چگونه آب و رنگ اسلامى به تصوف داده شد

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
جلوه حق
انشعابات زیاد و انحطاط تصوف ورود تصوف در اسلام

از آنجا که این گونه مسلکها در هر محیطى وارد شود از روى قانون «تبیعت از محیط» رنگ آن محیط را به خو مى گیرد، طرفداران تصوف به زودى آب و رنگ اسلامى به آن دادند و قسمتى از فرهنگ و دستورات اسلامى را به آن آمیختند و براى وفق دادن اعتقادات خود با عقادى و احکام اسلامى دست به آیات و اخبارى زدند که بسیار از آنها از سنخ متشابهات قرآن و اخبار بود و بالاخره آن زهاد صدر اول و عدّه اى دیگر از معروفین و مشاهیر اصحاب پیمبر(صلى الله علیه وآله) از قبیل سلمان و ابوذر را جزء خود دانسته و حتى «خرقه» را به على بن ابیطالب سپردند!!(1) در صورتى که هیچ کدام اساس نداشت.

امروز هم براى حفظ ارتباط خود با بزرگان صدر اول سلسله مشایخى که هیچ سندى براى آن درست نیست، ترتیب داده و به فعالیت مشغول هستند.

ولى چون اصولا طرز تفکر و تربیت اسلامى با هر گونه دسته بندى در داخل اسلام سازش نداشت به علاوه تطبیق تمام اصول تصوف بر عقاید و احکام اسلامى میسر نبود لذا با همه این کوششها کار صوفیان چندان بالا نگرفت و از هر طرف مورد حمله واقع شدند اما به هر صورت بود در هر زمان در گوشه و کنار هواخواهانى داشتند که به اقتضاى زمان و محیط گاهى کمتر و زمانى بیشتر بودند.


1. بنا بر آنچه گذشت اینکه بعضى از متصوفه تلاش مى کنند تاریخ خود را به آغاز اسلام برسانند و حتى «خرقه» را از على(علیه السلام) بگیرند و سلمان و ابوذر و مقداد را از مشایخ خویش شمرند، تلاششان بیهوده است و درتاریخ اسلام هیچ شاهدى بر وجود این مدعاها نیست، بلکه طبق مدارک روشن، تصوف از اواخر قرن دوم هجرى از خارج مرزهاى اسلام از مللى مانند: هندوها، یونانیان و مسیحیان به مرزهاى اسلام نفوذ کرد و با معتقدات اسلامى آمیخته شد و به شکل یک فرقه التقاطى در آمد. جاى تردید نیست که صوفى گرى از اسلام بیگانه است لیکن چنانکه دیده مى شود با اسلام ارتباط و سازش برقرار کرده اند و این کار براى دو جهت بوده است: یکى آن که در میان مسلمانان در امن باشند و دیگر آنکه بتوانند مسلمانان ساده لوح را به سوى خود بکشند. این است که براى خود ریشه اسلامى درست کرده اند و هر سلسله اى از ایشان خود را به یکى از یاران پیامبر از ابوبکر گرفته تا امیرالمؤمنین على(علیه السلام) و دیگران رسانیده و چنین وانمود کرده اند که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دو گونه تعالیم داشت یک رشته از آنها به نام «شریعت» که براى همه مردم بوده و دیگرى «طریقت» که تنها براى افراد برگزیده و ویژه اى بوده است که از ایشان به صوفیان رسیده است! آنچه خیانت صوفیان را بزرگتر گردانیده، آن است که دستبردهایى بر اسلام زده اند و چنین خواسته اند که تا بتوانند به اسلام رنگ صوفیگرى بزنند بجاى آنکه خود پیروى از اسلام کنند اسلام را پیرو خود ساخته اند، اگر کسى بخواهد کارهاى صوفیان را تنها در این زمینه بنویسد کتاب بزرگى خواهد بود. بدین ترتیب عرفان و تصوف وارداتى را به نام اسلام خواندند و عقاید انحرافى خود را که مخالف طبع سلیم اسلام بوده به آن تحمیل نموده اند و از ترکیب آنها تصوف و عرفان خاصى به وجود آوردند و گاه آن را به نام عرفان اسلامى نامیدند و همین باعث شد عرفان اسلامى اصالت و ارزش خود را از دست بدهد و براى مردم جهان ناشناخته بماند.

 

 

انشعابات زیاد و انحطاط تصوف ورود تصوف در اسلام
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma