3 ـ صلح تحمیلى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها
فصل 7: دوران خلافت معاویه2 ـ تضعیف موقعیّت امام(علیه السلام) توسّط منافقان و عوامل معاویه

در حالى که معاویه براى نبرد بر ضدّ امام حسن(علیه السلام) آماده مى شد و نیروهاى گسترده اى را فراهم مى ساخت; جمعى از یاران بى وفاى امام(علیه السلام) به صراحت از ترک جنگ سخن مى گفتند.

مورّخ معروف اهل سنّت، ابن اثیر در کتاب «اسد الغابة» نقل مى کند که امام مجتبى(علیه السلام) براى مردم خطبه خواند و آنان را به جهاد و نبرد با معاویه و غارتگران شام دعوت کرد; و در عین حال از آنها سؤال فرمود: شما چه مى خواهید؟ اگر آماده جهاد و شهادتید، دست به شمشیر برید و اگر زندگى و زنده ماندن را دوست دارید، با صراحت بگویید!

گروه زیادى در پاسخ امام(علیه السلام) فریاد زدند: «أَلْبَقیَّةَ أَلْبَقیَّةَ; ما زندگى و ماندن را مى خواهیم!».(1)

در همین خطبه امام(علیه السلام) تفاوت روحیّه مردم را در زمان شرکت آنها در جنگ صفّین و روحیّه آنان را در زمان خویش بیان کرده، مى فرماید:

«وَ کُنْتُمْ فِی مُنْتَدَبِکُمْ إِلى صِفّینَ وَ دِینُکُمْ أَمامَ دُنْیاکُمْ فَأَصْبَحْتُمُ الْیَوْمَ وَ دُنْیاکُمْ أَمامَ دِینِکُمْ; آن روز که به سوى صفّین رهسپار بودید، دین شما پیشواى دنیاى شما بود; ولى امروز دنیاى شما پیشواى دین شماست. (بر اساس منافع دنیوى حرکت مى کنید و انگیزه دینى ندارید)».(2)

به هر حال، در چنین شرایطى که امام احساس تنهایى مى کرد و جز عدّه اى اندک از اهل بیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و یاران خاصّ، حاضر به همراهى نبودند، آن حضرت با معاویه صلح کرد.(3)

شیخ مفید در ارشاد مى نویسد: «امام(علیه السلام) چاره اى جز صلح نداشت، چرا که یاران او نسبت به جایگاه امام بصیرت کافى نداشتند و سیاست هاى او را به فساد و تباهى مى کشاندند و به وعده هاى خویش وفا نمى کردند و بسیارى از آنان، ریختن خون آن حضرت را مباح مىشمردند و آماده تسلیم امام(علیه السلام) به دشمنانش بودند واز سویى دیگر، پسرعمویش نیز وى را تنها گذاشت و به دشمن پیوست (و در یک جمله) بسیارى از آنان به زندگى زودگذر دنیا علاقمند بودند و نسبت به آخرت و پاداش اخروى بى رغبت: (وَ مَیْلُ الْجُمْهُورِ مِنْهُمْ إِلَى الْعاجِلَةِ، وَ زُهْدُهُمْ فِی الاْجِلَةِ).(4)

در واقع، امام(علیه السلام) یا باید به جنگى روى مى آورد که امیدى به پیروزى در آن نبود، اهل بیت و اصحاب خاصّ خویش را در حالى به کشتن مى داد، که نتیجه اى براى اسلام نداشت; زیرا معاویه با فریبکاریهایش مسئولیّت جنگ را به عهده امام مى انداخت و مردم نیز تحت تأثیر ظواهر فریبنده معاویه قرار داشتند.

و یا آن که براى حفظ مصالح اسلام، صلح کند تا پرده هاى فریب را از چهره معاویه کنار بزند; باطن حکومت اموى را براى مردم آشکار سازد و عدم پایبندى آنها را به تعهّدات دینى و سنّت نبوى(صلى الله علیه وآله) به اثبات رساند.

امام مجتبى(علیه السلام) پس از هفت ماه خلافت(5)، بر اثر توطئه هاى معاویه و بى وفایى و ضعف یاران، زمامدارى را طبق صلح نامه اى به معاویه واگذار کرد، تا هدف دوم محقّق شود.

سرانجام توطئه هاى دشمنان و ضعف یاران امام(علیه السلام) و نفوذ منافقین در سپاه اسلام موجب صلح آن حضرت و واگذارى امور به معاویه شد و با قدرت یافتن معاویه وخلافت رسمى وى، جبهه اموى به قدرتى همه جانبه تبدیل شد و از آن پس، بازگشت به عصر جاهلیّت و برانداختن ارزش هاى الهى و سنّت نبوى(صلى الله علیه وآله) به طور بنیانى سرعت گرفت و گسترش یافت.

در فصل بعد خلافکارى هاى معاویه و مبارزه او را با تعلیمات اسلام پى گیرى خواهیم کرد.

 


1. اسدالغابة، ج 2، ص 13 - 14. همین خطبه در بحارالانوار، ج 44، ص 21 - 22 نیز با اندک تفاوتى آمده است و نقل شده است که مردم در پاسخ گفتند: «ألْبَقَیَّةُ وَ الْحَیاةَ; یعنى ما بقا و زندگى را مى خواهیم (نه جنگ و شهادت)».
2. اسد الغابة، ج 2، ص 13.
3. در تاریخ آمده است: «فَلَمّا أَفْرَدُوهُ أَمْضَى الصُّلْحَ; هنگامى که آن حضرت را تنها گذاشتند، صلح را پذیرفت». (اسد الغابة، ج 2، ص 14).
در تاریخ یعقوبى نیز آمده است: «فَلَمّا رَأَى الْحَسَنُ أَنْ لاَ قُوَّةَ بِهِ وَ أنّ أَصْحابَهُ قَدِ افْتَرَقُوا عَنْهُ فَلَمْ یَقُومُوا لَهُ، صالَحَ مُعاوِیَةَ; هنگامى که امام حسن(علیه السلام) مشاهده کرد نیرویى براى او نمانده و یارانش از او فاصله گرفتند و همراهى نکردند، با معاویه صلح کرد». (تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 215).
4. ارشاد مفید، ص 354.
5. اسد الغابة، ج 2، ص 13; تاریخ ابن عساکر، ج 13، ص 261.

 

 

فصل 7: دوران خلافت معاویه2 ـ تضعیف موقعیّت امام(علیه السلام) توسّط منافقان و عوامل معاویه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma