بار دیگر براى ریشه کن ساختن افکار بت پرستى از مغزها، به ذکر عقائد، رسوم، آداب و عبادات خرافى مشرکان پرداخته و با بیان رسا خرافى بودن آنها را روشن مى سازد.
نخست مى فرماید: «کفار مکّه و سایر مشرکان سهمى از زراعت و چهار پایان خود را براى خدا و سهمى نیز براى بت ها قرار مى دادند، و مى گفتند: این قسمت مال خدا است، و این هم مال شرکاى ما یعنى بت ها است» (وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الأَنْعامِ نَصیباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَکائِنا).
گر چه در آغاز آیه تنها به سهم خداوند اشاره شده است، ولى از جمله هاى بعد استفاده مى شود: سهمى براى خدا و سهمى براى بت ها قرار مى دادند، در روایات آمده است:
مصرف سهمى که براى خدا قرار داده بودند، کودکان و مهمانان بودند و از آن براى این کار استفاده مى کردند و اما سهمى از زراعت و چهارپایان که براى بت ها قرار داده بودند، مخصوص خدمه و متولیان بت و بتخانه و مراسم قربانى و استفاده خودشان بود.(1)
تعبیر به شُرَکائِنا: «شریک هاى ما» براى بت ها به خاطر آن است که آنها را شریک اموال، سرمایه و زندگى خویش مى دانستند.
و تعبیر به مِمّا ذَرَأَ: «از آنچه خدا خلق کرده» در حقیقت اشاره به ابطال عقیده آنها است.
زیرا این اموال، همگى مخلوق خدا بودند، چگونه سهمى از آنها براى خدا قرار مى دادند و سهمى براى بت ها؟
سپس اشاره به داورى عجیب آنها در این باره کرده، مى فرماید: «سهمى را که براى بت ها قرار داده بودند هرگز به خدا نمى رسید و اما سهمى را که براى خدا قرار داده بودند به بت ها مى رسید» (فَما کانَ لِشُرَکائِهِمْ فَلا یَصِلُ إِلَى اللّهِ وَ ما کانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلى شُرَکائِهِمْ).
در این که منظور از این جمله چیست؟ میان مفسران گفتگو است ولى همه آنها تقریباً به یک حقیقت بر مى گردد و آن این است:
هر گاه بر اثر حادثه اى قسمتى از سهمى که براى خدا از زراعت و چهار پایان قرار داده بودند، آسیب مى دید و نابود مى شد، مى گفتند: مهم نیست خداوند بى نیاز است.
اما اگر از سهم بت ها چیزى از بین مى رفت، سهم خدا را به جاى آن قرار مى دادند و مى گفتند: بت ها نیاز بیشترى دارند.
همچنین اگر آب از مزرعه اى که سهم خدا بود به مزرعه سهم بت ها نفوذ مى کرد مى گفتند: مانعى ندارد خدا بى نیاز است.
اما اگر قضیه به عکس مى شد جلو آن را مى گرفتند و مى گفتند: بت ها احتیاج بیشترى دارند.
در پایان آیه با یک جمله کوتاه این عقیده خرافى را محکوم ساخته، مى فرماید: «چه بد حکم مى کنند» (ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
دلیل بر زشتى کار آنها علاوه بر این که: بت پرستى از ریشه، فاسد و بى اساس بود، چند موضوع است:
1 ـ با این که: همه چیز مخلوق خدا است، ملک مسلّم او است، و حاکم و مدبر و حافظ همه موجودات او مى باشد، آنها تنها سهمى از آن را به خدا تخصیص مى دادند.
گویا مالک اصلى آنها بودند و حق تقسیم فقط به دست آنها بود! (همان طور که گفتیم جمله «مِمّا ذَرَأَ» اشاره به این واقعیت است).
2 ـ آنها در این تقسیم جانب بت ها را مقدم مى داشتند، لذا هر آسیبى متوجه سهم خدا مى شد مهم نبود، اما آسیب هائى که متوجه سهم بت ها مى شد به وسیله سهم خدا جبران مى کردند، آن را گرفته به بت ها مى دادند که در آیه اشاره به آن شده است، و این یک نوع امتیاز و برترى براى بت ها نسبت به خداوند بود!!
3 ـ از بعضى از روایات استفاده مى شود: آنها براى سهم بت ها اهمیت خاصى قائل بودند و لذا متولّیان و خدمه بت و خود بت پرستان از سهم آنها مى خوردند و سهم خدا را تنها به بچه ها و میهمانان مى دادند.(2)
و قرائن نشان مى دهد: گوسفندهاى چاق و فربه و غلات خوب مال بت ها بود تا بتوانند به اصطلاح شکمى از عزا در آورند.
همه اینها نشان مى دهد: آنها در تقسیم، حتى براى خداوند به اندازه بت ها ارزش قائل نبودند چه حکمى از این زشت تر و ننگین تر که انسان قطعه سنگ و چوب بى ارزشى را بالاتر از آفریننده جهان هستى قبول داشته باشد!
آیا انحطاط فکرى از این بالاتر تصور مى شود؟!