زیارت دوم:

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
مفاتیح نوین
زیارت سوم:زیارت اوّل:

زیارت بسیار جالب و جامعى که امام حسن عسکرى(علیه السلام) آن را از پدرش بزرگوارش نقل مى کند(1) و کیفیّت آن چنین است: وقتى اراده زیارت حضرتش را کردى نخست بر در آن قبّه شریفه بایست و اذن دخول بخواه (خوب است اذن دخولى را که ما در ابتداى بخش زیارات، صفحه 220، ذکر کردیم:«اَللّهُمَّ إِنِّی وَقَفْتُ عَلى باب مِنْ...» خوانده شود) سپس پاى راست را مقدّم بدار و داخل شو و به نزدیک ضریح مقدّس برو و پشت به قبله و رو به ضریح بایست و بگو:

اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد رَسُولِ اللهِ خاتَمِ النَّبِیّینَ، وَسَیِّدِ الْمُرْسَلینَ، وَصَفْوَةِ

سلام بر محمّد رسول خدا خاتم پیمبران و آقاى رسولان و برگزیده

رَبِّ الْعالَمینَ، اَمینِ اللهِ عَلى وَحْیِهِ، وَعَزآئِمِ اَمْرِهِ، وَالْخاتِمِ لِما سَبَقَ،

پروردگار جهانیان امین خدا بر وحیش و فرمانهاى حتمى اش وختم کننده آنچه از پیش گذشته

وَالْفاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلَ، وَالْمُهَیْمِنِ عَلى ذلِکَ کُلِّهِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ

و گشاینده آنچه پس از او آید و گواه و نگهبان بر همه آنها و رحمت خدا و برکاتش

وَصَلَواتُهُ وَتَحِیّاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْبِیآءِ اللهِ وَرُسُلِهِ، وَ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ،

و درودها و تحیاتشو سلام بر پیمبران خدا و رسولانش و فرشتگان مقرّبش

وَعِبادِهِ الصّالِحینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ، وَسَیِّدَ الْوَصِیّینَ،

و بندگان شایسته اش سلام بر تو اى امیر مؤمنان و آقاى اوصیا

وَ وارِثَ عِلْمِ النَّبِیّینَ، وَوَلِىَّ رَبِّ الْعالَمینَ، وَمَوْلاىَ وَمَوْلَى الْمُؤْمِنینَ،

و وارث دانش پیمبران و ولى پروردگار جهانیان و سرور من و سرور مؤمنان

وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ،

و رحمت خدا و برکاتش سلام بر تو اى مولاى من اى امیر مؤمنان

یا اَمینَ اللهِ فى اَرْضِهِ، وَسَفیرَهُ فى خَلْقِهِ، وَحُجَّتَهُ الْبالِغَةَ عَلى عِبادِهِ،

اى امین خدا در زمینش و سفیرش در میان خلق و حجت رساى او بر بندگانش

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا دینَ اللهِ الْقَویمَ، وَصِراطَهُ الْمُسْتَقیمَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ

سلام بر تو اى آیین محکم خدا و راه راستش سلام بر تو

اَیُّهَا النَّبَأُ الْعَظیمُ، اَلَّذى هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ، وَ عَنْهُ یُسْئَلُونَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ

اى خبر عظیمى که مردم در آن اختلاف کرده و از آن بازخواست شوند سلام بر تو

یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ، آمَنْتَ بِاللهِ وَهُمْ مُشْرِکُونَ، وَصَدَّقْتَ بِالْحَقِّ وَهُمْ

اى امیرمؤمنان ایمان آوردى به خدا در آن وقت که مردم مشرک بودند و تصدیق کردى حق را در هنگامى که آنها

مُکَذِّبُونَ، وَجاهَدْتَ وَ هُمْ مُحْجِمُونَ، وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً لَهُ الدّینَ

تکذیب کردند و پیکار کردى در آنگاه که آنان خود را واپس کشیدند و پرستش کردى خدا را مخلصانه در دین

صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ، اَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمینَ، اَلسَّلامُ

و شکیبا و پاداش جو تا آنگاه که مرگت فرا رسید اى لعنت خدا بر ستمکاران سلام

عَلَیْکَ یا سَیِّدَالْمُسْلِمینَ، وَیَعْسُوبَ الْمُؤْمِنینَ، وَاِمامَ الْمُتَّقینَ، وَقآئِدَ

بر تو اى آقاى مسلمانان و پادشاه مؤمنان و پیشواى پرهیزکاران و مقتداى

الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ، وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،اَشْهَدُ اَنَّکَ اَخُو رَسُولِ اللهِ وَوَصِیُّهُ،

سفید رویان و رحمت خدا و برکاتش گواهى دهم که براستى تویى برادر رسول خدا و وصى او

وَوارِثُ عِلْمِهِ وَاَمینُهُ عَلى شَرْعِهِ، وَخَلیفَتُهُ فى اُمَّتِهِ، وَاَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللهِ،

و وارث دانشش و امین او بر شریعت و احکامش و جانشین او در امتش و نخستین کسى که ایمان آورد به خدا

وَصَدَّقَ بِما اُنْزِلَ عَلى نَبِیِّهِ، وَاَشْهَدُ اَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللهِ ما اَنْزَلَهُ فیکَ،

و تصدیق کرد آنچه را بر پیامبرش نازل گشت و گواهى دهم که او بخوبى رساند آنچه را خدا درباره ات نازل فرموده بود

فَصَدَعَ بِاَمْرِهِ، وَاَوْجَبَ عَلى اُمَّتِهِ فَرْضَ طـاعَتِکَ وَوِلایَتِکَ، وَعَقَدَ

و دستورش را با صداى بلند به مردم رساند و واجب کرد بر امتش لزوم پیروى تو و ولایتت را و عقد

عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ لَکَ، وَجَعَلَکَ اَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ، کَما جَعَلَهُ اللهُ

و بیعت تو را براى آنها بست و تو را نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار داد چنانچه خدا

کَذلِکَ، ثُمَّ اَشْهَدَ اللهَ تَعالى عَلَیْهِمْ، فَقالَ اَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ، فَقالُوا اَللّـهُمَّ

چنان مقرّر کرده بود و سپس خداى تعالى را بر این مطلب گواه گرفت و فرمود: آیا بخوبى نرساندم؟ گفتند: خدایا

بَلى، فَقالَ اَللّـهُمَّ اشْهَدْ وَ کَفى بِکَ شَهیداً وَحاکِماً بَیْنَ الْعِبادِ، فَلَعَنَ اللهُ

چرا. فرمود: بار خدایا گواه باش و کافى است گواه بودن تو و حکمرانیت در میان بندگان پس لعنت کند خدا

جاحِدَ وِلایَتِکَ بَعْدَ الاِْقْرارِ، وَناکِثَ عَهْدِکَ بَعْدَ الْمیثاقِ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ

منکر ولایت و فرمانروایى تو را پس از اقرار و شکننده پیمانت را پس از بستن پیمان و گواهى دهم که تو

وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللهِ تَعالى، وَاَنَّ اللهَ تَعالى مُوف لَکَ بِعَهْدِهِ، وَمَنْ اَوْفى بِما

براستى به عهد خداى تعالى وفا کردى و به حقیقت خداى تعالى وفاکننده است درباره تو به عهد خویش و هرکس وفا کند بدان

عاهَدَ عَلَیْهُ اللهَ فَسَیُؤْتیهِ اَجْراً عَظیماً، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ الْحَقُّ،

پیمانى که با خدا بسته است پس خدا پاداش بزرگى به او خواهد داد و گواهى دهم که براستى تویى امیرمؤمنان بر حق

اَلَّذى نَطَقَ بِوِلایَتِکَ التَّنْزیلُ، وَاَخَذَ لَکَ الْعَهْدَ عَلَى الاُْمَّةِ بِذلِکَ الرَّسُولُ،

که قرآن درباره ولایتت گویا شد و رسول خدا از امت خود در این باره پیمان گرفت

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَعَمَّکَ وَاَخاکَ الَّذینَ تاجَرْتُمُ اللهَ بِنُفُوسِکُمْ، فَاَنْزَلَ اللهُ

و گواهى دهم که به حقیقت تو و عمویت (حمزه) و برادرت (جعفر) سودا کردید با خدا بوسیله جانهاى خود پس خدا درباره تان

فیکُمْ: اِنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ،

نازل کرد: «همانا خدا خرید از مؤمنان جانها و مالهاشان را که (در عوض) بهشت از آنها باشد

یُقاتِلُونَ فى سَبیلِ اللهِ، فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ، وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِى التَّوْریةِ

کارزار کنند در راه خدا پس بکشند و کشته شوند وعده اى است که بر او محقق گشته در تورات

وَالاِْنْجیلِ وَالْقُرْآنِ، وَمَنْ اَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ، فَاسْتَبْشِروُا بِبِیْعِکُمُ الَّذى

و انجیل و قرآن و کیست که وفادارتر باشد به عهد خود از خدا پس شادمان باشید به معامله خویش

بایَعْتُمْ بِهِ، وَذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ، اَلتّآئِبُونَ الْعابِدوُنَ، اَلْحامِدوُنَ

که انجام دادید که این کامیابى بزرگى است، توبه گرانى هستند پرستش کننده و ستایشگر

السّآئِحُونَ، اَلرّاکِعُونَ السّاجِدُونَ، اَلاْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنّاهُونَ عَنِ

و روزه دار (یا سفر کننده براى طلب علم) و رکوع کننده و سجده گزار و وادار کننده به معروف و بازدارنده

الْمُنْکَرِ، وَالْحافِظُونَ لِحُدُودِاللهِ، وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ. اَشْهَدُ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ،

از منکر و نگهبانان حدود خدا و نوید ده به مؤمنان» گواهى دهم اى امیر مؤمنان

اَنَّ الشّآکَّ فیکَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الاَْمینِ، وَاَنَّ الْعادِلَ بِکَ غَیْرَکَ عانِدٌ عَنِ

که هر که درباره تو شک و تردید به خود راه دهد به رسول امین ایمان نیاورده و براستى کسى که عدول کند از تو به دیگرى جز تو معاند است در

الدّینِ الْقَویمِ، اَلَّذِى ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمینَ، وَاَکْمَلَهُ بِوِلایَتِکَ یَوْمَ

دین محکم و استوارى که پسندیده است براى ما پروردگارجهانیان و کامل کرد آن را بوسیله ولایتت در روز

الْغَدیرِ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الْمَعْنِىُّ بِقَوْلِ الْعَزیزِ الرَّحیمِ: وَاَنَّ هذا صِراطى

غدیر و گواهى دهم که تویى مقصود از گفتار خداى نیرومند مهربان «و براستى این است راه

مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ، وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ. ضَلَّ وَاللهِ

راست من پس از آن پیروى کنید و از راههاى دیگر پیروى نکنید که شما را از راه او جدا کند» گمراه است به خدا

وَاَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواکَ، وَعَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عاداکَ، اَللّـهُمَّ سَمِعْنا لاَِمْرِکَ

و گمراه کرده هر کس که پیروى کند جز تو را و عناد ورزیده از حق کسى که با تو دشمنى کند خدایا ما فرمان تو را شنیدیم

وَاَطَعْنا، وَاتَّبَعْنا صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ، فَاهْدِنا رَبَّنا وَلا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ

و اطاعت کردیم و راه راست تو را پیروى کردیم پس ما را هدایت کن پروردگارا و منحرف مکن دلهاى ما را پس از آنکه

هَدَیْتَنا اِلى طـاعَتِکَ، وَاجْعَلْنا مِنَ الشّاکِرینَ لاَِنْعُمِکَ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ

به طاعت خود هدایتمان کردى و قرارمان ده از سپاسگزاران نعمتهایت و گواهى دهم که براستى تو پیوسته

تَزَلْ لِلْهَوى مُخالِفاً، وَللِتُّقى مُحالِفاً، وَعَلى کَظْمِ الْغَیْظِ قادِراً، وَعَنِ

با هواى نفس مخالفت کردى و ملازم پرهیزکارى بودى و برفرونشاندن خشم خویش توانا و از (رفتار جاهلانه مردم)

النّاسِ عافِیاً غافِراً، وَاِذا عُصِىَ اللهُ ساخِطاً، وَاِذا اُطیعَ اللهُ راضیاً، وَبِما

گذشت کن و آمرزنده بودى و هنگامى که خدا را معصیت مى کردند خشمناک و چون اطاعت او را مى کردند خشنود مى گشتى و بدانچه

عَهِدَ اِلَیْکَ عامِلاً، راعِیاً لِمَا اسْتُحْفِظْتَ، حافِظاً لِمَا اسْتُودِعْتَ، مُبَلِّغاً ما

خدا با تو پیمان بسته بود عمل کرده و در آنچه مأمور حفظش بودى رعایت داشتى، نگهدارى کردى آنچه به تو سپرده شده بود و رساندى آنچه را

حُمِّلْتَ، مُنْتَظِراً ما وُعِدْتَ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مَا اتَّقَیْتَ ضارِعاً، وَلا اَمْسَکْتَ

به عهده داشتى و چشم براه وعده اى بودى که به تو داده شده بود و گواهى دهم که تقیه تو نه از باب ناتوانى بود و خوددارى نکردى

عَنْ حَقِّکَ جازِعاً، وَلا اَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبیکَ ناکِلاً، وَلا

از گرفتن حق خود بخاطر عجز و بى تابى وکناره گیرى نکردى از پیکار با غاصبین حق خود از جهت سستى و چنان نبود

اَظْهَرْتَ الرِّضى بِخِلافِ ما یُرْضِى اللهَ مُداهِناً، وَلا وَهَنْتَ لِما اَصابَکَ فى

که بر خلاف میل خدا براى سازش با دشمن اظهار رضایت کنى و نه این که سستى کنى در برابر آنچه در

سَبیلِ اللهِ، وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ اسْتَکَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّکَ مُراقِباً، مَعاذَ اللهِ اَنْ

راه خدا به تو رسید و نه این که ناتوان باشى و نه این که درمانده شده باشى از مطالبه حق خود بخاطر ترس از غاصبین حقت، پناه به خدا که

تَکُونَ کَذلِکَ، بَلْ اِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّکَ، وَفَوَّضْتَ اِلَیْهِ اَمْرَکَ،

چنان بوده باشى بلکه چون به تو ستم کردند تو آن را به حساب پروردگارت گذاردى و کارت را به او واگذار کردى

وَذَکَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّکَرُوا، وَ وَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا، وَخَوَّفْتَهُمُ اللهَ فَما تَخَوَّفُوا،

و ستمکارانت را پند دادى ولى پند نگرفتند و موعظه شان کردى ولى سودشان نداد و از خدا آنها را ترساندى و نترسیدند

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ، جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّى دَعاکَ

و گواهى دهم که تو اى امیر مؤمنان جهاد کردى در راه خدا آن طور که باید تا اینکه

اللهُ اِلى جِوارِهِ، وَقَبَضَکَ اِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، وَاَلْزَمَ اَعْدائَکَ الْحُجَّةَ بِقَتْلِهِمْ

خداوند تو را به جوار خویش دعوت کرد و به اختیار خود جان شریفت را قبض فرمود و ملزم کرد حجت را بر دشمنانت به همان که

اِیّاکَ، لِتَکُونَ الْحُجَّةُ لَکَ عَلَیْهِمْ، مَعَ ما لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلى جَمیعِ

تو را کشتند تا حجت تو بر آنها تمام باشد با آن همه حجّتهاى رساى دیگرى که بر تمام

خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ، عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً، وَجاهَدْتَ

خلق خدا داشتى سلام بر تو اى امیر مؤمنان پرستش کردى خدا را از روى اخلاص و پیکار کردى

فِى اللهِ صابِراً، وَجُدْتَ بِنَفْسِکَ مُحْتَسِباً، وَعَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَّةَ

در راه خدا بردبارانه و بذل جان کردى به حساب خدا و به قرآنش عمل کردى و از روش و سنت

نَبِیِّهِ، وَاَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیْتَ الزَّکاةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنِ

پیغمبرش پیروى کردى و نماز را برپاداشتى و زکات را پرداختى و به معروف امر کردى و از منکر

الْمُنْکَرِ مَا اسْتَطَعْتَ، مُبْتَغِیاً ماعِنْدَاللهِ، راغِباً فیـما وَعَدَاللهُ، لا تَحْفِلُ

نهى کردى تا توانستى و در این کار جویا بودى آنچه را نزد خداست و میل و رغبت داشتى بدانچه خدا وعده داده بود باکى از

بِالنَّوائِبِ، وَلا تَهِنُ عِنْدَ الشَّدآئِدِ، وَلا تُحْجِمُ عَنْ مُحارِب، اَفِکَ مَنْ

پیش آمدهاى ناگوار نداشتى و در برابر سختیها سستى نکردى و رو نگرداندى از جنگجویان، هر که جز این

نَسَبَ غَیْرَ ذلِکَ اِلَیْکَ، وَافْتَرى باطِلاً عَلَیْکَ، وَاَوْلى لِمَنْ عَنَدَ عَنْکَ، لَقَدْ

به تو نسبت دهد تهمت زده و افتراى دروغى را به باطل بر توبسته و دشمنت را کمک کرده چه آن که تو

جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ، وَصَبَرْتَ عَلَى الاَْذى صَبْرَ احْتِساب،

براستى جهاد کردى در راه خدا آن طور که باید و در برابر آزار دشمنان بردبارى کردى بردبارى پاداش جویانه

وَاَنْتَ اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللهِ، وَصَلّى لَهُ وَجاهَدَ، وَاَبْدى صَفْحَتَهُ فى دارِ

و تو نخستین کسى بودى که به خدا ایمان آوردى و براى او نماز خواندى و جهاد کردى و خود را آشکار ساختى در مرکز

الشِّرْکِ، وَالاَْرْضُ مَشْحُونَةٌ ضَلالَةً، وَالشَّیْطانُ یُعْبَدُ جَهْرَةً، وَاَنْتَ الْقائِلُ

شرک در زمانى که زمین پر بود از گمراهى و شیطان را آشکارا مى پرستیدند و تو بودى که مى گفتى

لاتَزیدُنى کَثْرَةُ النّاسِ حَوْلى عِزَّةً، وَلا تَفَرُّقُهُمْ عَنّى وَحْشَةً، وَلَوْ

زیادى مردم در گِرد من به عزت من نیفزاید و پراکنده شدنشان نیز بر ترس من افزوده نکند و اگر

اَسْلَمَنِى النّاسُ جَمیعاً لَمْ اَکُنْ مُتَضَرِّعاً، اِعْتَصَمْتَ بِاللهِ فَعَزَزْتَ، وَآثَرْتَ

همه مردم نیز مرا واگذارند به زارى در نیایم به قدرت خدا تکیه کردى و عزیز گشتى و آخرت را

الاْخِرَةَ عَلَى الاُْولى فَزَهِدْتَ، وَاَیَّدَکَ اللهُ وَهَداکَ، وَاَخْلَصَکَ وَاجْتَبیکَ،

بر دنیا برگزیدى و زهد ورزیدى و خدا نیز کمکت کرد و راهنماییت فرمود و انتخاب کرده و برگزیدت،

فَما تَناقَضَتْ اَفْعالُکَ، وَلاَ اخْتَلَفَتْ اَقْوالُکَ، وَلا تَقَلَّبَتْ اَحْوالُکَ، وَلاَ

در کارهاى تو تناقضى نبود و گفتارهایت اختلاف نداشت و حالات تو متغیر و دگرگون نگشت و ادعایى

ادَّعَیْتَ وَلاَ افْتَرَیْتَ عَلَى اللهِ کَذِباً، وَلا شَرِهْتَ اِلَى الْحُطامِ، وَلا دَنَّسَکَ

بر خلاف حق نداشتى و نه به دروغ بر خدا افتراء بستى و نه آزمند متاع ناقابل دنیا گشتى و نه گناهان

الاْثامُ، وَلَمْ تَزَلْ عَلى بَیِّنة مِنْ رَبِّکَ، وَیَقین مِنْ اَمْرِکَ، تَهْدى اِلَى الْحَقِّ

تو را آلوده کرد و پیوسته روشت روى برهانى آشکار از پروردگارت بود و در کارت یقین داشتى بسوى حق

وَاِلى صِراط مُسْتَقیم، اَشْهَدُ شَهادَةَ حَقٍّ، وَاُقْسِمُ بِاللهِ قَسَمَ صِدْق، اَنَّ

و به شاهراه راست (مردم را) راهنمایى مى کردى گواهى دهم از روى حقیقت و سوگند یاد کنم به خدا براستى که همانا

مُحَمَّداً وَآلَهُ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ساداتُ الْخَلْقِ، وَاَنَّکَ مَوْلاىَ وَمَوْلَى

محمّد و آلش صلوات الله علیهم آقایان خلق بودند و تو مولاى من و مولاى

الْمُؤْمِنینَ، وَاَنَّکَ عَبْدُ اللهِ وَوَلِیُّهُ، وَاَخُو الرَّسُولِ وَوَصِیُّهُ وَوارِثُهُ،

مؤمنانى و تو براستى بنده خدا و ولى او و برادر رسول و وصى و وارثش هستى

وَاَنَّهُ الْقآئِلُ لَکَ، وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ ما آمَنَ بى مَنْ کَفَرَ بِکَ، وَلا اَقَرَّ بِاللهِ

و او به تو فرمود: سوگند بدان که مرا به حق برانگیخت ایمان نیاورده به من آن کس که به تو کافر است و اقرار نکرده به خدا

مَنْ جَحَدَکَ، وَقَدْ ضَلَّ مَنْ صَدَّ عَنْکَ، وَلَمْ یَهْتَدِ اِلَى اللهِ وَلا اِلَىَّ مَنْ لا

کسى که تو را انکار کند و گمراه است کسى که مردم را از تو باز دارد و راه بسوى خدا و بسوى من نیافته آن کس که

یَهْتَدى بِکَ، وَ هُوَ قَوْلُ رَبّى عَزَّوَجَلَّ، وَاِنّى لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَعَمِلَ

بوسیله تو رهبرى نیافته و این گفتار پروردگار من عز و جل است که فرمود: «و من آمرزگارم براى آن کس که توبه کند و ایمان آورده و کار

صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى اِلى وِلایَتِکَ، مَوْلاىَ فَضْلُکَ لا یَخْفى، وَ نُورُکَ لا

شایسته کند و راه یابد بسوى ولایت تو» اى سرور من فضل تو مخفى نیست و نور تو

یُطْفَأُ، وَاَنَّ مَنْ جَحَدَکَ الظَّلُومُ الاَْشْقى، مَوْلاىَ اَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَى الْعِبادِ،

خاموش نگردد و هر که تو را انکارکند ستمکار و بدبخت است، مولاى من تویى حجت بر بندگان

وَالْهادى اِلَى الرَّشادِ، وَالْعُدَّةُ لِلْمَعادِ، مَوْلاىَ لَقَدْ رَفَعَ اللهُ فِى الاُْولى

و راهنماى به راه راست و ذخیره روز معاد مولاى من براستى خداوند مقام تو را در

مَنْزِلَتَکَ، وَاَعْلى فِى الاْخِرَةِ دَرَجَتَکَ، وَبَصَّرَکَ ما عَمِىَ عَلى مَنْ خالَفَکَ،

دنیا بلند کرده، و والا گردانید درجه ات را در آخرت و بینایت کرد بدانچه پوشیده ماند بر مخالفین تو

وَحالَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ مَواهِبِ اللهِ لَکَ، فَلَعَنَ اللهُ مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْکَ،

و آن کس که حائل شد میان تو و میان بهره هایى که خدا به تو داده بود پس خدا لعنت کند آن کس که حرمت تو را حلال پنداشت

وَذائِدِى الْحَقِّ عَنْکَ، وَاَشْهَدُ اَنَّهُمُ الاَْخْسَرُونَ، اَلَّذینَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ

و حق را از تو گرداند وگواهى دهم که آنان زیانکارند که آتش چهره شان را بسوزاند

النّارُ وَهُمْ فیها کالِحُونَ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ ما اَقْدَمْتَ وَلا اَحْجَمْتَ، وَلا نَطَقْتَ

و در آن جا زشت منظر باشند و گواهى دهم که اقدام نکردى و واپس نکشیدى و زبان نگشادى

وَلا اَمْسَکْتَ، اِلاَّ بِاَمْر مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ، قُلْتَ وَالَّذى نَفْسى بِیَدِهِ، لَقَدْ نَظَرَ

و نه بستى جز به دستور خدا و رسولش، تو خود فرمودى: «سوگند بدان که جانم بدست اوست همانا نگریست

اِلَىَّ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدْماً، فَقالَ یا عَلِىُّ

بسویم رسول خدا صلى الله علیه و آله در هنگامى که پیشقدمانه شمشیر مى زدم و به من فرمود: اى على

اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى، اِلاَّ اَنَّهُ لانَبِىَّ بَعدْى، وَاُعْلِمُکَ اَنَّ

تو از من به منزله هارونى از موسى جز آن که پیمبرى پس از من نیست و تو را آگاه کنم که

مَوْتَکَ وَحَیوتَکَ مَعى وَعَلى سُنَّتى، فَوَ اللهِ ما کَذِبْتُ وَلا کُذِبْتُ، وَلا

مرگ و زندگیت با من و بر روش و طریقه من است و به خدا سوگند دروغ نگویم و دروغ به من نگفته اند

ضَلَلْتُ وَلا ضُلَّ بى، وَلا نَسیتُ ما عَهِدَ اِلَىَّ رَبّى، وَاِنّى لَعَلى بَیِّنَة مِنْ

و گمراه نشدم و گمراهم نکردند و نه آن که فراموش کردم آنچه را پروردگارم با من پیمان بسته و براستى من بُرهانى آشکار از

رَبّى، بَیَّنَها لِنَبِیِّهِ وَبَیَّنَهَا النَّبِىُّ لى، وَاِنّى لَعَلَى الطَّریقِ الْواضِحِ، اَلْفِظُهُ

پروردگارم دارم که براى پیامبرش گفته و او هم براى من بیان کرده و من در طریق روشن و واضحى هستم وبطور صریح و فاش

لَفْظاً، صَدَقْتَ وَاللهِ وَقُلْتَ الْحَقَّ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ ساواکَ بِمَنْ ناواکَ، وَاللهُ

آن را مى گویم» به خدا (اى مولاى من) راست گفتى و حق گفتى پس خدا لعنت کند آن کس که تو را برابر کرد با دشمنانت در صورتى که آن خدایى که

جَلَّ اسْمُهُ یَقُولُ: هَلْ یَسْتَوِى الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذینَ لایَعْلَمُونَ. فَلَعَنَ

نامش برجسته است فرماید: «آیا یکسانند کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند» پس خدا لعنت کند

اللهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللهُ عَلَیْهِ وِلایَتَکَ، وَاَنْتَ وَلِىُّ اللهِ وَاَخُو

کسى را که در ردیف تو قرارداد آن کس را که خدا ولایت تو را بر او واجب کرده بود با این که تو بودى ولى خدا و برادر

رَسُولِهِ، وَالذّآبُّ عَنْ دینِهِ، وَالَّذى نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضیلِهِ، قالَ اللهُ تَعالى:

رسول او و دفاع کننده از دینش و آن کس که قرآن به برتریش گویاست خداى تعالى فرماید:

وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ اَجْراً عَظیماً، دَرَجات مِنْهُ وَ

«و برترى داد خدا جهاد کنندگان را بروانشستگان به پاداشى بزرگ که مرتبتها و

مَغْفِرَةً وَرَحْمَةً، وَکانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً. وَقالَ اللهُ تَعالى: اَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ

آمرزش و رحمت اوست و خدا آمرزنده و مهربان است» و فرمود خداى تعالى: «آیا قرار داده اید آب دادن

الْحآجِّ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوِم الاْخِرِ وَجاهَدَ

حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را مانند آن کس که ایمان آورده به خدا و روز جزا و در راه خدا

فى سَبیلِ اللهِ، لا یَسْتَوُونَ عِنْدَاللهِ، وَاللهُ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمینَ، اَلَّذینَ

جهاد کرده؟ نزد خدا برابر نیستند و خدا هدایت نمى کند گروه ستمکار را، آنان که

آمَنُوا وَهاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبیلِ اللهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً

ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا جهاد کرده اند با مالهایشان و جانهایشان در مرتبت

عِنْدَاللهِ، وَاُولئِکَ هُمُ الْفآئِزُونَ، یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَة مِنْهُ وَرِضْوان،

نزد خدا برترند و اینان کامیاب شدگانند که نویدشان دهد پروردگارشان به رحمتى از او و خشنودى

وَجَنّات لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ، خالِدینَ فیها اَبَداً، اِنَّ اللهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ.

و بهشتهایى که در آن جا نعمتهایى دائم دارند و همیشه در آن جا جاویدانند براستى که خدا نزد وى پاداشى بزرگ است»

اَشْهَدُ اَنَّکَ الْمَخْصُوصُ بِمِدْحَةِ اللهِ، اَلْمُخْلِصُ لِطاعَةِ اللهِ، لَمْ تَبْغِ بِالْهُدى

گواهى دهم که به حقیقت تویى مخصوص به مدح خدا و مخلص در طاعت خدا که جایگزینى براى هدایت

بَدَلاً، وَلَمْ تُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّکَ اَحَداً، وَاَنَّ اللهَ تَعالَى اسْتَجابَ لِنَبِیِّهِ صَلَّى

نجستى و شریک نساختى در پرستش پروردگارت هیچ کس را و براستى خداى تعالى اجابت فرمود دعاى پیامبرش صلى

اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فیکَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ اَمَرَهُ بِاِظْهارِ ما اَوْلاکَ لاُِمَّتِهِ اِعْلاءً

الله علیه و آله را درباره تو سپس دستورش داد به آشکار کردن آن مقامى را که به تو داده براى امتش تا مرتبه ات را

لِشَاْنِکَ، وَاِعْلاناً لِبُرْهانِکَ، وَدَحْضاً لِلاَْباطیلِ، وَقَطْعاً لِلْمَعاذیرِ، فَلَمّا

بالا برده و برهانت را اعلان کند و اباطیل را از میان بردارد و عذر و بهانه اى بجاى نماند و چون

اَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقینَ، وَاتَّقى فیکَ الْمُنافِقینَ، اَوْحى اِلَیْهِ رَبُّ

بیمناک گشت از آشوب و فتنه فاسقان و بترسید در مورد تو از منافقان وحى کرد به او پروردگار

الْعالَمینَ: یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ، وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما

جهانیان: «اى پیغمبر برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر نکنى

بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ. فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ اَوْزارَ

پیام او را نرسانده اى و خدا تو را حفظ مى کند از مردم» پس او بر خودهموار کرد بارهاى

الْمَسیرِ، وَنَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجیرِ، فَخَطَبَ وَاَسْمَعَ وَنادى فَاَبْلَغَ، ثُمَّ

سنگین سفر را و بپا خواست در نیمه روز سوزان آن بیابان و خطبه خواند و به گوش مردم رسانید و با صداى بلند به آنها رسانید سپس

سَئَلَهُمْ اَجْمَعَ فَقالَ هَلْ بَلَّغْتُ، فَقالُوا اللّهُمَّ بَلى، فَقالَ اللّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قالَ

از همگى آنها پرسیده فرمود: آیا رساندم؟ گفتند خدایا آرى، پس فرمود: خدایا گواه باش سپس فرمود:

اَلَسْتُ اَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ، فَقالُوا بَلى، فَاَخَذَ بِیَدِکَ وَقالَ مَنْ

آیا من سزاوارتر به مؤمنین از خودشان نیستم؟ گفتند: چرا، پس دست تو را گرفت و فرمود: هر که

کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّـهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ،

من مولاى او هستم پس این على مولاى اوست خدایا دوست دار هر که دوستش دارد و دشمن دار هر که دشمنش دارد

وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، فَما آمَنَ بِما اَنْزَلَ اللهُ فیکَ عَلى نَبِیِّهِ

و یارى کن هر که یاریش کند و خوار کن هر که دست ازیاریش بردارد پس ایمان نیاورد بدانچه خدا درباره تو بر پیغمبرش نازل فرمود

اِلاَّ قَلیلٌ، وَلا زادَ اَکْثَرَهُمْ غَیْرَ تَخْسیر، وَلَقَدْ اَنْزَلَ اللهُ تَعالى فیکَ مِنْ قَبْلُ

جز اندکى و نیفزود بیشترشان را جز زیانکارى و پیش از آن نیز خدا درباره ات نازل فرمود با این که

وَهُمْ کارِهُونَ: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ، فَسَوْفَ یَاْتِى

آنها خوش نداشتند این آیه را «اى کسانى که ایمان آورده اید هر که از شما بازگردد از دین خود پس بزودى

اللهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ، اَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنینَ اَعِزَّة عَلَى الْکافِرینَ،

خدا بیاورد گروهى را که دوستشان دارد و دوستش دارند با مؤمنان افتاده و با کافران سرکشند

یُجاهِدُونَ فى سَبیلِ اللهِ وَلاَ یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم، ذلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتیهِ مَنْ

کارزار کنند در راه خدا و از سرزنش ملامت کننده نهراسند این فضل خداست که به هر که

یَشآءُ، وَاللهُ واسِعٌ عَلیمٌ، اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ، وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ

خواهد دهد و خدا وسعت بخش و داناست، جز این نیست که سرپرست شما خدا و رسول او و کسانى هستند که ایمان دارند آنان که

یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ، وَمَنْ یَتَوَلَّ اللهَ وَرَسُولَهُ

بپا دارند نماز را و بدهند زکات را در آن حال که رکوع مى گزارند و هر که دوستى کند با خدا و رسولش

وَالَّذینَ آمَنُوا، فَاِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ، رَبَّنا آمَنّا بِما اَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا

و کسانى که ایمان دارند پس براستى گروه خدا چیره شوندگانند» پروردگارا ما ایمان آوردیم بدانچه نازل فرمودى و پیروى از

الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدینَ، رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا، وَهَبْ

پیامبرت کردیم پس بنویس ما را با گواهان پروردگارا منحرف مکن دلهاى ما را پس از آن که هدایتمان کردى و ببخش

لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً، اِنَّکَ اَنْتَ الوَهّابُ. اَللّـهُمَّ اِنّا نَعْلَمُ اَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ

به ما از نزد خودت رحمتى که براستى توئى بخشایشگر، خدایا ما بخوبى مى دانیم که این (گفتار) حقى است

مِنْ عِنْدِکَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَکْبَرَ، وَکَذَّبَ بِهِ وَکَفَرَ، وَسَیَعْلَمُ الَّذینَ

از نزد تو پس لعنت کن هر که با او مخالفت کرد و بزرگى ورزید و او را تکذیب کرده کفر ورزید و بزودى مى دانند آنان که

ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلَب یَنْقَلِبُونَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ، وَسَیِّدَ

ستم کردند به چه سرنوشتى دچار گردند سلام بر تو اى امیر مؤمنان و آقاى

الْوَصِیّینَ، وَاَوَّلَ الْعابِدینَ، وَاَزْهَدَ الزّاهِدینَ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،

اوصیا و سرسلسله عبادت کنندگان و زاهدترین زاهدان و رحمت خدا و برکاتش

وَصَلَواتُهُ وَتَحِیّاتُهُ، اَنْتَ مُطْعِمُ الطَّعامِ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَیَتیماً وَاَسیراً

و درودهایش و تحیاتش تویى که خوراندى طعام را با این که دوست داشتى بر بینوا و یتیم و اسیر

لِوَجْهِ اللهِ، لا تُریدُ مِنْهُمْ جَزآءً وَلا شُکُوراً، وَفیکَ اَنْزَلَ اللهُ تَعالى:

براى خاطر خدا و نخواستى از ایشان پاداش و سپاسى و درباره تو خداى تعالى نازل فرمود:

وَیُؤْثِرُونَ عَلى اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ، وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ

«و مقدّم دارند (آنها را) بر خودشان و گرچه خود حاجتمند باشند و هر که محفوظ ماند از بخل ضمیر او

فَاُولـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. وَاَنْتَ الْکاظِمُ لِلْغَیْظِ، وَالْعافى عَنِ النّاسِ، وَاللهُ

پس آنهایند رستگاران» و تویى که فرو بردى خشم خود را و گذشتى از مردم و خدا

ُحِبُّ الْمُحْسِنینَ، وَاَنْتَ الصّابِرُ فِى الْبَاْسآءِ وَالضَّرّآءِ وَحینَ الْبَاْسِ،

دوست دارد نیکوکاران را و تویى بردبار در تنگدستى و دشوارى و هنگام کارزار

وَاَنْتَ الْقاسِمُ بِالسَّوِیَّةِ وَالْعادِلُ فِى الرَّعِیَّةِ، وَالْعالِمُ بِحُدُودِ اللهِ مِنْ جَمیعِ

و توئى قسمت کننده به مساوات و عدالت گستر در رعیت و داناى به حدود و احکام خدا از میان همه

الْبَرِیَّهِ، وَاللهُ تَعالى اَخْبَرَعَمّا اَوْلاکَ مِنْ فَضْلِهِ بِقَوْلِهِ: اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً

مردم و خداى تعالى خبر داد از آن بهره اى که به تو داده از فضل خود آن جا که فرموده: «آیا آن کس که مؤمن است

کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ، اَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ

همانند کسى است که فاسق است؟ برابر نیستند اما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند ایشان راست

جَنّاتُ الْمَاْوى، نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. وَاَنْتَ الْمَخْصُوصُ بِعِلْمِ التَّنْزیلِ،

بهشتهاى اقامتگاه که آماده پذیرایى آنهاست به پاداش کارهایى که مى کردند» و تویى مخصوص به دانش قرآن

وَحُکْمِ التَّاْویلِ، وَنَصِّ الرَّسُولِ، وَلَکَ الْمَواقِفُ الْمَشْهُودَةُ، وَالْمَقاماتُ

و حکم تأویل و تصریح گفتار پیامبر و تو راست آن موقفهاى مشهود و معروف و آن مقامات

الْمَشْهُورَةُ، وَالاَْیّامُ الْمَذْکُورَةُ، یَوْمَ بَدْر وَیَوْمَ الاَْحْزابِ، اِذْ زاغَتِ

مشهور و آن روزهاى تاریخى روز (جنگ) بدر و روز(جنگ) احزاب در آن هنگامى که

الاَْبْصارُ، وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ، وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونا، هُنـالِـکَ

چشمها خیره گشت و جانها به گلوها رسیده و گمانهاى گوناگونى به خدا بردند در آن هنگام

ابْتُلِىَ الْمُؤْمِنُونَ، وَزُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً، وَاِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالَّذینَ فى

مؤمنان امتحان شدند و به تزلزل سختى دچار گشتند در آن دم که مى گفتند منافقان و آنان که در

قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، ما وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ اِلاَّ غُرُوراً، وَاِذْ قالَتْ طـآئِفَةٌ مِنْهُمْ

دلهاشان مرضى بود وعده ندادند خدا و رسولش به ما جز فریب. و آن دم که گروهى از ایشان گفتند

یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا، وَیَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِىَّ،

اى مردم یثرب جاى ماندن شما نیست بازگردید و گروهى از آنها اجازه مى خواستند از پیغمبرشان

یَقُولُونَ اِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَما هِىَ بِعَوْرَة، اِنْ یُریدُونَ اِلاَّ فِراراً، وَقالَ اللهُ

و مى گفتند خانه هاى ما بى حفاظ است با این که خانه هاشان بى حفاظ نبود و جز فرار کردن قصدى نداشتند» و خداى

تَعالى: وَلَمّا رَاَى الْمُؤْمِنُونَ الاَْحْزابَ، قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ،

تعالى فرمود: «و چون مؤمنان احزاب را دیدند گفتند این است آنچه به ما وعده داده خدا و رسولش

وَصَدَقَ اللهُ وَرَسُولُهُ، وَما زادَهُمْ اِلاَّ ایماناً وَتَسْلیماً. فَقَتَلْتَ عَمْرَهُمْ،

و راست گفت خدا و رسولش و نیفزودشان جز ایمان و تسلیم» و تو بودى که عمرو (پهلوان نامى) آنها را کشتى

وَهَزَمْتَ جَمْعَهُمْ، وَرَدَّ اللهُ الَّذینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً، وَکَفَى اللهُ

و جمع انبوهشان را منهزم ساختى «و خدا کافران را با خشمشان بازگرداند که غنیمتى نیافتند و خدا کفایت کرد

الْمُؤْمِنینَ الْقِتالَ، وَکانَ اللهُ قَوِیًّا عَزیزاً، وَیَوْمَ اُحُد اِذْ یُصْعِدُونَ وَلا

جنگ را از مؤمنان و خدا نیرومند و تواناست» و در جنگ احد «هنگامى که دور مى شدند

یَلْوُونَ عَلى اَحَد، وَالرَّسُولُ یَدْعُوهُمْ فى اُخْریهُمْ، وَاَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ

و به کسى اعتنا نمى کردند و پیغمبر از دنبال سرشان آنها را مى خواند» و تو بودى که شجاعان سرسخت

الْمُشْرِکینَ عَنِ النَّبِىِّ ذاتَ الْیَمینِ وَذاتَ الشِّمالِ، حَتّى رَدَّهُمُ اللهُ تَعالى

مشرکان را از پیغمبر دفع مى کردى از سمت راست و چپ تا این که خداى تعالى آنان را

عَنْکُما خائِفینَ، وَنَصَرَ بِکَ الْخاذِلینَ، وَیَوْمَ حُنَیْن عَلى مانَطَقَ بِهِ

ترسان و خائف از اطراف تو و آن حضرت دفع کرد و بوسیله تو آن لشکر شکست خورده را یارى کرد و در روز حنین چنانچه قرآن بدان گویا

التَّنْزیلُ: اِذْ اَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ، فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً، وَضاقَتْ عَلَیْکُمُ

باشد: «آن دم که بشگفت آورد شما را بسیار بودنتان ولى سودى براى شما نداشت و زمین با همه فراخیش

الاَْرْضُ بِما رَحُبَتْ، ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ، ثُمَّ اَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ

بر شما تنگ شد و سپس رو به فرار گذاردید، آنگاه خدا نازل کرد آرامش خود را برپیامبرش

وَعَلَى الْمُؤْمِنینَ. وَالْمُؤْمِنُونَ اَنْتَ وَمَنْ یَلیکَ، وَعَمُّکَ الْعَبّاسُ یُنادِى

و بر مؤمنان» و (مقصود از) مؤمنان تو بودى و همراهان تو، و عمویت عباس فریاد مى زد

الْمُنْهَزِمینَ، یا اَصْحابَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ، یا اَهْلَ بَیْعَةِ الشَّجَرَةِ، حَتَّى

به گریختگان اى یاران سوره بقره! اى اهل بیعت شجره! تا بالاخره

اسْتَجابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْ کَفَیْتَهُمُ الْمَؤُنَةَ، وَتَکَفَّلْتَ دُونَهُمُ الْمَعُونَةَ، فَعادُوا

گروهى پاسخش را دادند و تو خود کفایت رنج آنها را کردى و کفالت کمک آنها را نمودى و چون برگشتند

ایِسینَ مِنَ الْمَثُوبَةِ، راجینَ وَعْدَ اللهِ تَعالى بِالتَّوْبَةِ، وَذلِکَ قَوْلُ اللهِ جَلَّ

نا امید از ثواب جهاد بودند و امیدوار به وعده خداى تعالى در توبه بودند و همین است گفتار خداى جل

ذِکْرُهُ: ثُمَّ یَتُوبُ اللهُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَلى مَنْ یَشآءُ. وَاَنْتَ حائِزٌ دَرَجَةَ

ذکره که (فرماید): «سپس پذیرفت خدا پس از آن توبه کسى را که مى خواست» و تو بودى که حائز گشتى درجه

الصَّبْرِ، فائِزٌ بِعَظیمِ الاَْجْرِ، وَیَوْمَ خَیْبَرَ اِذْ اَظْهَرَ اللهُ خَوَرَ الْمُنافِقینَ، وَقَطَعَ

صبر را و کامیاب شدى به پاداش بزرگ، و در روز جنگ خیبر که خدا آشکار ساخت ضعف و سستى منافقان را و برید

دابِرَ الْکافِرینَ، وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَلَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللهَ مِنْ قَبْلُ

دنباله کافران را و ستایش خداى را پروردگار جهانیان «با این که با خدا پیمان بسته بودند از پیش

لایُوَلُّونَ الاَْدْبارَ، وَکانَ عَهْدُ اللهِ مَسْئُولاً، مَوْلاىَ اَنْتَ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ،

که پشت (به دشمن) نکنند و پیمان خدا بازخواست شدنى است» مولاى من تویى حجت رسا

وَالْمَحَجَّةُ الْواضِحَةُ، وَالنِّعْمَةُ السّابِغَةُ، وَالْبُرْهانُ الْمُنیرُ، فَهَنیئاً لَکَ بِما

و طریقه آشکار و نعمت شایان و برهان تابناک پس گوارا باد تو را آنچه

اتیکَ اللهُ مِنْ فَضْل، وَتَبّاً لِشانِئِکَ ذِى الْجَهْلِ، شَهِدْتَ مَعَ النَّبِىِّ صَلَّى اللهُ

خدا از فضیلت و برترى به تو داد و نابود باد دشمن بدخواه ونادانت، تو بودى که در رکاب پیغمبر صلى الله

عَلَیْهِ وَآلِهِ، جَمیعَ حُرُوبِهِ وَمَغازیهِ، تَحْمِلُ الرّایَةَ اَمامَهُ، وَتَضْرِبُ

علیه و آله در همه جنگها و غزواتش حاضر بودى پرچم جنگ را پیش رویش بدوش مى کشیدى و در برابرش

بِالسَّیْفِ قُدّامَهُ، ثُمَّ لِحَزْمِکَ الْمَشْهُورِ، وَبَصیرَتِکَ فِى الاُْمُورِ، اَمَّرَکَ فِى

با شمشیر مى جنگیدى از آن گذشته بخاطر تدبیر و کاردانى مشهور و بینا بودنت در کارها تو را در هر جا

الْمَواطِنِ وَلَمْ یَکُنْ عَلَیْکَ اَمیرٌ، وَکَمْ مِنْ اَمْر صَدَّکَ عَنْ اِمْضآءِ عَزْمِکَ فیهِ

به امارت و فرماندهى منصوب مى فرمود و کسى بر تو امارت نداشت و چه بسیار کارهایى که جلوگیرى کرد تو را از انجام آنها

التُّقى، وَاتَّبَعَ غَیْرُکَ فى مِثْلِهِ الْهَوى، فَظَنَّ الْجاهِلُونَ اَنَّکَ عَجَزْتَ عَمّا

پرهیزکاریت ولى پیروى کردند دیگران در مانند آن از هواى نفس و این سبب شد که نادانان گمان کنند که تو ناتوان و درمانده شدى که کارت

اِلَیْهِ انْتَهى، ضَلَّ وَاللهِ الظّـآنُّ لِذلِکَ وَمَا اهْتَدى، وَلَقَدْ اَوْضَحْتَ ما اَشْکَلَ

بدانجا منتهى شد گمراه گشت به خدا هر که چنین گمانى کرد و راهبرى نشد و تو بخوبى آشکار کردى و این اشکال

مِنْ ذلِکَ لِمَنْ تَوَهَّمَ وَامْتَرى بِقَوْلِکَ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ، قَدْ یَرَى الْحُوَّلُ

را براى آن کس که چنین توهم و تردیدى داشت برطرف کردى به گفتارت که درود خدا بر تو باد که فرمودى: «گاهى باشد که مرد چاره جو

الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحیلَةِ، وَ دُونَها حاجِزٌ مِنْ تَقْوَى اللهِ، فَیَدَعُها رَاْىَ الْعَیْنِ،

و زبردست راه چاره مى بیند ولى در برابرش پرده اى از تقواى خداست پس دانسته و آشکارا آن را رها مى کند

وَیَنْتَهِزُ فُرْصَتَها مَنْ لاحَریجَةَ لَهُ فِى الدّینِ، صَدَقْتَ وَخَسِرَ الْمُبْطِلُونَ،

ولى همان فرصت را غنیمت شمارد کسى که باکى ندارد در کار دین» تو راست گفتى و یاوه سرایان زیان کردند

وَاِذْ ما کَرَکَ النّاکِثانِ فَقالا نُریدُ الْعُمْرَةَ، فَقُلْتَ لَهُما لَعَمْرُکُما ما تُریدانِ

و هنگامى که آن دو پیمان شکن (طلحه و زبیر) با تو نیرنگ زدند و گفتند: ما قصد انجام عمره داریم و تو به آن دو فرمودى به جان خودتان سوگند که شما قصد

الْعُمْرَةَ، لکِنْ تُریدانِ الْغَدْرَةَ، فَاَخَذْتَ الْبَیْعَةَ عَلَیْهِما، وَجَدَّدْتَ الْمیثاقَ

عمره ندارید بلکه قصد پیمان شکنى دارید و به همین جهت از آن دو بیعت گرفتى و پیمانشان را تجدید کردى

فَجَدّا فِى النِّفاقِ، فَلَمّا نَبَّهْتَهُما عَلى فِعْلِهِما، اَغْفَلا وَعادا وَمَا انْتَفَعا،

ولى آن دو نیز در نفاق خود کوشیدند و هنگامى که تو به کارشان آگاهى دادى تغافل کردند و به کار خود بازگشته و سودمند نشدند

وَکانَ عاقِبَةُ اَمْرِهِما خُسْراً، ثُمَّ تَلاهُما اَهْلُ الشّامِ فَسِرْتَ اِلَیْهِمْ بَعْدَ

و سرانجام کارشان به زیانکارى گرائید و پس از آنها داستان مردم شام پیش آمد که تو پس از آن که راه

الاِْعْذارِ، وَ هُمْ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ، وَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ، هَمَجٌ رَعاعٌ

عذر را برایشان بستى بسویشان حرکت کردى و آنها به دین حق متدین نگشتند و در قرآن اندیشه نمى کردند مردمى بى خرد و بى اراده

ضآلُّونَ، وَبِالَّذى اُنْزِلَ عَلى مُحَمَّد فیکَ کافِرُونَ، وَلاَِهْلِ الْخِلافِ عَلَیْکَ

و گمراه بودند و به آنچه درباره تو بر محمّد نازل گشته بود کافر بودند و در عوض یار و یاور مخالفین

ناصِرُونَ، وَقَدْ اَمَرَ اللهُ تَعالى بِاتِّباعِکَ، وَنَدَبَ الْمُؤْمِنینَ اِلى نَصْرِکَ،

تو بودند در صورتى که خداوند به پیروى از تو دستور داده بود و مؤمنان را به یارى تودعوت کرده بود

وَقالَ عَزَّوَجَلَّ: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ، وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ.

و فرموده بود: «اى کسانى که ایمان آوردید از خدا بترسید و با راستگویان باشید»

مَوْلاىَ بِکَ ظَهَرَ الْحَقُّ، وَقَدْ نَبَذَهُ الْخَلْقُ، وَ اَوْضَحْتَ السُّنَنَ بَعْدَ الدُّرُوسِ

سرور من بوسیله تو آشکار شد حق در صورتى که مردم آن را به یک سو گذاردند و تو واضح کردى روشهاى (انبیا) را پس از کهنگى

وَالطَّمْسِ، فَلَکَ سابِقَةُ الْجِهادِ عَلى تَصْدیقِ التَّنْزیلِ، وَلَکَ فَضیلَةُ الْجِهادِ

و نابودى پس تو راست پیشى جستن در جهاد براى (یا بر طبق) تصدیق قرآن و براى تو بود فضیلت جهاد

عَلى تَحْقیقِ التَّأْویلِ، وَعَدُوُّکَ عَدُوُّ اللهِ، جاحِدٌ لِرَسُولِ اللهِ، یَدْعُو باطِلاً،

براى تحقق دادن (یا بر طبق تحقیق) تأویل قرآن و دشمن تو و دشمن خدا و منکر رسول خدا بود آن که به باطل دعوت مى کرد

وَیَحْکُمُ جائِراً، وَیَتَاَمَّرُ غاصِباً، وَیَدْعُو حِزْبَهُ اِلَى النّارِ، وَ عَمّارٌ یُجاهِدُ

و به ستم حکم مى راند و به غصب و زور حکومت کرده و دار و دسته اش را بسوى دوزخ دعوت مى نمود و در آنحال عمّار جهاد مى کرد

وَیُنادى بَیْنَ الصَّفَّیْنِ، اَلرَّواحَ اَلرَّواحَ اِلَى الْجَنَّةِ، وَلَمَّا اسْتَسْقى فَسُقِىَ

و میان دو صف فریاد مى زد: کوچ کنید کوچ کنید بسوى بهشت و چون آب طلبید و بجاى آب

اللَّبَنُ، کَبَّرَ وَقالَ قالَ لى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، آخِرُ شَرابِکَ

شیر به او دادند تکبیر گفت و اظهار داشت که رسول خدا صلى الله علیه و آله به من فرموده: آخرین نوشیدنى تو

مِنَ الدُّنْیا ضَیاحٌ مِنْ لَبَن، وَتَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْباغِیَةُ، فَاعْتَرَضَهُ اَبُو الْعادِیَةِ

از دنیا جرعه اى از شیر است و تو را فرقه ستمکار مى کشند پس در آن حال ابو العادیه

الْفَزارِىُّ فَقَتَلَهُ، فَعَلى اَبِى الْعادِیَةِ لَعْنَةُ اللهِ وَلَعْنَةُ مَلائِکَتِهِ وَرُسُلِهِ

فزارى سر راهش را گرفت و او را کشت پس لعنت خدا و لعنت فرشتگان و رسولانش همگى بر ابوالعادیة باد

اَجْمَعینَ، وَعَلى مَنْ سَلَّ سَیْفَهُ عَلَیْکَ، وَسَلَلْتَ سَیْفَکَ عَلَیْهِ یا

و هم بر آن کس که شمشیر به روى تو کشید و تو به روى او شمشیرکشیدى اى

اَمیرَالْمُؤْمِنینَ، مِنَ الْمُشْرِکینَ وَالْمُنافِقینَ اِلى یَوْمِ الدّینِ، وَعَلى مَنْ

امیر مؤمنان از مشرکان و منافقان تا روز قیامت و هم برآن کس که

رَضِىَ بِما سائَکَ وَلَمْ یَکْرَهْهُ، وَاَغْمَضَ عَیْنَهُ وَلَمْ یُنْکِرْ، اَوْ اَعانَ عَلَیْکَ

خشنود گشت به آنچه بر تو گران بود و ناراحت نشد و دیده بر هم نهاد و انکار نمى کرد یا بر علیه تو کمک کردند

بِیَد اَوْ لِسان، اَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِکَ، اَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَکَ، اَوْ غَمَطَ

بدست یا زبان یا دست کشید از یارى تو یا کناره گیرى کرد از جهاد کردن در رکابت یا فضل تو را

فَضْلَکَ، وَجَحَدَ حَقَّکَ، اَوْ عَدَلَ بِکَ مَنْ جَعَلَکَ اللهُ اَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ،

نادیده گرفت و حقت را انکار کرد یا برابر کرد با تو کسى را که خدا تو را به او سزاوارتر از خودش قرار داده بود

وَصَلَواتُ اللهِ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَ سَلامُهُ وَ تَحِیّاتُهُ، وَعَلَى

و درودهاى خدا بر تو و رحمت خدا و برکاتش و سلام و تحیاتش و بر

الاَْئِمَّةِ مِنْ آلِکَ الطّاهِرینَ، اِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ، وَ الاَْمْرُ الاَْعْجَبُ وَالْخَطْـبُ

امامان از خاندان پاکت که براستى او ستوده و بزرگوار است و کارشگفت انگیزتر و پیش آمد

الاَْفْـظَعُ بَعْدَ جَحْدِکَ حَقَّکَ، غَصْبُ الصِّدیقَةِ الطّاهِرَةِ الزَّهْرآءِ سَیِّدَةِ

جانگدازتر پس از انکار حق تو غصب فدک حضرت صدیقه طاهره زهرا بانوى

النِّسآءِ فَدَکاً، وَرَدُّ شَهادَتِکَ وَشَهادَةِ السَّیِّدَیْنِ سُلالَتِکَ، وَعِتْرَةِ

زنان بود و هم چنین رد کردن شهادت تو و شهادت دو آقاى از نژادت و عترت پیامبر

الْمُصْطَفى صَلَّى اللهُ عَلَیْکُمْ، وَقَدْ اَعْلَى اللهُ تَعالى عَلَى الاُْمَّةِ دَرَجَتَکُمْ،

مصطفى که درود خدا بر همگیتان باد با این که خداى تعالى درجه و مقام شما را بر مردم والا گردانیده

وَرَفَعَ مَنْزِلَتَکُمْ، وَاَبانَ فَضْلَکُمْ، وَشَرَّفَکُمْ عَلَى الْعالَمینَ، فَاَذْهَبَ

و منزلتتان را رفیع و فضل و شرفتان را بر جهانیان آشکار کرده و پلیدى را

عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَکُمْ تَطْهیراً، قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: اِنَّ الاِْنْسانَ خُلِقَ

از شما دور ساخته و بخوبى پاکیزه تان کرده است خداى عزوجل فرموده: «براستى انسان

هَلُوعاً، اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً، وَاِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً، اِلاَّ الْمُصَلّینَ.

حریص آفریده شده چون بدى به او برسد بیتابى کند و چون مالى بدستش رسد دریغ کند مگر نمازگزاران»

فَاسْتَثْنَى اللهُ تَعالى نَبِیَّهُ الْمُصْطَفى، وَاَنْتَ یا سَیِّدَ الاَْوْصِیآءِ مِنْ جَمیعِ

پس جدا کرد خداى تعالى پیامبر مصطفى و همچنین تو را اى آقاى اوصیا از همه

الْخَلْقِ، فَما اَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَکَ عَنِ الْحَقِّ، ثُمَّ اَقْرَضُوکَ سَهْمَ ذَوِى الْقُرْبى

مردم پس چه اندازه کور است آن کس که به تو ستم کرد از (پرداخت) حق ولى از روى مکر و خدعه سهم خویشاوندان پیغمبر را به تو قرض

داد

مَکْراً، وَاَحادُوهُ عَنْ اَهْلِهِ جَوْراً، فَلَمّا الَ الاَْمْرُ اِلَیْکَ اَجْرَیْتَهُمْ عَلى ما

در صورتى که آن را از اهلش به ستم دور کردند و چون کار بدست تو افتاد به همان نحو که آن دو درباره ات رفتار کرده بودند تو هم

اَجْرَیا، رَغْبَةً عَنْهُما بِما عِنْدَاللهِ لَکَ، فَاَشْبَهَتْ مِحْنَتُکَ بِهِما مِحَنَ الاَْنْبِیآءِ

بخاطر اشتیاق به پاداش خدا و بى اعتناییت به عمل آن دو به همان نحو رفتار کردى پس شبیه شد گرفتارى تو با آن دو نفر به گرفتارى پیمبران

عَلَیْهِمُ السَّلامُ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَعَدَمِ الاَْنْصارِ، وَاَشْبَهْتَ فِى الْبَیاتِ عَلَى

در هنگام تنهایى و بى یاورى و شبیه گشتى در خوابیدن بر

الْفِراشِ الذَّبیحَ عَلَیْهِ السَّلامُ، اِذْ اَجَبْتَ کَما اَجابَ، وَاَطَعْتَ کَما اَطاعَ

بستر (رسول خدا) به (اسماعیل) ذبیح (علیه السلام) چه آن که تو نیز مانند او پذیرفتى و اطاعت کردى چنانچه

اِسْمعیلُ صابِراً مُحْتَسِباً، اِذْ قالَ لَهُ: یا بُنَىَّ اِنّى اَرى فِى الْمَنامِ اَنّى

اسماعیل اطاعت کرد بردبارانه و پاداش جویانه در آن هنگام که (ابراهیم) به او گفت: «اى پسرکم من در خواب دیده ام

اَذْبَحُکَ، فَانْظُرْ ماذا تَرى، قالَ یا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى اِنْشآءَ اللهُ

که تو را ذبح مى کنم پس بنگر تا رأى تو چیست گفت اى پدر انجام ده آنچه را مأمور گشته اى که مرا ان شاءالله

مِنَ الصّابِرینَ. وَکَذلِکَ اَنْتَ لَمّا اَباتَکَ النَّبِىُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَاَمَرَکَ

خواهى یافت از بردباران» و هم چنین تو هنگامى که خواباندت پیغمبر صلى الله علیه و آله و به تو دستور داد

اَنْ تَضْجَعَ فى مَرْقَدِهِ واقیاً لَهُ بِنَفْسِکَ، اَسْرَعْتَ اِلى اِجابَتِهِ مُطیعاً،

که بیارمى در خوابگاهش و حفظ کنى او را، به جان خود شتافتى به اجابتش فرمانبردارانه

وَلِنَفْسِکَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّناً، فَشَکَرَ اللهُ تَعالى طاعَتَکَ، وَاَبانَ عَنْ جَمیلِ

و خود را براى کشته شدن آماده کردى و خداى تعالى این اطاعت تو را سپاسگزارى کرد و پرده از این کار شایسته و نیکت

فِعْلِکَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِکْرُهُ: وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللهِ.

برداشت به گفتارش جل ذکره که فرمود: «و از مردم کسى است که مى فروشد جانش را براى جستن رضاى خدا»

ثُمَّ مِحْنَتُکَ یَوْمَ صِفّینَ، وَقَدْ رُفِعَتِ الْمَصاحِفُ حیلَةً وَمَکْراً، فَاَعْرَضَ

سپس گرفتارى تو در جنگ صفین در آن هنگام که قرآن ها را از روى نیرنگ و خدعه برنیزه ها کردند و شک و تردید

الشَّکُّ وَعُزِفَ الْحَقُّ، وَاتُّبِعَ الظَّنُّ، اَشْبَهَتْ مِحْنَةَ هرُونَ اِذْ اَمَّرَهُ مُوسى

پدیدار شد و حق به یک سو افتاد وازگمان پیروى کردند شبیه بود به گرفتارى هارون هنگامى که موسى

عَلى قَوْمِهِ فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ، وَهرُونُ یُنادى بِهِمْ وَیَقُولُ یا قَوْمِ اِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ،

او را بر قوم خود امیر کرد و آنها از دورش پراکنده شدند و هارون به آنها فریاد مى زد: «اى مردم فریب خورده اید شما به گوساله پرستى

وَاِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونى، وَاَطیعُوا اَمْرى، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ

و همانا پروردگار شما خداى رحمان است مرا پیروى کنید و مطیع فرمان من باشید گفتند ما هم چنان پرستش او را

عاکِفینَ حَتّى یَرْجِعَ اِلَیْنا مُوسى، وَکَذلِکَ اَنْتَ لَمّا رُفِعَتِ الْمَصاحِفُ،

مى کنیم تا بازگردد بسوى ما موسى» و همچنین تو هنگامى که قرآنها بالاى نیزه رفت

قُلْتَ یاقَوْمِ اِنَّما فُتِنْتُمْ بِها وَخُدِعْتُمْ، فَعَصَوْکَ وَخالَفُوا عَلَیْکَ، وَاسْتَدْعَوْا

فرمودى اى مردم شما به اینها فریب خورده اید و دچار نیرنگ شده اید ولى نافرمانى و مخالفت تو را کردند و خواستند

نَصْبَ الْحَکَمَیْنِ فَاَبَیْتَ عَلَیْهِمْ، وَتَبَرَّأْتَ اِلَى اللهِ مِنْ فِعْلِهِمْ، وَفَوَّضْتَهُ

تا دو نفر حَکَم معین شود و تو از این کار خوددارى کردى و از کردار ایشان بسوى خدا بیزارى جستى و کار را

اِلَیْهِمْ، فَلَمّا اَسْفَرَ الْحَقُّ وَسَفِهَ الْمُنْکَرُ، وَاعْتَرَفُوا بِالزَّلَلِ وَالْجَوْرِ عَنِ

به ایشان واگذاشتى و چون پرده از روى حق برداشته شد و بى رویه گى منکر روشن شد و به خطاى خویش و عدول از حق اعتراف

الْقَصْدِ، اِخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ، وَ اَلْزَمُوکَ عَلى سَفَهِ التَّحْکیمِ الَّذى اَبَیْتَهُ

کردند پس از آن اختلاف کرده و تو را مجبور به پذیرفتن حَکمیّت سفیهانه کردند آن حکمیّتى که تو حاضر به پذیرفتنش نبودى

وَاَحَبُّوهُ، وَحَظَرْتَهُ وَاَباحُوا ذَنْبَهُمُ الَّذِى اقْتَرَفُوهُ، وَاَنْتَ عَلى نَهْجِ بَصیرَة

و آنان مى خواستند و تو ممنوعش ساخته و آنها مباح دانستند، گناهى بود که خودشان دست زدند و تو بر طریق بینایى

وَهُدىً، وَهُمْ عَلى سُنَنِ ضَلالَة وَعَمىً، فَما زالُوا عَلَى النِّفاقِ مُصِرّینَ،

و هدایت بودى و ایشان بر روش گمراهى و کورى پس همواره بر نفاق اصرار داشتند

وَفِى الْغَىِّ مُتَرَدِّدینَ، حَتىّ اَذاقَهُمُ اللهُ وَبالَ اَمْرِهِمْ، فَاَماتَ بِسَیْفِکَ مَنْ

و در گمراهى سرگردان بودند تا بالاخره چشانید به ایشان خداوند وبال کارشان را و مى راند بوسیله شمشیرت

عانَدَکَ فَشَقِىَ وَهَوى، وَاَحْیى بِحُجَّتِکَ مَنْ سَعَدَ فَهُدِىَ، صَلَواتُ اللهِ

دشمنت را وبدبخت و نگونسار گردید و زنده گردانید بوسیله حجت تو هر که سعادتمند و هدایت شد درودهاى خدا

عَلَیْکَ غادِیَةً وَرآئِحَةً، وَعاکِفَةً وَذاهِبَةً، فَما یُحیطُ الْمادِحُ وَصْفَکَ، وَلا

بر تو باد بامدادان و شامگاهانو در هنگام اقامت و در سفر که شخص وصف کننده ات احاطه به وصفت نکند

یُحْبِطُ الطّاعِنُ فَضْلَکَ، اَنْتَ اَحْسَنُ الْخَلْقِ عِبادَةً، وَاَخْلَصُهُمْ زَهادَةً،

و شخص بدخواه و عیب جویت نتواند فضل تو را نابود گرداند تو از همه مردم در عبادت بهتر و در زهد خالص تر

وَاَذَبُّهُمْ عَنِ الدّینِ، اَقَمْتَ حُدُودَ اللهِ بِجُهْدِکَ، وَفَلَلْتَ عَساکِرَ الْمارِقینَ

و در دفاع از دین سخت ترى بپاداشتى حدود خدا را به کوشش خود وشکست دادى سپاههاى بیرون رفتگان از دین را

بِسَیْفِکَ، تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنانِکَ، وَتَهْتِکُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَیانِکَ،

به شمشیرت فرو نشاندى شراره جنگها را به سر انگشت تدبیرت و دریدى پرده هاى شبهه را به بیان خود

وَتَکْشِفُ لَبْسَ الْباطِلِ عَنْ صَریحِ الْحَقِّ، لا تَاْخُذُکَ فِى اللهِ لَوْمَةُ لائِم،

و کنار زدى جامه باطل را از حق خالص و صریح. نگرفت تو را درباره خدا ملامت ملامت کننده

وَفى مَدْحِ اللهِ تَعالى لَکَ غِنىً عَنْ مَدْحِ الْمادِحینَ، وَتَقْریظِ الْواصِفینَ،

و در مدح و ثنایى که خداوند از تو کرده بى نیازى است از مدح ثناگویان و توصیف توصیف کنندگان

قالَ اللهُ تَعالى: مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ، فَمِنْهُمْ

خداى تعالى فرماید: «از مؤمنان مردانى هستند که به پیمانى که با خدا کرده بودند صادقانه وفا کردند پس برخى از آنها

مَنْ قَضى نَحْبَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ، وَمابَدَّلُوا تَبْدیلاً. وَلَمّا رَأَیْتَ

تعهد خویش بسر برده و برخى از آنها به انتظار بسر برند و به هیچ وجه تغییر نیافتند» و چون دیدى

اَنْ قَتَلْتَ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ، وَصَدَقَکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ

که کُشته اى پیمان شکنان و متجاوزان و از دین بیرون روندگان را و راست شد وعده رسول خدا صلى الله

عَلَیْهِ وَآلِهِ وَعْدَهُ، فَاَوْفَیْتَ بِعَهْدِهِ، قُلْتَ اَما انَ اَنْ تُخْضَبَ هذِهِ مِنْ هذِهِ،

علیه و آله و تو هم به عهدش وفا کردى گفتى آیا وقت آن نشده که خضاب شود این (محاسن) ازاین (خون سر)؟

اَمْ مَتى یُبْعَثُ اَشْقاها، واثِقاً بِاَنَّکَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّکَ، وَبَصیرَة مِنْ

یا چه زمان برانگیخته شود بدبخترین امت؟ چون اطمینان داشتى که بر پایه برهانى آشکار هستى از پروردگارت و بینایى در

اَمْرِکَ، قادِمٌ عَلَى اللهِ، مُسْتَبْشِرٌ بِبَیْعِکَ الَّذى بایَعْتَهُ بِهِ، وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ

کارت و درآیى بر خدا مژده گیر به سودایى که انجام دادى آن را با او و این است آن کامیابى

الْعَظیمُ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَنْبِیآئِکَ، وَاَوْصِیآءِ اَنْبِیآئِکَ بِجَمیعِ لَعَناتِکَ،

بزرگ خدایا لعنت کن کشندگان پیمبران و اوصیاى پیمبرانت را به همه لعنتهایت

وَاَصْلِهِمْ حَرَّ نارِکَ، وَالْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِیَّکَ حَقَّهُ، وَاَنْکَرَ عَهْدَهُ، وَجَحَدَهُ

و جایشان ده در آتش سوزانت و لعنت کن هر که حق ولى تو را غصب کرد و پیمانش را انکار کرد

بَعْدَ الْیَقینِ وَالاِْقْرارِ بِالْوِلایَةِ لَهُ یَوْمَ اَکْمَلْتَ لَهُ الدّینَ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ

و پس از یقین و اقرار به ولایتش در روزى که دین را برایش کامل کردى منکر او گردید خدایا لعنت کن کُشندگان

اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ، وَاَشْیاعَهُمْ وَاَنْصارَهُم، اَللّـهُمَّ الْعَنْ ظالِمى

امیرمؤمنان و هر که به او ستم کرده و پیروانشان و یارانشان را خدایا لعنت کن ستمگران

الْحُسَیْنِ وَقاتِلیهِ،وَالْمُتابِعینَ عَدُوَّهُ وَ ناصِریهِ، وَالرّاضینَ بِقَتْلِهِ وَخاذِلیهِ

حسین و کشندگانش و پیروان و یاوران دشمنش را و هم آنان که راضى به کشتنش بودند و دست از یاریش کشیدند

لَعْناً وَبیلاً، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ آلَ مُحَمَّد وَمانِعیهِمْ حُقُوقَهُمْ،

لعنتى و بال آور خدایا لعنت کن نخستین ستمکارى را که به آل محمّد ستم کرد و از حقوقشان ممانعت کرد

اَللّـهُمَّ خُصَّ اَوَّلَ ظالِم وَغاصِب لاِلِ مُحَمَّد بِاللَّعْنِ، وَکُلَّ مُسْتَنّ بِماسَنَّ

خدایا مخصوص گردان نخستین ستمکار و غاصب آل محمّد را به لعنت و هم چنین هر پیروى را از آنچه بدعت گذارد

اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّینَ، وَعَلى عَلِىٍّ سَیِّدِ

تا روز قیامت خدایا درود فرست بر محمّد خاتم پیمبران و بر على آقاى

الْوَصِیّینَ، وَآلِهِ الطّاهِرینَ، وَاجْعَلْنا بِهِمْ مُتَمَسِّکینَ، وَ بِوِلایَتِهِمْ مِنَ

اوصیا و آل پاکشان و قرار ده ما را از متمسکین ایشان و از کامیابان به

الْفآئِزینَ الاْمِنینَ، اَلَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ.

ولایتشان و ایمنانى که ترسى بر آنها نیست و بیم و اندوهى ندارند.

یادآورى: کسانى که توفیق زیارت آن حضرت را در روز غدیر از نزدیک ندارند، شایسته است هر جا که هستند از راه دور، خواندن این زیارت را غنیمت بشمرند.

 


1 بحارالانوار، جلد 97، صفحه 359، حدیث 6.
زیارت سوم:زیارت اوّل:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma