الف) اعتراضات و مقاومت هاى شخصى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها
ب) قیام توّابین3قیام هاى خونین پس از حادثه عاشورا

پس از حادثه عاشورا دو گونه مخالفت و قیام بر ضدّ دستگاه یزید و آنگاه خلافت بنى امیّه، رخ داد. بخشى از آن، سازمان نیافته و به تعبیر دیگر، حرکت فردى و جسورانه بود. سنگینى آن حادثه، تاب سکوت را (با همه خطراتش) از برخى گرفت و آنها را به ابراز انزجار و اعلان نفرت از دژخیمان اموى واداشت که گاه به کشته شدن آنها مى انجامید.

در اینجا به دو نمونه اشاره مى کنیم:

1 ـ حمید بن مسلم (از وقایع نگاران و راویان حادثه کربلا) مى گوید: زنى از قبیله بکر بن وائل همراه شوهرش در کربلا، در جمع لشکریان عمر بن سعد حضور داشت، هنگامى که مشاهده کرد لشکریان به سوى خیمه هاى ابى عبدالله(علیه السلام) حمله کردند و شروع به غارت نمودند، شمشیرى را برداشت و به سوى آن خیمه ها روان شد و فریاد زد :

«یا آلَ بَکْرِ بْنِ وائِل، أَتُسْلَبُ بَناتُ رَسُولِ اللهِ؟ لا حُکْمَ إِلاَّ لِلّهِ، یالَثاراتِ رَسُولِ اللّهِ; اى خاندان بکر بن وائل! آیا دختران رسول خدا غارت شوند (و شما آرام باشید؟!) حکم و فرمانى جز براى خدا نیست (از او باید اطاعت کرد، نه از بنى امیّه); اى خونخواهانِ رسول خدا بپاخیزید».

شوهرش آمد و او را گرفت و به جایگاهش بازگرداند.(1)

2 ـ پس از حادثه کربلا، عبیدالله بن زیاد که به اصطلاح خود را سرمست پیروزى مى دید، مردم کوفه را در مسجد جمع کرد تا پایان کار امام حسین(علیه السلام) و یارانش را طىّ یک خطابه رسمى به اطّلاع مردم برساند و در ضمن به مردم بفهماند که فرجام کار کسانى که با یزید مخالفت کنند، چیزى جز نابودى نیست. جایى که با امام حسین(علیه السلام)با آن همه عظمت چنین رفتار شد، تکلیف دیگران روشن است. وى در ضمن کلامش چنین گفت: حمد خدایى را که حق و اهل حق و حقیقت را پیروز کرد! و یزید و پیروانش را یارى کرد و کذّاب پسر کذّاب را کشت!!!

عبدالله بن عفیف ازدى که از شیعیان امیرمؤمنان(علیه السلام) بود و یک چشم خود را در جنگل جمل و چشم دیگرش را در جنگ صفّین در رکاب على(علیه السلام) از دست داده بود و پیوسته در مسجد کوفه به عبادت مشغول بود(2) از جاى برخاست و فریاد زد: اى پسر مرجانه! کذّاب پسر کذّاب تویى و پدرت، و آن کسى است که تو و پدرت را بر این جایگاه نصب کرد. اى دشمن خدا! فرزندان انبیا را به قتل مى رسانى و اکنون بر منبر مؤمنان، این چنین جسورانه سخن مى گویى؟!

ابن زیاد وقتى که او را شناخت دستور دستگیرى او را صادر کرد و قبیله عبدالله بن عفیف و برخى دیگر از قبایل او را از مسجد خارج ساختند و به منزلش بردند.

لشکر ابن زیاد به منزلش حمله کرد و او را دستگیر و به نزد ابن زیاد آورد و آنجا نیز ابن عفیف با شجاعت در برابر ابن زیاد ایستادگى کرد و با کلماتى آتشین او را رسوا ساخت. سرانجام ابن زیاد که در برابر آن همه شجاعت و بى باکى درمانده و ناتوان شده بود، دستور داد سرش را از بدن جدا سازند.(3)


1 . ملهوف (لهوف) سیّد بن طاووس، ص 180 و بحارالانوار، ج 45، ص 58.
2 . رجوع کنید به: سفینة البحار، شرح حال عبدالله بن عفیف (واژه عبد).
3 . رجوع شود به: بحار الانوار، ج 45، ص 119 ـ 121. مشروح این ماجرا در بخش رویدادها (2) گذشت.

 

ب) قیام توّابین3قیام هاى خونین پس از حادثه عاشورا
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma