بررسي

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
مسئله حجاب
بررسيعدم امنيت

ما وجود نا امني ها و بيعدالتي هاي زمان گذشته و تأثير آنها را در مخفي كردن زن منكر نيستيم. مسلما حجابهاي افراطي و عقائد افراطي درباره پوشيدن زن معلول همين نوع جريانهاي تاريخي است. ولي بايد ببينيم آيا فلسفه پوشش زن در اسلام همين قر مي زنند و او را از شوهر و فرزند آواره مي كنند. اينگونه حوادث و يا حوادثي از قبيل ربودن زنان و دختران به وسيله تا كسي يا وسيله ديگر زياد اتفاق مي افتد و در روزنامه ها مي خوانيم. در روزنامه اطلاعات مورخ 6 أ 47 / 9 تحت عنوان زنان امريكا در معرض خطر حملات جنسي مي نويسد:. واشنگتن آسوشيتدپرس - سه پزشك محقق امريكائي در گزارشي كه براي دولت امريكا تهيه كرده اند اعلام نموده اند كه در ميان ايالات امريكا لوس آنجلس از لحاظ ميزان زناي به عنف مقام اول را دارد و واشنگتن مقام سيزدهم را حائز است. البته اين بدان معني نيست كه زنان و دختران در واشنگتن از حملات جنسي در امانند، اما امنيت آنها از بسياري از شهرهاي بزرگ امريكا بيشتر است. در هر صد هزار جمعيت لوس آنجلس 52 مورد زناي به عنف وجود دارد. در حالي كه در واشنگتن اين رقم 17 / 7 مي باشد. در نيويورك در مدت شش ماه 3000 شكايت از هتك ناموس به زور به اداره پليس رسيده است. سن اين عده شاكيان بين شش سال تا هشتاد و هشت سال بوده و قسمت اعظم شاكيان چهارده ساله بوده اند .
پس اين ادعا كه در عصر ما امنيت ناموسي كامل برقرار است و صاحبان نواميس بايد از اين نظر خاطرشان جمع باشد ياوه اي بيش نيست.
ثانيا فرض كنيم امنيت ناموسي كامل در جهان برقرار شده و تجاوز به عنف ديگر وجود ندارد و هر تجاوزي كه به نواميس مردم مي شود از روي رضاي طرفين است، ريشه نظر اسلام درباره پوشش چيست؟ آيا نظر اسلام به عدم امنيت بوده تا گفته شود اكنون كه امنيت كامل برقرار شده دليلي براي پوشش نيست؟
مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنيت نبوده است. لااقل علت منحصر و اساسي، عدم امنيت نبوده است، زيرا اين امر نه در آثار اسلامي به عنوان علت پوشش معرفي شده است و نه چنين چيزي با تاريخ تطبيق مي كند. در ميان اعراب جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت فردي به واسطه زندگي خاص قبيله اي و بدوي وجود داشت. يعني در همان وقت كه در ايران ناامني فردي و تجاوز به ناموسي به حد اعلي وجود داشت و پوشش هم بود، در عربستان، اينگونه تجاوز بين افراد قبائل وجود نداشت.
امنيتي كه در زندگي قبيله اي وجود نداشت امنيت اجتماعي يعني امنيت گروهي بود و اينگونه عدم امنيت ها را پوشش نمي تواند چاره نمايد. به اين معني كه قبيله اي به قبيله ديگر شبيخون مي زد. در اين شبيخونها كه به وسيله قبيله بيگانه انجام مي شد همه چيز دستخوش غارت مي گرديد، هم مرد اسير مي شد و هم زن، پوشش زن براي او امنيت نمي آورد.
زندگي اعراب جاهليت با همه تفاوت عظيم و فاحشي كه با زندگي صنعتي و ماشيني عصر ما داشته، از اين جهت مانند عصر ما بوده يعني فحشا و زنا حتي در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است. ولي به خاطر يك نوع دموكراسي و نبودن حكومت استبدادي، كسي زن كسي را به زور از خانه اش بيرون نمي كشيد. با اين تفاوت كه نوعي عدم امنيت فردي در زندگي ماشيني امروز هست كه در آن عصر نبود.
پوشش، براي جلوگيري از تجاوز كساني است كه در يك جا زندگي مي كنند. بر حسب خوي و عادت قبيله اي بين افراد يك قبيله اينجور تجاوزها وجود نداشته است. لهذا نمي توانيم بگوئيم كه اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنيت دستور پوشش را وضع كرد.
فلسفه اساسي پوشش چيز ديگر است كه توضيح خواهيم داد. در عين حال نمي خواهيم بگوئيم كه مسأله امنيت زن از گزند تجاوز مرد به هيچ وجه مورد توجه نبوده است. بعدا در آنجا كه به تفسير آيه جلباب مي پردازيم ، خواهيم ديد كه قرآن كريم بدين اصل توجه داشته است. مدعي اين موضوع نيز نيستيم كه در عصر ما اين فلسفه بي مورد است و امنيت كامل براي زن از ناحيه تجاوزات مردانه برقرار است. تجاوزات به عنف كه در كشورهاي به اصطلاح پيشرفته همه روزه رخ مي دهد، در روزنامه هاي ما هم منعكس است را خلق كردند.
گويندگان اين سخن، سعي كرده اند مسائل ديگري از قبيل نفقه و مهر را نيز براساس مالكيت مرد نسبت به زن توجيه كنند.
در كتاب انتقاد بر قوانين اساسي و مدني ايران صفحه 27 مي نويسد:
هنگامي كه قانون مدني ايران تدوين شد هنوز از برده فروشي در بعضي از نقاط دنيا اثري به جا بود و در ايران نيز با اينكه اين كار علي الظاهر از ميان رفته بود ولي باز در مغز قانونگزاران آثاري از برده فروشي و آزار به زير دستان وجود داشت. زن را در آن دوره چون مستأجره مي پنداشتند. زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست كند و در اجتماعات راه يابد و به مقامات دولتي برسد. اگر صداي زن را نامحرم مي شنيد آن زن بر شوي خود حرام مي شد. خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاري مي دانستند كه كار او منحصرا رسيدگي به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامي كه اين ابزار مي خواست از خانه بيرون برود او را سر تا پا در چادري سياه مي پيچانيدند و روانه بازار يا خيابان مي كردند .
علائم و نشانه هاي افترا و غرض و مرض از اتمام اين نوشته پيداست. كي و كجا چنين قاعده اي وجود داشت كه اگر صداي زن را نامحرم مي شنيد بر شوي خود حرام مي شد؟ آيا در جامعه اي كه دائما سخنرانان مذهبيش از بالاي منابر خطابه زهراي مرضيه را در مسجد مدينه و خطابه هاي زينب كبرا را در كوفه و شام به گوش مردم مي رسانند، ممكن است چنين فكري در ميان مردم آن جامعه پيدا شود؟! كي و كجا زن در ايران اسلامي برده مرد بوده است؟ همه مي دانند كه در خانواده هاي مسلمان بيش از آنكه زن در خدمت مرد باشد، مرد به حكم وظيفه اسلامي در خدمت زن بوده وسيله آسايش او را فراهم مي كرده است. زن در خانواده هائي مورد اهانت و تحقير و ظلم قرار گرفته كه روح اسلامي در آن خانواده ها نبوده يا ضعيف بوده است.
عجبا مي گويد: زن حق نداشت كه با مردان نشست و برخاست كند. من مي گويم: بر عكس، در محيطهاي پاك اسلامي اين مرد بود كه حق نداشت در نشست و برخاستها از زن بيگانه بهره برداري كند. اين مرد است كه همواره حرص مي ورزد كه زن را وسيله چشم چراني و كامجوئي خود قرار دهد. هيچگاه مرد به طبع خود مايل نبوده حائلي ميان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت كه اين حائل از ميان رفته آنكه برنده بوده مرد بوده است و آنكه باخته و وسيله شده زن. امروز كه مردان موفق شده اند با نامهاي فريبنده آزادي و تساوي و غيره اين حائل را از ميان ببرند زن را در خدمت كثيفترين مقاصد خويش گرفته اند. بردگي زن، امروز به چشم مي خورد كه براي تأمين منافع مادي يك مرد در يك مؤسسه تجارتي خود را صد قلم براي جلب مشتري مرد مي آرايد و به صورت مانكن در مي آيد و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق مي فروشد.
اين نشست و برخاست ها كه امثال اين نويسنده آرزوي آنرا مي كنند جز بهره كشي مرد و بهره دهي زن مفهومي ندارد. همه مي دانند نشست و برخاست ها در محيطهاي پاك كه موضوع بهره كشي مرد از زن در ميان نبوده است هيچگاه در جامعه اسلامي ممنوع نبوده است
نويسنده همين كتاب، تاريخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه شناسي به چهار دوره تقسيم مي كند: دوره اول مرحله طبيعي و اشتراكي اوليه كه زن و مرد بدون هيچگونه قيد و شرطي با هم خلطه و آميزش داشته اند. در اين دوره به عقيده اين نويسنده اساسا زندگي خانوادگي وجود نداشته است.
دوره دوم دوره تسلط مرد است. در اين دوره مرد بر زن غلبه كرده خود را مالك او دانسته او را همچون ابزاري در خدمت خود در آورده است. حجاب يادگار اين دوره مي باشد.
دوره سوم مرحله قيام و اعتراض زن است. در اين مرحله زنان از ناسازگاري مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت كردند و چون دريافتند كه طبيعت خشن مردان به اين آساني حاضر نيست حق آنها را رعايت كند به منظور احقاق حق خود متدرجا عليه مردان طغيان كردند، اتحاديه ها تشكيل دادند، به وسيله مطبوعات و كنفرانسها و دسته بندي ها با مردان مبارزه كردند. ضمنا چون دريافتند كه زورگوئي مردان نتيجه تربيت ناسالم عهد كودكي و مخصوصا تبعيض بين پسران و دختران است در رفع نقائص آموزش و پرورش عمومي كوشيدند.
دوره چهارم مرحله تساوي حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت كامل دارد. اين دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار نيافته است.
از نظر اين منطق، پوشش زن عبارت است از زنداني شدن زن به دست مرد، و علت اينكه مرد، زن را اينچنين اسير مي كرده اين است كه مي خواسته هر چه بيشتر از وجود او بهره اقتصادي ببرد.

بررسيعدم امنيت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma