درباره «ابوبکر شبلى» که در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجرى مى زیست، چنین مى خوانیم: «به اول که مجاهده بر دست گرفت سالهاى دراز شب نمک در چشم کشیدى تا در خواب نشود و گویند که هفت من نمک در چشم کرده بود!»...(1) و راستى عجب چشم بادوامى داشته!
«شیخ ابوسعید ابوالخیر» خطاب به مریدى زیر درخت بیدى گفت: «اى جوانمرد! این درخت که تو مى بینى هشتاد ختم قرآن کردم سرنگونسار! (پاهایم) از این درخت در آویخته!(2)