9 ـ این لبان را رسول خدا مى بوسید!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها
10 ـ پیرمردى که به آرزویش رسید8 ـ شهادت، افتخار ماست

مرحوم علامه مجلسى مى نویسد: از سعید بن معاذ و عمرو بن سهل نقل شده است که در مجلس ابن زیاد حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستىِ خود به چشمها و لبان امام حسین(علیه السلام)مى زد و نسبت به آن حضرت جسارت مى کرد; زید بن ارقم (صحابى رسول خدا) حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: اى ابن زیاد چوبدستى ات را بردار، چرا که من رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان مى نهاد (و آنها را مى بوسید). آنگاه با صداى بلند گریه کرد.

ابن زیاد که جوابى نداشت و سخت شرمنده شده بود به وى گفت: اى دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتى نبودى که عقلت را از دست داده اى، به یقین گردنت را مى زدم!

زید گفت: پس بگذار ماجراى دیگرى را براى تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهم تر است و آن این است که من روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را دیدم که حسن(علیه السلام) را روى زانوى راست و حسین(علیه السلام) را روى زانوى چپ خود نشانده بود; دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: «أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیّاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ; خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو مى سپارم» اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کرده اى؟(1)

مطابق نقل طبرى، زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس ابن زیاد برخاست و بیرون رفت.(2)

وقتى که بیرون رفت، برخى از مردم گفتند: زید بن ارقم سخنان دیگرى بر زبان جارى ساخت که اگر عبیدالله آنها را مى شنید، حتماً او را به قتل مى رساند.

راوى این خبر مى گوید: پرسیدم چه گفت؟

گفتند: زید هنگامى که از کنار ما مى گذشت، گفت: برده اى مالک بنده خدا(3) شده است; سپس افزود: «یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیَوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یَقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یَسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِىَ بِالذُّلِّ; اى مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسى است که خوبان شما را مى کشد و بدان شما را به بردگى و فرمانبرى مى گیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خوارى راضى شد».(4)

مطابق نقل سید بن طاووس پس از این، ابن زیاد دستور داد که سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را در کوچه هاى کوفه بگردانند (تا قدرت نمایى کند).(5)

* * *

بهترین دلیل بر اینکه بنى امیه در کربلا شکست خوردند و امام حسین(علیه السلام) و یاران شجاع و باوفایش پیروز شدند، همین حوادثى است که گام به گام بعد از ماجراى عاشورا رخ داد، و دشمن را رسوا و عصبانى ساخت و براى بریدن زبان حق گویان، پیوسته آنها را به قتل تهدید مى کرد.

هر روز سند تازه اى بر ضد این گروه ستمگر و خونخوار به وسیله یکى از محبان اهل بیت(علیهم السلام) ارائه مى شد; آیا ابن زیاد مى توانست صحابى بودن زید بن ارقم را انکار کند، در حالى که او از مشاهیر صحابه بود؟ آیا مى توانست سخنى بر ضد رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بگوید؟ با این کار سبب بسیج همه مردم بر ضدّ خود مى شد، ناچار تهدید به مرگ و قتل مى کرد و دشنام و ناسزا مى گفت!


1 . بحارالانوار، ج 45، ص 118 .
2 . در بحارالانوار (ج 45، ص 117) آمده است: او در حالى که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.
3. در بحارالانوار (45/117) آمده است: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; برده اى مالک آزاده اى شده است».
4. تاریخ طبرى، ج 4، ص 349 و بحارالانوار، ج 45، ص 116 (با مقدارى تفاوت).
5. ملهوف (لهوف)، ص 203 .

 

10 ـ پیرمردى که به آرزویش رسید8 ـ شهادت، افتخار ماست
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma