دعاى ندبه:

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
مفاتیح نوین
دعاى حضرت مهدى (عجّل الله تعالى فرجه الشریف):دعاى مکارم الاخلاق:

توجّه به حضرت ولىّ عصر - عجّل الله تعالى فرجه الشّریف - و دعا براى وجود شریفش، ابراز عشق و علاقه به محضرش و دعا براى تعجیل ظهورش همه و همه نشانه یک شیعه واقعى است; ولى بى تردید، آن کس که براى ظهور مصلح جهانى دعا مى کند، براى اصلاح خویش و جامعه خود مى کوشد و آن کس که در انتظار منجى بشریّت و امام بر حق به سر مى برد، خود نیز همچون سربازى فداکار و گوش به فرمان، براى جانبازى در راه اسلام و نجات ستمدیدگان، تلاش مى کند. دعاى ندبه(1) نجواى عاشقانه اى است براى دلدادگان و رمزى است براى هر شیعه منتظر، تا با زمزمه آن و توجّه به محتوایش، هم براى وجود نازنین امام زمان دعا کند، هم عشق و ارادت خویش را به آن حضرت نشان دهد و هم راز و رمز سربازى را به درستى بیاموزد و هم با یک دوره فشرده از تاریخ پیامبران و دلایل ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) آشنا شود. مستحب است دعاى ندبه در اعیاد چهارگانه: جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر خوانده شود.(2)

 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

 اَلْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد نَبِیِّهِ وَآلِهِ، وَسَلَّمَ

ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان استو درود خدا بر آقاى ما محمّد پیامبرش و بر آل او و سلام

تَسْلیماً، اَللّـهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضآئُکَ فى اَوْلِیآئِکَ، اَلَّذینَ

کاملى بر ایشان باد خدایا از آن توست ستایش بر آنچه جارى شد بدان قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت آنان که

اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ، اِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ مِنَ النَّعیمِ

خالص گردانیدى آنان را براى خود و دین خود چون انتخاب کردى براى آنها آن نعمت

الْمُقیمِ، اَلَّذى لا زَوالَ لَهُ وَلاَ اضْمِحْلالَ، بَعْدَ اَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى

شایان و پایدارى که نزد توست آن نعمتى که زوال و نابودى برایش نیست، (و این) پس از آنى (بود که) با آنها شرط کردى تا کناره گیرند

دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ، وَزُخْرُفِها وَزِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ،

از درجات (و ریاستهاى) این دنیاى پست و از زیب و زیورش و آنها نیز این شرط تو را پذیرفتند

وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفآءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ، وَقَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِىَّ،

و تو نیز وفاى آنان را به این شرط دانستى و پذیرفتیشان و مقرّب درگاهشان کردى و مقرر داشتى از پیش براى ایشان نامى بلند

وَالثَّنآءَ الْجَلِىَّ، وَاَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلآئِکَتَکَ، وَکَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ، وَرَفَدْتَهُمْ

و ثنایى آشکار و فرو فرستادى برایشان فرشتگانت را و گرامى داشتى آنان را به وحى خود و یاریشان کردى

بِعِلْمِکَ،وَجَعَلْتَهُمُ الذَّریعَةَ اِلَیْکَ،وَالْوَسیلَةَ اِلى رِضْوانِکَ، فَبَعْضٌ اَسْکَنْتَهُ

به علم خود و قرارشان دادى واسطه درگاهت و وسیله اى بسوى خشنودیت پس برخى را

جَنَّتَکَ اِلى اَنْ اَخْرَجْتَهُ مِنْها،وَبَعْضٌ حَمَلْتَهُ فى فُلْکِکَ، وَنَجَّیْتَهُ وَمَنْ آمَنَ

در بهشت جا دادى تا آنگاه که از آن جا بیرونش آوردى و برخى را در کشتى خود سوار کردى و او و همراهانش

مَعَهُ مِنَ الْهَلَکَةِ بِرَحْمَتِکَ، وَبَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ خَلیلاً، وَسَئَلَکَ لِسانَ

را که ایمان آورده بودند به مهر خود از هلاکت نجات دادى و برخى را براى خود خلیل گرفتى و او از تو درخواست کرد

صِدْق فِى الاْخِرینَ فَاَجَبْتَهُ، وَجَعَلْتَ ذلِکَ عَلِیّاً، وَبَعْضٌ کَلَّمْتَهُ مِنْ

نام نیک را در امتهاى آینده و تو اجابت کردى و نام او را بلند گرداندى و با برخى از میان درخت

شَجَرَة تَکْلیماً، وَجَعَلْتَ لَهُ مِنْ اَخیهِ رِدْءاً وَوَزیراً، وَبَعْضٌ اَوْلَدْتَهُ مِنْ

بطور مخصوصى سخن گفتى و براى او برادرش رایاور و وزیر گردانیدى و برخى را

غَیْرِ اَب، وَآتَیْتَهُ الْبَیِّناتِ، وَاَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ، وَکُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَةً،

بدون پدر بوجود آوردى و نشانه هاى آشکارى به او دادى و به روح القدس (جبرئیل) یارى فرمودى و براى همه آنها دین و قانونى مقرر داشتى

وَنَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَتَخَیَّرْتَ لَهُ اَوْصِیآءَ مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظ، مِنْ

و برایش طریقه و برنامه اى قرار دادى و اوصیایى براى او انتخاب کردى تا یکى پس از دیگرى نگهبان باشد از

مُدَّة اِلى مُدَّة، اِقامَةً لِدینِکَ، وَحُجَّةً عَلى عِبادِکَ، وَلِئَلاَّ یَزُولَ الْحَقُّ عَنْ

زمانى تا زمانى تا برپا ماند دین تو و حجتى باشند بر بندگانت و تا زائل نگردد (دین) حق از

مَقَرِّهِ، وَیَغْلِبَ الْباطِلُ عَلى اَهْلِهِ، وَلا یَقُولَ اَحَدٌ لَوْلا اَرْسَلْتَ اِلَیْنا رَسُولاً

جاى خود و تا پیروز نگردد باطل بر اهل حق و کسى نگوید چرا نفرستادى بسوى ما پیامبرى

مُنْذِراً، وَاَقَمْتَ لَنا عَلَماً هادِیاً، فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَذِلَّ وَنَخْزى،

که ما را بترساند و چرا بپا نداشتى پرچمى راهنما تا پیروى کنیم از آیات تو پیش از آن که خوار و رسوا گردیم

اِلى اَنِ انْتَهَیْتَ بِالاَْمْرِ اِلى حَبیبِکَ وَ نَجیبِکَ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،

تا این که رساندى کار را بدست حبیب خود و برگزیده ات (حضرت) محمّد صلى الله علیه و آله

فَکانَ کَمَا انْتَجَبْتَهُ سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ، وَصَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ، وَاَفْضَلَ مَنِ

و او چنان بود که او را برگزیدى بزرگ آفریدگانت و برگزیده برگزیدگانت و برترین

اجْتَبَیْتَهُ، وَاَکْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ،قَدَّمْتَهُ عَلى اَنْبِیآئِکَ، وَبَعَثْتَهُ اِلَى الثَّقَلَیْنِ مِنْ

انتخاب شدگانت و گرامى ترین معتمدین تو بود و او را بر پیمبرانت مقدّم داشتى و بسوى جن و انس از بندگانت مبعوث فرمودى

عِبادِکَ، وَاَوْطَاْتَهُ مَشارِقَکَ، وَمَغارِبَکَ، وَسَخَّرْتَ لَهُ الْبُراقَ، وَعَرَجْتَ بِهِ

و مشرقها و مغربهاى عالم را زیر پایش گذاردى و براق را مسخر او گرداندى و به آسمان خود

[بِرُوحِهِ] اِلى سَمآئِکَ،وَاَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما کانَ وَما یَکُونُ اِلَى انْقِضآءِ خَلْقِکَ،

او را بالا بردى و علم گذشته و آینده را تا هنگام پایان آفرینش به او سپردى

ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ، وَحَفَفْتَهُ بِجَبْرَئیلَ وَمیکآئیلَ، وَ الْمُسَوِّمینَ مِنْ

آنگاه او را بوسیله ترس و رعب (در دل دشمنش) یارى کردى و گرداگردش جبرئیل و میکائیل و فرشتگان

مَلآئِکَتِکَ، وَ وَعَدْتَهُ اَنْ تُظْهِرَ دینَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ،

نشاندارت را واداشتى و به او وعده دادى که دینش را بر همه دینها پیروز گردانى اگرچه مشرکان نپسندند،

وَذلِکَ بَعْدَ اَنْ بَوَّئْتَهُ مُبَوَّءَ صِدْق مِنْ اَهْلِهِ،وَجَعَلْتَ لَهُ وَلَهُمْ اَوَّلَ بَیْت وُضِعَ

و این جریان پس از آنى بود که جایگیرش کردى در جایگاه راستى از خاندانش (براى حفظ دین) و قرار دادى براى او و خاندانش نخستین خانه اى

لِلنّاسِ، لَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُدىً لِلْعالَمینَ، فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ، مَقامُ

را که براى مردم بنا شد که مکه است و مایه برکت و موجب راهنمایى جهانیان است و در آن نشانه هاى آشکارى است چون مقام

اِبْراهیمَ،وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً،وَقُلْتَ اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ

ابراهیم و هر که در آن درآید ایمن است، و فرمودى: «جز این نیست که خدا اراده فرموده تا دور کند از شما خاندان پلیدى را

اَهْلَ الْبَیْتِ، وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً، ثُمَّ جَعَلْتَ اَجْرَ مُحَمَّد صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ

و بخوبى شما را پاک گرداند» آنگاه مزد محمّد را که درودهاى تو بر او و آلش باد

مَوَدَّتَهُمْ فى کِتابِکَ، فَقُلْتَ قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى

در کتاب خود دوستى و مودّت ایشان قرار دادى و فرمودى: «بگو من از شما براى رسالت مزدى نخواهم جز دوستى

الْقُرْبى، وَقُلْتَ ما سَئَلْتُکُمْ مِنْ اَجْر فَهُوَ لَکُمْ، وَقُلْتَ ما اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ

خویشانم» و فرمودى: «آنچه مزد از شما خواستم آن هم بسود شماست» و فرمودى: «من از شما براى رسالت

اَجْر اِلاَّ مَنْ شآءَ اَنْ یَتَّخِذَ اِلى رَبِّهِ سَبیلاً، فَکانُوا هُمُ السَّبیلَ اِلَیْکَ،

مزدى نخواهم مگر کسى که بخواهد بسوى پروردگار خویش راهى پیش گیرد» و اینها بودند آن راه بسوى تو

وَالْمَسْلَکَ اِلى رِضْوانِکَ، فَلَمَّاانْقَضَتْ اَیّامُهُ، اَقامَ وَلِیَّهُ عَلِىَّ بْنَ اَبیطـالِب

و طریقه سلوک بسوى خشنودیت و چون روزگار آن حضرت سپرى شد برگماشت على بن ابى طالب را

صَلَواتُکَ عَلَیْهِما وَ آلِهِما هادِیاً، اِذْ کانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَلِکُلِّ قَوْم هاد، فَقالَ

که درودهاى تو بر هر دوى آنها و بر آلشان باد براى راهنمایى زیرا که او بیم دهنده و راهنماى هر ملتى بود، و در برابر

وَالْمَلاَُ اَمامَهُ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّـهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ

مردمى که نزدش حاضر بودند فرمود: هر که من مولا و سرپرست اویم على مولاى اوست خدایا دوست دار هر که دوستش دارد و دشمن دار هر که

عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ قالَ مَنْ کُنْتُ اَنَا نَبِیُّهُ فَعَلِىٌّ

دشمنش باشد و یارى کن هر که یاریش کند و خوار کن هر که یاریش نکند، و فرمود: هر که من پیامبر او هستم على

اَمیرُهُ، وَقالَ اَنـَا وَعَلِىٌّ مِنْ شَجَرَة واحِدَة، وَسائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَر شَتّى،

امیر و فرمانرواى اوست، و فرمود: من و على هر دو از یک درخت هستیم و سایر مردم از درختهاى متفرقى هستند،

وَاَحَلَّهُ مَحَلَّ هارُونَ مِنْ مُوسى، فَقال لَهُ اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ

و رتبه او را نسبت به خود چون رتبه هارون نسبت به موسى قرار داد و بدو فرمود: مقام تو در پیش من مانند مقام هارون است از

مُوسى،اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَزَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَةَ نِسآءِ الْعالَمینَ، وَاَحَلَّ لَهُ

موسى جز این که پیامبرى پس از من نیست و تزویج کرد به او دخترش بانوى زنان جهانیان را و حلال کرد براى او

مِنْ مَسْجِدِهِ ما حَلَّ لَهُ، وَسَدَّ الاَْبْوابَ اِلاَّ بابَهُ، ثُمَّ اَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ،

از مسجدش آنچه براى خود او حلال بود، و ببست درهاى مسجد را جز در خانه على را، سپس علم و حکمت خود را به او سپرد

فَقالَ اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ اَرادَ الْمَدینَةَ وَالْحِکْمَةَ،فَلْیَاْتِها مِنْ

و فرمود: من شهر علمم و على دَرِ آن شهر است پس هر که خواهد بدین شهر درآید و حکمت خواهد باید از

بابِها، ثُمَّ قالَ اَنْتَ اَخى وَوَصِیّى وَوارِثى، لَحْمُکَ مِنْ لَحْمى، وَدَمُکَ

دَرِ آن درآید، سپس فرمود: تویى برادر من و وصى من و وارث من گوشتت از گوشت من و خونت

مِنْ دَمى، وَسِلْمُکَ سِلْمى، وَحَرْبُکَ حَرْبى، وَالاِْیمانُ مُخالِطٌ لَحْمَکَ

از خون من است صلح تو صلح من و جنگ تو جنگ من است و ایمان با گوشت

وَدَمَکَ، کَما خالَطَ لَحْمى وَدَمى، وَاَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلیفَتى،

و خون تو آمیخته شده چنانچه با گوشت و خون من آمیخته و تو در فرداى محشر بر سر حوض (کوثر) جانشین منى

وَاَنْتَ تَقْضى دَیْنى، وَ تُنْجِزُ عِداتى، وَشیعَتُکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُور، مُبْیَضَّةً

و تو مى پردازى قرض مرا و وفا مى کنى به وعده هاى من و شیعیانت بر منبرهایى از نور با روهاى (نورانى و) سفید

وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّةِ، وَهُمْ جیرانى، وَلَوْلا اَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ

در بهشت اطراف منند و آنها همسایگان منند و اگر تو نبودى اى على مؤمنان پس از من

الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى، وَکانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ، وَنُوراً مِنَ الْعَمى، وَ حَبْلَ

شناخته نمى شدند، و آن جناب پس از رسول خدا راهنماى گمراهى و روشنایى از کورى جهالت و رشته

اللهِ الْمَتینَ،وَصِراطَهُ الْمُسْتَقیمَ، لا یُسْبَقُ بِقَرابَة فى رَحِم، وَلا بِسابِقَة فى

محکم خدا و راه راست او بود، کسى پیشى نگرفت بر او در نزدیکى خویشاوندى به رسول خدا و نه از نظر سابقه در

دین، وَلا یُلْحَقُ فى مَنْقَبَة مِنْ مَناقِبِهِ، یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ

دین و نه کسى توانست در یکى از منقبتها به او برسد، همانند رسول خدا بود که درود خدا

عَلَیْهِما وَآلِهِما، وَیُقاتِلُ عَلَى التَّاْویلِ، وَ لا تَاْخُذُهُ فِى اللهِ لَوْمَةُ لآئِم، قَدْ

بر هر دوى ایشان باد و او بود که بر طبق تأویل و باطن قرآن مى جنگید و درباره خدا باکى از سرزنش ملامت کنندگان نداشت

وَتَرَ فیهِ صَنادیدَ الْعَرَبِ، وَقَتَلَ اَبْطالَهُمْ وَناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ، فَاَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ

در راه خدا خون بزرگان عرب را به خاک ریخت و دلاورانشان را بکشت و با گرگانشان درافتاد و همین سبب شد

اَحْقاداً بَدْرِیَّةً وَخَیْبَرِیَّةً وَحُنَیْنِیَّةً وَغَیْرَهُنَّ، فَاَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ، وَ

در دلهاى ایشان کینه ها بگذارد کینه هاى جنگ بدر و خیبر و حنین و غیر آنها پس دشمنى او را به دل گرفتند و

اَکَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ، حَتّى قَتَلَ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ، وَلَمّا

به جنگ و مخالفت با او برخاستند تا کشتار کرد با پیمان شکنان (طلحه و زبیر و همراهان) و زورگویان و از دین بیرون رفتگان (اصحاب نهروان) و چون

قَضى نَحْبَهُ، وَقَتَلَهُ اَشْقَى الاْخِرینَ یَتْبَعُ اَشْقَى الاَْوَّلینَ، لَمْ یُمْتَثَلْ اَمْرُ

درگذشت و شقى ترین مردم پسینیان که پیروى کرد از شقى ترین پیشینیان او را کشت امتثال نشد از دستور

رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِى الْهادینَ بَعْدَ الْهادینَ، وَالاُْمَّةُ مُصِرَّةٌ

رسول خدا صلى الله علیه و آله که درباره راهنمایان دین یکى پس از دیگرى فرموده بود و امت پافشارى

عَلى مَقْتِهِ، مُجْتَمِعَةٌ عَلى قَطیعَةِ رَحِمِهِ، وَاِقْصآءِ وُلْدِهِ، اِلاَّ الْقَلیلَ مِمَّنْ

بر دشمنى آن حضرت کردند و گرد آمدند براى قطع رحم او و تبعید (و آواره) فرزندانش جز اندکى

وَفى لِرِعایَةِ الْحَقِّ فیهِمْ، فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَسُبِىَ مَنْ سُبِىَ، وَاُقْصِىَ مَنْ

از کسانى که وفا کردند در رعایت کردن حق در ایشان و در نتیجه جمعى کشته و گروهى اسیر و دسته اى از وطن

اُقْصِىَ،وَجَرَى الْقَضآءُ لَهُمْ بِما یُرْجى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ، اِذْ کانَتِ الاَْرْضُ

آواره گشتند و قلم تقدیرو قضا طورى بر ایشان جارى شد که امید پاداش نیک در آن مى رود زیرا (کره) زمین

للهِِ یُورِثُها مَنْ یَشآءُ مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ، وَسُبْحانَ رَبِّنا اِنْ کانَ

از خداست و به هر که از بندگانش که بخواهد آن را ارث دهد و بدو واگذارد و سرانجام از آنِ پرهیزکاران است و منزه است پروردگار ما که حتماً

وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً، وَلَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ، فَعَلَى

وعده پروردگارمان انجام شدنى است و خدا خلف وعده نمى کند واوست نیرومند فرزانه پس بر

الاَْطـائِبِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد وَعَلِىٍّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِما وَ آلِهِما، فَلْیَبْکِ

پاکیزگان از خاندان محمّد و على درود خدا بر هر دو ایشان و آلشان باد باید گریه کنندگان

الْباکُونَ، وَاِیّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النّادِبُونَ، وَلِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرَفِ الدُّمُوعُ، وَلْیَصْرُخِ

بگریند و بر آنها باید زارى کنندگان زارى کنند و براى امثال آنها باید اشکها روان گردد و فریاد زنندگان

الصّارِخُونَ، وَ یَضِجَّ الضّآجُّونَ، وَیَعِجَّ الْعآجُّوَن، اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ

فریاد زنند و شیون کنندگان شیون کنند و خروش کنندگان خروش سر دهند کجاست حسن؟ و کجاست

الْحُسَیْنُ، اَیْنَ اَبْنآءُ الْحُسَیْنِ، صالِحٌ بَعْدَ صالِح، وَ صادِقٌ بَعْدَ صادِق،

حسین؟ و کجایند فرزندان حسین؟ شایسته اى پس از شایسته دیگر و راستگویى پس از راستگوى دیگر

اَیْنَ السَّبیلُ بَعْدَ السَّبیلِ، اَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ، اَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ،

کجاست آن راه حق پس از راه دیگر؟ کجایند برگزیدگان هر یک پس از دیگرى؟ کجایند خورشیدهاى تابان؟

اَیْنَ الاَْقْمارُ الْمُنیرَةُ، اَیْنَ الاَْنْجُمُ الزّاهِرَةُ، اَیْنَ اَعْلامُ الدّینِ وَ قَواعِدُ

کجایند ماههاى نور افشان؟ کجایند اختران فروزان؟ کجایند بزرگان دین و پایه هاى

الْعِلْمِ، اَیْنَ بَقِیَّةُ اللهِ الَّتى لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیـَةِ، اَیـْنَ الـْمُعَدُّ لِـقَطْعِ

دانش؟ کجاست بجا مانده خدا که بیرون از خاندان عترت راهنما نیست؟ کجاست آنکه آماده شده براى

دابِرِ الظَّلَمَةِ، اَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لاِِقـامَةِ الاَْمْتِ وَاْلعِوَجِ، اَیْنَ الْمُرْتَجى لاِِزالَةِ

ریشه کن ساختن ستمگران؟ کجاست آنکه چشم براهش هستند براى راست کردن نادرستیها و کجیها؟ کجاست آن مایه امید براى از بین بردن

الْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ، اَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرآئِضِ وَ السُّنَنِ، اَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ

ستم و تجاوز؟ کجاست آنکه ذخیره شده براى نو کردن فریضه ها و سنتهاى دین؟ کجاست آن کس که انتخاب گشته

لاِِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّریعَةِ، اَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لاِِحْیآءِ الْکِتابِ وَحُدُودِهِ، اَیْنَ

براى برگرداندن کیش و آیین؟ کجاست آن که آرزویش داریم براى زنده کردن قرآن و حدود آن؟ کجاست

مُحْیى مَعالِمِ الدّینِ وَ اَهْلِهِ، اَیْنَ قاصِمُ شَوْکَةِ الْمُعْتَدینَ، اَیْنَ هادِمُ اَبْنِیَةِ

زنده کننده آثار دین و اهل دین؟ کجاست درهم شکننده شوکت زورگویان؟ کجاست ویران کننده بناهاى

الشِّرْکِ وَالنِّفاقِ، اَیْنَ مُبیدُ اَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیانِ وَ الطُّغْیانِ، اَیْنَ

شرک و دو رویى؟ کجاست نابود کننده اهل فسق و گناه و طغیان؟ کجاست

حاصِدُ فُرُوعِ الْغَىِّ وَالشِّقاقِ، اَیْنَ طامِسُ آثارِ الزَّیْغِ وَ الاَْهْوآءِ، اَیْنَ

آنکه شاخه هاى گمراهى و اختلاف را ببرد؟ کجاست محو کننده آثار کجروى و هوا و هوسها؟ کجاست

قاطِعُ حَبآئِلِ الْکِذْبِ وَالاِْفْتِرآءِ، اَیْنَ مُبیدُ الْعُتاةِ وَالْمَرَدَةِ، اَیْنَ مُسْتَاْصِلُ

پاره کننده دامهاى دروغ و بهتان؟ کجاست نابودکننده سرکشان و متمردان؟ کجاست ریشه کن کننده

اَهْلِ الْعِنادِ وَالتَّضْلیلِ وَالاِْلْحادِ، اَیْنَ مُعِزُّ الاَْوْلِیآءِ وَمُذِلُّ الاَْعْدآءِ، اَیْنَ

ستیزه جویان و گمراهان و بى دینان؟ کجاست عزت بخش دوستان و خوار کننده دشمنان؟ کجاست

جامِعُ الْکَلِمَةِ عَلَى التَّقْوى، اَیْنَ بابُ اللهِ الَّذى مِنْهُ یُؤْتى، اَیْنَ وَجْهُ اللهِ

گردآورنده سخنان بر پرهیزکارى؟ کجاست آن درگاه خداوند که از آن جا بسوى خدا روند؟ کجاست آن آیینه خدایى

الَّذى اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الاَْوْلِیآءُ، اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الاَْرْضِ وَالسَّمآءِ،

که بسویش توجه کنند اولیا؟ کجاست آن سبب خدایى که پیوست است میان زمین و آسمان؟

اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رایَةِ الْهُدى، اَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ

کجاست آن فرمانرواى روز فتح و پیروزى و برافرازنده پرچم هدایت و راهنمایى؟ کجاست گردآورنده شایستگى

وَالرِّضا، اَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الاَْنْبِیآءِ وَاَبْنآءِ الاَْنْبِیآءِ، اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ

و خشنودى (حق)؟ کجاست خواهنده خون پیمبران و فرزندان پیمبران؟ کجاست خواهنده خون

الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلآءَ، اَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَیْهِ وَافْتَرى، اَیْنَ

کشته کربلا؟ کجاست آن یارى شده و پیروزمند بر کسانى که بر او ستم کردند و دروغ بستند؟ کجاست

الْمُضْطَرُّ الَّذى یُجابُ اِذا دَعى، اَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى، اَیْنَ

آن درمانده اى که چون دعا کند به اجابت رسد؟ کجاست صدر مخلوقات عالم آن نیکوکار با تقوا؟ کجاست

ابْنُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى، وَ ابْنُ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى، وَابْنُ خَدیجَةَ الْغَرّآءِ، وَابْنُ

فرزند پیامبر برگزیده و فرزند على مرتضى و فرزند خدیجه روشن سیما و فرزند

فاطِمَةَ الْکُبْرى،بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى وَنَفْسى لَکَ الْوِقآءُ وَالْحِمى،یَا بْنَ السّادَةِ

فاطمه کبرى؟ پدر و مادرم بفدایت و خودم بلاگردان و سپر پیش روى تو باشم اى فرزند بزرگان

الْمُقَرَّبینَ، یَا بْنَ النُّجَبآءِ الاَْکْرَمینَ، یَا بْنَ الْهُداةِ الْمَهْدِیّینَ، یَا بْنَ الْخِیَرَةِ

مقرّب درگاه حق اى فرزند نجیبان گرامى اى فرزند راهنمایان راه یافته اى فرزند نیکان

الْمُهَذَّبینَ، یَا بْنَ الْغَطارِفَةِ الاَْنْجَبینَ، یَا بْنَ الاَْطآئِبِ الْمُطَهَّرینَ، یَا بْنَ

پاکیزه اى فرزند گرامیان برگزیده اى فرزند پاکان پاکیزه اى فرزند

الْخَضارِمَةِ الْمُنْتَجَبینَ،یَا بْنَ الْقَماقِمَةِ الاَْکْرَمینَ، یَا بْنَ الْبُدُورِ الْمُنیرَةِ، یَا

جوانمردان پرجود برگزیده اى فرزند دریاهاى بخشش و عطاى گرامى اى فرزند ماههاى نور افشان اى فرزند

بْنَ السُّرُجِ الْمُضیئَةِ، یَا بْنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَةِ، یَا بْنَ الاَْنْجُمِ الزّاهِرَةِ، یَا بْنَ

چراغهاى تابان اى فرزند ستارگان فروزان اى فرزند اختران درخشان اى فرزند

السُّبُلِ الْواضِحَةِ، یَا بْنَ الاَْعْلامِ الّلآئِحَةِ، یَا بْنَ الْعُلُومِ الْکامِلَةِ، یَا بْنَ

راههاى روشن اى فرزند نشانه هاى آشکار اى فرزند دانشهاى کامل اى فرزند

السُّنَنِ الْمَشْهُورَةِ، یَا بْنَ الْمَعالِمِ الْمَأثُورَةِ، یَا بْنَ الْمُعْجِزاتِ الْمَوْجُودَةِ،

آیینهاى معروف و مشهور اى فرزند آثار و معالم رسیده (از خدا و انبیا) اى فرزند معجزات موجود

یَا بْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ، یَا بْنَ الصـِّراطِ الْمُسْتَقیمِ، یَا بْنَ النَّبَأِ الْعَظیمِ،

اى فرزند دلیلهاى آشکار اى فرزند راه مستقیم اى فرزند آن خبر بسیار بزرگ اى فرزند

یَا بْنَ مَنْ هُوَ فى اُمِّ الْکِتابِ لَدَى اللهِ عَلِىٌّ حَکیمٌ،یَابْنَ الاْیاتِ وَالْبَیِّناتِ،

کسى که در دفتر اصلى نزد خدا «على» (والا) و فرزانه است اى فرزند آیات و نشانه هاى آشکار

یَا بْنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ، یَا بْنَ الْبَراهینِ الْواضِحاتِ الْباهِراتِ، یَا بْنَ

اى فرزند دلیلهاى هویدا اى فرزند برهانهاى نمایان روشن اى فرزند

الْحُجَجِ الْبالِغاتِ، یَا بْنَ النِّعَمِ السّابِغاتِ، یَا بْنَ طه وَ الْمُحْکَماتِ، یَا بْنَ

حجتهاى رسا اى فرزند نعمتهاى شایان و فراوان اى فرزند طه و آیات محکم قرآن اى فرزند

یس وَالذّارِیاتِ، یَا بْنَ الطُّورِ وَالْعادِیاتِ، یَا بْنَ مَنْ دَنى فَتَدَلّى، فَکانَ

سوره یس و ذاریات اى فرزند سوره طور والعادیات اى فرزند کسى که (در شب معراج) نزدیک شد و نزدیک تر شد به فاصله

قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنى دُنُوّاً وَاقْتِراباً مِنَ الْعَلِىِّ الاَْعْلى، لَیْتَ شِعْرى اَیْنَ

دو کمان یا نزدیکتر، در نزدیکى و قرب نسبت به خداى والاى اعلى، اى کاش مى دانستم در

اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى، بَلْ اَىُّ اَرْض تُقِلُّکَ اَوْ ثَرى، اَبِرَضْوى اَوْغَیْرِها، اَمْ

چه جایى منزل گرفته اى و چه سرزمین و مکانى تو را بر خود نگهداشته آیا در کوه رضوایى یا غیر آن

ذى طُوى، عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى، وَلا اَسْمَعُ لَکَ حَسیساً

یا در ذى طوى، گران است بر من که مردم را ببینم ولى تو دیده نشوى و نشنوم از تو صدا

وَلا نَجْوى، عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ تُحیطَ بِکَ دُونِىَ الْبَلْوى، وَ لایَنالُکَ مِنّى

و نه رازى، گران است بر من که بى من بر تو تنها بلا احاطه کند، و صداى زارى و شکوه من

ضَجیجٌ وَ لا شَکْوى، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ مُغَیَّب لَمْ یَخْلُ مِنّا، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ

به تو نرسد، جانم به قربانت اى پنهانى که از میان ما بیرون نیستى جانم به قربانت

نازِح ما نَزَحَ عَنّا، بِنَفْسى اَنْتَ اُمْنِیَّةُ شائِق یَتَمَنّى، مِنْ مُؤْمِن وَ مُؤْمِنَة

اى دور از نظرى که از ما دور نیست جانم به قربانت اى آرمان هر مشتاقى که آرزویت کند از مردان و زنان با ایمانى

ذَکَرا فَحَنّا، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ عَقیدِ عِزٍّ لایُسامى، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ اَثیلِ

که به یاد تو ناله از دل کشند جانم به قربانت اى بسته به عزتى که کسى برتو برترى نگیرد جانم به قربانت اى

مَجْد لایُجارى(3)، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَم لا تُضاهى، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ

مجد و شوکت ریشه دارى که همطراز ندارد و جانم به قربانت اى نعمت دیرینه اى که شبیه ندارد جانم به قربانت اى

نَصیفِ شَرَف لا یُساوى، اِلى مَتى اَحارُ فیکَ یا مَوْلاىَ، وَ اِلى مَتى، وَاَىَّ

قرین شرف و بزرگوارى که برابر ندارد، تا کى سرگردان تو باشم اى مولاى من؟ و تا کى و به چه

خِطـاب اَصِفُ فیکَ، وَاَىَّ نَجْوى، عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اُجابَ دُونَکَ وَاُناغى،

زبانى وصف تو گویم و راز دل کنم گران و ناگوار است بر من که پاسخ از دیگرى جز تو بشنوم و گفتگو کنم،

عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرى، عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ یَجْرِىَ عَلَیْکَ

گران است بر من که بر تو بگریم ولى مردم تو را واگذارند، گران است بر من که بر تو بگذرد آنچه مى گذرد

دُونَهُمْ ما جَرى، هَلْ مِنْ مُعین فَاُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکآءَ، هَلْ مِنْ

نه بر دیگران، آیا کمک کارى هست که با او فریاد و گریه را طولانى کنم آیا بى تابى (چون من) هست

جَزُوع فَاُساعِدَ جَزَعَهُ اِذا خَلا، هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَساعَدَتْها عَیْنى عَلَى

که چون به خلوت رود در زارى و جزع کمکش کنم آیا چشمى هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار من نیز

الْقَذى، هَلْ اِلَیْکَ یَا بْنَ اَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى، هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا مِنْکَ بِعِدَة(4)

یاریش دهد، آیا اى پسر احمدبسویت راهى هست تا دیدارت کنم آیا روز جدایى ما به وعده تو پیوست مى شود

فَنَحْظى، مَتى نَرِدُ مَناهِلَکَ الرَّوِیَّةَ فَنَرْوى، مَتى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مآئِکَ

تا بهره مند گردیم؟ کى مى شود که به سرچشمه هاى پرآبت در آییم و سیراب شویم، کى مى شود که سیراب گردیم از آب وصل تو

فَقَدْ طـالَ الصَّدى، مَتى نُغادیکَ وَنُراوِحُکَ فَنُقِرَّ(5) عَیْناً، مَتى تَرانا

که تشنگى ما به درازا کشید کى مى شود که صبح و شام را با تو بسر بریم و دیده روشن کنیم، کى مى شود که تو ما را ببینى

وَنَریکَ، وَقَدْ نَشَرْتَ لِوآءَ النَّصْرِ تُرى، اَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَاَنْتَ تَاُمُّ الْمَلاََ،

و ما تو را ببینیم و پرچم نصرتت را برافراشته باشى و مردم آن را ببینند، آیا مى شود که ببینیم روزى که ما دورت راگرفته و تو رهبر باشى

وَقَدْ مَلاَْتَ الاَْرْضَ عَدْلاً، وَاَذَقْتَ اَعْدآئَکَ هَواناً وَعِقاباً، وَاَبَرْتَ الْعُتاةَ

و زمین را پر از عدل کنى و بچشانى به دشمنانت خوارى و کیفر را و نابود کنى سرکشان

وَجَحَدَةَ الْحَقِّ، وَقَطَعْتَ دابِرَ الْمُتَکَبِّرینَ، وَاجْتَثَثْتَ اُصُولَ الظّالِمینَ،

و منکران حق را و بزنى ریشه گردنکشان را و برکنى اساس ستمکاران را

وَنَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، اَللّهُمَّ اَنْتَ کَشّافُ الکُرَبِ وَالْبَلْوى،

و ما بگوییم: ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان است خدایا تویى برطرف کننده گرفتاریها و بلا

وَاِلَیْکَ اَسْتَعْدى فَعِنْدَکَ الْعَدْوى، وَاَنْتَ رَبُّ الاْخِرَةِ وَالدُّنْیا(6)، فَاَغِثْ یا

و از تو دادرسى و یارى جویم که در نزد توست دادخواهى و یارى و تویى پروردگار آخرت و دنیا پس فریاد رسى کن اى

غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، عُبَیْدَکَ الْمُبْتَلى، وَاَرِهِ سَیِّدَهُ یا شَدیدَ الْقُوى، وَاَزِلْ

فریادرس درماندگان از بنده خرد گرفتارت، و بنمایان به او آقایش را اى سخت نیرو و زائل کن

عَنْهُ بِهِ الاَْسى وَالْجَوى، وَبَرِّدْ غَلیلَهُ یا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى، وَ مَنْ

به دیدار آن حضرت از او اندوه و سوز دلش را و فرو نشان سوز عطشش را اى که بر عرش استوارى و اى که

اِلَیْهِ الرُّجْعى وَالْمُنْتَهى، اَللّـهُمَّ وَنَحْنُ عَبیدُکَ التّآئِقُونَ اِلى وَلِیِّکَ الْمُذَکِّرِ

بسوى اوست بازگشت و سر منزل هر چیز خدایا و ماییم بندگان تو که شیفته دیدار نماینده ات هستیم آن که مردم را به یاد

بِکَ وَبِنَبِیِّکَ، خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً، وَ اَقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً، وَ جَعَلْتَهُ

تو و پیامبرت اندازد و تو او را آفریدى که نگهدار و پشتیبان ما باشد و برپایش داشتى تا قوام و پناهگاه ما باشد و او را پیشواى

لِلْمُؤْمِنینَ مِنّا اِماماً، فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّةً وَسَلاماً، وَ زِدْنا بِذلِکَ یارَبِّ اِکْراماً،

مؤمنین از ما گردانى پس برسان به آن جناب از طرف ما تحیّت و سلامى و بیفزا بدینوسیله اى پروردگار ما بر کرامت و مقام ما

وَاجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنا مُسْتَقَرّاً وَمُقاماً، وَاَتْمِمْ نِعْمَتَکَ بِتَقْدیمِکَ اِیّاهُ اَمامَنا،

و جایگاه او را جایگاه و اقامتگاه ما قرار ده و کامل کن نعمتت را بر ما به مقدّم داشتن آن بزرگوار را در پیش روى ما

حَتّى تُورِدَنا جِنانَکَ وَمُرافَقَةَ الشُّهَدآءِ مِنْ خُلَصآئِکَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى

تا ما را به بهشتهاى تو درآورد و به رفاقت شهیدان از بندگان خالصت برساند خدایا درود فرست بر

مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد جَدِّهِ وَرَسُولِکَ السَّیِّدِ الأَکْبَرِ،

محمّد و آل محمّد و درود فرست بر محمّد جد بزرگوار او و رسول تو آن آقاى بزرگ

وَعَلى اَبیهِ السَّیِّدِ الأَصْغَرِ، وَجَدَّتِهِ الصِّدّیقَةِ الْکُبْرى فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد،

و بر پدر بزرگوارش آن آقاى کوچکتر و بر جده اش صدیقه کبرى فاطمه دختر محمّد

وَعَلى مَنِ اصْطَفَیْتَ مِنْ آبآئِهِ الْبَرَرَةِ، وَعَلَیْهِ اَفْضَلَ وَاَکْمَلَ وَاَتَمَّ وَاَدْوَمَ

و به برگزیدگان نیک رفتار از پدران آن حضرت و بر خود آن جناب فزونترین و کاملترین و تمامترین و مدام ترین

وَاَکْثَرَ وَاَوْفَرَ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَصْفِیآئِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ،

و بیشترین و فراوانترین درودى که بفرستى بر یکى از برگزیدگان و نیکان از خلق خود

وَصَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً لا غایَةَ لِعَدَدِها، وَلانِهایَةَ لِمَدَدِها، وَلا نَفادَ لاَِمَدِها،

و درود فرست بر آن جناب درودى که شماره اش بى حد و مدتش بى نهایت و تمام نشدنى باشد

اَللّـهُمَّ وَاَقِمْ بِهِ الْحَقَّ، وَاَدْحِضْ بِهِ الْباطِلَ، وَ اَدِلْ بِهِ اَوْلِیآئَکَ، وَاَذْلِلْ

خدایا حق را بوسیله آن حضرت برپا دار وباطل را بدو نابود گردان و دوستانت را بوسیله اش به دولت رسان و دشمنانت را

بِهِ اَعْدآئَکَ، وَصِلِ اللّهُمَّ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدّى اِلى مُرافَقَةِ سَلَفِهِ،

بدست او خوار گردان و پیوند کن خدایا میان ما و او را به پیوندى که برساند ما را به رفاقت پدران گذشته او

وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یَاْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ، وَیَمْکُثُ فى ظِلِّهِمْ، وَاَعِنّا عَلى تَاْدِیَةِ

و بگردان ما را از کسانى که دامن آنها را بگیرند و در سایه لطف آنها بایستند و کمکمان کن بر اداى

حُقُوقِهِ اِلَیْهِ، وَالاِْجْتِهادِ فى طـاعَتِهِ، وَاجْتِنابِ مَعْصِیَتِهِ، وَامْنُنْ عَلَیْنا

حقوق آن حضرت و سعى و کوشش در فرمانبرداریش و دورى از نافرمانیش و منّت نه بر ما

بِرِضاهُ، وَهَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَرَحْمَتَهُ، وَدُعآئَهُ وَخَیْرَهُ، مانَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ

به خشنودیش و ببخش بر ما رأفت و مهربانى و دعا و خیر آن حضرت را بدان حد که برسیم بدان وسیله

رَحْمَتِکَ، وَفَوْزاً عِنْدَکَ، وَاجْعَلْ صَلاتَنا بِهِ مَقْبُولَةً، وَ ذُنُوبَنا بِهِ مَغْفُورَةً،

به رحمت وسیع تو و به کامیابى از نزد تو و بگردان نمازهاى ما را بوسیله او پذیرفته و گناهانمان را آمرزیده

وَدُعآئَنا بِهِ مُسْتَجاباً، وَاجْعَلْ اَرْزاقَنا بِهِ مَبْسُوطَةً، وَهُمُومَنا بِهِ مَکْفِیَّةً،

و دعاهایمان را مستجاب شده و قرار ده روزیهاى ما را بدان حضرت گسترده و اندوههاى ما را بوسیله اش برطرف شده

وَحَوآئِجَنا بِهِ مَقْضِیَّةً، وَاَقْبِلْ اِلَیْنا بِوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا اِلَیْکَ،

و حاجتهایمان را روا شده و رو کن بسوى ما (پروردگارا) بدان روى بزرگوارت و بپذیرتقرب جویى ما را بدرگاهت

وَانْظُرْ اِلَیْنا نَظْرَةً رَحیمَةً، نَسْتَکْمِلُ بِهَا الْکَرامَةَ عِنْدَکَ، ثُمَّ لا تَصْرِفْها عَنّا

و بنگر بسوى ما به نگاهى مهربانانه تا بدان وسیله بتوانیم مقام خود را در پیش تو به کمال رسانیم، و دیگر آن مقام را از ما بازنگردان

بِجُودِکَ، وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، بِکَاْسِهِ وَبِیَدِهِ، رَیّاً

به جود خودت و سیرابمان کن از حوض جدش که درود خدابر او و آلش باد از جام او و بدست آن جناب و سیر

رَوِیّاً هَنیئاً سآئِغاً، لا ظَمَأَ بَعْدَهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

و سیراب و گوارا و خوش که تشنگى پس از آن نباشد اى مهربانترین مهربانان.

 


1. «ندبه» در لغت به معناى گریه و زارى است و نامیده شدن این دعا به این نام به جهت اظهار ناله و اندوهى است که به خاطر مصائب خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مخصوصاً فراق و دورى حضرت مهدى(علیه السلام) در آن منعکس شده است.
2. این دعا را سیّد بن طاووس در مصباح الزائر، صفحه 446 - 453 و محمّد بن المشهدى در مزار کبیر، صفحه 573 آورده اند، مرحوم علاّمه مجلسى نیز در بحارالانوار، جلد 99، صفحه 104 - 110 آن را نقل کرده است. همچنین علاّمه مجلسى در کتاب زادالمعاد، صفحه 491 - 504 این دعا را به سند معتبر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است و مطابق برخى دیگر از روایات، این دعا از ناحیه امام زمان(علیه السلام) توسّط یکى از نوّابش رسیده است که در واقع تأکیدى است بر آنچه که امام صادق(علیه السلام) آن را بیان فرموده است. (براى توضیح بیشتر به کتاب «ندبه و نشاط» تألیف دانشمند ارجمند، مرحوم آقاى زمرّدیان مراجعه شود).
3. در سایر کتب: لا یجازى.
4. در بحارالانوار: بِغَدِه.
5. در بحارالانوار و اقبال: فنقرّ منها.
6. در بحارالانوار: الاولى.
دعاى حضرت مهدى (عجّل الله تعالى فرجه الشریف):دعاى مکارم الاخلاق:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma