قیام براى تشکیل حکومت اسلامى با آگاهى از شهادت

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها
اشــاره:پاسخ امام(علیه السلام) و اعزام مسلم به کوفه

اکنون جاى طرح این سئوال است که آیا امام حسین(علیه السلام) از شهادت خویش و یارانش در مسیر حرکت به سوى کوفه و قیام بر ضدّ یزید، آگاه بود، یا خیر؟ و اگر از این امر مطّلع بود، آگاهى به شهادت با قیام و برنامه ریزى براى تشکیل حکومت اسلامى چگونه سازگار است؟

بر اساس شواهد تاریخى جاى هیچ تردیدى نیست که امام حسین(علیه السلام) از فرجام قیام خویش آگاه بود و با یقین به شهادت، نهضت خویش را آغاز کرد و شواهد روشن آن در همین کتاب آمده است ولى در این قسمت نخست به بخشى از شواهد مزبور که علم و آگاهى امام(علیه السلام) به شهادت خویش را تأیید مى کند، اشاره کرده سپس به پاسخ پرسش فوق مى پردازیم.

لازم به ذکر است روایات و اخبارى که از طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در موضوع شهادت امام حسین(علیه السلام) نقل شده است به اندازه اى مشهور بود که ابن عبّاس مى گوید:

«ما کُنّا نَشُکُّ أهْلَ الْبَیْتِ وَ هُمْ مُتَوافِرُونْ أنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِىٍّ(علیه السلام) یُقْتَلُ بِالطَّفِّ; مااهل بیت همگى تردیدى نداشتیم که امام حسین(علیه السلام) در سرزمین طف (کربلا) به شهادت خواهد رسید».(1)

چنان که از مفاد این روایت استفاده مى شود، نه تنها امام، بلکه عموم اهل بیت حتّى از محلّ شهادت آن حضرت با اطّلاع بودند.

علاّمه مجلسى در بحارالانوار هفتاد و یک روایت در این باره نقل کرده است!(2)

نمونه هایى که به دنبال مى آید تنها بخش کوچکى از آن است که از زبان خود آن حضرت نقل شده است.

1 ـ امام(علیه السلام) در آغاز حرکتش در مدینه در خطاب به بنى هاشم چنین نوشت:

«اِنَّ مَنْ لَحِقَ بی مِنْکُمُ اسْتُشْهِدَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یَبْلُغِ الْفَتْحَ; هر کس از شما به من بپیوندد به شهادت مى رسد و هر کس بماند به پیروزى نخواهد رسید».(3)

2 ـ هنگامى که یکى از برادرانش خبر شهادت امام را از زبان امام حسن(علیه السلام) نقل کرد، امام حسین(علیه السلام) در پاسخ وى فرمود:

«حَدَّثَنى أبى أنَّ رَسُولَ اللّهِ أخْبَرَهُ بِقَتْلِهِ وَ قَتْلى، وَ أنَّ تُرْبَتى تَکوُنُ بِقُرْبِ تُرْبَتِهِ فَتَظُنُّ أنَّکَ عَلِمْتَ ما لَمْ أَعْلَمْهُ; پدرم نقل کرده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) او را از کشته شدن پدرم و من با خبر ساخته است و فرمود که تربت من نزدیک تربت پدرم خواهد بود، تو فکر مى کنى چیزى را مى دانى که من نمى دانم؟».(4)

3 ـ شبیه همین مطلب در گفتگوى آن حضرت با برادرش محمّد حنفیّه در مکّه عنوان مى شود. آنگاه که محمّد حنفیّه پیشنهاد کرد امام(علیه السلام) از رفتن به عراق خوددارى کند، فرمود:

«آتانى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) بَعْدَ ما فارَقْتُکَ فَقالَ: یا حُسَیْنُ! اُخْرُجْ فَإنَّ اللّهَ قَدْشاءَ أَنْ یَراکَ قَتیلاً; بعد از آن که از تو جدا شدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را در خواب دیدم که فرمود: اى حسین! حرکت کن، زیرا خداوند خواسته است تو را کشته ببیند».(5)

4 ـ نمونه دیگر، سخنى است که امام هنگام اعزام مسلم به وى فرمود: من تو را به سوى اهل کوفه روانه ساختم، خداوند آن گونه که خود دوست دارد و مى پسندد کارت را سامان دهد.

آنگاه امام افزود:

«أرْجو أنْ اَکُونَ اَنَا وَ اَنْتَ فى دَرَجَةِ الشُّهَداءِ; امیدوارم که من و تو در جایگاه شهدا قرار گیریم».(6)

این سخن گویاى این حقیقت است که امام(علیه السلام) براى خود و یارانش راه شهادت را برگزیده است و همین را آرزو مى کند.

5 ـ عجیب آن که آن حضرت در پاسخ مردى از اهل کوفه، با اشاره به نامه هاى مردم کوفه، آنان را قاتل خویش معرّفى کرده، مى فرماید:

«هذِهِ کُتُبُ أَهْلِ الْکُوفَةِ إِلَىَّ، وَ لا أَراهُمْ إِلاَّ قاتِلی; این نامه هاى مردم کوفه است ولى من آنان را جز قاتل خود نمى دانم».(7)

6 ـ صریح تر از همه این ها سخنانى است که امام(علیه السلام) در جمع مردم مکّه قبل از حرکت به سوى عراق ایراد کرد و چنین فرمود:

«... وَ خُیِّرَلِی مِصْرَعٌ أَنَا لاقِیهِ، کَأَنّى بِأَوْصالی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواوِیسِ وَ کَرْبَلا، فَیَمْلاََنَّ مِنّی أَکْراشاً جَوْفاً وَ أَجْرَبَةً سَغَباً، لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ; براى من «شهادت گاهى» اختیار شده است که من به آن خواهم رسید. گویا مى بینم که گرگ هاى بیابان هاى عراق میان نواویس (قبرستان یهود در نزدیکى کربلا) و کربلا بند بند مرا جدا کرده و شکم ها و جیب هاى خالى خود را (با کشتن من و دریافت جوایز) پر مى کنند. از روزى که با دست قضا و قدر الهى نوشته شده، چاره اى نیست».(8)

با ملاحظه این سخن و نمونه هاى فراوان دیگر از این دست، شکّى باقى نمى ماند که امام نه تنها از اصل کشته شدن خویش آگاهى داشت، بلکه دقیقاً از محلّ شهادت و نیز قاتلان خود با اطّلاع بوده است.

* * *

اینک با توجّه به این که امام(علیه السلام) از سرانجام این حرکت آگاه بود، این سؤال مطرح مى شود که چگونه اطمینان امام به شهادت با حرکت آن حضرت براى دستیابى به حکومت اسلامى قابل جمع است؟ یعنى چگونه مى شود امام(علیه السلام) هم سرانجام کار را بداند و به شهادت خویش و یارانش یقین داشته باشد و در عین حال به قصد تشکیل حکومت اسلامى قیام کند؟

پاسخ به این سؤال به اندازه اى اهمّیّت دارد که برخى از نویسندگان را که نتوانستند بین «اداى وظیفه» و «آگاهى از نتیجه» وفق دهند، بر آن داشت تا به طور کلّى آگاهى امام از فرجام کار را انکار کنند! و تمام ادلّه تاریخى و روایى را که در این موضوع وارد شده است، زیر سؤال برند!

غافل از آن که نتیجه کار نمى تواند تعیین کننده وظیفه مردان الهى باشد. در فرهنگ دین، آنچه مهم است تشخیص وظیفه و عمل به آن است و امّا رسیدن به نتیجه دلخواه، در مرحله دوم قرار دارد.

تعالیم قرآن و اسلام و سیره معصومین(علیهم السلام) گویاى این واقعیّت است که جمع بین «وظیفه» و «نتیجه» هر چند اولویّت دارد، ولى «عمل به وظیفه» مقدّم بر «رسیدن به نتیجه» مى باشد.

به عبارت دیگر: بر هر فرد با ایمانى لازم است در مسیر انجام وظیفه گام نهد، هر گاه به نتیجه مطلوب برسد چه بهتر; و اگر نرسد نفس این کار که وارد مسیر انجام وظیفه شده، خود مطلوب مهمّى است که مى تواند افراد بهانه جو را به کار وادارد. زیرا بسیار مى شود که بهانه جویان به بهانه این که حصول نتیجه مشکوک است، از انجام وظیفه و رسیدن به نتیجه باز مى مانند.

این است که امام(علیه السلام) در کنار سخنانى که با صراحت از شهادت خویش و یارانش یاد مى کند، در عین حال از انگیزه هاى الهى حرکت خویش نیز به عنوان وظیفه الهى و تکلیف دینى، سخن به میان مى آورد و حتّى مى فرماید: «بىوفایى یاران و کمى نفرات مرا از تکلیفم باز نمى دارد».

آن حضرت در روز عاشورا پیش از آغاز جنگ به همین نکته اشاره کرده، مى فرماید:

«أَلا قَدْ أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ، اَلا إِنِّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُْسْرَةِ عَلى قِلَّةِ الْعِتادِ وَ خَذَلَةِ الاَْصْحابِ ; آگاه باشید! که من حجّت را تمام کردم و از عاقبت شوم مخالفانِ حق، خبر دادم. آگاه باشید! که من با همین خانواده، با وجود نداشتن سپاه و بى وفایى یاران، جهاد خواهم کرد».(9)

آرى، امام(علیه السلام) درصدد اداى وظیفه است و نداشتن سپاه و کمى یاران، خللى در عزم او وارد نمى کند. این است که امام با وجود این که کاملا از عاقبت امر آگاه بود، با انگیزه تشکیل حکومت اسلامى قیام کرد و این درست به حکم «عمل به وظیفه» بوده است.

سیره امامان معصوم(علیهم السلام) همواره طبق «تکلیف دینى» و «عمل به وظیفه» بوده است. آنان از این منظر در هرحال احساس پیروزى مى کردند. و به تعبیر قرآن به «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ ; یکى از دو نیکى»(10) ـ شهادت یا پیروزى ـ مى رسیدند.

چه پیروز مى شدند و چه شهید مى شدند، هر دو صورت براى آنان پیروزى بود.

بر همین مبنا است که امام حسین(علیه السلام) مى فرماید:

«إِنْ نَزَلَ الْقَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللهَ عَلى نَعْمائِهِ، وَ هُوَ الْمُسْتَعانُ عَلى أَداءِ الشُّکْرِ، وَ إِنْ حالَ الْقَضاءُ دُونَ الرَّجاءِ، فَلَمْ یَعْتَدُّ مَنْ کانَ الْحَقُّ نِیَّتَهُ وَ التَّقْوى سَریرَتَهُ ; اگر قضاى الهى بر آنچه مى پسندیم نازل شود، خداوند را بر آن نعمت سپاسگزاریم و براى شکرگزارى از او یارى مى طلبیم و اگر تقدیر الهى میان ما و آنچه به آن امید داریم مانع شود، (و به شهادت برسیم) پس کسى که نیّتش حق و درونش تقوا باشد از حق نگذشته (و به وظیفه خود عمل کرده است)».(11)

حرکت امام(علیه السلام)یکى از جلوه هاى باشکوه «عمل به وظیفه» بود، نتیجه هر چه بود فرقى نمى کرد، لذا مى فرماید :

«أَرْجُو أَنْ یَکُونَ خَیْراً ما أَرادَ اللهُ بِنا، قُتِلْنا أَمْ ظَفِرْنا ; امیدواریم آنچه خداوند براى ما مقرّر فرموده خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم!».(12)

با این بیان روشن است که هیچ منافاتى بین آگاهى از سرانجام کار (شهادت) و عمل به وظیفه (قیام براى تشکیل حکومت اسلامى) نیست.

* * *

در پایان، یادآورى این نکته نیز ضرورى است که وجود انگیزه تشکیل حکومت در این قیام مقدّس، به معنى دستیابى عملى و بالفعل به آن حکومت در همان برهه از زمان نیست، بلکه شهادت آن حضرت زمینه ساز کوتاه شدن دست بازماندگان دوران جاهلیّت از حکومت اسلامى در آینده بود و این واقعیّتى است که امام به دنبال آن بود.

به علاوه انگیزه هاى حرکت امام(علیه السلام) منحصر به این یک هدف نبود، اهداف دیگرى نیز در تحقّق این حرکت مقدّس دخیل بوده که در مباحث گذشته به آنها اشاره شد.

 


1 . مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 160.
2 . بحار الانوار، ج 44، ص 223-266.
3 . موسوعة کلمات الحسین، ص 296; مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 76. جالب آن که شبیه همین مضمون را در حال عزیمت از مکه در جمع مردم بیان فرمود: «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا; هر یک از شما حاضر است در راه ما خون قلبش را نثار کند و از جانش بگذرد با ما همراه باشد» (اعیان الشیعة، ج 1، ص 593).
4. ملهوف (لهوف)، ص 99-100.
5. بحار الانوار، ج 44، ص 364 و اعیان الشیعة، ج 1، ص 593.
6. مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 196.
7. تاریخ ابن عساکر، ج 33، ص 211 (بخش امام حسین(علیه السلام)).
8. ملهوف (لهوف)، ص 35.
9. بحارالانوار، ج 44، ص 329.
10. توبه، آیه 52.
11. تاریخ طبرى، ج 4، ص 290.
12. اعیان الشیعة، ج 1، ص 597.

 

اشــاره:پاسخ امام(علیه السلام) و اعزام مسلم به کوفه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma