مجالس مناسب وهمنشينان شايسته

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
حلية المتقين
اهمّيّت همنشينى
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «انسان بر دين دوست وهمنشين خود است».[1]
2. در روايتى معتبر مى‌خوانيم كه حضرت عيسى عليه السلام فرمود: «اخلاق همنشين بد به انسان سرايت كرده واو را هلاك مى‌كند. پس مراقب باش كه با چه كسى همنشين مى‌شوى».[2]
3. در حديث است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: «نگاه كنيد با چه كسى سخن مى‌گوييد ومصاحبت مى‌كنيد كه همنشينان هر كس را به هنگام مرگ به او نشان مى‌دهند، اگر انسان‌هاى صالح وخوبى باشند از همنشينى آنها شاد مى‌شود واگر بد باشند غمگين مى‌گردد».[4]
4. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «دوستى نيكان با نيكان، ثوابى است براى نيكان. وعلاقه انسان‌هاى بد به نيكان، فضيلتى براى نيكان است. ودشمنى بدان با نيكان، زينتى براى نيكان محسوب مى‌شود. ودشمنى نيكان با بدان، موجب خفّت وخوارى بدان است».[5]
همنشينان خوب
هر كه عيب تو را گويد
1. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «از كسى كه تو را (با نصايح لازم) مى‌گرياند پيروى كن كه خيرخواه تو است واز كسى كه تو را (با تملّق وچاپلوسى) مى‌خنداند ودرصدد فريب دادن تو است دورى كن».[6]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بهترين برادران دينى نزد من كسى است كه عيوب مرا به من هديه كند».[7]
همنشينى با كسانى كه تو را به ياد خدا آورند
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «با افراد كهنه‌كار وپرتجربه مصاحبت ومجالست كن واز همنشينى با افراد تازه‌كار بپرهيز كه براى آنها عهد وامانت ووفايى نيست. واز همه كس حذر كن، هر چند به آنها اعتماد بسيار داشته باشى».[8]
2. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «حواريّون به حضرت عيسى عليه السلام گفتند: با چه كسى همنشينى كنيم؟ فرمود: با كسى كه ديدنش خدا را به ياد شما آورَد وسخن گفتنش بر علم شما بيفزايد وكردارش شما را به آخرت سوق دهد».[9]
3. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «در مجالسى شركت كن كه در آن مجالس ياد خدا شود».[10]
4. در حديثى آمده است كه حضرت لقمان به پسرش گفت: «فرزندم، با ديده بصيرت به مجالس نگاه كن. اگر جماعتى در آن مجلس بودند كه ياد خدا مى‌كنند با آنها مصاحبت كن، زيرا اگر تو عالم باشى از همنشينى آنها بهره علمى خواهى برد وبر علم تو افزوده خواهد شد. واگر جاهل باشى به تو علم مى‌آموزند. وشايد خداوند رحمتى بر آنان فرستد وتو را هم فرا گيرد».[11]
همنشينى با اهل دين ومعرفت
1. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «يك جلسه همنشينى با كسى كه به او اعتماد داشته باشم، از يك سال عبادت براى من بهتر است».[12]
2. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «همنشينى با مردم ديندار، شرف دنيا وآخرت است».[13]
3. در حديث است كه امام زين‌العابدين عليه السلام به فرزندانش مى‌فرمود: «با اهل دين ومعرفت همنشينى كنيد واگر چنين همنشينانى نيابيد، تنهايى مونس
مناسب‌تر وسالم‌ترى است واگر ناچار باشيد از همنشينى با مردم، با انسان‌هاى بامروّت نشست وبرخاست كنيد كه آنان در مجالس خود بدگويى نمى‌كنند».[14]
همنشينان بد
اصحاب بدعت، احمقان وجاهلان
1. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «با اهل بدعت همنشينى نكنيد كه در نزد مردم همانند آنها خواهيد بود».[15]
2. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «مبادا با احمق همنشين شوى، زيرا هنگامى كه از او راضى‌ترى، خطر رنجانيدن وضررش بيشتر است».[16]
3. از حضرت کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «مصاحبت با عالم در زمين آلوده، از همنشينى با جاهل بر روى فرش‌هاى نيكو بهتر است».[17]
4. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «حكيم‌ترين مردم كسى است كه از همنشينى با جاهلان بپرهيزد».[18]
زينت‌دهنده گناه وانسان‌هاى بد
1. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بدترين همنشينان تو كسى است كه معصيت خدا را در نظر تو زينت دهد».[19]
2. در حديثى ديگر فرمود: «همنشينى با بدان، موجب گمان بد بردن در حقّ نيكان است».[20]
توانگران خدانشناس
1. در روايتى صحيح ومعتبر مى‌خوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «مراقب باش با كسى كه منفعت دينى براى تو ندارد همنشينى نكن ودر سخن گفتن با وى رغبت نكن».[21]
2. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «با توانگران همنشينى نكن، زيرا انسان پيش از مجالست با آنان تصوّر مى‌كند كه خداوند نعمت فراوانى به او داده، امّا قبل از برخاستن گمان مى‌كند كه خدا هيچ نعمتى به او نداده است».[22]
3. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «چهار چيز دل را مى‌ميراند: گناه بعد از گناه، بسيار سخن گفتن با زنان، مجادله كردن با احمق به گونه‌اى كه تو گويى واو گويد وبه حق بازنگردد، همنشينى با مردگان. پرسيدند : اى رسول خدا، مردگان كيانند؟ فرمود: هر توانگرى كه خدا را فراموش كند».[23]
فاجر وپست
1. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «براى مسلمان سزاوار نيست كه با فاجر واحمق ودروغگو برادرى كند».[24]
2. در حديث است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: «همنشينى با سه كس دل را مى‌ميراند: نشستن با مردم پست، سخن گفتن (زياد) با زنان، نشستن با توانگران».[25]
دروغگو، فاسق، بخيل، قاطع رحم، متّهم
1. از زين‌العابدين امام سجّاد عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «با پنج گروه مصاحبت نكن وهم‌كلام نشو :
دروغگو كه با دروغ‌هايش همچون سراب دور را براى تو نزديك ونزديك را در نظر تو دور مى‌كند.
فاسق كه تو را به طعامى وحتّى كمتر از آن مى‌فروشد.
بخيل كه به هنگام نياز واوج احتياج، كمك مالى به تو نمى‌كند.
احمق كه اگر بخواهد سودى به تو برساند ضرر مى‌زند.
قاطع رحم كه خداوند متعال در سه جاى قرآن او را نفرين كرده است: (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ * أُوْلَـئِکَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ.[26] وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَر اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِى الاَْرْضِ أُوْلَـئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.[27] الَّذِين يَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِى الاَْرْضِ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)».[28]
2. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «سزاوارترين مردم به متّهم شدن، كسى است كه با اهل تهمت همنشين باشد».[29]
بى‌وفا، ناسپاس، رازندار، قدرنشناس علم
ااز مام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «چهار چيز ضايع مى‌شود : محبّت به انسان بى‌وفا، نيكى به انسان ناسپاس، آموزش دادن علم به كسى كه گوش فرا ندهد، سپردن راز به كسى كه رازدار نيست».[30]
همنشينان پدر
از امام کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سزاوار است انسان دوستان پدر را نگاه دارد كه نيكى به آنها همانند نيكى به پدر است».[31]
حدّ همنشينى وحقّ آن
1. در حديث است كه حضرت لقمان به پسرش گفت: با آشنايان زود نزديك (وخودمانى) نشو كه منتهى به جدايى مى‌گردد واز آنها نيز دورى نكن كه خوار مى‌شوى. به كسانى نيكى كن كه خواهان نيكى باشند. وهمان‌گونه كه ميان گرگ وميش دوستى تصوّر نمى‌شود ميان نيك‌كردار وبدكردار دوستى نيست. هر كس نزديك غير رود حتماً با او مرتبط مى‌شود، همان‌گونه كه هر كس با شخص بدكردار مصاحبت كند بدى‌هاى او را فرا مى‌گيرد. وهر كس با مردم مجادله وپرخاش كند، دشنام مى‌شنود. وهر كس داخل مجالس بد شود به او تهمت مى‌زنند. وهر كس با همنشين بد بنشيند از بدى سالم نمى‌ماند. وهر كس زبانش را كنترل نكند همواره پشيمان مى‌شود».[32]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كسى كه برادر مؤمنش را بر امرى كه مورد كراهت وتنفّر اوست ببيند وتوانايى داشته باشد كه مشكل او را حل كند ونكند، در اداى حقّ برادرى خيانت كرده است. وهر كه از همنشينى با احمق دست بكشد، به زودى اخلاق نيك او بازمى‌گردد».[33]
مجالس خوب وبد
مجالس شايسته
از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «دانايان در زمان گذشته مى‌گفتند سزاوار است رفت وآمد به يكى از ده منظور باشد: 1. رفتن به خانه خدا براى اداى حجّ وعمره. 2. رفتن به خانه حاكمان متديّن كه پيروى از آنها متّصل به اطاعت خداست وحقّشان واجب ونفعشان عظيم وضرر مخالفت كردن با آنها سخت است. 3. رفتن به خانه دانشمندانى كه از آنها در علوم دين يا دنيا بتوان استفاده كرد. 4. رفتن به خانه اهل بخشش كه اموال خود را به اميد ثواب آخرت مى‌دهند. 5. رفتن به خانه بى‌خردان كه مردم در حوادث روزگار به آنها محتاج شده وبه ايشان پناه مى‌برند. 6. رفتن به خانه اشراف وبزرگان براى طلب عزّت واحتياج به آنان. 7. رفتن به خانه كسانى كه براى مشورت وتقويت عزم واراده به افكار آنها نياز است. 8. رفتن به خانه برادران مؤمن دينى براى ارتباط با آنها واجب ورعايت كردن حقّ ايشان لازم است. 9. رفتن به خانه دشمنانى كه با مدارا كردن با آنها مى‌توان از ضررها ودشمنى‌شان در امان بود. 10. رفتن به خانه جمعى كه از ديدار آنها مى‌توان آداب حسنه آموخت وبا آنها اُنس گرفت».[34]
مجالس ناشايست
1.در حديث است كه حضرت على عليه السلام به هنگام شهادت فرمود: «از رفتن به مكان‌هايى كه محلّ تهمت‌اند اجتناب كن واز شركت كردن در مجلسى كه گمان بد به انسان ببرند بپرهيز كه همنشين بد، همنشين خود را فريب مى‌دهد».[35]
2. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس خود را در محلّ تهمت قرار دهد، كسى را كه به او گمان بد مى‌برد سرزنش نكند».[36]
3. از امام کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «از مواضع شك وتهمت بپرهيزيد و(بدين‌رو حتّى) با مادر خود در ميان راه نايستيد، زيرا همه كس نمى‌داند كه او مادر شماست».[37]
[1] . كافى، ج 2، ص 207، ح 7.
[2] . كافى، ج 2، ص 375، ح 3؛ امالى طوسى، ج 2، ص 132.
[3] . كافى، ج 2، ص 640، ح 4.
[4] . كافى، ج 2، ص 638، ح 3.
[5] . همان، ص 640، ح 6.
[6] . محاسن، ص 603، ح 32؛ كافى، ج 2، ص 638، ح 2.
[7] . كافى، ج 2، ص 639، ح 5.
[8] . همان، ص 638، ح 4.
[9] . كافى، ج 1، ص 39، ح 3؛ اعلام الدّين، ص 272.
[10] . امالى طوسى، ج 2، ص 7.
[11] . كافى، ج 1، ص 39، ح 1؛ علل الشرايع، ج 2، ص 394، ح 9.
[12] . كافى، ج 1، ص 39، ح 5.
[13] . همان، ح 4.
[14] . بحارالأنوار، ج 71، ص 196، ح 27.
[15] . كافى، ج 2، ص 642، ح 10.
[16] . همان، ح 11.
[17] . همان، ج 1، ص 39، ح 2.
[18] . معانى الأخبار، ص 196؛ امالى صدوق، ص 21.
[19] . معانى الأخبار، ص 198؛ امالى طوسى، ج 2، ص 50.
[20] . عيون اخبار الرّضا 7، ج 2، ص 53، ضمن حديث 204.
[21] . قرب الإسناد، ص 58، ح 157؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 191، ح 5.
[22] . امالى صدوق، ص 253، ح 3؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 194، ح 21.
[23] . خصال، ج 1، ص 214، ح 58؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 128، ح 10.
[24] . كافى، ج 2، ص 375، ح 5.
[25] . همان، ص 641، ح 8.
[26] . ترجمه: «اگر (از اين دستورها) رويگردان شويد، جز اين انتظار مى‌رود كه درزمين فساد وقطع پيوندخويشاوندى كنيد؟! آنها كسانى‌اند كه خداوند از رحمت خويشدورشان ساخته، گوش‌هايشان را كروچشمانشان را كور كرده است». سوره محمّد، آيات 22 و23.
[27] . ترجمه: «آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن مى‌شكنند وپيوندهايى را كهخدا دستور به برقرارى آنداده قطع مى‌كنند ودر روى زمين فساد مى‌نمايند، لعنت براىآنهاست ؛ وبدى (ومجازات) سراى آخرت».سوره رعد، آيه 25.
[28] . ترجمه: (فاسقان) كسانى (هستند) كه پيمان خدا را پس از محكم ساختن آنمى‌شكنند؛ وپيوندهايى راكه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده ودر روى زمينفساد مى‌كنند؛ اينها زيانكارانند». (سوره بقره،آيه 27) كافى، ج 2، ص 376، ح 7.
[29] . معانى الأخبار، ص 196؛ امالى صدوق، ص 21.
[30] . خصال، ج 1، ص 240، ذيل ح 128؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 67، ح 10.
[31] . بحارالأنوار، ج 71، ص 195، ح 26.
[32] . كافى، ج 2، ص 642، ح 9.
[33] . امالى صدوق، ص 270.
[34] . خصال، ج 2، ص 192، ح 2؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 62، ح 1.
[35] . امالى طوسى، ج 1، ص 6.
[36] . كافى، ج 8، ص 133، ح 137.
[37] . السرائر، ج 3، ص 579.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma