نخست براى نماز، اذان و اقامه مى گویى، البتّه میان اذان و اقامه به سجده اى و یا نشستنى، فاصله مى اندازى و این دعا را در این میان مى خوانى:
اَللّهُمَّ اجْعَل قَلْبى بآرّاً، وَعَیْشى قآرّاً، وَ رِزْقى دآرّاً، وَاجْعَلْ لى عِنْدَ
خدایا دلم را نیک خواه و زندگانیم را بر قرار و روزیم را ریزان کن و برایم در کنار
قَبْرِ رَسُولِکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُسْتَقَرّاً وَ قَراراً(1)
قبر رسول خود صلى اللّه علیه و آله منزلگاه و جایگاهى قرار ده
و هرچه بخواهى در این وقت دعا مى کنى و از خداوند حاجت مى طلبى; زیرا در حدیث آمده است که میان اذان و اقامه، دعا رد نمى شود،(2) و بعد از اقامه مى گویى:
اَللّهُمَّ اِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ، وَ مَرْضاتَکَ طَلَبْتُ، وَ ثَوابَکَ ابْتَغَیْتُ، وَ بِکَ
خدایا فقط به تو رو کنم و خشنودى تو را جویم و پاداش نیکت خواهم و به تو
آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَافْتَحْ قَلْبى
ایمان دارم و بر تو توکل کنم خدایا درود فرست بر محمّد و آلش و بگشا دلم را
لِذِکْرِکَ، وَثَبِّتْنى عَلى دینِکَ، وَلا تُزِغْ قَلْبى بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنى، وَهَبْ لى مِنْ
براى یاد کردنت و بر دین خودت پابرجایم دار و دلم را پس از این که راهنماییم کردى منحرف مساز و از
لَدُنْکَ رَحْمَةً، اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ.(3)
نزد خود رحمتى به من ببخش که همانا تویى بخشنده.
آنگاه براى نماز مهیّا مى شوى و با تمام توجّه بدان روى مى آورى، و کوچکى خویش و عظمت و جلال الهى را در نظر مى آورى و آن گونه باش که گویا او را مى بینى و بپرهیز از این که با او سخن بگویى; ولى دلت به جانب دیگر متوجّه باشد. با وقار و خشوع به نماز مى ایستى در حالى که دستهایت را بر روى رانهایت، مقابل سر زانو مى گذارى و میان قدمهایت به اندازه سه انگشت تا یک وجب فاصله باشد (البتّه این براى مردان است) و به مکان سجده نگاه مى کنى، و آنگاه نیّت نماز مى کنى قربة الى اللّه و تکبیرة الإحرام را مى گویى.
مستحب است شش تکبیر دیگر قبل از آن اضافه کنى; در هر تکبیرى دستها را بلند مى کنى و تا محاذى نرمه گوش مى آورى در حالى که کف دستها رو به قبله است. و همه انگشتها به غیر از انگشت بزرگ را به هم مى چسبانى، آنگاه دعاى تکبیرها را مى خوانى، بدین نحو که پس از تکبیر سوم مى گویى:
اَللّهُمَّ اَنْتَ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبینُ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى ظَلَمْتُ
خدایا تویى پادشاه برحق آشکار معبودى جز تو نیست منزهى تو و براستى من بر خویشتن
نَفْسى، فَاغْفِرْ لى ذَنْبى، اِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ.(4)
ستم کردم پس گناهم بیامرز که نیامرزد گناهان را جز تو
و پس از تکبیر پنجم مى گویى:
لَبَّیْکَ وَسَعْدَیْکَ، وَالْخَیْرُ فى یَدَیْکَ، وَالشَّرُّ لَیْسَ اِلَیْکَ، وَالْمَهْدِىُّ
بله آماده خدمتم خیر بدست توست و شر از تو نیست راه یافته
مَنْ هَدَیْتَ، عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدَیْکَ، ذَلیلٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، مِنْکَ وَبِکَ وَلَکَ
کسى که تو راهنماییش کردى بنده تو و زاده دو بنده دیگرت پیش درگاهت از تو و با تو و براى تو
وَاِلَیْکَ، لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجا وَلا مَفَرَّ مِنْکَ اِلاَّ اِلَیْکَ، تَبارَکْتَ وَ تَعالَیْتَ،
و بسوى توست نه پناهگاهى و نه جایى براى رهایى ونه گریزگاهى جز بسوى تو نیست منزهى تو
سُبْحانَکَ وَحَنانَیْکَ، سُبْحانَکَ رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرامِ.(5)
و من خواهان رحمتم برتر و والایى منزهى تو اى پروردگار خانه محترم
و بعد از تکبیر هفتم مى خوانى:
وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ، عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ،
من رو بسوى آن کس کنم که آسمانها و زمین را آفرید داناى نهان و آشکار است
حَنیفاً مُسْلِماً وَما اَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ، اِنَّ صَلاتى وَنُسُکى وَ مَحْیاىَ وَمَماتى
با حال اعتدال و تسلیم و از مشرکان نیستم همانا نماز و عبادت و زندگى و مرگ من
للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، لا شَریکَ لَهُ وَبِذلِکَ اُمِرْتُ وَ اَ نَا مِنَ الْمُسْلِمینَ.(6)
از خدا پروردگار جهانیان است که شریکى براى او نیست و بدان مأمورم و من از مسلمانانم.