معراج و مشکل زمان

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
معراج، شقّ القمر، عبادت در قطبین
1ـ آیا معراج تنها در داخل منظومه شمسى صورت نگرفته؟چگونه پیامبر بر این موانع پیروز گردید؟

در بحثهاى گذشته پاسخ چند قسمت از مشکلات مسئله «معراج پیامبر اسلام» از نظر علوم روشن شد، در این فصل به حل آخرین مشکل این بحث یعنى «مشکل زمان» از نظر علوم (مخصوصاً فیزیک) مى پردازیم:

طرح اشکال توسط یک دانشمند غربى.

آیا معراج تنها در داخل منظومه شمسى صورت گرفته؟

آیا سرعت سیر نور بالاترین سرعتهاست؟

***

دانشمند معروف اروپائى «کـ وـ گیورگیو» در کتاب خود که درباره تاریخ زندگى پیامبر اسلام نگاشته(1) در بیان بحث کوتاهى که درباره معراج نموده چنین مى نویسد:

اگر بگوئیم محمد در حال بیدارى تنها با «روح» خود در آسمانها پرواز کرد بحث (و مشکل) فیزیکى پیش نمى آید.

اما اگر بگوئیم که با جسم خاکى به آسمانها پرواز نمود این سؤال مطرح مى شود که آیا جسم مى تواند سرعت ثانیه اى 300 هزار کیلومتر را که سرعت سیر نور است، تحمل نماید؟

علم فیزیک مى گوید: ماده قادر نیست که سرعت ثانیه اى 300 هزار کیلومتر را تحمل نماید مگر این که خود مبدل به «نور» شود، نور هم نمى تواند با سرعتى بیش از ثانیه اى 300 هزار کیلومتر حرکت نماید.

ولى بعضى از تاریخ نویسان اسلامى مى گویند محمد توانست با همین جسم خاکى سریعتر از سرعت سیر نور حرکت کند و مسافرت خود را با سرعتى معادل سرعت عکس العمل «نیروى جاذبه» آغاز نماید و به انجام برساند.

گرچه علم فیزیک این موضوع را قبول نمى کند ولى من چون احترام به عقائد مذهبى مسلمانان مى گذارم از نظر مذهب این گفته را مى پذیرم، ما «مسیحیان» هم درمعتقدات مذهبى خود مسائلى داریم که علم «فیزیک» یا «زیست شناسى» آن را نمى پذیرد ولى ما به حکم این که داراى عقیده مذهبى هستیم آن را قبول مى کنیم.

(شاید منظور «گیورگیو» در این قسمت عقیده به زنده شدن «عیسى» پس از مرگ و صعود او به آسمانها و زندگى او در آسمان است که بعضى از قسمتهاى آن با زیست شناسى و بعضى با علم فیزیک سازگار نیست).

***

آیا همانطور که این دانشمند مسیحى مى گوید ما باید موضوع معراج را به عنوان یک عقیده مذهبى ـ اگر چه بر خلاف علم باشد ـ بپذیریم؟

آیا «علم» و «مذهب» مى توانند از هم جدا شوند؟ و اگر از هم جدا شوند چنین مذهبى مى تواند ارزشى داشته باشد؟

پاسخى که ما به این سؤالها مى گوئیم ـ برخلاف آنچه این دانشمند مسیحى گفته است ـ منفى است، ما هیچ گاه نمى توانیم از مذهبى که معتقدات آن برخلاف عقل یا علم است چشم و گوش بسته پیروى کنیم، ما میان چنین معتقداتى با افکار خرافى هیچ فرق نمى گذاریم.

ما طرفدار مذهبى هستیم که علوم آن را تأیید مى کند و به نوبه خود علوم و دانشهائى را پى ریزى کرده است. آرى ما درباره «اسلام» چنین عقیده و ایمانى را داریم، و براى این عقیده خود دلیل اقامه مى کنیم.

ولى یک نکته است که در این مورد باید به آن توجه داشت و آن این که منظور از «علم» در این بحث تنها آن دسته مسائلى است که صد درصد جنبه قطعى به خود گرفته، نه آن دسته از نظرات و تئوریها که ممکن است در پرتو اکتشافات آینده دگرگون شود. ما هرگز نباید انتظار داشته باشیم حقایق مذهبى بااین گونه مسائل غیر قطعى تطبیق گردد. بلکه این هماهنگى و توافق تنها در میان «عقائد مسلم مذهبى» با «مسائل قطعى علوم» خواهد بود، و اگر این اصل را دقیقاً رعایت کنیم ارزش علم و مذهب را هر دو دریافته ایم.

این است عقیده ما درباره اسلام و تعالیم اسلامى، ولى ممکن است مثلا مسیحیان نتوانند (و حتماً هم نمى توانند) با داشتن بعضى عقائد غیر منطقى و احیاناً آمیخته به خرافات چنین اعتقادى را در مورد رابطه «علم و مذهب» داشته باشند، و به همین دلیل دستگاه کلیسا سالها با دانشمندان علوم مختلف مبارزه مى کرد، و حتى عده اى از آنها را نابود ساخت، که ماجراى اسف انگیز آن در تاریخ قرون وسطى مشروحاً بیان شده است.

بنابراین اگر «گیورگیو» با پیش کشیدن تفکیک مسائل مذهبى از علم خود را از حل مشکل معراج در مورد پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله یا حضرت مسیح (بشرحى که در آغاز کتاب گفته شد) آسوده خاطر ساخته، ما نمى توانیم این منطق را بپذیریم بلکه باید راه حل صحیحى از نظر علم براى این «مسئله» پیدا کنیم و یا آن را به کلى طرد نمائیم.

***

البته درست است که بسیارى از دانشمندان فیزیک امروز مى گویند حد نهائى سرعت در جهان ماده همان سرعت سیر نور است(1).

و نیز معتقدند اگر جسمى بخواهد با این سرعت در فضا حرکت کند اولا: طول آن در امتداد حرکت بقدرى کوتاه مى شود که به صفر مى رسد(2) ثانیاً: جرم آن (یعنى مقاومت آن در برابر حرکت) به قدرى زیاد مى شود که به بى نهایت خواهد رسید(3).

و روى این حساب هیچ جسمى نمى تواند با سرعت سیر نور (300 هزار کیلومتر در ثانیه) حرکت نماید و باید حتماً سرعت آن کمتر ازسرعت نور باشد.

حال اگر جسمى بخواهد با سرعتى معدل سرعت سیر نور به نخستین ستارگان ثوابت (ستارگانى که بیرون منظومه شمسى هستند) سفر کند یعنى هدف آن جسم ستاره «پروکیسما» که از تمام ستارگان ثوابت به ما نزدیکتر است باشد، طبق محاسبه اى که علماء هیئت کرده اند بیش از چهار سال وقت لازم است تا به ستاره مزبور برسد!

این موضوع مشکل بزرگى در راه معراج (آن هم در یک شب) ایجاد مى کند.

براى حل مشکل دو راه وجود دارد:


1. کتاب «محمد پیغمبرى که از نو باید شناخت».
2. در کتاب جهان واینشتاین تألیف «لینکلن بارنت» ترجمه «احمد بیرشک» که اصل کتاب مورد تأیید خود اینشتاین واقع شده چنین مى خوانیم: هیچ چیز در تحت هیچ عاملى نمى تواند تندتر از نور حرکت کند و به این ترتیب «نسبیت» یک قانون طبیعى اساسى دیگر را فاش مى سازد بدین قرار: در جهان سرعت نور حد نهائى سرعتهاست (صفحه 65).
3. در همان کتاب در مورد کاسته شدن طول اجسام در امتداد حرکت چنین مى نویسد: «میله اى که سرعت حرکتش نود درصد سرعت نور باشد تقریباً نصف طول خود را از دست مى دهد، و از آن پس نقصان طول سریعتر مى شود، بطورى که اگر سرعت حرکت آن مساوى سرعت حرکت نور شود میله بکلى از میان مى رود و «هیچ» مى شود (صفحه 64).
4. یکى دیگر از اصول نظریه نسبیت «اینشتاین» این است که: «جرم جسم متحرک به هیچ وجه ثابت نیست و با سرعت آن افزایش مى یابد، البته این موضوع یعنى افزایش جرم با سرعت با آنچه در مورد تقلیل طول در صورت افزایش گفته شد مباینتى ندارد، زیرا نقصان طول فقط در امتداد حرکت است ولى ابعاد دیگر جسم تغییر نمى کنند بعلاوه جرم به معنى «سنگینى» نیست بلکه مقاومت در مقابل حرکت است... و چون جسمى که جرمش بى نهایت بزرگ باشد در مقابل حرکت، مقاومت بینهایت بزرگ ابراز مى دارد بار دیگر به این نتیجه مى رسیم که سرعت هیچ جسم مادى ممکن نیست مساوى سرعت نور شود (صفحه 70 و 71 همان کتاب).

 

 

1ـ آیا معراج تنها در داخل منظومه شمسى صورت نگرفته؟چگونه پیامبر بر این موانع پیروز گردید؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma