1 . تفسیر ولایت و مولى در حدیث غدیر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
آیات ولایت در قرآن
2 . آیاتى از سوره معارج در تأیید داستان غدیرمحتواى روایات غدیر

حدیث متواتر غدیر را اجمالاً دانستیم و جمله معروف پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) که در همه کتب آمده است: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» حقایق بسیارى را روشن مى سازد.

گرچه بسیارى از نویسندگان اهل سنّت اصرار دارند که «مولى» را در اینجا به معنى «دوست و یار و یاور» تفسیر کنند، زیرا یکى از معانى معروف «مولى» همین است، ما هم قبول داریم که یکى از معانى «مولى» دوست و یار و یاور است.

ولى قرائن متعدّدى در کار است که نشان مى دهد «مولى» در حدیث بالا به معنى «ولى» و «سرپرست» و «رهبر» مى باشد; این قرائن به طور فشرده چنین است:

1 ـ مسأله دوستى على (علیه السلام) با همه مؤمنان، مطلب مخفى و پنهان و پیچیده اى نبود که نیاز به این همه تأکید و بیان داشته باشد، و احتیاج به متوقّف ساختن آن قافله عظیم در وسط بیابان خشک و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعترافهاى پى درپى از جمعیّت داشته باشد.

قرآن با صراحت مى گوید:

إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ اِخْوَةٌ(1)

مؤمنان همه برادر یکدیگرند.

و در جاى دیگر مى فرماید:

وَالْمُؤمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض(2)

مردان مؤمن و زنان مؤمنه، ولىّ و یار یکدیگرند.

خلاصه این که، اخوّت اسلامى و دوستى مسلمانان با یکدیگر از بدیهى ترین مسائل اسلامى است که از آغاز اسلام وجود داشت و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بارها آن را تبلیغ کرد و بر آن تأکید نهاد; بعلاوه، مسأله اخوّت مسأله اى نبوده که با این لحن داغ در آیه بیان شود و پیامبر (صلى الله علیه وآله) از افشاى آن خطرى احساس کند. (دقّت کنید)

2 ـ جمله «اَلَسْتُ اَوْلى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ; آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نیستم که در بسیارى از متون این روایت آمده است، هیچ تناسبى با بیان یک دوستى ساده ندارد، بلکه مى خواهد بگوید: «همان اولویّت و اختیارى که من نسبت به شما دارم و پیشوا و سرپرست شما هستم، براى على (علیه السلام) ثابت است.» و هرگونه تفسیرى براى این جمله، غیر از آنچه گفته شد، دور از انصاف و واقع بینى است، مخصوصاً با توجّه به تعبیر «بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ; از شما نسبت به شما اولى هستم.»

3 ـ تبریک هایى که از سوى مردم در این واقعه تاریخى به على(علیه السلام) گفته شد، مخصوصاً تبریکى که «عمر» و «ابوبکر» به او گفتند، نشان مى دهد مسأله چیزى جز مسأله نصب خلافت نبوده است که در خور تبریک و تهنیت باشد; زیرا اعلام دوستى، که براى همه مسلمانان بطور عموم ثابت است، تبریک ندارد.

در «مُسند» امام «احمد» آمده است: عمر بعد از آن بیانات پیامبر(صلى الله علیه وآله) خطاب به على(علیه السلام) عرض کرد:

هَنیئاً یَابْنَ اَبیطالِب أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مَوْلى کُلِّ مُؤمِن وَمُؤمِنَة

گوارا باد بر تو اى فرزند ابیطالب! صبح کردى و شام کردى در حالى که مولاى هر مرد و زن با ایمان هستى!(3)

در تعبیرى که فخر رازى در ذیل آیه «یـا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» ذکر کرده، مى خوانیم: عمر گفت: «هَنیئاً لَکَ أَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَمَوْلى کُلِّ مُؤمِنِ وَمُؤمِنَة»

به این ترتیب، عمر او را مولاى خود و مولاى همه مؤمنان مى شمرد.

در تاریخ بغداد روایت فوق به این صورت آمده:

بَخّ بَخّ لَکَ یابْنَ اَبیطالِب! أَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَمَوْلى کُلِّ مُسْلِم(4)

آفرین، آفرین به تو اى فرزند ابو طالب! صبح کردى در حالى که مولاى من و مولاى هر مسلمانى هستى.

و در «فیض القدیر» و «الصّواعق» آمده است که این تبریک را ابو بکر و عمر هر دو به على (علیه السلام) گفتند: «أَمْسَیْتَ یَابْنَ اَبیطالِب مَوْلا کُلِّ مُؤمِن وَمُؤمِنَة(5)».

ناگفته پیداست دوستى ساده اى که میان همه مؤمنان با یکدیگر است چنین تشریفاتى ندارد، و این جز با ولایت به معنى خلافت سازگار نیست.

4 ـ اشعارى که از «حسّان بن ثابت» نقل کردیم با آن مضمون و محتواى بلند و آن تعبیرات صریح و روشن، نیز گواه دیگرى بر این مدّعا است، و به اندازه کافى در این مسأله گویا است (بار دیگر آن اشعار را مطالعه فرمائید).


1 . سوره حجرات، آیه 10 .

2 . سوره توبه، آیه 71.

3 . مسندِ احمد، جلد 4، صفحه 281 (طبق نقل فضائل الخمسة، جلد 1، صفحه 432).

4 . تاریخ بغداد، جلد 7، صفحه 290.

5 . فیض القدیر، جلد 6، صفحه 217; الصّواعق، صفحه 107.

2 . آیاتى از سوره معارج در تأیید داستان غدیرمحتواى روایات غدیر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma