طلاق غیابى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
احکام خانواده در پرتو فقه اسلامى
1 فلسفه عدّه3 طلاق مبارات

سؤال 975. در صورتى که شوهر خانمى غایب و مفقود الاثر باشد، و رفع امر به حاکم کرده باشد، و حاکم به مدّت چهار سال با شرایط معتبر فحص کرده و خبرى از وى نیافته باشد، ولى زن پس از چهار سال بقاى بر زوجیت را برگزیند، امّا پس از مدّتى (مثلاً دو سال) تصمیم به طلاق بگیرد، آیا ضرب الاجل و فحص چهار ساله، دوباره باید تجدید گردد، یا همان فحص نخست کافى است؟

جواب: فحص سابق کافى است.

سؤال 976. مردى، که داراى دو عیال است، مفقود مى گردد. یکى از همسرانش به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق مى کند. دادگاه مدّت چهار سال، از تاریخ رفع مراجعه به حاکم، صبر مى کند، و چون اثرى از شوهر زن پیدا نمى شود، حکم بر طلاق، با نگه داشتن عدّه وفات مى دهد. دو سال بعد، زن دیگر آن مرد به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق مى دهد. آیا این زن هم، از تاریخ رفع مراجعه به حاکم باید چهار سال دیگر صبر کند، یا چون زن اوّل اقدام کرده، و مفقود الاثر بودن شوهر بر حاکم محرز شده، نیاز به این کار نیست؟

جواب: تحقیق و تفحّص اوّل براى هر دو زوجه کافى است; مگر این که در این اثنا، آثارى بر وجود او آشکار شده باشد.

سؤال 977. در مورد در خواست طلاق از سوى زوجه به خاطر عدم تأدیه نفقه از سوى زوج به مدّت شش ماه، و عدم امکان الزام او به دادن نفقه، یا مواردى که دوام زوجیت به تشخیص دادگاه موجب عسر و حرج باشد، و زوج نیز با طلاق موافق نباشد، لطفاً بفرمایید:

الف) طلاق مذکور چه حکمى دارد؟ و آیا زوجه در این صورت موظّف به بذل کلیه حقوق خود در قبال طلاق است، یا حقّ مطالبه کلّ مهریه را دارد؟ یا در صورتى که آن را طلاق خلع بدانیم، براى تحقّق آن مى توان مثلاً ده درصد از مهریه را بذل نمود؟

جواب: در صورتى که حاکم شرع مطمئن باشد زوج از حقّ رجوع استفاده نمى کند، مى تواند طلاق رجعى دهد. در غیر این صورت مى تواند طلاق خلعى به مبلغ مختصرى دهد; آن مقدار که حقّ و عدالت ایجاب مى کند.

ب) در صورتى که قاضى بخواهد صیغه طلاق را اجرا نماید، مستدعى است نحوه اجراى آن را به عبارت صحیح بیان فرمایید; زیرا قضات غیر روحانى در اجرا مشکل دارند.

جواب: بذلت عن قبل موکلتى کذا لزوجتها لیخلعها علیه ویطلقها به (به جاى کذا ذکر بذل شود) سپس بگوید: «قبلت عن قبل زوجها فلان، فهى على ما بذلت طالق».

سؤال 978. فردى که از جانب چند نفر وکیل در خواندن صیغه طلاق بوده، پس از اجراى صیغه هاى طلاق، (که برخى از آن ها رجعى، و برخى بائن بوده،) یقین حاصل مى کند که یکى از طلاق ها باطل بوده است. اگر نام آن زن و شوهرها را نداند، و آن ها را نشناسد، چه وظیفه اى دارد؟

جواب: باید احتیاط کند، و دوباره آنها را طلاق دهد. و اگر اسم آنها را نمى داند با اشاره آنها را مشخّص کند. مثلاً بگوید: «اوّلین نفرى را که قبلاً طلاق داده ام، الان به عنوان احتیاط طلاق مى دهم; او از زوجیت خود یله و رهاست، فهى طالق» و اگر در نوع رجعى و خلعى شک دارد، براى هر کدام احتیاطاً دو طلاق، یکى رجعى و یکى خلعى بخواند.

سؤال 979. اگر دادگاه حکم تمکین زوجه را صادر کند، و او تمکین نکند، با عنایت به آیات شریفه 228 و 229 سوره بقره، و اثبات موارد فوق، حکم طلاق خلع چیست؟ آیا مرد مى تواند به ناچار از دادگاه در خواست صدور طلاق و استرداد مهریه نماید؟

جواب: چنانچه ثابت شود زوجه به وظایف خود پایبند نیست، و تنها مى خواهد امتیازات و حقوق خود را بگیرد. حاکم شرع مى تواند او را تحت فشارهاى شدید تعزیراتى قرار دهد (تعزیرات جسمانى و مالى کلان) تا زوجه یا به وظایف خود عمل کند، یا تقاضاى طلاق خلع نماید.

سؤال 980. حکم مردى که به تعهّدات خویش در رابطه با همسرش عمل نمى کند و حاضر به طلاق اونیز نمى باشد چیست؟

جواب: آن مرد باید به تعهّد خود عمل کند و اگر زوجه را معلّقه گذارده و حاضر نیست به وظایف شرعى خود درباره آن زن عمل کند، حاکم شرع او را ملزم به طلاق و در صورتى که طلاق ندهد حاکم شرع مى تواند به درخواست زن او را مطلّقه سازد.

سؤال 981. پدرى دختر نابالغش را به عقد نکاح یک پسر بچه درآورده است، الان دختر 17 ساله است در حالى که پسر 13 ساله است و از نظر جسمانى خیلى کوچک به نظر مى رسد، دختر پدر را از دست داده و یتیم شده و حاضر نیست با آن بچه ازدواج کند، زیرا نمى تواند منتظر بزرگ شدن او باشد. با توجّه به مطالب فوق از حضرت عالى تفاضا داریم اگر شرع مقدّس اسلام اجازه دهد حکم فرمایید دختر مذکور با برادر بزرگ آن پسر بچه ازدواج کند که خود دختر هم راضى است.

جواب: هرگاه اجراى عقد مذبور از اوّل به مصلحت دختر صغیر نبوده، اصل عقد باطل است و اگر فرضاً مصلحت بوده ولى الان در انتظار ماندن آن دختر بیش از این موجب عسر و حرج شدید است ولىّ پسر مى تواند صیغه طلاق آن دختر را اجرا کند و بعد با هر کس خواست ازدواج کند.

سؤال 982. زنى که شوهرش مفقودالاثر شده و نمى داند زنده است یا نه، چگونه مى تواند طلاق بگیرد؟

جواب: اگر بخواهد طلاق بگیرد و شوهر کند باید نزد مجتهد عادل برود و مطابق دستور مخصوصى که در شرع وارد شده عمل نماید.

سؤال 983. زنى که معلوم نیست همسرش در فلان حادثه کشته یا مفقود شده است و مدّت چهارسال است که خبرى از او نیست، آیا مى تواند با شخص دیگرى ازدواج کند؟

جواب: نمى تواند با مرد دیگرى ازدواج کند، مگر این که یقین به فوت او پیدا کند یا مراجعه به حاکم شرع کرده تا او دستور تحقیق درباره شخص مورد نظر را صادر نماید و پس از طىّ مراحل شرعى او را طلاق دهد.

سؤال 984. وظیفه زنى که شوهرش مفقود شده چیست و در این مدّت نفقه او از کجا تأمین مى شود؟

جواب: زنى که شوهرش مفقود شده است چند حالت دارد:

الف) اگر صبر کند تا خبرى آید مانعى ندارد و باید نفقه او را از مال شوهرش داد.

ب) اگر انفاق کننده اى از ولى یا غیر او باشد باید صبر کند، مگر این که عسر و حرج شدید و ضرر مهمّى حاصل شود که حاکم شرع مى تواند او را طلاق دهد.

ج) در غیر این دو صورت، رفع امر به حاکم شرع مى کند و او به مدّت 4 سال از اطراف محلّ فقدان وى تحقیق مى کند، اگر خبرى نشد نخست به ولىّ او پیشنهاد طلاق مى کند و اگر او طلاق نداد خودش طلاق مى دهد سپس عدّه وفات نگه مى دارد (هر چند کفایت عدّه طلاق رجعى نیز قوى است امّا احتیاط مهماامکن ترک نشود) و بعد شوهر مى کند. اگر شوهر اوّل مادام که در عدّه است مراجعه کرد اولى است و اگر بعد از عدّه حتى قبل از ازدواج مجدّد شوهر اوّل بیاید طلاق نافذ است و تنها با رضایت طرفین و عقد جدید امکان بازگشت است.

سؤال 985. هرگاه مردى زندگى را بر همسرش سخت بگیرد و حاضر به طلاق او هم نباشد قاضى در چه صورتى مى تواند این زن را طلاق دهد؟

جواب: طلاق در صورتى براى قاضى جایز است که عدم امکان سازش در حدى باشد که منجر به عسر شدید و حرج اکید گردد زوج شخصاً حاضر به طلاق نباشد و طلاق قاضى طلاق رجعى است، ولى اگر رجوع واقع شود و باز موضوع عدم سازش باقى باشد مجدّداً طلاق دهد تا سوّمین مرتبه که طلاق بائن بشود.

سؤال 986. طلاق زنى که همسرش تریاکى است و مدّتى است که مفقودالاثر شده و محکوم به اعدام است، چگونه است؟

جواب: چنانچه فرار کرده و امید به بازگشت او نیست و زن در عسر و حرج شدید مى باشد و زندگى کردن با چنین مردى براى او مقدور نیست حاکم شرع مى تواند او را طلاق دهد، ولى اگر مى تواند صبر کند و احتمال بازگشت و امکان زندگى با او وجود دارد، حکم او عدم طلاق است.

سؤال 987. خانمى 21 سال پیش با مردى به صورت لفظى و غیر معلوم از نظر دائمى و موقّتى ازدواج نموده، بعد از چهارسال زندگى و تولد اوّلین فرزندشان، آن مرد این خانم و بچّه را رها کرده و مفقود شده و جستجو نیز بى فایده بوده آیا این خانم مى تواند ازدواج بنماید یا نه؟

جواب: باید به حاکم شرع مراجعه کند هرگاه مأیوس از اطّلاع بر احوال او شد مى تواند او را طلاق دهد و بعد از چهار ماه و ده روز ازدواج کند و احتیاطاً حاکم شرع مدّت باقیمانده را (به فرض موقّت بودن عقد) نیز مى بخشد واگر احتمال پیدا شدن شوهر وجود دارد حاکم شرع چهار سال براى جستجو تعیین مى کند هرگاه اثرى پیدا نشد اقدام به طلاق مى کند.

سؤال 988. هرگاه زوج بدون عذر شرعى از دادن نفقه خوددارى کند آیا طلاق زوجه جایز است؟

جواب: حاکم شرع باید از مال زوج نفقه را بپردازد و اگر میسّر نشود به او تکلیف طلاق کند و اگر طلاق ندهد شخصاً او را طلاق مى دهد.

سؤال 989. اگر زنى پس از طلاق از شوهر اوّل با مرد دیگرى ازدواج کند و به علّتى ازدواج دوم باطل باشد آیا این زن مى تواند پیش شوهر دوم بماند چون اگر شوهر دوم آن زن را طلاق بدهد و از هم جدا شوند مایه آبروریزى آن مرد یا آن زن است؟

جواب: مى تواند بماند، امّا نامحرم است و روابط زن و شوهرى نباید میان آن دو باشد.

سؤال 990. این جانب مدّت شانزده سال قبل با مردى ازدواج نمودم و مدّت هشت ماه زندگى مشترک داشتیم که شوهرم به جمهورى اسلامى ایران مسافرت نموده و مدّت شانزده سال این جانب را ترک نمود. در این مدّت هیچ گونه خرجى و نفقه برایم نفرستاد، به ناچار همراه پدر شوهرم جهت ردیابى از همسرم به ایران آمدیم، متأسفانه ایشان به جرم موادّ مخدر در یکى از زندانها محبوس بود، بعد از یکسال انتظار همسرم آزاد شد و دوباره زندگى مشترک را آغاز نمودیم و از او حامله شدم، شوهرم باز هم فرار کرد بعد از مدّتى با زن دیگرى که تبعه ایرانى است با تعدادى از فرزندانش پیدا شد، و از آن جا که نه حقیر از همسر دوّمش اطّلاع داشتم و نه همسر دوّمش از من اطّلاع داشت، همسر ایرانیش بناى ناسازگارى گذاشت، بعد از مدّتى با همسر دوّمش به جاى نامعلومى رفت و فرزند ما بعد از این به دنیا آمد و اکنون مدّت دو سال است که در عالم هجرت بدون سرپرست و خرجى و نفقه زندگى مى کنم، در ضمن این دفعه پدر پیرش را نیز همراه خود برده است به مراجع قضایى شاکى شده ام خبرى از همسرم معلوم نیست، حال تکلیف من چیست و چه کار کنم؟

جواب: در صورتى که مرد حاضر به دادن نفقه و زندگى کردن با این همسر نیست و طلاق هم نمى دهد حاکم شرع مى تواند صیغه طلاق او را اجرا کند.

سؤال 991. من همراه شوهر و فرزندانم در سال 1366 به نروژ آمدیم و الان سه سال است که شوهرم من و بچّه هایم را رها کرده و رفته و مرا بلاتکلیف گذاشته است ولى طلاق دولتى را در نروژ انجام داده ایم در نروژ مرکز توحید اسلامى براى شیعیان و مسلمین وجود دارد، از جنابعالى درخواست مى کنیم که به روحانى این مرکز وکالت و اجازه براى جارى کردن صیغه طلاق شرعى بدهید تا مرا طلاق دهد؟

جواب: چنانچه همسر شما نه حاضر است با شما زندگى کند و نه طلاق شرعى مى دهد به روحانى محترم محلّ وکالت دادیم که شما را بعد از ثبوت این موضوع مطلّقه سازد و همچنین در مورد سایر مسلمانانى که در شرایطى همانند شرایط شما زندگى مى کنند.

سؤال 992. میان من و شوهرم سه سال پیش نزاع و اختلاف به وجود آمد که کار به دادگاه کشیده شد، بعد از آن که شوهرم فهمید که محکوم مى شود فرار کرد و به افغانستان رفت و شنیدم که در آن جا زن گرفته و من در این جا سرگردان و بى سرپست در خانه خواهر خود به سر مى برم، آیا شرعاً حاکم شرع مى تواند با ولایت خود مرا طلاق دهد؟

جواب: اگر عمداً همسر خود را رها کرده و رفته و رسیدگى به حقوق شرعى او نمى کند و همسر در عسر و حرج گرفتار است حاکم شرع مى تواند او را طلاق دهد ولى اگر دسترسى به او هست قبلاً اتمام حجّت شود.

سؤال 993. این جانبه با شخصى ازدواج کردم و مدّت یکسال و نیم با هم بودیم ولى اکنون ایشان سه سال است که مفقودالاثر شده و خبرى از ایشان ندارم، من از مهاجرین خارجى هستم و با یک فرزند خود در شهر مقدّس مشهد بى سرپرست و آواره زندگى مى کنم و بسیار پریشان مى باشم، من در زمان جارى شدن عقد به شوهرم گفتم که اگر به مدّت شش ماه نفقه به من نرسید اختیار طلاق به دست خودم باشد ولى آنها در عقدنامه ازدواج این مورد را ننوشتند، من هم سواد نداشتم که بخوانم، حال وظیفه من چیست؟

جواب: اگر او عمداً شما را رها کرده و رفته و در عسر و حرج شدید قرار دارید مى توانید به روحانى سرشناس و آگاه به مسائل مراجعه کنید تا شما را طلاق دهد.

سؤال 994. همسران مفقودالاثرهاى جنگ تحمیلى که چندین سال از شوهرانشان خبرى ندارند در چه صورتى مى توانند ازدواج کنند؟

جواب: در صورتى که یقین به فوت همسرشان پیدا کنند، ازدواج جایز است و در غیر این صورت اگرماندن در آن حال، مایه عسر و حرج شود، حاکم شرع مى تواند آنها را طلاق دهد و در غیر این صورت باید طبق دستور حاکم شرع چهار سال درباره آنها تحقیق شود اگر اثرى پیدا نشد حاکم شرع آنها را طلاق مى دهد.

سؤال 995. شخصى قسم مى خورد که دیگر با زوجه اش همبستر نشود و حاضر به شکستن قسم هم نمى باشد، آیا حاکم شرع مى تواند زوجه او را طلاق دهد؟

جواب: تا چهار ماه مهلت دارد از قسم خود برگردد و کفّاره بدهد، بعد از چهار ماه حاکم شرع او را مخیر مى کند که یا از قسم خود برگردد و یا طلاق دهد، اگر هیچ کدام را قبول نکرد او را به زندان مى افکند و کار را بر او سخت مى گیرد که یکى از آن دو برنامه بالا را انجام دهد و اگر این امور ممکن نباشد و زوجه به عسر و حرج بیفتد حاکم شرع مى تواند او را طلاق دهد.

سؤال 996. شخصى، زنى را عقد شرعى کرده است; ولى الان مى گوید: «من با این خانم نه عروسى مى کنم و نه او را طلاق مى دهم» تمام مردم، دوستان و نزدیکان با تمام وسایل ممکنه بر وى فشار آورده اند تا شاید از این تصمیم منصرف شود، ولى او از این تصمیم منصرف نمى شود، وظیفه چیست؟

جواب: حاکم شرع با او اتمام حجّت مى کند، اگر گوش نداد مى تواند آن زن را مطلّقه کند تا بعد از عدّه بتواند شوهر دیگرى انتخاب کند.

سؤال 997. این جانبه به عنوان همسر شرعى و قانونى با آقایى ازدواج کردم و حاصل این ازدواج سه فرزند مى باشد. در ابتداى ازدواج از این که همسرم پیرو مذهب تشیع نبوده مطّلع نبودم، تا این که در خلال زندگى متوجّه شدم که نامبرده پیرو فرقه اسماعیلیه مى باشد و به مقدّسات اسلام و محترمات شیعه بى احترامى مى نماید، در حالى که کلاهبردارى وى در این مورد کاملاً محرز مى باشد. در طول زندگى از سوى شوهرم مورد شکنجه هاى فراوانى قرار گرفته ام که هنوز آثار شکنجه مشخّص مى باشد، علاوه بر این وى معتاد به موادّ مخدّر است و حتّى حدود یک سال با شکنجه فراوان مرا وادار به استفاده از این موادّ افیونى مى کرد و حتّى بچّه هاى کوچک را تحت شکنجه زیاد قرار مى داد. به همین جهت تقاضاى طلاق کردم و بر اساس رأى دادگاه، که در غیاب نامبرده صادر شد، رأى بر حکم طلاق غیابى صادر شد و طلاق صورت گرفت; ولى بر اثر اعتراض وى حکم طلاق غیابى مردود اعلام شده و وى حاضر به طلاق نمى باشد، در حالى که وى در طول این مدّت ازدواج کرده است. این جانب به مرحوم آیت اللّه محمد حسین نابغ آیتى مراجعه کردم، ایشان حکم کردند که نامبرده از طایفه ملاحده است و این طایفه هرچند اظهار اسلام مى کنند و لکن نماز و روزه و حج را به هیچ وجه قبول ندارند و پیش خودم بعضى از آنها منکر نماز (به صورتى که مسلمین انجام مى دهند) مى باشند، و همچنین در ماه مبارک رمضان روزه نمى گیرند و براى خود احکام خاصّى دارند و حج و بسیارى از واجبات دیگر را انجام نمى دهند، لهذا از نظر حقیر مرتد و ماندن زن در خانه آنان حرام است، با توجّه به این که قدرت تحمّل مردى خارج از دین اسلام و شکنجه او را ندارم، از محضر مبارک استدعاى صدور حکم خدایى را دارم.

جواب: در دو صورت شما مى توانید از او جدا شوید:

اوّل این که به یقین بدانید او نماز و روزه و سایر احکام اسلام را قبول نداشته و از اصل انکار مى کرده است که در این صورت بدون طلاق جدا مى شوید.

دوم این که ثابت شود شکنجه هاى طاقت فرسایى به شما مى دهد و زندگى با او عسر و حرج شدید داشته باشد، در این صورت حاکم شرع یا کسانى که از طرف او مأذون هستند مى توانند شما را طلاق دهند.

 

1 فلسفه عدّه3 طلاق مبارات
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma