122 ـ مناجات با خدا و نفرین به دشمن

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها
123 ـ مى خواهم با چهره خونین به ملاقات جدّم بروم121 ـ اگر دین ندارید آزاد مرد باشید!

در روز عاشورا امام حسین(علیه السلام) به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى!

شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمى بینى که مثل شکم ماهى مى درخشد؟! به خدا سوگند! از آن نخواهى چشید تا آن که با لب تشنه از جهان چشم بپوشى!

امام(علیه السلام) گفت: «اَللّهُمَّ أَمِتْهُ عَطَشاً ; خدایا! او را تشنه بمیران!».

راوى مى گوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونه اى که پیوسته مى گفت: به من آب دهید! آبش مى دادند تا آنجا که آب از دهانش مى ریخت ولى همچنان مى گفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آن که به هلاکت رسید!

آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد. تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد:

«اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَرى ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اَللّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى وَجْهِ الاَْرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً ; خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز!».

سپس همانند شیر خشمگین به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى رسید او را با شمشیرش بر خاک مى افکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مى بارید و بر بدن امام(علیه السلام) مى نشست و مى فرمود:

«یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیّاىَ، وَ ایْمُ اللّهِ إِنّی لاََرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ ; اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمى برید انتقام مرا از شما بگیرد!».

حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟».

امام(علیه السلام) فرمود:

«یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الاَْلیمَ; نزاع و اختلاف در میانتان مى افکند و خونتان را مى ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مى سازد».

امام(علیه السلام) همچنان مى جنگید تا آن که زخم هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد.(1)

در روایتى آمده است:

هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:

«بِسْمِ اللّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللّهِ ; به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا!».(2)

* * *

در هر لحظه از زندگى آن بزرگوار درسى نهفته است، درسى براى رهروان راه حق و پویندگان مسیر عزّت و افتخار.

به گونه اى که ملاحظه مى کنید دراین لحظات تنهایى، و لحظات واپسین عمر مبارکش، هیچ ترس و وحشتى از انبوه دشمن و سرنوشت قریب الوقوعش به خود راه نمى دهد.

همچنان به یاد خداست، همچنان با زبانهاى مختلف حتّى با زبان نفرین! پند و اندرز مى دهد، آنها را از آینده شومى که در پیش دارند برحذر مى دارد، و به سوى خدا فرا مى خواند.

و سرانجام بر چهره مرگ لبخند مى زند، و مقدم شهادت را گرامى مى دارد و با یاد خدا به استقبال آن مى شتابد!

* * *


1 . مقتل الحسین خوارزمى، ج 4، ص 34 و بحارالانوار، ج 45، ص 51-52.
2 . مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 120.

 

123 ـ مى خواهم با چهره خونین به ملاقات جدّم بروم121 ـ اگر دین ندارید آزاد مرد باشید!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma