پاسخ قاطع به بهانه جویان

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 06
سوره انعام / آیه 158 سوره انعام / آیه 154 - 157


در آیات قبل، سخن از ده حکم اساسى و اصولى اسلام در میان بود، که در حقیقت زیر بناى بسیارى از احکام اسلامى محسوب مى شود، و از تعبیراتى مانند: أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ: «این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید» و مانند آن برمى آید که این احکام، مخصوص آئین و مذهب معینى نبوده، به ویژه این که تمام آنها از اصولى است که عقل به روشنى، آنها را تصدیق و تأئید مى کند.
و به این ترتیب، مضمون آیات گذشته بیان احکامى است که نه تنها در اسلام بلکه در تمام ادیان بوده است.
به دنبال آن در این آیات، مى فرماید: «سپس به موسى، کتاب آسمانى دادیم و نعمت خود را بر افراد نیکوکار و آنها که تسلیم فرمان ما و پیرو حق بودند کامل ساختیم» (ثُمَّ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ تَماماً عَلَى الَّذی أَحْسَنَ).
از آنچه گفتیم معنى کلمه «ثُمَّ» که در لغت عرب معمولاً براى «عطف با تأخیر» مى باشد روشن مى گردد، و معنى آیه چنین خواهد بود، نخست به انبیاى پیشین، این فرمان هاى همگانى و عمومى را ابلاغ کردیم، سپس به موسى کتاب آسمانى دادیم، و این برنامه ها و تمامى برنامه هاى لازم را در آن شرح دادیم.
با این بیان، نیازى به توجیهات مختلف و احیاناً ضعیف که بعضى از مفسران گفته اند نخواهیم داشت.
ضمناً این نکته نیز روشن شد که: «اَلَّذِى أَحْسَنَ» اشاره به تمام کسانى است که نیکوکار و آماده پذیرش حق و قبول فرمان خدا هستند.
آنگاه مى افزاید: «و در آن هر چیز که مورد نیاز بود، و در مسیر تکامل انسان اثر داشت، بازگو کرده» (وَ تَفْصیلاً لِکُلِّشَیْء).
پس از آن مى فرماید: «و نیز این کتاب، که بر موسى نازل شد، مایه هدایت و رحمت بود» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً).
و سرانجام اعلام مى دارد: «تمام این برنامه ها به خاطر آن بود که به روز رستاخیز و لقاى پروردگار ایمان بیاورند، و با ایمان به معاد، افکار و گفتار و رفتارشان پاک شود» (لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ).
ممکن است گفته شود: اگر آئین موسى کامل بوده (آن چنان که کلمه «تَماماً» از آن حکایت دارد) آئین مسیح و سپس آئین اسلام، چه ضرورتى داشته است؟!
در پاسخ باید توجه داشت: هر آئینى براى زمان خود، آئین جامع و کاملى است، و محال است آئین ناقص از طرف خدا، نازل گردد، ولى همین آئین که براى یک زمان کامل بود، ممکن است براى زمان هاى بعد، ناتمام و نارسا باشد، همان طور که یک برنامه جامع و کامل براى دوره دبستان، نسبت به دوره دبیرستان نارسا است، و سرّ فرستادن پیامبران مختلف با کتب آسمانى متعدد، تا به آخرین پیامبر(صلى الله علیه وآله) و آخرین دستور منتهى گردد، نیز همین است.
البته هنگامى که بشر آمادگى براى دستور نهائى پیدا کرد و دستور نهائى صادر شد، دیگر نیازى به آئین جدید نیست و درست همانند افراد فارغ التحصیل که مى توانند بر اساس معلومات خود، به پیشرفت هاى علمى از طریق مطالعه پیش بروند، پیروان چنین مذهبى نیاز به آئین جدید نخواهند داشت و تحرک کافى را از همان آئین نهائى خواهند گرفت.
و نیز از این آیه استفاده مى شود که: مسائل مربوط به قیامت در «تورات» اصلى به حدّ کافى بوده است، و اگر مى بینیم در تورات هاى کنونى، و کتاب هاى وابسته به آن جز در موارد نادرى اشاره به معاد و رستاخیز نشده است، بیشتر به خاطر تحریف یهود و دنیاپرستانى بوده که مایل بوده اند درباره قیامت کمتر سخن بگویند و کمتر سخن بشنوند.
البته در تورات هاى کنونى اشارات مختصرى به مسأله قیامت شده است، ولى به اندازه اى کم است که بعضى مى خواهند بگویند: یهود، اصولاً به رستاخیز معتقد نیست ولى این سخن به مبالغه شبیه تر است تا به یک واقعیت.
ضمناً باید توجه داشت همان طور که در جلد اول تفسیر «نمونه»(1)خاطرنشان ساختیم: منظور از ملاقات پروردگار که در آیات قرآن آمده، ملاقات حسى و رؤیت با چشم نیست، بلکه یک نوع شهود باطنى و ملاقات روحانى است که بر اثر تکامل انسان در رستاخیز صورت مى گیرد، و یا مشاهده پاداش ها و کیفرهاى او در جهان دیگر است.

* * *

در آیه بعد، به نزول قرآن و تعلیمات آن اشاره کرده و بحث آیه گذشته را تکمیل مى نماید، مى فرماید: «این کتابى است که ما نازل کرده ایم، کتابى است با عظمت و پر برکت و سرچشمه انواع خیرات و نیکى ها» (وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ).
و «چون چنین است به طور کامل از آن پیروى کنید، پرهیزگارى پیشه نمائید و از مخالفت با آن بپرهیزید شاید مشمول رحمت خدا گردید» (فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).

* * *

در آیه بعد، تمام راه هاى فرار و بهانه جوئى ها را به روى مشرکان بسته، به آنها مى فرماید: ما این کتاب آسمانى را با این امتیازات نازل کردیم «تا نگوئید که تنها بر دو طایفه پیشین (یهود و نصارى) کتاب آسمانى نازل شده، و ما از بحث و بررسى و مطالعه آنها غافل بوده ایم، و اگر از فرمان تو سرپیچى کردیم به خاطر این بوده است که فرمان تو در دست دیگران بود و به دست ما نرسید» (أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْکِتابُ عَلى طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ کُنّا عَنْدِراسَتِهِمْ لَغافِلینَ).(2)

* * *

سپس مى افزاید: همان بهانه به صورت دامنه دارتر و آمیخته با ادعا و غرور بیشتر از آنها نقل شده است، و آن این که: اگر قرآن بر آنها نازل نمى شد، ممکن بود ادعا کنند ما به قدرى براى انجام فرمان الهى آمادگى داشتیم که هیچ ملتى به اندازه ما آمادگى نداشت «و اگر کتاب آسمانى بر ما نازل مى شد، ما از همه آنها پذیراتر و هدایت یافته تر بودیم» (أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنّا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْکِتابُ لَکُنّا أَهْدى مِنْهُمْ).
در حقیقت، آیه قبل، منعکس کننده این بهانه بود که اگر ما به راه نیامده ایم بر اثر بى خبرى از کتب آسمانى بوده و این بى خبرى معلول آن بوده است که این کتب بر دیگران نازل گردیده.
اما این آیه منعکس کننده حسّ خودبرتربینى آنها و ادعاى بى اساسى است که در مورد امتیاز نژاد عرب بر دیگران داشته اند.
نظیر همین معنى در سوره «فاطر» آیه 42 از قول مشرکان به صورت یک مسأله قاطع نه به عنوان یک قضیه شرطیه، نقل شده است، آنجا که مى فرماید: «مشرکان با نهایت تأکید قسم یاد کردند که اگر پیامبرى به سوى آنها بیاید از تمام امت ها هدایت یافته تر خواهند بود».
به هر حال قرآن در برابر این ادعاها مى فرماید: خداوند تمام راه هاى بهانه جوئى را بر شما بسته است; زیرا «آیات و دلائل روشن از طرف پروردگار براى شما آمد، آمیخته با هدایت الهى و رحمت پروردگار» (فَقَدْ جائَکُمْ بَیِّنَةٌمِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ).
جالب این که: به جاى تعبیر به کتاب آسمانى، تعبیر به «بَیِّنَه» شده است.
اشاره به این که این کتاب آسمانى از هر نظر روشن و روشنگر و آمیخته با دلائل قاطع است.
«با این حال آیا کسى ستمکارتر از آنها که تکذیب آیات خدا مى کنند و از آن اعراض مى نمایند پیدا مى شود»؟ (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللّهِ وَ صَدَفَ عَنْها).
«صَدَفَ» از ماده «صَدْف» (بر وزن حذف) به معنى اعراض کردن شدید و بدون تفکر از چیزى است، اشاره به این که آنها نه تنها از آیات خدا روى گردانیدند بلکه با شدت از آن فاصله گرفتند، بدون این که درباره آن کمترین فکر و اندیشه اى به کار برند.
گاهى این کلمه به معنى جلوگیرى کردن و ممانعت دیگران نیز آمده است.
در پایان آیه، مجازات دردناک این گونه افراد لجوج و بى فکرى که مطالعه نکرده حقایق را به شدت انکار مى کنند و از آن مى گریزند حتى سدّ راه دیگران مى شوند، در یک جمله کوتاه و رسا بیان کرده مى فرماید:
«به زودى کسانى را که از آیات ما روى مى گردانند، گرفتار مجازات هاى شدید خواهیم کرد، و این به خاطر همان اعراض بى رویه و بى دلیل آنها است» (سَنَجْزِی الَّذینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِماکانُوا یَصْدِفُونَ).
«سُوءَ الْعَذابِ» اگر چه به معنى «مجازات بد» است، ولى چون مجازات بد، مجازاتى است که در نوع خود شدید و فوق العاده دردناک باشد، بسیارى از مفسران آن را به «مجازات شدید» تفسیر کرده اند.
تکرار جمله «یَصْدِفُونَ» در هنگام بیان کیفر این گونه اشخاص، به خاطر روشن ساختن این حقیقت است که تمام گرفتارى ها و بدبختى هاى آنان از اینجا سرچشمه مى گیرد که بدون فکر و مطالعه از حقایق، روى گردان مى شوند، و اگر حداقل به عنوان یک شخص جستجوگر و در حال شک به خود اجازه مطالعه مى دادند هیچ گاه گرفتار چنین عواقب دردناکى نمى شدند.
 

* * *

 


1 ـ ذیل آیه 46 سوره «بقره».
2 ـ جمله «أَنْ تَقُولُوا» به معنى: لِئَلاّ تَقُولُوا: «تا نگوئید...» مى باشد و نظیر آن در قرآن یا در ادبیات عرب، فراوان است.
سوره انعام / آیه 158 سوره انعام / آیه 154 - 157
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma