1 ـ تحریف تاریخ

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 07
سوره توبه / آیه 23 - 24 مقیاس افتخار و فضیلت


همان گونه که در شأن نزول آیات فوق خواندیم، مطابق روایتى که در بسیارى از معروف ترین کتب اهل سنت نقل شده، این آیات در مورد على(علیه السلام) و بیان فضائل او نازل شده، هر چند مفهوم آن عام و گسترده است (و بارها گفته ایم شأن نزول ها مفاهیم آیات را محدود نمى سازد).
بررسى ها روشن مى سازد بعضى از مفسران اهل سنت تمایل ندارند فضائل چشمگیرى براى على(علیه السلام) اثبات شود ـ با این که او را چهارمین پیشواى بزرگ خود مى دانند ـ گویا از این مى ترسند اگر در برابر مدارکى که امتیازات فوق العاده على(علیه السلام) را اثبات مى کند، تسلیم شوند، ممکن است جمعیت شیعه در برابر آنها به پا خیزند و آنها را در تنگنا قرار دهند، که:
چرا دیگران را بر على(علیه السلام) مقدم داشتید؟ از این رو بسیار مى شود از واقعیت هاى تاریخى چشم مى پوشند، و تا آنجا که بتوانند به ایراد در این گونه احادیث از نظر سند مى پردازند، و اگر جاى دست اندازى در سند پیدا نکنند، سعى مى کنند به گونه اى دلالت آن را مخدوش سازند، این گونه تعصب ها
متأسفانه حتى در عصر ما ادامه دارد و حتى بعضى از دانشمندان روشن فکر آنان از این کار بر کنار نمانده اند.
فراموش نمى کنم در گفتگوئى که با یکى از دانشمندان اهل سنت داشتم، هنگامى که سخن از این گونه احادیث به میان آمد، جمله عجیبى اظهار داشت، او مى گفت:
به عقیده من، شیعه مى تواند تمام اصول و فروع مکتب خویش را از منابع، مدارک و کتاب هاى ما اثبات کند، چون به قدر کافى احادیثى که به نفع مکتب شیعه باشد، در کتب ما وجود دارد!
ولى براى این که خود را از همه این منابع و مدارک یک باره راحت کند، گفت: به عقیده من، پیشینیان ما افراد خوش باورى بودند و تمام احادیثى را که شنیده اند در کتب خود آورده اند، و ما نمى توانیم آنچه را آنها نوشته اند به سادگى بپذیریم! (سخنش به گونه اى بود که شامل کتب صحاح و مسانید معتبر و درجه اول آنان نیز مى شد!).
به او گفتم: روش محققانه این نیست، که انسان مکتبى را قبلاً روى یک سلسله وراثت ها بپذیرد و بعد هر حدیثى با آن موافق باشد صحیح و هر حدیثى با آن تطبیق نکند، از آثار خوش باورى پیشینیان بداند هر چند حدیث معتبرى باشد.
چه خوب است به جاى این طرز فکر، راه دیگرى انتخاب کنید، قبلاً خود را از هر گونه عقیده موروثى خالى سازید، سپس در برابر مدارک منطقى بنشینید، آنگاه انتخاب عقیده کنید!
ملاحظه مى فرمائید، چرا و به چه علت احادیث مشهور و معروفى که از مقام والاى على(علیه السلام) خبر مى دهد، و برترى او بر دیگران را اثبات مى کند، این چنین مورد بى مهرى، بلکه مورد تهاجم رگبارهاى ایرادات قرار گرفته، و گاهى نیز به دست فراموشى سپرده مى شود و اصلاً سخنى از آن به میان نمى آید، گوئى اصلاً این همه احادیث، وجود خارجى ندارند!!
با توجه به آنچه در بالا گفتیم به گفتارى از مفسر معروف نویسنده «المنار» مى پردازیم:
او در شأن نزول آیات فوق روایت معروف بالا را به کلى کنار گذارده و روایت دیگرى که با محتواى آیات اصلاً منطبق نیست، و باید آن را به عنوان یک حدیث مخالف قرآن کنار زد، معتبر دانسته است، و آن حدیثى است که از «نعمان بن بشیر» نقل شده که مى گوید:
کنار منبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در میان جمعى از صحابه نشسته بودم، یکى از آنها گفت: من بعد از اسلام عملى را بالاتر از این نمى دانم که حاجیان خانه خدا را سیراب کنم.
دیگرى گفت: عمران مسجدالحرام از هر عملى بالاتر است.
سومى گفت: جهاد در راه خدا از آنچه گفتید بهتر مى باشد.
«عمر» آنها را از گفتگو کردن نهى کرده، گفت: صداى خود را کنار منبر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بلند نکنید ـ و آن روز، روز جمعه بود ـ .
ولى هنگامى که نماز جمعه را خواندم نزد رسول خدا مى روم و از او درباره مسأله اى که اختلاف کردید سؤال مى کنم (بعد از نماز نزد رسول خدا رفت و سؤال کرد) در این موقع آیات فوق نازل شد.(1)
در حالى که این روایت از جهات مختلفى با آیات مورد بحث ناسازگار است، و مى دانیم هر روایتى که مخالف قرآن بوده باشد باید آن را دور افکند; زیرا:
اوّلاً ـ در آیات فوق، مقایسه میان «جهاد»، «سقایة الحاج» و «عمران مسجدالحرام» نشده است، بلکه در یک سوى مقایسه «سقایت حاج» و «عمران مسجدالحرام» قرار گرفته، و در سوى دیگر «ایمان به خدا و روز رستاخیز و جهاد».
و این نشان مى دهد: افرادى آن اعمال را که در دوران جاهلیت انجام داده بودند با ایمان و جهاد مقایسه مى کردند، که قرآن صریحاً مى گوید: این دو برابر نیستند، نه مقایسه «جهاد» با «عمران مسجدالحرام» و «سقایة الحاج» (دقت کنید).
ثانیاً ـ جمله «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ» نشان مى دهد که اعمال گروه اول توأم با ظلم بوده است، و این در صورتى است که در حال شرک واقع شده باشد، چه این که قرآن مى گوید: اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیْمٌ: «شرک گناه بزرگى است».(2)
و اگر مقایسه میان «ایمان» و «سقایت حاج توأم با ایمان و جهاد» بوده باشد، جمله «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ» مفهومى نخواهد داشت.
ثالثاً ـ آیه دوم مورد بحث که مى گوید: آن کسانى که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نمودند مقام والاترى دارند، مفهومش این است: از کسانى که ایمان و هجرت و جهاد نداشتند، برترند، و این با حدیث «نعمان» سازش ندارد; زیرا گفتگو کنندگان طبق آن حدیث همه از مؤمنان بودند و شاید در مهاجرت و جهاد شرکت داشتند.
رابعاً ـ در آیات گذشته (آیات 17 و 18) سخن از اقدام مشرکان به عمران مساجد بود (ما کانَ لِلْمُشْرِکِیْنَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ) و آیات مورد بحث که به دنبال آن قرار دارد، همان موضوع را تعقیب مى کند، و این نشان مى دهد که «عمران مسجدالحرام» و «سقایت حاج» در حال شرک موضوع بحث این آیات است و این چیزى است که با روایت «نعمان» تطبیق نمى کند.
تنها مطلبى که ممکن است در برابر این استدلالات گفته شود، این است که تعبیر به «أَعْظَمُ دَرَجَةً» نشان مى دهد که هر دو طرف «مقایسه» عمل خوبى هستند، اگر چه یکى از دیگرى برتر بوده است.
ولى جواب این سخن روشن است; زیرا افعل تفضیل (صفت تفضیلى) غالباً در مواردى به کار مى رود که یک طرف مقایسه واجد فضیلت است، و طرف دیگر «صفر» مى باشد.
مثلاً بسیار شده است که مى گویند: «دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است»، مفهوم این سخن آن نیست که «هرگز به مقصد نرسیدن و تصادف کردن و نابودى» چیز خوبى است، ولى «دیر رسیدن» از آن بهتر است.
یا این که در قرآن مى خوانیم: وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ: «صلح از جنگ بهتر است»(3)معنى این جمله آن نیست که جنگ چیز خوبى است.
و یا این که مى خوانیم: وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِک: «بنده با ایمان از بت پرست بهتر است»(4) آیا بت پرست خیر و فضیلتى دارد؟
و در همین سوره «توبه»، آیه 108 مى خوانیم: لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیْهِ: «مسجدى که اساس آن از روز نخست بر پایه تقوا گذارده شده است (از مسجد ضرار همان مسجدى که منافقان براى ایجاد تفرقه ساخته بودند) براى عبادت شایسته تر است».
با این که مى دانیم عبادت در مسجد ضرار هیچ گونه شایستگى ندارد و نظیر این تعبیرات در قرآن و کلمات عرب و سایر زبان ها فراوان است.
از مجموع آنچه گفته شد، نتیجه مى گیریم: روایت «نعمان بن بشیر» چون بر خلاف محتواى قرآن است، باید کنار گذارده شود، و آنچه با ظاهر آیات مى سازد، همان حدیث مشهورى است که در آغاز بحث تحت عنوان شأن نزول بیان کردیم، و این فضیلتى است براى پیشواى بزرگ اسلام على(علیه السلام).
خداوند همه ما را به پیروى از حق و پیروى از این گونه پیشوایان ثابت قدم بدارد، و چشم و گوش باز و فکر دور از تعصب و عنایت کند.


* * *

2 ـ از آیات فوق استفاده مى شود که مقام «رضوان» که از بزرگ ترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد، چیزى است غیر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدانش و غیر از رحمت گسترده پروردگار.(5)
 


* * *


1 ـ تفسیر «المنار»، جلد 10، صفحه 215، ذیل آیات مورد بحث ـ «اسباب النزول» واحدى نیشابورى، صفحه 163، مؤسسة الحلبى و شرکاء، قاهره، 1388 هـ ق ـ «مسند احمد»، جلد 4، صفحه 269، دار صادر بیروت، 6 جلدى ـ «صحیح مسلم»، جلد 6، صفحه 36، دار الفکر بیروت، 8 جلدى ـ «سنن کبراى بیهقى»، جلد 9، صفحه 158، دار الفکر بیروت، 10 جلدى ـ «درّ المنثور»، جلد 3، صفحه 218، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق.
2 ـ لقمان، آیه 13.
3 ـ نساء، آیه 128.
4 ـ بقره، آیه 221.
5 ـ شرح این موضوع به خواست خدا در ذیل آیه 72 همین سوره در تفسیر جمله «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ» خواهد آمد.
سوره توبه / آیه 23 - 24 مقیاس افتخار و فضیلت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma