7 آیا قرار دادن خمس براى سادات، تبعیض است؟

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
خمـس: پشتوانه استقلال بیت المال
آیا خمس در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) بخشوده شده؟6 وضع خمس در قرنهاى نخستین : آیا خمس در صدر اسلام از مردم گرفته مى شد؟

بعضى چنین تصوّر مى کنند، که این مالیات اسلامى که بیست درصد بسیارى از اموال را دربر مى گیرد، و نیمى از آن اختصاص به سادات و فرزندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)دارد، یک نوع امتیاز نژادى محسوب مى شود، و ملاحظات جهات خویشاوندى و تبعیض در آن به چشم مى خورد، و این موضوع با روح عدالت اجتماعى اسلام و جهانى بودن و همگانى بودن آن، سازگار نیست!

 پاسخ:

کسانى که چنین فکر مى کنند بطور قطع شرایط و خصوصیات این حکم اسلامى را کاملاً بررسى نکرده اند، زیرا جواب این اشکال بطور کامل در این شرایط نهفته شده است; توضیح این که:

اوّلاً، نیمى از خمس که مربوط به سادات بنى هاشم است منحصراً باید به نیازمندان آنان داده شود، آن هم به اندازه احتیاجات یک سال، و نه بیشتر; بنابر این، تنها کسانى از آن مى توانند استفاده کنند که یا از کار افتاده اند، و یا بیمارند، و یا کودک یتیم و یا کسان دیگرى که به علّتى در بن بست از نظر هزینه زندگى قرار گرفته اند.

بنابراین، کسانى که قادر به کار کردن هستند، و بالفعل یا بالقوّه مى توانند درآمدى که زندگانى آنها را بگرداند داشته باشند، هرگز نمى توانند از این قسمت خمس استفاده کنند، و جمله اى که در میان بعضى از عوام معروف است، که مى گویند: «سادات خمس

بگیرند، هرچند ناودان خانه آنها طلا باشد!» گفتار عوامانه اى بیش نیست، و هیچ گونه پایه ندارد.

ثانیاً، مستمندان و نیازمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند از «زکوة» چیزى مصرف کنند، و به جاى آن باید تنها از همین قسمت خمس استفاده نمایند.(1)

ثالثاً، اگر سهم سادات که نیمى از خمس است، از نیازمندى سادات، بیشتر باشد، باید آن را به بیت المال ریخت.

همانطور که اگر سهم سادات کفایت آنها را ندهد، باید از بیت المال و یا سهم «زکات» به عنوان ناچارى به آنها داد.(2)

با توجّه به جهات سه گانه فوق روشن مى شود که در حقیقت هیچ گونه تفاوت از نظر مادّى میان سادات و غیرسادات گذارده نشده است.

نیازمندان غیرسادات مى توانند مخارج سال خود را

از محلّ زکوة بگیرند ولى از خمس محرومند و نیازمندان سادات تنها مى توانند از محلّ خمس استفاده کنند، امّا حقّ استفاده از زکوة را ندارند.

در حقیقت دو صندوق در اینجا وجود دارد، صندوق خمس و صندوق زکوة، و هرکدام از این دو دسته تنها حق دارند از یکى از این دو صندوق استفاده کنند، آن هم به اندازه مساوى یعنى به اندازه نیازمندیهاى یک سال خود.

ولى کسانى که دقّت در این شرایط و خصوصیّات نکرده اند، چنین مى پندارند که براى سادات سهم بیشترى از بیت المال قرار داده شده است.

تنها سؤالى که پیش مى آید، این است که اگر هیچ گونه تفاوتى از نظر نتیجه میان این دو نبوده باشد، این برنامه چه ثمره اى دارد؟

پاسخ این سؤال را نیز با توجّه به یک مطلب مى توان دریافت، و آن این که میان خمس و زکوة تفاوت مهمّى

وجود دارد و آن این است که زکوة از مالیاتهائى است که در حقیقت جزو اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مى شود، لذا مصارف آن همه در همین قسمت مى باشد، ولى خمس از مالیاتهائى است که مربوط به حکومت اسلامى است; یعنى، مخارج دستگاه حکومت اسلامى و گردانندگان این دستگاه از آن تأمین مى شود.

بنابراین، محروم بودن سادات از دسترسى به اموال عمومى (زکوة) در حقیقت براى دور نگه داشتن خویشاوندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از این قسمت است، تا بهانه اى به دست هیچ کس نیفتد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) خویشاوندان خود را بر اموال عمومى مسلّط ساخته است.

ولى از سوى دیگر، نیازمندان سادات نیز، باید به ترتیبى تأمین شوند; این موضوع در قوانین اسلام چنین پیش بینى شده که آنها از بودجه حکومت اسلامى بهره مند گردند نه از بودجه عمومى.

بنابراین، خمس نه تنها یک امتیاز براى سادات نیست بلکه یک نوع کنار زدن آنها است، به خاطر مصالح عموم، و به خاطر این که هیچ گونه سوءظنّى تولید نشود.(3)

 جالب این که این موضوع در احادیث شیعه و سنّى وارد شده است; در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم که جمعى از بنى هاشم به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)رسیدند، و تقاضا کردند که آنها را مأمور جمع آورى زکوة چهارپایان کنند و گفتند این سهمى را که خداوند براى جمع آورى کنندگان زکوة، تعیین کرده است، ما به آن سزاوارتریم; پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اى «بنى عبدالمطّلب» زکوة نه براى من حلال است، نه براى شما، ولى من به جاى این (محرومیّت) به شما وعده شفاعت مى دهم... شما به آنچه خداوند و پیامبر برایتان تعیین کرده راضى باشید( و کار به امر زکوة نداشته باشید)! آنها گفتند راضى شدیم.(4)

از این حدیث بخوبى استفاده مى شود که بنى هاشم

این را یک نوع محرومیّت براى خود مى دیدند، و پیامبر در مقابل آن به آنها وعده شفاعت داد.

در «صحیح مسلم» که از معروفترین کتابهاى اهل تسنّن است، حدیثى مى خوانیم که خلاصه اش این است که «عبّاس» و «ربیعة بن حارث» خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)رسیدند، و تقاضا کردند که فرزندان آنها یعنى «عبدالمطّلب بن ربیعة» و «فضل بن عبّاس» که دو جوان بودند، مأمور جمع آورى زکوة شوند، و همانند دیگران سهمى بگیرند، تا بتوانند هزینه ازدواج خود را از این راه فراهم کنند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این موضوع امتناع ورزید و دستور داد از راه دیگر وسایل ازدواج آنها فراهم گردد و از محلّ خمس، مهریه پرداخته شود.(5)

از این حدیث که شرح آن طولانى است نیز استفاده مى شود که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) اصرار داشت خویشاوندان را از دست یافتن به زکوة (اموال عمومى مردم) دور نگه

دارد.

از مجموع آنچه گفتیم روشن شد که خمس نه تنها امتیازى براى سادات محسوب نمى شود، بلکه یک نوع محرومیّت براى حفظ مصالح عمومى بوده است.

پایان

 

 


1. دلیل بر این که بنى هاشم از گرفتن زکوة ممنوعند روایات بسیار زیادى است که در کتب شیعه و اهل تسنّن وارد شده است، و این روایات بقدرى زیاد هستند که جاى هرگونه شکّ و تردید را در این موضوع از بین مى برند، و انکار این روایات مساوى با انکار مسلّمات است; براى اطّلاع از این روایات از طرق شیعه به کتاب وسائل الشّیعه، جلد ششم، باب 29- از ابواب مستحقّین زکوة، حدیث اوّل و دوم و سوم و چهارم.
   و همچنین باب 30، حدیث اوّل و باب 31، حدیث سوم، و باب 32، حدیث سوم و پنجم و ششم و هفتم و نهم و باب 33، حدیث اوّل، و باب 34، حدیث چهارم، مراجعه شود.
   و براى اطّلاع از احادیث این باب از طرق اهل تسنّن، به «سنن بیهقى»، جلد هفتم، کتاب «الصّدقات»، صفحه 29، باب «آل محمّد لایعطون من الصّدقات المفروضات»، و صفحه 30، باب «بیان آل محمّد الّذین تحرّم علیهم الصّدقة المفروضة».
   و همچنین به کتاب «مجمع الزّوائد»، جلد 2، صفحه 89، باب «الصّدقة لرسول اللّه و لآله».
   و همچنین به کتاب «مکاتیب الرّسول»، صفحه 216 و 224 و 230 و 432.
   و همچنین به «المصنف» عبدالرّزّاق، جلد چهارم، صفحه 50، باب «لا تحلّ الصّدقة لآل محمّد» که در آنجا روایات زیادى در این زمینه نقل شده است.
   و نیز به کتاب «مغنى» ابن قدامه، طبع بیروت، جلد 2، صفحه 519.
   و نیز «سنن ابن داوود»، طبع بیروت، جلد 2، صفحه 45، و کتب دیگر مراجعه فرمائید.
2. وسائل الشّیعه، باب 3 من ابواب قسمة الخمس، حدیث 1 و 2.
3. جالب توجّه این که در بعضى از روایات اسلامى مانند حدیث 2، باب 29- از ابواب مستحقّین بزکوة، جلد 6 وسائل الشّیعه، درباره «زکات» تعبیر به اوساخ (چرکهاى دست مردم) شده است، و این حقیقت براى این است که از یک سو بنى هاشم را به این ممنوعیّت و محرومیّت که در مورد «زکوة» دارند تشویق کند، و از سوئى دیگر، به مردم حالى کند که تا مى توانند با تلاش و کوشش زندگى خود را تأمین کنند، و سربار بیت المال نشوند، و تنها کسانى که کارد به استخوانشان مى رسد، از این راه تأمین زندگانى نمایند.
   به تعبیر دیگر، این روایات این حقیقت را ثابت مى کند که «زکات» یک درآمد جالب توجّهى نیست که براى آن سر و دست بشکنند و یا به عنوان تبرّک هر کسى از آن استفاده کند، بلکه اموالى است چرکین، چراکه در مقابل تلاش و زحمت نیست، اموال پاک و پاکیزه آن است که انسان زحمتى براى آن متحمّل شده باشد.
   و هدف اصلى این است که زکوة به مستحقّان واقعى برسد، نه آنها که تن پرورند و خود را به بطالت مى زنند، البتّه براى مستحقّان واقعى گوارا و کاملاً بى مانع است و ظاهراً این تعبیر (تعبیر به اوساخ) از آیه شریفه (130 سوره توبه) «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم» گرفته شده است زیرا این آیه مى گوید دادن زکات باعث پاکى است و مى دانیم همیشه براى پاک کردن چیزى باید چرکهاى آنها را از آن جدا کنیم، تا پاک شود.
4. وسائل الشّیعه، جلد 6، صفحه 186.
5. صحیح مسلم، جلد 2، صفحه 752.

 

آیا خمس در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) بخشوده شده؟6 وضع خمس در قرنهاى نخستین : آیا خمس در صدر اسلام از مردم گرفته مى شد؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma