چند نکته در باره انفاق

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
گفتار معصومین(علیهم السلام) ج1
26عفو و گذشتسوم: انفاق

1. انفاق، مایه فزونى است نه کاهش; قرآن مى فرماید: «(وَمَا أَنفَقْتُمْ مِنْ شَىْء فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ); هرچیزى را (در راه او) انفاق کنید، عوض آن را مى دهد (و جاى آن را پر مى کند) ; و او بهترین روزى دهندگان است».(1)

از این تعبیر مى فهمیم که:

اوّلاً: «شىء» به معناى وسیع کلمه، انواع انفاقها را اعمّ از مادّى و معنوى، کوچک و بزرگ، به هر انسان نیازمند اعمّ از صغیر و کبیر، همه را شامل مى شود.

ثانیاً: انفاق را از مفهوم فنا بیرون مى آورد، و رنگ بقا به آن مى دهد، چرا که خداوند تضمین کرده، که با مواهب مادّى و معنوى خود که چندین برابر است، جاى آن را پر کند.

در روایتى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که مى فرماید: «یُنادی مُناد کُلَّ لَیْلَة: لِدُوا لِلْموتِ، وَیُنادی مُناد: ابْنُوا للخَرابِ. ویُنادی مناد: اللّهُمَّ هَبْ لِلْمُنْفِقِ خَلَفاً، وَیُنادی مُناد اللّهُمَّ هَبْ لِلْمُمْسِکِ تَلَفاً. وَیُنادی مُناد: لَیْتَ النّاسَ لَمْ یُخْلَقُوا. ویُنادى مناد: لَیْتَهُمْ إذ خُلِقوا فَکّروا فِیما لَهُ خُلِقوا; هرشب منادى آسمانى ندا مى دهد بزایید براى مردن. و منادى دیگرى ندا مى دهد بنا کنید براى ویرانى. و منادى دیگرى ندا مى دهد خداوندا براى آنها که انفاق مى کنند عوض قرار ده. و منادى دیگر ندا مى دهد خداوندا براى آنها که امساک مى کنند عوضى قرار ده. و منادى دیگرى مى گوید: اى کاش مردم آفریده نمى شدند. و منادى دیگرى صدا مى زند اى کاش اکنون که آفریده شده اند، اندیشه مى کردند که براى چه آفریده شده اند».(2)

در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخُلْفِ سَخَتْ نَفْسُه بِالنَّفَقَةِ; کسى که یقین به عوض و جانشین داشته باشد در انفاق کردن سخاوتمند خواهد بود».(3)

2. انفاق باید از مال حلال و مشروع باشد، چرا که خداوند غیر آن را قبول نمى کند و برکت نمى دهد.

در حدیثى آمده است: شخصى به حضور امام صادق(علیه السلام)آمد و گفت: دو آیه در قرآن است که من طبق دستور آن دو آیه عمل مى کنم ولى نتیجه نمى گیرم. امام(علیه السلام)فرمود: آن دو آیه کدام است؟ عرض کرد: نخست این سخن خداوند که مى فرماید: «(ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ); مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم»(4) و من خدا را مى خوانم امّا دعایم مستجاب نمى شود.

آیه دیگر اینکه خداوند مى فرماید: «(وَمَا أَنفَقْتُمْ مِنْ شَىْء فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ); و هرچیزى را (در راه خدا) انفاق کنید، خدا عوض آن را مى دهد (و جاى آن را پر مى کند); و او بهترین روزى دهندگان است»،(5) امّا من در راه خدا انفاق مى کنم ولى چیزى که جاى آن را پر کند، عاید من نمى شود.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: آیا فکر مى کنى خداوند از وعده خود تخلّف کرده؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس علّت عدم استجابت دعا چیست؟ عرض کرد: نمى دانم. امام(علیه السلام) فرمود: ولى من مى دانم کسى که اطاعت خدا کند در آنچه امر به دعا کرده، و جهت دعا را رعایت کند، اجابت خواهد کرد، عرض کرد: جهت دعا چیست؟ فرمود: نخست حمد خدا مى کنى، و نعمت او را یادآور مى شوى، سپس شکر مى کنى، بعد درود بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرستى، سپس گناهانت را به خاطر مى آورى و اقرار مى کنى و از آنها به خدا پناه مى برى و توبه مى نمایى، این است جهت دعا.

امّا در مورد آیه دوم، فکر مى کنى خداوند خلف وعده مى کند؟ عرض کرد: نه فرمود: پس چرا جاى انفاق پر نمى شود؟ عرض کرد: نمى دانم، امام(علیه السلام) فرمود: اگر کسى از شما مال حلالى بدست آورد و در راه حلال انفاق کند، هیچ درهمى را انفاق نمى کند مگر اینکه خداوند عوضش را به او خواهد داد.(6)

3. صدقه اوّل به دست خدا مى رسد بعد به دست سائل; در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «إنّ الصّدقَةَ تَقَعُ فی یَدِاللهِ قَبْلَ أنْ تَصِلَ إلى یَدِ السائِل; صدقه پیش از آنکه در دست نیازمند قرار گیرد، به دست خدا مى رسد».(7)

امام سجّاد(علیه السلام) مى فرماید: «إنّ الصَّدَقةَ لا تَقَعُ فی یَدِالْعَبْدِ حتّى تَقَعَ فی یَدِ الرَّبِّ; صدقه در دست بنده نمى افتد مگر اینکه قبلاً در دست خدا قرار گیرد».(8)

حتّى در روایتى تصریح شده که همه اعمال آدمى را فرشتگان تحویل مى گیرند، جز صدقه که مستقیماً به دست خدا مى رسد.(9)

این مضمون از طریق اهل سنّت نیز از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در صحیح مسلم و بخارى آمده است: «هیچ کس از شما صدقه اى از درآمد حلال نمى پردازد ـ و البتّه خداوند جز حلال قبول نمى کند ـ مگر اینکه خداوند با دست راست خود آن را مى گیرد، حتّى اگر یک دانه خرما باشد، سپس در دست خدا نمو مى کند تا بزرگ تر از کوه شود».(10)

این احادیث بیانگر اهمیّت فوق العاده خدمات انسانى و کمک به نیازمندان است.

از بعضى احادیث استفاده مى شود که پیشوایان معصوم گاهى پیش از آنکه صدقه اى را به شخص نیازمند بدهند، نخست دست خود را به علامت احترام و تعظیم مى بوسیدند، سپس آن را به نیازمندان مى دادند، و یا اینکه نخست آن را به نیازمند مى دادند بعد از او مى گرفتند و آن را مى بوسیدند و مى بوییدند و به او باز مى گردانیدند، چرا که با دست خدا روبرو بودند.

4. در مورد اثرهاى انفاق روایت هاى فراوانى از معصومین(علیهم السلام)وارد شده است.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «إنَّ الصَّدَقَةَ وَصِلَةَ الرَّحِمِ تَعْمُرانِ الدِّیارَ، وَتَزیدانِ فی الأعمارِ; انفاق در راه خدا و صله رحم خانه ها را آباد، و عمرها را طولانى مى کند».(11)

امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «البِرُّ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ یَنْفِیانِ الفَقْرَ وَیَزیدانِ فی العُمُرِ ویَدْفَعانِ عن سَبْعینَ مِیْتَةِ سُوء; نیکوکارى و انفاق پنهانى فقر را برطرف ساخته، عمر را افزون مى کند و از هفتاد گونه مرگ و میر بد جلوگیرى به عمل مى آورد».(12)

انفاق مانع هلاکت اجتماع است، و هنگامى که مسأله انفاق فراموش شود و ثروتها در یک قطب جمع شود، افرادى محروم و بینوا به وجود مى آیند، و دیرى نخواهد گذشت که یک انفجار عظیم در اجتماع به وجود مى آید که نفوس و اموال سرمایه داران در آتش آن خواهد سوخت.

5. انفاق نباید همراه با منّت باشد. قرآن مى فرماید: «(لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى ); بخششهاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازید».(13)

از این جمله استفاده مى شود که پاره اى از اعمال ممکن است نتایج اعمال نیک را از بین ببرد و این همان مسأله «احباط» است.

در این آیه خداوند انفاق همراه با منّت و آزار را به قطعه سنگى که بر آن قشر نازکى از خاک باشد تشبیه مى کند که بذرهایى در آن افشانده شود و باران درشت به آن برسد و همه خاکها و بذرها را بشوید. این گونه افراد هم از کارى که انجام داده اند چیزى به دست نمى آورند و بهره اى نمى برند و هم بذرهایى که افشانده اند را از دست مى دهند.

انفاق کنندگان واقعى کسانى هستند که تنها به خاطر خشنودى خدا و پرورش فضایل انسانى و تثبیت این صفات در درون جان خود، اقدام به انفاق مى کنند.

6. انفاق از آنچه را که دوست دارید، قرآن مى فرماید: «(لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ); هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید مگر اینکه از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید».(14)

در اینکه مقصود از کلمه «برّ» در این آیه چیست؟ مفسّران نظرات مختلفى دارند. بعضى آن را به معناى بهشت و بعضى به معناى پرهیزکارى و تقوا، و بعضى به معناى پاداش نیک گرفته اند; ولى «برّ» معناى وسیعى دارد و به تمام نیکیها واعمال پاک گفته مى شود. بنابراین یکى از شرایط رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى، انفاق کردن از اموالى است که انسان علاقه زیادى به آنها دارد.

در ذیل این آیه در تفاسیر آمده است: یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)به نام ابوطلحه انصارى در مدینه نخلستان و باغى بسیار مصفّا و زیبا داشت، در آن چشمه آب صافى بود که هر موقع پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آن باغ مى رفت، از آن آب میل مى کرد و وضو مى گرفت. علاوه برهمه اینها آن باغ درآمد خوبى براى ابوطلحه داشت. پس از نزول آیه فوق او به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: مى دانى که محبوب ترین اموال من همین باغ است، و من مى خواهم آن باغ را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره اى براى رستاخیز من باشد، پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: «بَخ بَخ ذلِکَ مالٌ رابِحٌ لَک; آفرین برتو، این ثروتى است که براى تو سودمند خواهد بود» سپس فرمود: من صلاح مى دانم که آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهى، ابوطلحه دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) را عمل کرد و آن را درمیان بستگان خود تقسیم کرد.(15)

7. خداوند مجازات ثروت مندانى که انفاق نمى کنند را بیان کرده و مى فرماید:

«(وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَاب أَلِیم * یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لاَِنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ); و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مى سازند و در راه خدا انفاق نمى کنند، آنها را به عذاب دردناکى بشارت بده، در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مى کنند; (و به آنها مى گویند:) این همان چیزى است که براى خودتان اندوختید (و گنجینه ساختید!) پس بچشید چیزى را که براى خود مى اندوختید!».(16)

بعضى معتقدند اینکه خداوند در میان تمام اعضاى بدن تنها «پیشانى» و «پشت» و «پهلو» را ذکر کرده، به خاطر آن است که با این سه عضو در مقابل محرومان عکس العمل نشان مى دادند: گاهى صورت را درهم مى کشیدند و زمانى به علامت بى اعتنایى از روبرو شدن با آنها خوددارى مى کردند و گاهى به آنان پشت مى نمودند.(17)

جابربن عبدالله انصارى مى گوید: روزى نماز عصر را با پیغمبر(صلى الله علیه وآله)خواندیم. اصحاب اطرافش نشسته بودند ناگاه پیرمردى خدمت رسول خدا رسید که لباس کهنه اى پوشیده بود و از شدّت پیرى و ناتوانى نمى توانست بر جاى خودش قرار گیرد.

پیغمبر متوجّه او شد و از احوالش پرسید; عرض کرد: یا رسول الله(صلى الله علیه وآله)مردى گرسنه هستم سیرم کن، برهنه ام لباسى به من عطا کن، تهى دستم چیزى به من بده، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: من اکنون چیزى ندارم ولى تو را به جایى راهنمایى مى کنم شاید حاجتت برآورده شود، برو به منزل شخصى که خدا و رسول را دوست دارد، خدا و رسول نیز او را دوست دارند; برو به خانه دخترم فاطمه(علیها السلام) شاید به تو چیزى عطا کند. سپس به بلال فرمود: پیرمرد ناتوان را به خانه فاطمه راهنمایى کن.

بلال به اتّفاق پیرمرد به خانه فاطمه رفتند. پیرمرد عرض کرد سلام بر شما اى خانواده نبوّت و مرکز نزول فرشتگان. فاطمه(علیها السلام) جوابش را داد و فرمود کیستى؟

عرض کرد: فقیرى هستم که به خدمت پدرت رسیدم، مرا به سوى شما فرستاد.

اى دختر پیغمبر من هم گرسنه ام هم برهنه ام و هم فقیرم لطفاً من را بى نیاز کنید. حضرت فاطمه که هیچ غذایى در خانه سراغ نداشت، پوست گوسفندى را که فرش امام حسن و امام حسین(علیه السلام) بود به پیرمرد داد.

پیرمرد عرض کرد: این پوست چگونه نیاز من را برطرف مى کند؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) گلوبندى را که دختر عمویش به وى هدیه کرده بود به او داد و فرمود: این را بفروش و زندگى خودت را با آن تأمین کن.

پیرمرد برگشت و جریان را خدمت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عرض کرد. آن حضرت گریست و فرمود: گردن بند را بفروش تا خدا به برکت عطاى دخترم براى تو گشایشى فراهم سازد. عمّار یاسر از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)اجازه گرفت که آن گردن بند را خریدارى کند.

از پیرمرد پرسید آن را چقدر مى فروشى؟ گفت: به بهاى آن که شکمم را از نان و گوشت سیر کنى، و یک برد یمانى بر تنم بپوشانى تا با آن نماز بخوانم، و یک دینار پول بدهى تا مرا نزد اهل و عیالم برساند. عمّار گفت: من این گردن بند را به بیست دینار و دویست درهم و یک برد یمانى و یک حیوان سوارى و نان و گوشتى که تو را سیر کند مى خرم. پیرمرد گردن بند را به عمّار فروخت و پولش را تحویل گرفت و خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) برگشت. حضرت از او پرسید: آیا نیازت برطرف شد؟ عرض کرد: آرى، به برکت عطاى فاطمه(علیها السلام)بى نیاز شدم. حضرت فرمود: خدا در عوض، به فاطمه عطایى بکند که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده باشد. و بعد به اصحابش فرمود: خدا در این دنیا چنین عطایى را به فاطمه کرده است، زیرا پدرى مثل من و شوهرى مثل على و فرزندانى چون حسن و حسین به او داده است. وقتى عزرائیل فاطمه را قبض روح مى کند و در قبر از او بپرسند پیغمبرت کیست؟ جواب مى دهد: پدرم. و اگر بپرسند: امامت کیست؟ جواب مى دهد: شوهرم على(علیه السلام).

خدا گروهى از ملائکه را مأموریّت داده که بعد از مردنش پیوسته بر او و پدر و شوهر و فرزندانش درود مى فرستند. آگاه باشید که هرکس مرا بعد از وفات زیارت کند مثل آن است که در زمان حیات به زیارتم آمده باشد و هرکس به زیارت فاطمه ام برود مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد.

عمّار گردن بند را گرفت و خوش بو نمود و در پارچه یمانى گذاشت و به غلامش گفت: این را ببر خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تقدیم کن، خودت را نیز به آن حضرت بخشیدم. وقتى غلام پیش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رفت، حضرت مال را با غلام به فاطمه بخشید.

فاطمه گردن بند را گرفت و غلام را آزاد نمود، هنگامى که غلام دید آزاد شده است، خندید. علّت خنده اش را پرسیدند، جواب داد: از برکت این گردن بند مرا شگفت آمد، زیرا گرسنه اى را سیر کرد و برهنه اى را پوشش داد و تهى دستى را بى نیاز کرد و بنده اى را آزاد نمود، در حالى که باز به صاحبش رسید.(18)


1. سبأ، آیه 39.
2. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 39 سوره سبأ. 3. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 340.
4. غافر، آیه 60.
5. سبأ، آیه 39.
6. تفسیر برهان، ج 3، ص 354; اصول کافى، ج 2، باب الثناء قبل الدعاء، ح 8.
7. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 104 سوره توبه.
8. تفسیر عیاشى، ذیل آیه 104 سوره توبه.
9. همان مدرک.
10. تفسیر المنار، ج 11، ص 33; بحارالانوار، ج 96، ص 134.
11. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 354.
12. سفینة البحار، ج 2، ص 23، ماده «صدقه».
13. بقره، آیه 264.
14. آل عمران، آیه 92.
15. تفسیر مجمع البیان و صحیح مسلم و صحیح بخارى ذیل آیه مورد بحث.
16. توبه، آیه 34 و 35.
17. تفسیر نمونه ذیل آیه 34 و 35 سوره توبه.
18. بحارالانوار، ج 43، ص 56 .

 

 

26عفو و گذشتسوم: انفاق
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma