1. بت ها در عقاید عرب

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
پیام قرآن جلد 08
2. فقر شدید بر توده مردم حاکم بود محیط دعوت پیامبر

عقاید هر قوم و ملّت، بخش مهمى از فرهنگ آنها را تشکیل مى دهد و انحطاط آن، انحطاط فرهنگى و تمدن آنها محسوب مى شود، و بر این اساس اعراب جاهلى از منحط ترین فرهنگ ها برخوردار بودند.

آنها به شدت بت ها را پرستش مى کردند، و آن چه را با دست خود ساخته بودند حاکم بر سرنوشت خویش، و گاه حاکم بر آسمان و زمین مى پنداشتند.

قرآن مجید در این زمینه خطاب به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) مى گوید: (قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً وَاللهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ): «بگو: آیا جز خدا چیزى را مى پرستید که مالک سود و زیانى براى شما نیست؟! و خداوند، شنوا و دانا است».(1)

علاوه بر بت هاى معمولى، سه بت بزرگ و معروف داشتند که از شهرت خاصى برخوردار بودند و آنها را تمثال دختران خدا و وسیله تقرب به او مى پنداشتند; بتى به نام منات در محلى در کنار دریاى احمر، در میان مدینه و مکه نصب کرده بودند، و همه اعراب براى آن احترام خاصى قائل بودند و نزد آن قربانى مى کردند ولى بیش از همه، دو قبیله اوس و خزرج به آن اهمیت مى دادند.

بت لات بت معروف دیگرى است که در سرزمین طائف بود، همان جا که امروز مسجدى برپا است و خدمه این بت بیشتر از طایفه ثقیف بودند.

سومین بت، عزّى بود که در محلى در مسیر مکه به سوى عراق، نزدیک منطقه ذات عرق قرار داشت، و قریش نسبت به آن علاقه خاصى داشتند.

غیر از اینها بت هاى قبیلگى و فامیلى و حتى خانگى وجود داشت و اصولا زندگى عرب جاهلى بدون بت مفهوم نداشت; حتى به هنگام سفر اجازه مسافرت را از بت ها مى گرفتند و در مسافرت ها نیز بت هایى با خود همراه داشتند.

قرآن به گوشه اى از این مسأله در سوره نجم اشاره کرده، و مى گوید: (أَفَرَأَیْتُمْ اللاَّتَ وَالْعُزَّى ـ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الاُْخْرَى ـ أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الاُْنثَى): « به من خبر دهید آیا بت هاى لات و عزّىو منات که سوّمین آنها است (دختران خدا هستند)؟! آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! (در حالى که به زعم شما دختران کم ارزش تراند!) ». (2)

جالب این که آنها به حدى از فرزند دختر متنفر بودند که گاهى با دست خود زنده به گورش مى کردند; در عین حال ملائکه را دختران خدا و این بت ها را تمثال آنها مى دانستند، و قرآن با همان منطق خودشان، با آنان برخورد مى کند، و مى گوید: چگونه براى خدا دختر قائل مى شوید با این که از دختر متنفرید؟!

خداوند در جاى دیگرى، به عنوان مذمت و نکوهش شدید از این افکار منحط و خرافى مى فرماید: (وَجَعَلُوا الْمَلاَئِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ): «و آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند; آیا هنگام آفرینش آنها حضور داشته اند؟! گواهى آنان نوشته مى شود و (از آن) بازخواست خواهند شد».(3)

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) با این افکار سخت به مبارزه برخاست، و آنها را ناشى از پندارهاى واهى و هواى نفس اعلام کرد، همان گونه که در ذیل آیات سوره نجم بعد از اشاره به بت هاى سه گانه معروف، مى فرماید: (إِنْ هِىَ إِلّا أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَّا أَنزَلَ اللهُ بِهَا مِنْ سُلْطَان إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الاَْنْفُسُ): «اینها فقط نام هایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته اید (نام هایى بى محتوا و اسم هایى بى مسمّا)، و هرگز خداوند دلیل و حجّتى بر آن نازل نکرده; آنان فقط از گمان هاى بى اساس و هواى نفس پیروى مى کنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است».(4)

درست است که مشرکان، دلایل واهى براى بت پرستى مى بافتند; از جمله این که: ذات خدا برتر و بالاتر از آن است که عقل و فکر ما به او راه یابد، و منزه تر از آن است که ما مستقیماً او را مورد عبادت قرار دهیم; بنابراین باید به کسانى روى آوریم که ربوبیت و تدبیر این عالم، از سوى خداوند بر عهده آنها گذارده شده، و آنها را واسطه میان خود و او قرار دهیم.

آنها همان فرشتگان و جنّ، و بطور کلى وجودات مقدس عالم اند که باید، آنها را به عنوان ارباب و خدایان بپذیریم و پرستش کنیم تا ما را به خدا نزدیک کنند (مَا نَعْبُدُهُمْ إِلّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللهِ زُلْفَى) (5) و از آنجا که دسترسى به این مقدّسات نداریم تمثال و سمبلى براى آنها مى سازیم، وآنان را پرستش مى کنیم!

این تمثال ها همان بت ها بودند و چون در پندار خود، نوعى وحدت و اتحاد میان بت ها و موجودات مقدّس، قائل بودند، و بت ها را نیز خدایان و ارباب خود خطاب مى کردند.

آنها با این اوهام و پندارهاى درهم، خدایى را که از وجود انسان به خود او نزدیک تر است را از خود دور مى شمردند، و به جاى روى آوردن به خداوندى که منبع فیض و قدرت است و همه جا حاضر و ناظر است به سراغ مخلوقاتى مى رفتند که هیچگونه قدرت و شعورى نداشتند بلکه مصنوع عبادت کنندگانشان بودند، و سرانجام این موجودات پست و بى ارزش را بر تخت ربوبیت و الوهیت مى نشاندند، و اقیانوس بیکران خداندى را فراموش کرده و رو به سراب مى آوردند.


1. سوره مائده، آیه 76.
2. سوره نجم، آیات 19، 20 و 21.
3. سوره زخرف، آیه 19.
4. سوره نجم، آیه 23.
5. سوره زمر، آیه 3.

 

2. فقر شدید بر توده مردم حاکم بود محیط دعوت پیامبر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma