ياد مرگ

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
انوار هدایت
بخش دومدنيا ووظيفه ما در آن
ياد مرگ
 عَن الزُّهَرىّ عَن اَنَسِ ابنِ مالِکٍ قالَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم: ما مِن بَيتٍ اِلّا وَمَلَکُ المَوتِ يَقِفُ عَلى بابِهِ كُلَّ يَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ فَإذا وَجَدَ الإنسانَ قَد نَفَدَ اَجَلُهُ وَانقَطَعَ اُكُلُهُ اَلقى عَلَيهِ المَوتَ فَعَشِيَتْهُ كُرُباتُهُ وَغَمَرَتْهُ غَمَراتُهُ فَمِن اَهلِ بَيتِهِ النّاشِرَةُ شَعرَها وَالضّارِبَةُ وَجهَها الصّارِخَةُ بِوَيلِها الباكِيَةُ بِشَجوِها فَيَقولُ مَلَکُ المَوتِ: وَيلَكُم مِمَّ الجَزَعُ؟ وَفيمَ الفَزَعُ؟ وَاللّهِ ما اَذهَبتُ لاِحَدٍ مِنكُم مالاً وَلا قَرَّبتُ لَهُ اَجَلاً وَلا اَتَيتُهُ حَتّى اُمِرتُ وَلا قَبَضتُ رُوحَهُ حَتّى اسْتَأمَرتُ. وَاِنَّ لى اِلَيكُم عَودَةً ثُمَّ عَودَةً حَتّى لا اُبقِىَ مِنكُم اَحَداً. ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَو يَرَونَ مَكانَهُ وَيَسمَعونَ كَلامَهُ لَذَهَلُوا عَن مَيِّتِهِم وَبَكَوْا عَلى نُفُوسِهِم. حَتّى اِذا حُمِلَ المَيِّتُ عَلى نَعشِهِ رَفرَفَ رُوحُهُ فَوقَ النَّعشِ وَهُوَ يُنادي: يا اَهلي وَوُلدي لا تَلْعَبَنَّ بِكُمُ الدُّنيا كَما لَعِبَت بي. جَمَعتُهُ مِن حُلِّهِ وَمِن غَيرِ حُلِّهِ وَخَلَّفتُهُ لِغَيري وَالمُهَنَّاُ لَهُ وَالتَّبَعاتُ عَلَىَّ فَاحذَرُوا مِن مِثلِ ما نُزِّلَ.
زُهرى از انس بن مالك روايت كرده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هيچ خانه‌اى نيست مگر اينكه فرشته مرگ بر درِ آن خانه در شبانه‌روز پنج بار مى‌آيد نگاه مى‌كند كه ببيند آيا عمر صاحب اين خانه وكسانى كه در آن هستند تمام شده؟ اگر ديد پيمانه سرآمده وروزى او تمام شده است، مرگ را بر او مى‌اندازد وچون سكرات وسختى‌هاى مرگ تمام وجود او را مى‌پوشاند؛ سر وصداى اهل خانه بلند مى‌شود، موها پريشان مى‌گردد، بر سر وصورت مى‌زنند وگريه مى‌كنند؛ ملك الموت مى‌گويد: واى بر شما، از چه جزع وفزع مى‌كنيد؟ به خدا سوگند، مال كسى را نبرده‌ام، اجل او را نزديك نساخته‌ام، من بدون دستور نزد شما نيامده‌ام، بلكه به امر ديگرى قبض روح مى‌كنم. من باز مكرّرآ به‌سوى اين خانواده برمى‌گردم تا كسى از اين خانواده باقى نمانَد.
سپس حضرت فرمود: قسم به كسى كه روح وجان من در دست اوست، اگر جايگاه ملك‌الموت را كه بر درِ خانه ايستاده است ببينند وسخن او را بشنوند، مرده‌شان را فراموش مى‌كنند، بلكه براى خودشان اشك مى‌ريزند. تا اين ميّت را بر تابوت حمل مى‌كنند روح ميّت بالاى تابوت مى‌رود بال وپر مى‌زند وفرياد مى‌كشد اى خانواده من، اى فرزندان من، دنيا با شما بازى نكند چنانكه با من بازى كرد. من از حلال وحرام جمع كردم وبراى ديگران گذاشتم، خوشى وشاديش براى آنها امّا مسؤوليّت‌هايش براى من مانده است. بترسيد از اينكه مثل آنچه بر من نازل شد بر شما هم فرود آيد. بحارالانوار، ج 77، ص 188
نور هدايت
در اين حديث به توصيه ملك‌الموت وسفارش مرده به بازماندگانش اشاره شده است. در احاديث مكرّر اين مسأله آمده كه آدم باهوش وسعادتمند كسى است كه بسيار ياد مرگ كند. به ياد مرگ بودن مشكلات را حل مى‌كند، چون بيشتر غصّه‌هاى ما براى امور مادّى است. غصّه نمى‌خوريم كه چرا ديشب نماز شب نخواندم يا چرا فلان اطاعت از دست من رفت يا چرا فلان گناه را كردم، چنين غصّه‌اى نمى‌خوريم. وقتى انسان به ياد مرگ مى‌افتد سبك مى‌شود، براى اينكه عاقبت هر كس مرگ است وچيزى كه سرانجامش چنين است اصلاً غصّه ندارد.
در زمان بنى‌اسرائيل پيغمبرى از گورستانى مى‌گذشت اصحابش گفتند: اى پيامبر خدا، از خداوند بخواه كه يكى از مردگان را زنده كند تا از احوال جان كندنش و سؤال نكير و منكر به ما خبر دهد. پيامبر خدا دست به دعا بلند كرد، سپس مردى كه تمام بدنش سياه بود از قبر خارج شد وگفت: اى اهل دنيا، نود سال است كه مرده‌ام و هنوز تلخى جان كندن از كامم بيرون نرفته است. پس شما زندگان غفلت نورزيد و از حلال و حرام بپرهيزيد و حق و باطل را بشناسيد كه آنجا پشيمانى سودى ندارد. روز و شب در كارسازى آخرت باشيد وذخيره آنجا را آماده كنيد كه كسى از پى شما نمى‌آورَد. بدانيد كه همگان شربت مرگ را مى‌چشند. پيغمبر خطاب به او گفت: اى مرد، در دنيا عملت چگونه بود؟ گفت : اى پيامبر خدا، من از اهل دنيا بودم و دنيا را دوست مى‌داشتم و هميشه حريصانه در پى جمع كردن مال بودم و در عين حال مى‌شنيدم كه در آخرت اين‌گونه عذاب‌ها هست. شيطان ملعون مرا از راه به‌در برد و دنيا را در كامم شيرين كرد. هر چه را گرد آوردم براى وارثان واگذاشتم و با دست تهى به اينجا آمدم و آن مال‌ها وبال من شد. اكنون وارثان آن را مى‌خورند و هيچ يادى از من نمى‌كنند. پس شما امروز كه فرصت داريد غافل مباشيد و از گناهان توبه كنيد ودل از حبّ جاه اين دنياى فريبكار برداريد كه اينجا افسوس و پشيمانى سودى ندارد و ملك الموت به گونه‌اى جان بنده دوستدار دنيا را مى‌گيرد كه رگ‌هاى اعضا از هم گسسته مى‌شود و هفت اندام او به درد مى‌آيد. اين دستورها براى آن است كه مبادا كسى روز قيامت بگويد: «(يَا حَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّهِ)؛ افسوس بر من از كوتاهى‌هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم».[1]  آه از تقصيرى كه در راه
خدا كردم و نامه عملم را سياه و عمر خود را تباه ساختم.[2]
ما بايد به پايان زندگى ديگران نگاه كنيم. گاهى در كوچه وبازار كه عبور مى‌كنيم برخى پيرمردان وپيرزنان ناتوان را عصازنان مى‌بينيم كه به‌زحمت خودشان را حركت مى‌دهند يا كسان ديگرى زير بغلشان را مى‌گيرند. در نهايت اين سرنوشت براى همه رقم مى‌خورد كه زمانى آنان هم جوانى ونشاط داشته‌اند. الان ببينيد چه حالى دارند وبه چه روزى افتاده‌اند.
يكى از علماى بزرگ يزدى مقيم قم را در اوايل ورود به قم ديدم، ايشان از علماى سرشناس حوزه بود. اين اواخر او را در يكى از كوچه‌ها زيارت كردم گفتم: حالتان چطور است؟ گفت: چه كنم نه مرده آن دنيا هستم ونه زنده اين دنيا، بين اين دنيا وآن دنيا قرار گرفته‌ام، تمام قوا تحليل رفته، خودم را نمى‌توانم بكِشم ودر انتظار مرگ هستم.
هميشه كه چنين نبود واين برنامه منحصر به اين شخص نيست، بلكه شترى است كه بر درِ خانه همه مى‌خوابد. عدّه‌اى در پيرى مى‌ميرند وعدّه‌اى در جوانى.
ياد مرگ انسان را تربيت مى‌كند. اگر مردن نبود زندگى كردن بسيار دشوار بود، بلكه مرگ از نعمت‌هاى بزرگ خداست. حال براى اين چند روز دنيا مى‌بينيد چه غوغايى به‌پا مى‌كند، اگر انسان زندگى جاويدان وابدى داشت چه مى‌كرد!
[1] . سوره زمر، آيه 56.
[2] . كلّيّات جامع التمثيل، ص 222.
بخش دومدنيا ووظيفه ما در آن
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma