فرقه هاى تصوف

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
جلوه حق
رئوس مطالب صوفیه 4ـ ملامتیه چه اشخاصى بودند؟

(وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمْ الْبَیِّنَةُ)(1)

با این که صوفیه در همه جا در اقلیت هستند و این وضع طبعاً باید آنها را در مقابل مخالفین خود که اکثریت را در همه جا دارند فشرده و متحد کند در عین حال آنقدر اختلاف در میان آنها هست و آنقدر رشته ها و سلسله هاى مختلف با عقائد گوناگونى در میان آنها دیده مى شود که شماره کردن آن راستى خسته کننده است.(2)

بسا مى شود که پیروان دو فرقه یکدیگر راآشکارا لعن و نفرین مى کنند و هر یک دیگرى را ننگ عالم تصوف مى داند، ضمناً مکاشفات و رویاهاى نامطلوبى براى یکدیگر هم مى بینند، هر دسته براى خود خانقاه و دستگاه مستقلى دارند، و از حضور در مراکز دیگران خوددارى مى کنند، این وضع در میان جمعیتى که از یک طرف خود را یگانه طرفدار تهذیب نفس و اخلاق مى دانند، و از طرف دیگر طرفدار صلح کلى هستند، راستى حیرت آور است و این خود مى رساند که قضایا به این سادگى نیست و در زیر این «کلاههاى ترک» (ترک لذّات و هوس ها!) اسرار دیگرى است.

سرچشمه اختلافات بیشتر از این ناشى مى شود که با از بین رفتن یک قطب و مرشد در میان باقیماندگان بر سر جانشینى او اختلافات عجیب و غریبى رخ مى دهد و به مضمون «آنچه در پرده نهان است برون خواهد شد» گاهى کار به رسوایى و جاروجنجال مى کشد و به این ترتیب یک سلسله انشعابات تازه پیدا شده و آن یک رشته به چند رشته تازه منشعب مى گردد و سرّ انشعابات زیاد تصوف عالباً همین است.

البته در میان جانشینان هر شخص صاحب نفوذ و قدرتى، ممکن است کشمکشهایى روى دهد; ولى در صورتى که نه آن شخص و نه جانشینان او داعیه مقام خاصى نداشته باشند و فقط آن مقام را به عنوان یک اسلحه برنده براى پیشترفتهاى اجتماعى یا سیاسى یا شخصى بخواهند، خطر ایجاد احزاب و رشته هاى مختلف کمتر خواهد بود; اما در آنجا که مقاماتى براى خود قائل باشند و نظریات و کشفیات خود را براى دیگران واجب الاطاعة بدانند و هر کدام عقاید مخصوص به خود داشته باشند سر از تشکیل سلسله ها و دسته هاى گوناگون بیرون مى آورند، و این یکى از بزرگترین نقاط ضعف تصوف و مایه بدبختى آنهااست.

تاریخ تصوف، رشته ها و سلسله هاى بیشمارى براى این جمعیت ثبت کرده است، و عقاید و کارهاى عجیب و غریبى براى هر یک نقل شده که بعضى از آنها به اندازه اى غرابت دارد که به زحمت مى توان آن را باور کرد، ولى اصل موضوع، یعنى وجود رشته هاى مختلف، چه در گذشته و چه در حال قابل تردید نیست; اما خوشبختانه بسیارى از سلسله هاى سابق به خصوص آنهایى که عقاید غریبى به آنها نسبت مى دهند منقرض شده اند و لذا بحث درباره آنها هم امروز بیهوده است; باید به همین دسته ها و سلسله هاى فعلى پرداخت.

جالب توجه اینکه انسان وقتى با پیروان بعضى از فرق تصوف تماس مى گیرد مى بیند از بعضى همنوعان خود شکایتها دارند و از افرادى که خرقه و خانقاه را وسیله دنیا پرستى خودکرده اند ناله مى کنند. در اشعار شعراى آنها هم این امر به خوبى منعکس است.(3) در حالى که خودشان عامل تفرقه بیشتر و تشتت زیادترند.

به هر حال چون منظور یک مطالعه کلى و عمومى درباره توصف است لذا سعى شده است در این مجموعه قسمتهاى عمده اى که قدر مشترک میان همه یا غالب فرق آنهااست مورد بحث قرار دهیم و از ذکر عقائد خصوصى سلسله هاى آنها جز در موارد معینى خوددارى کنیم، باز هم تکرار مى شود این بحث یک بحث اجمالى و مختصر بیش نیست و براى یک بحث جامع و کامل کتابهاى مبسوطى باید تهیّه شود; اما امید است همین بحث اجمالى براى کسانى که مى خواهند از چگونگى مذهب آنها آگاه شوند کافى باشد.

***


1. سوره بینه، آیه 4.
2. مسئله تفرق و تعدد سلاسل و انشعاب صوفیان، در طول تاریخ همچنان ادامه داشته و با ظهور مشایخ بزرگ شماره طرائق نیز فزونى گرفته است و در عصر رواج و رونق مسلک تصوف، شاخه هاى فراوانى از آن سرزده و تعداد سلسله هاى آن به صدها طریقه رسیده است.
مثلا در قرن پنجم در منطقه خراسان سلسله هاى متعددى به وجود آمده بود. چنانکه «هجویرى» درباره مشایخ قرن پنجم خراسان سلسله هاى متعددى به وجود آمده بود. چنانچه «هجویرى» درباره مشایخ قرن پنجم خراسان مى نویسد: «من سیصد کس دیدم اندر خراسان تنها که هر یک مشربى داشته، که یکى از آن اندر همه عالم بس بود» (کشف المحجوب، صفحه 216).
این تفاوت مشرب ها، انشعابات فراوانى در بین اعضاى رهروان طریقت پدید مى آورد، زیرا هر گروه تحت رهبرى شیخى مسیرى را دنبال مى کرد، و در نتیجه در مسلک تصوف، طبقات و طریقه هاى متعددى به وجود مى آمد.
«ماسینیون» خاورشناس فرانسوى تحت عنوان «طریقه» تعداد بسیارى از سلسله هاى صوفیان را نام مى برد (تاریخ خانقاه در ایران، صفحه 489).
همچنین «مونتگمرى» درباره سلسله هاى صوفیان مى نویسد: «طبق لیستى که اخیراً تهیه شده، شماره طرائق به دویست طریقه بالغ مى شود و هر دسته اى از آن نیز شامل شاخه مستقلى مى گردد (نقل از همان کتاب).
شیخ احمد جام (536هـ) با توجه به حدیث 72 فرقه اسلامى و مُصاب بودن یکى از آنها مى گوید: یک قوم از صوفیان و درویشان بر راه راست اند که بر سنت رسول اند دیگر همه بر هیچ چیز نیند (انس التائبین، تألیف ژنده بیل صفحه 216 ـ 217).
یکى از علتهاى مهم درگیرى مشایخ، مسئله رقابت آنان با یکدیگر، و جلب اعتماد مردم و جذب مریدان بود. اگر «شیخى» به جایى وارد مى شد، «شیخ محلى» با او از در مخالفت وارد مى شد و مى کوشید تا او را از آنجا براند و حوزه شخصى و میراثى خود را همچنان حفظ کند.
«محمد بن منور» این چنین درگیریها را به سگ غریبى همانند مى کند که در میان سگان کوى قرار گرفته باشد (اسرارالتوحید، صفحه 220) یا آنکه مرغى بخواهد دانه اى را از پیش مرغان دیگر برچیند (همان کتاب، صفحه 184).
به تعبیر مولوى به سر بردن دو رهبر در یک جا ممکن نبود، زیرا: «دو ولى خدا! همچون دو شیراند و در یک موضع نگنجند»! (مناقب العارفین جلد 2، صفحه 714).
«عبدالرحمن جامى» (898هـ) درباره «ژنده بیل» (536هـ) مى نویسد: «خواجه مودود چشتى» با مریدان بیامد تا شیخ الاسلام ژنده بیل را از جام آمده بود و به ارشاد مردم مى پرداخت از ولایت هرات بیرون کند، یا او را به قیل آرد (نفحات الانس صفحه 327).
با همه اینها، صوفیها مى گویند: ما پشت پا به هر تحزب و تعصب و فرقه بازى زده ایم و از قیل و قال مدرسه و جنگ هفتاد و دو ملت بر کناریم سختگیرى و تعصب خامى است و خامى نشانه کفر است! (و راستى چه مضحک است!).
3.. جلال الدین مولوى درباره صوفى نمایان عصر خود مى گوید:
صوفى آن باشد که شد صفوت طلب *** نه لباس صوف و خیاطى و دب
صوفى گشته به پیش این لئام *** الخیاطة و اللواطة و السلام! (مثنوى دفتر پنجم، صفحه 838).
 

 

رئوس مطالب صوفیه 4ـ ملامتیه چه اشخاصى بودند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma