تربت امام حسين عليه السلام
محدوده تربت ودعاى هنگام برداشتن آن
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «تربت شفا را تا يك فرسخ
ويكسوم فرسخ از اطراف قبر مىتوان برداشت».[
1]
2. در روايتى ديگر فرمود: «تربت شفا را تا فاصله هفتاد ذرع (حدود سى وپنج متر) از
قبر مىتوان برداشت»[
2] (اختلاف روايات ممكن است اشاره به
تفاوت تربتها از نظر اهميّت باشد).
3. در حديثى ابوحمزه ثمالى آورده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: هنگام
برداشتن تربت از قبر، سورههاى حمد و(قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ) و(قُلْ
أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) و(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) و(قُلْ هُوَ اللهُ
أَحَدُ) و(إِنَّا أنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ) ويس وآية الكرسى را بخوان
وبگو: اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَحَبيبِکَ وَنَبِيِّکَ وَرَسُولِکَ
وَاَمينِکَ وَبِحَقِّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنَ اَبى طالِبٍ عَبْدِکَ
وَاَخي رَسُولِکَ وَبِحَقِّ فاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّکَ وَزَوْجَةِ وَلِيِّکَ
وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَبِحَقِّ الاَْئِمَّةِ
الرّاشِدينَ
وَبِحَقِّ هـذِهِ التُّربَةِ وَبِحَقِّ الْمَلَکِ الْمُوَكَّلِ بِها وَبِحَقِّ
الْوَصِىِّ الَّذي هُوَ فيها وَبِحَقِّ الْجَسَدِ الَّذي تَضَمَّنَتْ وَبِحَقِّ
السِّبْطِ الَّذى ضَمِنَتْ وَبِحَقِّ جَميعِ مَلائِكَتِکَ وَاَنْبيائِکَ
وَرُسُلِکَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ هـذَا الطِّينَ شِفاءً لي
وَلِمَنْ يَسْتَشْفي بِهِ، مِنْ كُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ وَمَرَضٍ وَاَمانآ مِنْ كُلِّ
خَوْفٍ. اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَيْتِهِ، اِجْعَلْهُ عِلْمآ نافِعآ
وَرِزْقآ واسِعآ وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ وَآفَةٍ وَعاهَةٍ وَجَميعِ
الاَْوْجاعِ كُلِّها، اِنَّکَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَديرٌ، سپس بگو: اَللّهُمَّ رَبَّ
هـذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَكَةِ الْمَيْمُونَةِ وَالْمَلَکِ الَّذي هَبَطَ بِها
وَالْوَصِىِّ الَّذي هُوَ فيها، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَسَلَّم
وَانْفَعْني بِها، اِنَّکَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ».[
3]
فوايد وخواصّ تربت
تربت، شفاى هر درد
1. در بسيارى از روايات معتبر آمده است كه خاك قبر حسين عليه السلام شفاى هر درد
وآن دواى بزرگ است.[
4]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «تربت آن حضرت شفاى هر درد
وامان از هر ترسى است».[
5]
3. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس به دردى دچار شود وبا تربت آن حضرت خود را درمان
كند بىشك شفا مىيابد، مگر آنكه آن بيمارى مرگ باشد».[
6]
4. در روايتى ديگر فرمود: «خاك قبر امام حسين عليه السلام شفاى دردهاست، هر چند
يكسوم فرسخ دورتر از قبر بردارند».[
7]
5. در حديث است كه كسى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: زنى مقدارى نخ به من داده
كه به خدمتكاران كعبه معظّمه بدهم تا پيراهن كعبه را با آن بدوزند. حضرت فرمود: «با
آن مقدارى عسل وزعفران بخر، سپس خاك قبر امام حسين عليه السلام را بگير وبا آب
باران نرم كن ودر ميان عسل وزعفران بريز وبه شيعيان ما بده تا بيماران خود را با آن
مداوا كنند».[
8]
6. در روايتى ديگر فرمود: «هيچ چيز در شفا بخشيدن مانند تربت نيست، مگر دعا».[
9]
تربت و ايمنى از بلا وتلف وترس
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كام فرزندان خود را با تربت
امام حسين عليه السلام برداريد كه از بلاها امان مىدهد».[
10]
2. در حديث است كه امام صادق عليه السلام هيچ كالايى به جايى نمىفرستاد مگر اينكه
مقدارى از تربت امام حسين عليه السلام در ميان آن مىنهاد تا به بركت آن محفوظ
بماند.[
11]
3. در حديث است كه كسى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: بيمارىهاى فراوان
دارم وهر دارويى مصرف كردم فايده نداشت. حضرت فرمود: «چرا تربت امام حسين عليه
السلام را نمىخورى كه در آن شفاى هر درد وامان از هر بيمى است؟ هنگامى كه تربت را
برمىدارى بگو: اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هـذِهِ الطّينَةِ وَبِحَقِّ
الْمَلَکِ الَّذي اَخَذَها وَبِحَقِّ النَّبِىِّ الَّذي قَبَضَها وَبِحَقِّ
الْوَصِىِّ الَّذي حَلَّ فيها، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَيْتِهِ وَاجْعَلْ
لي فيها شِفاءآ مِنْ كُلِّ داءٍ وَاَمانآ مِنْ كُلِّ خَوْفٍ».[
12]
آن شخص پرسيد: شفاى هر درد را فهميدم، امّا چگونه امان از هر خوفى است؟ حضرت فرمود:
«هرگاه از ظالم يا بلايى پروا داشته باشى، هنگام خروج از خانه تربت آن حضرت را
همراه داشته باش وهنگام برداشتن تربت بگو: اَللّهُمَّ هـذِهِ طينَةُ قَبْرِ
الْحُسَيْنِ وَلِيِّکِ وَابْنِ وَلِيِّکَ اِتَّخَذْتُها حِرْزآ لِما اَخافُ وَما لا
اَخافُ».[
13]
مقدار خوردن تربت
مشهور ميان علما آن است كه مىتوان به مقدار يك نخود از تربت امام حسين عليه السلام
(به قصد شفا خورد، ولى از بعضى احاديث استفاده مىشود كه به مقدار يك عدس باشد؛
بنابراين، بهتر است بيش از يك عدس نباشد (وبهتر آن است كه مقدار يك عدس را در كمى
آب حل كنند وسپس آن را بنوشند).
تسبيح تربت
1. از امام کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «مؤمن بايد هميشه پنج چيز
همراه داشته باشد: مسواك، شانه، جانماز، انگشتر عقيق، تسبيحى از تربت كه (لااقل) سى
وچهاردانه داشته باشد».[
14]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس تسبيح تربت آن حضرت را
بگرداند، براى هر استغفارى هفتاد استغفار واگر تسبيح را در دست نگاه دارد وچيزى
نگويد در مقابل هر دانه تسبيح هفت استغفار براى او نوشته مىشود».[
15]
شرط
اثربخشى تربت
1. در حديث است كه ابن ابى يعفور از امام صادق عليه السلام پرسيد: برخى مردم از
تربت امام حسين عليه السلام استفاده مىكنند ونتيجه مىگيرند وبرخى ديگر نتيجه
نمىگيرند، علّت آن چيست؟ حضرت فرمود: «والله هر كس معتقد باشد كه تربت سودمند است
نتيجه مىگيرد».[
16]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «قرار دادن تربت در جاى
نامناسب وكم اعتقاد بودن به آن از بركتش مىكاهد. امّا كسى كه يقين دارد تربت
شفاست،هروقت باآن معالجه كند بىشك نياز به داروى ديگر نخواهد داشت».[
17]
امورى كه از آثار تربت مىكاهد
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هرگاه شياطين واجنّه كافر
تربت را برداشته، بر خود بمالند اثر آن كم مىشود. هنگامى كه تربت امام حسين عليه
السلام بر هر يك از آنان مىگذرد آن را مىبويند، بر فرزندان آدم حسادت
مىورزند وبه همين علّت خود را بر آن مىمالند تا از بوى خوش وآثار آن بكاهند. هر
تربتى كه از حاير بيرون مىآورند، تعداد فراوانى از شياطين كه از بيم ملائكه
نمىتوانند وارد حاير شوند در بيرون آماده هستند تا خود را بر تربتهايى كه خارج
مىشود بمالند واگر تربت از تماس با بدن شياطين سالم بماند، هر بيمارى كه آن را
بخورد بلافاصله شفا پيدا مىكند؛ بنابراين، هنگامى كه تربت را برمىدارى آن را ببند
وپنهان كن ونام خدا را بسيار بر آن بخوان».[
18]
2. در حديثى ديگر فرمود: «شنيدهام كه برخى مردم تربت را برداشته وآن را سبك
مىشمارند، به گونهاى كه حتّى آن را در ميان توبره چهارپايان يا در ميان ظرف غذا
مىاندازند؛ از چنين تربتى چگونه شفا مىخواهند؟ بىشك هر كه نسبت به امورى كه به
صلاح اوست يقين ندارد، اعمال خود را فاسد مىگردانَد».[
19]
آداب استفاده از
تربت
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هنگام خوردن تربت،
نخست
آن را ببوس وبر هر دو ديده بگذار وبيش از يك نخود (يا عدس) نخور كه هر كس بيش از آن
بخورد گويا گوشت وخون ما را خورده است وهنگامى كه آن را از قبر برمىدارى بگو:
اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الَّذي قَبَضَها وَاَسْئَلُکَ
بِحَقِّ النَّبِىِّ الَّذي خَزَنَها وَاَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْوَصِىِّ الَّذي حَلَّ
فيها، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَجْعَلَهُ شِفاءً
مِنْ كُلِّ داءٍ وَاَمانآ مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَحِفظآ مِنْ كُلِّ سُوْءٍ، سپس تربت
را در پارچهاى ببند وسوره (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ) را بر آن بخوان».[
20]
2. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس تربت را به قصد شفا نخورد گويا گوشت ما را خورده
است وهنگامى كه به قصد شفا مىخورد بگويد: بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، اَللّهُمَّ
رَبَّ هـذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَكَةِ الطّاهِرَةِ وَرَبَّ النُّورِ الَّذي
اُنْزِلَ فيهِ وَرَبَّ الْجَسَدِ الَّذي سَكَنَ فِيهِ وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ
الْمُوَكَّلينَ بِهِ، اِجْعَلْهُ شِفاءً مِنْ داءِ كَذا وَكَذا[
21] وآن بيمارى را
ذكر كند، سپس تربت را بخورد ويك جرعه آب روى آن بنوشد وبگويد: اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ
رِزْقآ واسِعآ وَعِلْمآ نافِعآ وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ[
22] با اين كار،
درد وبيمارى
وغم واندوهش برطرف مىشود».[
23]
3. در روايتى ديگر فرمود: «به هنگام خوردن تربت، اين دعا را بخواند : بِسْمِ اللهِ
وَبِاللهِ، اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقآ واسِعآ وَعِلْمآ نافِعآ وَشِفاءً مِنْ
كُلِّ داءٍ، اِنَّکَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَديرٌ. اَللّهُمَّ رَبَّ الْتُرْبَةِ
الْمُبارَكَةِ وَرَبَّ الْوَصِىِّ الَّذي وارَثَهُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ
مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ هـذَا الطِّينَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَاَمانآ مِنْ كُلِّ
خَوْفٍ».[
24]
خريد وفروش تربت
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس خاك قبر امام حسين عليه
السلام را خريد وفروش كند، گويا گوشت امام حسين عليه السلام را خريد وفروش كرده
است».[
25] (سزاوار است فروشندگان نيّت هديه كنند وخريداران نيز پول را به
نيّت هديه بدهند).
تربت گذاشتن در كفن
از امام کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هنگامى كه ميّت را دفن كردند،
در برابر صورتش مُهرى از خاك قبر امام حسين عليه السلام بگذارند».[
26]
خواصّ
برخى خوراكىها و گياهان
عنّاب
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «فضيلت عنّاب بر ساير
خوراكىها، همچون فضيلت ما بر ساير مردم است».[
27]
2. از امام اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «عنّاب تب را از بين
مىبرد».[
28]
3. در حديث است كه ابن ابى الخضيب مىگويد ديدگانم سفيد شده بود وهيچ نمىديدم. شبى
حضرت على عليه السلام را در خواب ديدم (ومشكلم را به حضرت عرض كردم) فرمود: «عناب
را بكوب ودر چشمات بكش». هنگامى كه از خواب بيدار شدم عنّاب را به آرامى كوبيدم
ودر ديدگانم كشيدم وبينا شدم.[
29]
سياهدانه
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «شفاى همه دردها، جز مرگ، در
سياهدانه است».[
30]
2. در حديث است كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله چگونگى استفاده از سياهدانه را
پرسيدند. حضرت فرمود: «بيست ويك دانه آن را در پارچهاى قرار داده، يك شب آن را در
آب خيس مىكنى وصبح هنگام دو قطره در بينى راست ودو قطره در بينى چپ مىچكانى، روز
دوم نيز به همين ترتيب عمل مىكنى، در روز سوم در بينى راست يك قطره ودر بينى چپ دو
قطره مىچكانى وهر شب دانهها را تازه مىكنى».[
31]
3. در حديث است كه شخصى از تكرّر ادرار كه موجب آزار واذيّت وى شده بود به امام
صادق عليه السلام شكايت كرد. حضرت فرمود: «در آخر شب، سياهدانه بخور. من آن را براى
مداواى تب، سردرد، چشم درد، درد شكم وهمه دردها مىخورم وخداوند مرا شفا
مىدهد».[
32]
اسفند
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «بر هر يك از برگ
ودانه وبوته اسفند تا زمانى كه بپوسد، فرشتهاى نگهبان است. ريشه وشاخه اسفند اندوه
وسِحر را برطرف مىكند ودر دانهاش شفاى هفتاد ودو درد است؛ بنابراين، خود را با
اسفند وكُندر معالجه كنيد».[
33]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خانهاى كه اسفند در آن
باشد، شيطان تا هفتاد منزل از آن دورى مىكند. اسفند شفاى هفتاد بيمارى است كه
آسانترين آن خوره است».[
34]
3. در حديث است كه پيامبرى از پيامبران الهى از ترسو بودن امّت خود به خدا شكايت
كرد. وحى آمد كه به امّتت دستور بده اسفند بخورند كه باعث شجاعت (آنها)
مىشود.[
35]
انجير
1. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «انجير بخوريد كه براى از بين
بردن قولنج مفيد است».[
36]
2. در حديثى ديگر فرمود: «انجير بوى بد دهان را برطرف واستخوان را محكم ودردها را
زايل مىكند وباعث رويش مو در بدن مىشود».[
37]
3. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «خوردن انجير تازه
وخشك، بواسير را قطع ونِقرس[
38] را درمان مىكند».[
39]
كُندر وهليله زرد
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كندر برگزيده پيامبران است
وهيچ دردى زودتر از درد آن به آسمان بالا نمىرود (وبرطرف نمىشود) ودوركننده
شياطين وبرطرفكننده بلاهاست».[
40]
2. از امام حسين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «اگر مردم بدانند هليله زرد
چه منافع وخواصّى دارد، بىگمان هموزن آن طلا خواهند داد».[
41]
خرفه وكرفس
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «برگ خرفه بر عقل مىافزايد
وهيچ گياهى شريفتر وسودمندتر از آن نيست».[
42]
2. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «كرفس بخوريد كه غذاى
حضرت الياس ويسع ويوشع بن نون بوده است».[
43]
بادروج وكاهو وسداب
1. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بادروج[
44] از ما وترهتيزك
از
بنىاميّه است».[
45]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «از كاهو استفاده كنيد، كه
كاهو خون را تصفيه مىكند».[
46]
3. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر كس سداب[
47]
بخورد وشب هنگام بخوابد، در آن شب از دردهاى داخلى وبيرونى وذاتالجنب در امان
است».[
48]
اسفرزه وسنا وكاسنى
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس تب كند ودر شب اوّل
معادل دو يا سه درهم (حدود نيم مثقال) اسفرزه بخورد، از سرسام
وذاتالجنب در
آن بيمارى حفظ مىشود».[
49]
2. در حديثى معتبر مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود «بيمارىهاى
خود را با سنا درمان كنيد[
50] كه اگر چيزى مرگ را درمان كند آن چيز سنا است».
[
51]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: چهار چيز است كه طبيعتها را
به اعتدال مىآورد: انار سورانى[
52] ، خارك پخته شده بنفشه وكاسنى».[
53]
نمك وسركه واُشنان[
54]
1. در چندين روايت آمده است كه ماليدن نمك، زهر عقرب وديگر گزندگان را از بين
مىبرد.[
55]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سركه شراب، بُن دندان را
محكم مىكند وكرمهاى شكم را مىكُشد وعقل را تقويت مىكند».[
56]
3. در حديثى ديگر فرمود: «خوردن اُشنان، زانوها را سست وآب پشت را فاسد ودهان را
بدبو مىكند».[
57]
زنيان[
58] وگردو وآبشم
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «زنيان وگردو را با هم بخوريد
كه بواسير را مىسوزاند وبادها را بيرون مىكند ومعده را محكم مىسازد وكليهها را
گرم مىكند».[
59]
2. در حديثى ديگر فرمود: «آبشم ونمك با هم، بادها را بيرون، دهان را خوشبو، معده را
نرم، لقوه[
60] را درمان، قوّت جماع را بسيار مىكند، سُدّه[
61] را
مىگشايد، بلغم را مىسوزاند وموجب ادرار مىشود».[
62]
زنيان وآبشم
وسياهدانه
در روايتى مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله زنيان، سياهدانه وآبشم را
سفوف كرده وبعد از لبنيّات وغذاهايى كه بيم ضرر داشت مىخورد وگاه با نمك ساييده
مخلوط مىكرد وپيش از غذا مىخورد ومىفرمود: «هنگامى كه صبحگاهان اين دارو را
مىخورم از خوردن هيچ چيز باكى ندارم. اين دارو معده را تقويت مىكند وبلغم را از
بين مىبرد واز لغوه امان مىدهد».[
63]
عسل
از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «خداوند با عسل بركت را
فرستاد وشفاى همه دردها در عسل است ودر آن هفتاد بركت است».[
64]
[1] . كامل الزيارات، ص 280 و281، ح 5.
[2] . مصباح المتهجّد، ص 732.
[3] . ترجمه: «بار خدايا، به حقّ محمّد 9 بنده ودوست وپيامبر ورسول وامينات وبه حقّ اميرالمؤمنينعلى بن ابى طالب 7 بنده تو وبرادر رسول تو وبه حقّ فاطمه 3 دختر پيامبر وهمسر ولىّات وبه حقّحسن وحسين وبه حقّ امامان هدايتگر وبه حقّ اين تربت وبه حقّ فرشتهاى كه نگهبان آن است وبه حقّوصيّى كه در آن مدفون است وبه حقّ بدنى كه در خود جاى داده است وبه حقّ سبطى كه پذيرفته است وبهحقّ تمام فرشتگان وپيامبران ورسولانت، بر محمّد وخاندانش درود فرست واين خاك را براى من وبراىهر كسى كه از آن شفا مىطلبد شفاى از هر درد وبيمارى وامن از هر ترس روزى گردان وشفاى از هر دردوبيمارى وآفت وتمام دردها قرار ده كه تو توانا بر همه چيز هستى». سپس بگو: «بار خدايا، اى پروردگار، اينخاك مبارك وفرشتهاى كه بر آن فرود آمده ووصيّى كه در آن مدفون شده است، بر محمّد وخاندان محمّددرود فرست ومرا به آن ثمر بخش، زيرا تو بر هر چيزى توانا هستى». كامل الزيارات، ص 283 و284، ح 12.
[4] . مصباح المتهجّد، ص 732؛ مكارم الأخلاق، ص 167؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 123، ح 18.
[5] . كامل الزيارات، ص 278، ح 4؛ طبّ الأئمّه، ص 52؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 130، ح 45.
[6] . كامل الزيارات، ص 275، ح 6.
[7] . همان، ح 4.
[8] . كامل الزيارات، ص 274، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 165.
[9] . كامل الزيارات، ص 281، ح 5.
[10] . كامل الزيارات، ص 278، ح 2؛ مصباح المتهجّد، ص 732؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 124، ح 24.
[11] . كامل الزيارات، ص 278، ح 1.
[12] . ترجمه: «بار خدايا، به حقّ اين خاك وبه حقّ فرشتهاى كه آن را برگرفته وبه حقّ پيامبرى كه آن را قبضكرده وبه حقّ وصيّى كه در آن آرميده است از تو مىخواهم كه بر محمّد وخاندانش درود فرستى ودر آنبراى من شفاى از هر درد وامان از هر ترسى قرار دهى». كامل الزيارات، ص 282 و283، ح11.
[13] . ترجمه: «بار خدايا، اين خاك قبر حسين 7 ولىّ تو وفرزند ولىّ تو است، آن را گرفتهام تا حرزى باشدبراى آنچه مىترسم وآنچه نمىترسم».
[14] . مصباح المتهجّد، ص 735؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 136، ح 76.
[15] . مصباح المتهجّد، ص 735؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 136، ح 77.
[16] . كامل الزيارات، ص 274، ح 1.
[17] . كامل الزيارات، ص 280 و281، ح 5.
[18] . كامل الزيارات، ص 280 و281، ح 5.
[19] . همان.
[20] . مصباح المتهجّد، ص 734؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 135، ح 73؛ دعوات راوندى، ص 186، ح 515.ترجمه آن گذشت.
[21] . ترجمه: «به نام خدا وبه ذات (پاك) خدا (شروع مىكنم). پروردگارا، اى خداوند اين تربت مبارك وپاك واىپرودگار نورى كه در اين تربت نازل شده است واى پروردگار جسدى كه در آن سكونت يافته، واى پروردگارفرشتگان موكّل تربت، اين تربت را شفاى فلان بيماريم قرار ده».
[22] . ترجمه: «پروردگارا، اين تربت را مايه روزى فراوان وعلم نافع وشفاى از هر درد وبيماريم قرار ده».
[23] . مصباح المتهجّد، ص 733؛ دعوات راوندى، ص 187، ح 517؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 134، ح 71.
[24] . مصباح المتهجّد، ص 733؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 134، ح 70؛ دعوات راوندى، ص 187، ح 516.ترجمه شبيه آن گذشت.
[25] . كامل الزيارات، ص 286، ح 5.
[26] . مصباح المتهجّد، ص 735.
[27] . مكارم الأخلاق، ص 176.
[28] . همان، ص 175.
[29] . همان، ص 176.
[30] . طبّ الأئمّه، ص 68.
[31] . مكارم الأخلاق، ص 185.
[32] . همان، ص 186.
[33] . همان.
[34] . مكارم الأخلاق، ص 186.
[35] . همان.
[36] . طبّ الأئمّه، ص 137.
[37] . كافى، ج 6، ص 358، باب التين، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 173.
[38] . «نقرس» ورم همراه با درد است كه در مفاصل پا وبند انگشتان، به خصوص شصت پا بروز مىكند.
[39] . مكارم الأخلاق، ص 174.
[40] . همان، ص 187.
[41] . طبّ الأئمّه، ص 86.
[42] . مكارم الأخلاق، ص 180.
[43] . كافى، ج 6، ص 366، باب الكرفس، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 180.
[44] . «بادْروج»، ريحان كوهى، گياهى است داراى برگهاى ريز وگلهاى سرخ رنگ. به معناى گل بستان افروزهم گفتهاند. بادرويه وبورنگ وبوينگ نيز گفته شده (فرهنگ عميد).
[45] . كافى، ج 6، ص 368، ح 3، از امام صادق عليه السلام .
[46] . كافى، ج 6، ص 367، باب الخس، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 183.
[47] . معناى «سداب» در پاورقى صفحه 440 گذشت.
[48] . مكارم الأخلاق، ص 181.
[49] . مكارم الأخلاق، ص 188.
[50] . «سَنا» گياهى است داراى برگهاى باريك شبيه برگ حنا، گلهايش كبودرنگ ودانههاى آن ريز ودر غلافىشبيه غلاف باقلا جا دارد وبيشتر در حجاز مىرويد وبهترين آن، سناى مكّى است. برگ آن در طب مانندمسهل استعمال مىشود (فرهنگ عميد).
[51] . مكارم الأخلاق، ص 188.
[52] . «سورانى» منسوب به سورى (بر وزن طوبى) محلّى در عراق است. شاهد بر اين مطلب روايتى از امامصادق عليه السلام است كه فرمود: «اگر من در عراق بودم هر روز يك دانه انار سورانى مىخوردم ويك بار درآب فرات آب تنى مىكردم». (خصال مترجم، ترجمه سيّد احمد فهرى زنجانى، چاپ انتشارات علميّهاسلاميه، ص 275).
[53] . خصال، ج 1، ص 229، ح 100؛ بحارالأنوار، ج 62، ص 221، ح 1.
[54] . «اُشنان» گياهى است داراى شاخههاى باريك وساقه ستبر كه در شورهزارها مىرويد. طعم آن شور استوچهارپايان آن را مىخورند. ريشه آن را پس از خشك كردن، نرم مىكوبند ودر شستن لباس به كار مىبرند(فرهنگ عميد).
[55] . كافى، ج 6، ص 327، ح 9 و10.
[56] . كافى، ج 6، ص 330، ح 9.
[57] . همان، ص 378، ح 1 و2.
[58] . زنيان (نانخواه) تخمى است زردرنگ وخوشبو، طعم آن اندكى تند وتلخ، گاه آن را روى نان مىزنند.جوانى وزنيان وزينان وزينيان وساسم هم گفته شده (فرهنگ عميد، شرح واژه نانخواه).
[59] . مكارم الأخلاق، ص 191.
[60] . «لقوه» نوعى بيمارى است كه در چهره انسان پيدا مىشود ولب ودهان يا فك به طرفى كج مىگردد(فرهنگ عميد).
[61] . «سُدّه» در اصطلاح طب، چيزى كه در روده گير كند ومانع خروج مدفوع شود (فرهنگ عميد).
[62] . مكارم الأخلاق، ص 191.
[63] . مكارم الأخلاق، ص 187.
[64] . همان، ص 166.