یک منطق کودکانه
مى گفت یک روز در سر کلاس معلم مرا صدا زد و گفت:
ـ یک پاى خود را از زمین بردار!
من بلافاصله یک پاى خود را بلند کردم
ـ حالا پاى دیگر خود را هم بردار!
ـ چگونه این کار ممکن است؟... به زمین مى خورم!
ـ پس چطور مى گوئى خدا پیامبرش را به معراج برده است؟!
این همان منطق کودکانه است که مى گویند یک روز معلمى در برابر شاگردش به کار برده بود، این موضوع چه ساختگى باشد و چه حقیقت داشته باشد هر چه هست حکایت از یک طرز فکر نادرست مى کند که براى کسانى که اطلاعات علمى و مذهبى آنها در خصوص این مسئله محدود است خودنمائى دارد، چه آن را به زبان بیاورند و چه نیاورند.
***
با توجه به بحثهاى گذشته قسمتهاى قابل توجهى از این مسئله روشن گردیده و اجمالا دانستیم معراج یا سفر به آسمانها با همین بدن جسمانى امر محال نیست، تنها وسائلى لازم دارد که تهیه آن نیز غیر ممکن نمى باشد.
به عبارت دیگر یک روز بود که درباره امکان عقلى سفر به آسمانها تردید مى شد، و این تردید گاهى از ناحیه فلاسفه اى بود که به پیروزى از هیئت «بطلمیوس» افلاک نه گانه را چنان فشرده، و مانند پوست پیاز روى هم چیده مى دانستند که شکافتن و عبور از آن امکان نداشت، و به اصطلاح «خرق و التیام» (شکافته شدن و به هم آمدن) افلاک را طبق استدلال مخصوص، محال عقلى مى پنداشت و به این دلیل سفر انسان را به فضا امرى محال تلقى مى کردند.
ولى امروز دیگر آن ایراد بى مورد است زیرا آن افلاک خیالى دیگر نمى توانند بشر را از چنان سفرى باز دارند، اصولا چنان افلاکى وجود خارجى ندارد که عبور از آن محال و یا خرق و التیام باشد.
همانطور که گفتیم اقمار مصنوعى و سفینه هاى فضائى بدون سرنشین از «ماه» و «عطارد» گذشته و از کنار ستاره «زهره» عبور کرده اند، و به این ترتیب سه فلک (فلک قمر، فلک عطارد، فلک زهره) از افلاک نه گانه را پشت سر گذارده اند، بدون این که به کوچکترین مانعى از این نظر برخورد کرده باشند! و به این ترتیب افسانه افلاک بلورین و محال بودن خرق و التیام آنها براى همیشه به دست فراموشى سپرده شده است.
گاهى در امکان این سفر از ناحیه دانشمندان علوم طبیعى تردید مى شد، در آن روز موانع گوناگونى از قبیل جاذبه، فقدان هوا، پرتوهاى مرگبار و امثال آن، در راه سفرهاى فضائى خودنمائى مى کرد و تا آن زمان راه پیروزى بر این موانع به دست نیامده بود، ولى خوشبختانه امروز تمام این مشکلات از طرق علمى حل شده است:
زره جاذبه با موشکهاى سریع السیر و سرسام آورى که سرعت آنها در «ثانیه» بالغ بر 2/11 کیلومتر! است شکافته شده، فقدان هوا با ذخیره کردن اکسیژن لازم جبران گردیده، از پرتوهاى مرگبار و همچنین سرما و گرماى کشنده با لباسهاى مخصوص یا ساختمان جدار ناو فضاپیما جلوگیرى به عمل آمده، مسئله بى وزنى با تمرین و ممارست فضانوردان عادى شده، سایر موانع را نیز به همین ترتیب پشت سر گذاشته اند.
و به این طریق سفرهاى فضائى جنبه عملى به خود گرفته، و این نخستین شرط «معجزه» است که باید محال عقلى نباشد، زیرا «اعجاز» هرگز به یک امر محال عقلى تعلق نخواهد گرفت (دقت کنید) در اینجا تنها یک مسئله باقى مى ماند و آن این که:
آیا پیامبر این وسائل را در اختیار داشت؟
لابد خواهید گفت: درست است که مسئله مسافرت به آسمانها امروز - برخلاف گذشته ـ جنبه عملى به خود گرفته ولى اگر امروز فضانوردانى که به مسافرتهاى فضائى مى روند وسائلى در اختیار دارند، آیا پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله در آن سفر عجیب و دامنه دار آسمانى خود که محدود به منطقه کاملا کوچکى که مسافران فضائى امروز رفته اند نبوده، چنین وسائلى را در اختیار داشته است؟!
در پاسخ این سؤال باید گفت: نه، مسلماً او با وسائل امروز سیر در آسمانها ننمود، این وسائل براى مسافرتهاى کوتاه فضائى تهیه شده است و هرگز قدرت آنچنان مسافرت دامنه دار و عجیب را ندارد، براى چنان سیرى وسائلى به مراتب مجهزتر و کاملتر لازم است و او به اتکاى نیروى الهى چنان وسیله اى در اختیار داشته است.
در روایات مذهبى مى خوانیم پیامبر صلى اللّه علیه و آله این سفر حیرت انگیز را با مرکب مرموزى بنام «براق» طى کرد (توجه داشته باشید «براق از ماده «برق» است و به همین جهت بعضى از مفسران حدیث گفته اند این مرکب سرعتى مانند سرعت سیر برق داشته است!)
این مرکب مرموز به آسانى مى توانست فواصل عظیم فضائى را بپیماید. اگر سرعت سیر وسائلى که امروز انسان ساخته در حدود 12 کیلومتر در ثانیه است آن مرکب سرعتى نزدیک به سرعت سیر نور یعنى 300 هزار کیلومتر در ثانیه و یا بالاتر از آن داشته است (توضیح این موضوع را در فصل آینده مى خوانید) بنابراین او مى توانسته است فاصله زمین با کره ماه را که ناوهاى فضاپیما در ساعات زیادى آن را طى مى کنند در حدود یک ثانیه (یا کمتر بتوضیحى که خواهیم داد) یعنى یک چشم بر هم زدن بپیماید.
مسلماً در این مرکب مرموز سایر مشکلات سفر فضائى نیز حل شده بوده است. ولى باید توجه داشت این مرکب ساخته دست و فکر انسان نبود، از نیروى لایزال الهى و قدرت بى پایان او سرچشمه مى گرفت.
اگر بشر با فکر خلاق خود که پرتو ضعیف و کم رنگى از قدرت بى انتهاى مبدء بزرگ جهان هستى است، بتواند مشکلات سیر در آسمانها را تدریجاً پشت سر بگذارد، فراهم ساختن وسیله تکامل یافته اى براى آن مبدء بزرگ بسیار ساده است.
اگر انسان (فرضاً) بخواهد دستگاهى بسازد که تمام فعالیتهائى که مغز یک انسان انجام مى دهد اعم از درک مسائل گوناگون، حفظ و بایگانى و تنظیم میلیونها خاطره مختلف، تجزیه و تحلیل موضوعات فوق العاده متنوعى که در زندگى با آن مواجه مى شود، صادر نمودن فرمانهاى لازم به تمام اعضاى بدن براى نشان دادن عکس العملهاى مناسب در برابر حوادث گوناگون، مسلماً حجم دستگاه فضاى زیادى را اشغال خواهد نمود و هزینه و ابزار لازم براى آن سرسام آور خواهد بود، و همیشه باید یک عده متخصص مراقب اصلاح و تنظیم آن باشند، در حالى که این موضوع مهم و پیچیده در جهان آفرینش با یک کیلو و نیم ماده ساده خاکسترى رنگ مغز عملى شده است.
آیا با توجه به این نمونه هاى زنده تهیه چنان وسیله اى براى سیر در آسمانها براى خداوند مشکل است.
به هر حال ما مى دانیم پیامبر با نیروى یک بشر عادى این راه را نپیموده بلکه با نیروى عظیمى که از جهان ماوراى طبیعت در اختیار داشت و با وسیله کاملا مجهزى این راه را طى کرد، و در این قسمت هیچ مشکل لاینحلى به چشم نمى خورد.
آیا هیچ فرد خداپرستى که ایمان به قدرت لایزال و بى پایان خداوند دارد (روى سخن در این بحث با خداپرستان است) مى تواند انکار کند که براى خداوند هیچ مانعى ندارد وسیله مرموزى که از فکر محدود ما بیرون است در اختیار پیامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سیر کند و عجائب و شگفتیهاى جهان بالا را ببیند؟! ما چه مى دانیم شاید انسان نیز در آینده بتواند با فکر خلاق و خداداد خود نمونه هاى ساده ترى از چنان وسیله اى بسازد که با وسائل سفر فضائى امروز ابداً قابل مقایسه نباشد.