عبدالله بن جعفر به دنبال پیشنهاد خود و پاسخ امام(علیه السلام) هراسان شده به نزد عمرو بن سعید (فرماندار مکّه) رفت و تقاضاى امان نامه براى امام(علیه السلام) کرد و از وى خواست به امام(علیه السلام) اطمینان دهد و از او بخواهد به مکّه بازگردد. عمرو بن سعید نامه اى براى امام(علیه السلام)نوشت و در آن یادآور شد که به نزد من بیا که تو در کنار من در امان و آسایشى.
چون امان نامه فرماندار مکه به دست امام(علیه السلام) رسید، در پاسخ چنین مرقوم داشت:
«اِنْ کُنْتَ اَرَدْتَ بِکِتابِکَ اِلَىَّ بِرّی وَ صِلَتِی فَجُزِیتَ خَیْراً فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ إِنَّهُ لَمْ یُشاقِقِ اللّهَ مَنْ دَعا اِلَى اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ خَیْرُ الاَْمانِ اَمانُ اللّهِ، وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ مَنْ لَمْ یَخَفْهُ فِی الدُّنْیا فَنَسْأَلُ اللّهَ مَخافَةً فِی الدُّنْیا تُوجِبُ لَنا اَمانَ الاْخِرَةِ عِنْدَهُ ; اگر مقصودت از این نامه نیکى و پیوند با من است در دنیا و آخرت پاداش نیک ببینى، به یقین! آن کسى که مردم را به سوى خداوند فرا مى خواند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گوید من از مسلمانانم، هرگز با خدا مخالفت نمى کند. بهترین امان، امان خداست، و آن کس که در دنیا از خداوند نترسد به خدا ایمان نیاورده است. از خداوند خوفى را در دنیا طلب مى کنیم که موجب امان ما در آخرت نزد او باشد!».(1)
* * *
این گفتار امام(علیه السلام) به خوبى نشان مى دهد که اوّلا: امام(علیه السلام) به گفته ها و امان آنها اطمینانى نداشت، زیرا بنى امیّه و عوامل آنها نه ایمان درستى به خدا داشتند، نه به روز قیامت، و امان نامه چنین اشخاصى در خور اعتماد نیست، و با این طناب هاى پوسیده هرگز نمى شد، به چاه رفت.
ثانیاً: امام(علیه السلام) به فرمان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هدفى را دنبال مى کرد که فراتر از فکر و درک آنها بود. در خوشبینانه ترین فرض، آنها مى خواستند امام(علیه السلام) سالم بماند و امام(علیه السلام)مى خواست دین و آیین جدّش پیامبر(صلى الله علیه وآله) سالم بماند، چیزى که با حکومت بنى امیّه ـ تفاله هاى عصر جاهلیّت و بت پرستى ـ ممکن نبود.