لانه خود در هامبورگ برگردد بايد با در نظر گرفتن خورشيد در شهر هامبورگ در آن واحد به سوى شمال و شرق پرواز كند... ولى معلوم نيست هنگامى كه هوا ابر است، و خورشيد پديدار نيست، چگونه آنها راه خود را تشخيص مى دهند؟ تجربه نشان داده كه بيشتر آنها بدون قطب نماى خورشيدى راه خويش را پيدا مى كنند».(٦)

به فرض كه اين پرندگان از قطب نماى خورشيدى استفاده كنند؛ مسلّما تعيين زاويه ها آن هم زاويه هاى بسيار كوچك بدون استفاده از آلت نقاله و زاويه ياب امكان پذير نيست. اينها مسائلى است كه جز در سايه هدايت تكوينى الهى قابل تفسير نمى باشد. اينها و صدها نوع مانند آن گواه زنده اى است كه در پشت اين دستگاه طبيعت، علم و قدرت بى پايانى است كه هر موجودى را در مسير زندگى خود هدايت و رهبرى مى كند... آرى اينها همه نشانه هاى آن بى نشان است.

٩- اين سخن را با گفتارى از امام صادق(علیه السلام) طبق آنچه در حديث توحيد مفضّل آمده است پايان مى دهيم. ایشان فرمودند: «اى مفضّل! در خلقت عجيبى كه در چهار پايان قرار داده شده بينديش! آنها مرده هاى خود را همچون انسان ها پنهان مى كنند، و الّا جنازه های اين همه حيوانات وحشى بيابان و درندگان و غير آنها كجا است كه ديده نمى شود؟ مقدار كمى نيست كه از نظر پنهان بماند، و اگر كسى بگويد تعداد آنها از انسان ها بيشتر است راست گفته... اين به خاطر آن است كه هنگامى كه احساس فرا رسيدن مرگ خود مى كنند در مناطقى پنهان مى شوند، و در آنجا مى ميرند! و اگر جز اين بود صحراها از مرده هاى آنها پر مى شد، و هوا را فاسد مى كرد، و موجب انواع بيمارى ها و وبا مى شد. درست نگاه كن، ببين چيزى كه انسان ها با فكر و انديشه انجام مى دهند حيوانات به صورت يك غريزه انجام مى دهند تا انسان ها از آثار سوء آن در امان بمانند».(٧)،(٨)

پی نوشت:

(١). دريا ديار عجائب، فرد ديناندلين، انتشارات نيل، تهران، ١٣٥١ش، ص ١١٦.

(٢). همان.

(٣). حواس اسرارآمیز حیوانات، دروشر، ویتوس، ترجمه: اسحاق لاله زاری، اشرفی، تهران، ١٣٥٧ش، ص ١٧.

(٤). راز آفرینش انسان، کرسی موریسن، ترجمه: سعیدی، محمد، کانون انتشارات محمدی، تهران، ۱۳۶۵ش، فصل ٨، شعور حيوانى.

(٥). روانشناسى در شوروى، ک . پلاتونف، ترجمه: همراه، رضا، موسسه مطبوعاتی عطائی، تهران، بی تا، ص ١٩ (با كمى تلخيص).

(٦). حواس اسرارآمیز حیوانات، همان، ص١٨٣.

(٧). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ١٤٠٣ ق‏، چاپ دوم، ج ‏٣، ص ٩٩، باب ٤ (الخبر المشتهر بتوحيد المفضل بن عمر) (با كمى تلخيص).

(٨). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، ١٣٨٦ ش، چاپ نهم، ج ٢، ص ١٥٠.

--------------------

احکام شرعی

میزان زکات فطره قابل پرداخت به فقیر

چه مقدار می توان به فقیر زکات فطره پرداخت؟

احتياط واجب آن است كه به فقير بيشتر از مخارج سالش و كمتر از يك صاع (تقريباً سه كيلو) داده نشود.

معيار تعيين خوراک برای پرداخت فطره

آیا در پرداخت زکات فطره خوراک شخصی خود انسان ملاک می باشد؟

در زكات فطره خوراك شخصى خود انسان ملاك نيست بلكه خوراك معمولى اهل شهر و يا محل ملاك است؛ بنابراين، كسى كه هميشه برنج مى‏خورد مى‏تواند زكات فطره را از گندم بدهد.

وقت اداى زكات فطره

وقت پرداختن زکات فطریه چه زمانی است؟

وقت اداى زكات فطره، روز عيد فطر قبل از انجام نماز است؛ بنابراين، كسى كه نماز عيدفطر را مى‏خواند بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد، ولى اگر نماز عيد را نمى‏خواند مى‏تواند تا ظهر روز عيد تأخير بيندازد.

استحباب پرداخت زکات فطره توسط فقير

پرداخت زکات فطره توسط شخص فقیر چه حکمی دارد؟

مستحب است شخص فقيرى كه فقط به اندازه يك صاع (تقريباً سه كيلو) گندم يا مانند آن دارد زكات فطره را بدهد و چنانچه عيالاتى داشته باشد و بخواهد فطره آنها را بپردازد، مى‏تواند آن يك صاع را به قصد فطره به يكى از آنان بدهد و او هم با همين قصد به ديگرى مى‏دهد، تا نفر آخر و بهتر است بعداً آن را به كسى بدهند كه از خودشان نباشد و اگر يكى از آنها صغير است ولى او به جاى او بگيرد و بعد به شخص ديگرى دهد.

اعتبار قصد قربت در زکات فطره

آیا باید در هنگام پرداخت زکات فطره، قصد قربت نمود؟

در زكات فطره مانند زكات مال قصد قربت لازم است، يعنى بايد براى اطاعت فرمان خدا زكات فطره بدهد و نيّت فطره نيز شرط است.

شرایط وجوب زکات فطره

زکات فطره به چه شرایطی واجب می گردد؟

زكات فطره بر تمام كسانى كه قبل از غروب شب عيد فطر بالغ و عاقل و غنى باشند واجب است، يعنى بايد براى خودش و كسانى كه نانخور او هستند، هر نفر به اندازه يك صاع (تقريباً سه كيلو) از آنچه غذاى نوع مردم آن محل است، اعم از گندم و جو يا خرما يا برنج يا ذرت و مانند اينها به مستحق بدهد و اگر پول يكى از اينها را بدهد كافى است.

کسانی که زکات فطره بر آنان واجب است

حکم زکات فطره دانشجویان خوابگاهی

زکات فطره دانشجویان خوابگاهی داخل و خارج کشور که در دانشگاه ها تغذیه مى شوند؛ بر عهده چه کسی است؟

با توجّه به این که دانشجویان محترم معمولا غذا خریدارى مى کنند، هر چند با قیمت نازل باشد، زکات فطره بر خودشان است، یا بر کسى که خرجى آنها را مى دهد.

کسانی که زکات فطره بر آنان واجب است

حکم زکات فطره ی سربازان

زکات فطره سرباز به عهده کیست؟

مخارج سربازها در سربازخانه‏ ها يا ميدان جنگ بر عهده دولت است، ولى فطره آنها بر دولت واجب نيست و اگر شرايط در خودشان جمع است بايد زكات فطره خود را بدهند.

فطره کارگران و کارمندان

زکات فطره کارمندان و کارگران به عهده کیست؟

هرگاه انسان كسى را اجير كند و شرط نمايد كه مخارج او را نيز بدهد (مانند خدمتكار) بايد فطره او را هم بدهد، ولى در مورد كارگرانى كه مخارج آنها بر عهده صاحب كار است و اين مخارج جزئى از مزد آنها محسوب مى‏شود، فطره آنها بر صاحب كار واجب نيست، همچنين در ميهمانخانه‏ ها و مانند آن، كه معمول است كاركنان غذاى خود را در همان‏جا مى‏خورند و اين در حقيقت جزء حقوق آنها محسوب مى‏شود، فطره آنها بر خودشان است، نه بر صاحب كار.

زکات فطره طفل شیر خوار به عهده کیست؟

طفل شير خوارى كه از مادر يا دايه شير مى‏خورد، فطره او بر كسى‏ است كه مخارج مادر يا دايه را مى‏پردازد و اگر از اموال خود آن طفل خرجش را بردارند فطره او بر كسى واجب نيست، نه بر خودش و نه بر ديگرى.

کسانی که زکات فطره بر آنان واجب است

تعریف شخص غنیّ در احکام شرعی

در احکام شرعی به چه کسی غنىّ گفته می شود؟

غنى كسى است كه مخارج سال خود و عيالاتش را دارد، يا ازطريق كسب و كار به دست مى‏آورد و اگر كسى چنين نباشد فقير است، زكات فطره بر او واجب نيست و مى‏تواند زكات فطره بگيرد.

حکم زکات فطره زن در صورت عدم دریافت نفقه از شوهر

زکات فطره زنی که شوهرش نفقه او را نمی دهد بر عهده کیست؟

زنى كه شوهرش مخارج او را نمى‏دهد و نانخور ديگرى است فطره‏اش بر عهده كسى است كه نانخور او مى‏باشد و اگر زن غنى است و از مال خود خرج مى‏كند بايد شخصاً فطره را بدهد.

وظیفه شخص در صورت عدم پرداخت فطریّه او که بر دیگری واجب شده

اگر زکات فطره انسان بر دیگری واجب شده باشد ولی او نپردازد تکلیف چه می باشد؟

اگر زكات فطره انسان بر ديگرى واجب باشد، بر خود او واجب نيست، ولى اگر كسى كه بر او واجب است نپردازد احتياط واجب آن است كه اگر مى‏تواند خودش بدهد.

حکم فطریّه در صورت رفع موانع آن قبل یا بعد از غروب

اگر کسی قبل یا بعد از غروب آفتاب، بالغ یا غنی شود زکات فطره بر او واجب می باشد؟

اگر پيش از غروب، بچه بالغ شود، يا ديوانه عاقل گردد، يا فقير غنى‏ شود، بايد زكات فطره را بدهد، ولى اگر بعد از غروب باشد زكات فطره بر او واجب نيست، هر چند مستحب است اگر تا پيش از ظهر روز عيد شرايط حاصل شود زكات فطره را بدهد.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1399/03/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2728