نازم حسین را که چو در خون خود تپید *** شیواترین حماسه عالم بیافرید
دیدى دقیق باید و فکرى دقیق تر *** تا پى برد به نهضت آن خسرو رشید
قامت چو زیر بار زر و زور خم نکرد *** در پیش عزم و همّت وى آسمان خمید
تا ننگرد مذلّت و خوارى و ظلم و کفر *** داغ جوان و مرگ برادر به دیده دید
بربسته بود باب فضیلت به روى خلق *** گر قتل او نمى شدى این باب را کلید
برگى بود ز دفتر خونین کربلا *** هر لاله و گلى که به طَرْفِ چمن دمید
از دامن سپید شریعت زدود و شست *** با خون سرخ خویش، سیه کارى یزید
یکسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت *** در دین ما سیه نکند فرق با سفید
بُد تشنه عدالت و آزادى بشر *** آن العطش که از دل پر سوز مى کشید
چونان که گفت خواهر خود را اسیر باش *** آزاد تا جهان شود از قیدِ هر پلید
بانوى بانوان جهان آنکه روزگار *** بعد از على خطابه سرایى چو وى ندید
لطف کلامش از «اَمِنَ الْعَدْل» بین که ساخت *** رسوا یزید و پرده اهل ستم درید
خوشبخت ملّتى که از این نهضت بزرگ *** گردد ز روى معرفت و عقل مستفید
(خوشدل) دریغ و درد که ما بهره کم بریم *** زین نهضت مقدّس و زین مکتب مفید
«خوشدل تهرانى»
* * *