سؤال 867. در صورت اختلاف زن و شوهر در وقوع و عدم وقوع طلاق، قول کدام یک مقدّم است؟
جواب: در صورتى که بینه شرعیه بر طلاق نباشد، قول منکر طلاق مقدّم است.
سؤال 868. در صورت اختلاف زن و مرد در وقوع عقد نکاح، قول کدام یک مقدّم است؟
جواب: در صورت نبودن بینه شرعیه یا قرائن قطعیه، قول منکر نکاح مقدّم است.
سؤال 869. در صورت اختلاف زوجین در دائم یا منقطع بودن عقد نکاح، قول کدام یک مقدّم است؟
جواب: قول مدّعى عقد موقّت مقدّم است; ولى احتیاط آن است که در پایان مدّت، صیغه طلاق نیز جارى گردد.
سؤال 870. در صورت اختلاف زوجین در مورد وقوع و عدم وقوع نزدیکى، قول کدام یک مقدّم است؟ توضیح این که زوجین بعد از عقد نکاح، قصد جدایى از هم را دارند، و زوجه مدّعى است که به واسطه نزدیکى، مستحقّ کل مهریه است، و زوج با ادّعاى عدم نزدیکى، زوجه را مستحقّ نصف مهریه مى داند. حق با کیست؟
جواب: قول عدم نزدیکى مقدّم است (البتّه با قَسم)، مگر این که مدّتى بدون مانع با هم خلوت داشته باشند، که ظاهر حال مواقعه باشد.
سؤال 871. در صورت اختلاف زوجین، در این که رجوع صورت گرفته یا خیر، قول کدام یک مقدّم است؟
جواب: قول منکرِ رجوع، مقدّم است.
سؤال 872. در صورت اختلاف زوجین در این که رجوع در زمان عدّه صورت گرفته یا بعد از آن، قول کدام یک مقدّم است؟
جواب: قول زوجه مقدّم است.
سؤال 873. در صورت اختلاف بین زن و مرد در مورد این که عقد نکاح سابق به قوّت خود باقى است، یا به علل شرعى مانند طلاق و فسخ، زوجیت خاتمه یافته، قول کدام یک مقدّم است؟
جواب: قول مدّعى بقاى زوجیت، مقدّم است.
سؤال 874. لطفاً به سؤالات زیر پاسخ فرمایید:
الف) اگر بخشى از مهریه زنى سه دانگ خانه بوده که به مبلغ صد میلیون ریال تقویم شده باشد، و مرد زمینى به همین مبلغ، یا بیشتر، بخرد و خانه اى در آن بنا کند، آیا در خصوص این بخش از مهریه زن برائت حاصل کرده است؟
ب) اگر بین زن و مرد اختلاف شود، و مرد مدّعى باشد که زمین ساختمان را بابت مهریه زوجه تسلیم نموده، و زن مدّعى شود که تحت عنوان هبه دریافت کرده، قول کدام یک مقدّم مى شود؟
ج) در فرض بالا کدام یک باید دلیل و بینه ارائه دهد؟
د) اصولاً کسى که مالى به دیگرى مى دهد، ظهور در تبرّع دارد یا عدم تبرّع؟
هـ) اگر ثابت شود خانه اى که زوج ساخته، و به زن تسلیم کرده، و سند را هم به نام زوجه نموده، حداقل سه برابر مبلغى است که مرد موقع اجراى صیغه عقد نکاح به عنوان بخشى از مهریه متعهد شده، آیا مرد مجاز است با بخش دیگرى از مهریه زوجه، مثلاً وجه رایج، یا طلا و سکه مقدار اضافى را تهاتر نماید؟ یعنى آیا تعهّدات دیگر زوج راجع به سایر اقلام مهریه در حدّ ارزش اضافى خانه ساقط مى شود؟
و) و اگر تهاتر نمى شود، آیا زوج حق دارد به اعتبار این که به زوجه بدهکار نبوده، از مالى که به زوجه داده و تصوّر مى کرده بابت دین خود داده، رجوع و آن را مطالبه و مسترد کند؟
جواب: در صورتى که خانه را با مشخّصاتى که در مهریه اشاره شده تهیه، و به عنوان مهریه به زن تحویل دهد برائت ذمّه از این نظر حاصل شده است. و ادّعاى زن در مورد هبه بودن قبول نیست; مگر این که اقامه بینه شرعیه کند. از این گذشته، در فرض هبه بودن، مرد حقّ رجوع در هبه را دارد (مگر این که زن و شوهر خویشاوند همدیگر باشند.) و در صورتى که قیمت خانه زائد بر مقدار توافق در مهریه باشد، اضافه را مى تواند (در صورت موافقت زوجه) بابت بقیه حساب کند. و در صورت عدم موافقت زوجه مى تواند اضافه را باز پس بگیرد; (مشروط بر این که مصالحه اى بر کلّ خانه انجام نشده باشد.)
سؤال 875. شوهر زنى سه سال و نیم قبل فوت کرده، و از آن تاریخ تاکنون ادّعایى در مورد دائمى بودن عقد ازدواج نداشته، بلکه قرائنى هم بر موقّت بودن ازدواج ایشان وجود دارد. اخیراً مدّعى دائمى بودن ازدواج خود با آن مرحوم شده است، ولى همسر اوّل و دائمى مرحوم منکر دائمى بودن رابطه زوجیت مدّعى است. اگر قرار باشد که صحّت و سقم موضوع با سوگند شرعى اثبات شود، قسم را باید همسر موقّت که مدّعى دائمى بودن است یاد کند، یا قسم متوجّه همسر دائمى است که منکر ادّعاى مدّعى است؟
جواب: همسر مدعیه باید براى اثبات ادّعاى خود بینه شرعیه اقامه کند، و قسم کافى نیست، و منکر باید سوگند یاد کند که او همسر دائمى نیست.
سؤال 876. مردى همسرش را با میل خودش به سفر حجّ تمتّع برده و بعداً به علّت عدم سازش او را طلاق داده است، بعد از مدّتى با پیشنهاد زوجه و با مهریه «مسافرت مکه معظّمه و سفر کربلا در صورت امکان» ازدواج کردند که این ازدواج نیز به طلاق منجر شد و در مورد مهر بین آنها اختلاف شده است، در این مورد سؤالاتى مطرح مى باشد:
الف) چون زوج قبلاً همسرش را به سفر حجّ تمتّع برده لذا در موقع عقد مجدّد نیت او از مسافرت مکه معظّمه، سفر عمره بوده است، اکنون زوجه ادّعاى حجّ تمتّع دارد; از آن جا که در عقدنامه چیزى جز کلمه مسافرت مکه قید نگردیده وظیفه او چیست؟
جواب: مى تواند او را به حجّ تمتع یا عمره ببرد.
ب) هزینه سفر مکه بر چه اساس و معیارى تعیین مى گردد؟
جواب: بر اساس قیمت سازمان حج و زیارت مى باشد.
ج) آیا شرط امکان در این جمله: «مسافرت مکه معظّمه و سفر کربلا در صورت امکان» شامل مکه و کربلا هر دو مى شود؟ آیا مهریه مذکور، فقط در دوران زناشویى لازم الاجرا مى باشد یا بعد از آن هم معتبر است؟
جواب: شرط امکان در هر دو مورد است و منظور این است که موانعى بر سر این راه نباشد، و زوج در هر صورت باید به آن عمل کند، و اگر از هم جدا شدند وسایل این سفر را براى زوجه فراهم کند.
سؤال 877. شوهرم بدون اجازه من پول مرا به دخترش که از زن اوّل اوست، جهت تهیه جهیزیه داده است. استفاده کردن از این جهیزیه براى آن دختر و شوهرش چه حکمى دارد؟ لازم به تذکر است که آن دختر و شوهرش از راضى نبودن من اطّلاع ندارند. البتّه قبلاً خودم جهیزیه براى این دختر جمع آورى کرده بودم، ولى الان راضى نیستم; امّا شوهرم مى گوید: «همان اجازه قبلى را عمل کرده ام و جهیزیه را به دخترم داده ام».
جواب: تصرّف آن زن و شوهر در جهیزیه اى که بدون رضایت شما تهیه شده جایز نیست. و اگر قبلاً نمى دانسته اند باید بعد از اطّلاع و آگاهى تصرّف نکنند و اگر جهیزیه اى با میل خودتان قبلاً داده اید و هنوز موجود است مى توانید بازپس بگیرید.
سؤال 878. مردى با زنى ازدواج مى نماید، در حالى که زن، در کرمان و مرد در یزد شاغل بوده است و هر دو با علم و اطّلاع از شغل و محلّ کار همدیگر ازدواج نموده اند، حال مرد مى گوید: «چون اختیار مسکن با من است باید به یزد بیایى» و زن مى گوید: «اگر بخواهم به یزد بیایم شغل و سابقه ده ساله خدمتم از دست مى رود، تو زمانى که با من ازدواج کردى مى دانستى که من در کرمان شاغل هستم، لذا بناى ازدواج بر کار کردن در کرمان بوده است، پس من با تو نمى آیم». آیا حق با مرد است یا با زن؟
جواب: اگر طرفین از وضع یکدیگر آگاه بوده اند و عرف و عادت محل بر پیروى زن در چنین موردى از مرد نباشد، راهى جز توافق و تراضى طرفین بر محلّ سکونت نیست.
سؤال 879. شوهرم پس از بیست سال زندگى مشترک و با داشتن دو فرزند، بدون اجازه این جانب، همسر دوّمى اختیار نموده که باعث پاشیدگى زندگى مشترکمان شده، و از آن تاریخ اصلاً رعایت عدالت را در هیچ زمینه اى ننموده است. یک بار که شوهرم در منزل همسر دوّمش بود به آن جا رفتم که مشاجره لفظى کوتاهى بین من و همسر دوم او اتّفاق افتاد، بدین جهت شوهرم مرا نزد همسر دوّمش به شدّت کتک زد که منجر به خونریزى بینى گردید و از آن روز به بعد به ناچار در منزل پدرم به سر مى برم، زیرا در منزل خودم احساس امنیت نمى کردم. اکنون همسرم شرط بازگشت به زندگى و شروع مجدّد آن را منوط به عذرخواهى از همسر دوم مى داند و مى گوید: «باید از آن کتککارى نیز بگذرى». این امر موجب از بین رفتن غرور من نزد فامیل و فرزندانم مى باشد، وظیفه من چیست؟
جواب: چنانچه شما به همسر دوم اهانت کرده اید وظیفه شما این است که حلّیت بطلبید; ولى شوهر شما نمى تواند بازگشت به زندگى را مشروط به این کار کند و اگر شوهر شما، شما را زده و مجروح کرده، باید دیه بدهد یا از شما حلّیت بطلبد و محیط امن و امانى را براى زندگى شما فراهم سازد و بدانید این گونه مشکلات جز با مدارا کردن طرفین و عفو و گذشت و رعایت اصول عدالت، حل نخواهد شد.