7. معنويت و اخلاق

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
زندگى بدون حضور پروردگار «معيشت ضنك» است:6. خودكفايى در توليدات اساسى

در نگرش اسلام، از شاخص هاى مهم توسعه، وجود معنويت و اخلاق در جامعه است. جامعه اى كه از جهات مادى رشد يابد ولى از اخلاق و معنويت تهى باشد، جامعه اى توسعه نايافته و عقب مانده است.
در نگاه اسلام، توسعه فراگير، شامل همه ابعاد حيات انسان از مادى و معنوى است و اصولا ساير اهداف توسعه بايد در راستاى رسيدن به هدف عالى آن كه همان رشد و كمال معنوى است، قرار گيرد.
عناصر معنوى و اخلاقى در جامعه، همان گسترش عبوديت خدا، حركت به سمت رشد و تعالى، پرورش خصلت هاى انسانى همانند نوع دوستى، ايثار، محبت و دورى از فساد و فحشا و اسرافگرى و سودجويى و مانند آن است.
قرآن كريم آن گاه كه داستان ملكه سبا را بازگو مى كند و از نظم و كشوردارى او تمجيد مى نمايد، در عين حال به علت خورشيدپرستى، آنان را مورد انتقاد و نكوهش قرار مى دهد.
نخست مى فرمايد: (إِنِّى وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَىْء وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ).(1) ولى در ادامه مى گويد: (وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لاَ يَهْتَدُونَ).(2)
آن گاه سليمان(عليه السلام) تلاش خود را براى هدايت و راهنمايى او به سمت توحيد و خداپرستى به كار گرفت و او را از پرستش غير خداوند يگانه بازداشت: (وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَّعْبُدُ مِنْ دُونِ اللهِ).(3)
در واقع حضرت سليمان كه خود بر جامعه اى بسيار توسعه يافته حكومت مى كرد صرف داشتن امكانات و توسعه و رفاه مادى را براى پيشرفت ملكه سبا كافى ندانست و او را به خداپرستى و توحيد ترغيب و راهنمايى نمود.
اساساً قرآن كريم شرك را خمير مايه فساد و گناه مى داند و همان را نيز سبب نابودى تمدّن ها و عقب ماندگى جوامع مى شمرد.
در سوره روم آيه 41 مى خوانيم: (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ) فساد و خرابى زمين را به عملكرد مردم نسبت مى دهد و آن را بازتاب اعمال بد مردم مى داند.
آن گاه در آيه بعد (آيه 42) مردم را به سير در زمين براى عبرت گرفتن از گذشتگان فرا مى خواند (قُلْ سِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُّشْرِكِينَ).
در حقيقت قرآن كريم «ريشه اصلى تمام مفاسد را فراموش كردن اصل توحيد و روى آوردن به شرك مى داند»(4) كه با وجود شرك، فساد و تباهى سراغ جامعه مى آيد و در پى آن تضعيف تمدّن ها و در نهايت نابودى آن خواهد بود.
به تعبير ديگر، بدون ايمان، نه امنيّتى براى جامعه خواهد بود و نه صلح و آرامشى: «لأنّ مفارقة الدّين مفارقة الأمن»(5) و در نتيجه رشد و توسعه پايدارى نصيب آن جامعه نخواهد شد، هر چند ممكن است براى مدّت كوتاهى از آن به عنوان جامعه اى توسعه يافته ياد شود. اصولا حيات حقيقى و بالندگى و رشد واقعى جامعه، تنها در پناه ديندارى و معنويت ممكن است، چرا كه به فرموده على(عليه السلام) «لا حياة الاّ بالدّين».(6)
آميختگى توسعه مادى با معنويت و خداپرستى، با تعبيرات گوناگون در قرآن آمده است. از جمله در آيه 15 سوره سبا هنگامى كه از شهر قوم سبا و تمدن آنها ياد مى كند، مى فرمايد: به آنها گفتيم: «از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را به جا آوريد، شهرى است پاك و پاكيزه و پروردگارى آمرزنده و مهربان: (كُلُوا مِنْ رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ).
در اين جمله هاى كوتاه، ويژگى اين شهر مورد ستايش را، مجموعه اى از نعمت هاى مادى و معنوى دانسته است.
«از نظر نعمت هاى مادى سرزمين پاك و پاكيزه داشتند، پاك از آلودگى هاى گوناگون، از دزدان و ظالمان، از آفات و بلاها، از خشكسالى و قحطى، از ناامنى و وحشت، و حتى گفته مى شود از حشرات موذى نيز پاك بود... و از نظر نعمت معنوى، غفران خداوند شامل حال آنها بود».(7)
بنابراين، مشخّصه اين شهر، آميختگى نعمات مادى و معنوى با هم بود; هم از روزى هاى پاك استفاده مى كردند و هم شكر خداوند مهربان را به
جاى مى آوردند. تا زمانى كه اين فرمان الهى به درستى انجام مى شد، بهره مندى آنان نيز از مواهب خداوندى فراوان بود; ولى هنگامى كه از خدا و شكر نعمت هاى او رويگردان شدند، سيل ويرانگر همه چيز آنها را نابود ساخت: (فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ ... ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِى إِلاَّ الْكَفُورَ).(8)
ناسپاسى، ويرانى را براى آنها به ارمغان آورد و به تعبير سيد قطب «أعرضوا عن شكر الله و عن العمل الصالح والتّصرف الحميد فيما أنعم الله عليهم، فسلبهم سبب هذا الرخاء الجميل الّذى يعيشون فيه; آنان از شكر خداوند و از انجام عمل صالح و تصرف شايسته در نعمت هاى الهى اعراض كردند و در نتيجه خداوند آنچه را كه سبب زندگى آسوده و خوب آنها بود (سدّ معروف مأرب) از آنان گرفت».(9)
همچنين خداوند در آيه 112 و 113 سوره نحل آنگاه كه از شهر نمونه اى ياد مى كند، براى آن سه نعمت مادى و يك نعمت معنوى بر مى شمرد. نخست
مى فرمايد: (وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِّنْ كُلِّ مَكَان...) و آن گاه مى فرمايد: (وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ).
به تعبير تفسير نمونه: «نعمت هاى سه گانه مادى (امنيت، اطمينان به ادامه زندگى و جلب روزى ها) هنگامى به تكامل مى رسند كه با نعمت هاى معنوى ايمان و توحيد هماهنگ گردند، به همين دليل، در آيات فوق بعد از ذكر نعمت هاى سه گانه مى گويد: (وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ)».(10)
به بيان تفسير الميزان: «خداوند در آيه بعد نعمت معنوى را به آن نعمت ها ضميمه كرد كه همان آمدن رسولى از ميان خود آنان بود; در نتيجه، آنجا منطقه اى بود كه خداوند نعمتش را براى اهلش با فرستادن پيامبر تمام كرد».(11)
حضرت ابراهيم(عليه السلام) نيز در دعاى خويش نخست براى سرزمين مكه امنيت را مى طلبد سپس شكوفايى اقتصادى را: (رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنْ الثَّمَرَاتِ)(12)، و مطابق آيه اى ديگر، نخست امنيت را مى خواهد و سپس دورى از بت پرستى و شرك را: (رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَاجْنُبْنِي وَبَنِىَّ أَنْ نَّعْبُدَ الاَْصْنَامَ).(13)
در واقع، همراه با امنيت و رفاه، توجه به معنويت و دورى از شرك و بت پرستى، آرمانْ شهر ابراهيم(عليه السلام)است.

(1) . نمل، آيه 23 .
(2) . نمل، آيه 24 .
(3) . نمل، آيه 43 .
(4) . تفسير نمونه، ج 16، ص 450 .
(5) . كافى، ج 1، ص 27 از على(عليه السلام)، ح 30.
(6) . بحارالانوار، ج 74، ص 420 .
(7) . تفسير نمونه، ج 18، ص 58 .
(8) . سبا، آيه 16و17 .
(9) . فى ظلال القرآن، ج 6، ص 640 .
(10) . تفسير نمونه، ج 11، ص 433 .
(11) . ر.ك: الميزان، ج 12، ص 362 .
(12) . بقره، آيه 126 .
(13) . ابراهيم، آيه 35 .
زندگى بدون حضور پروردگار «معيشت ضنك» است:6. خودكفايى در توليدات اساسى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma