61 - ریشه فتنه ها

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
یکصد و ده سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام
قال على (علیه السلام):
«اِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحْکامٌ تُبْتَدَعُ، یُخالَفُ فیها کِتابُ اللهِ وَ یَتَوَلّى عَلَیْها رِجالٌ رِجالا عَلى غَیْرِ دینِ اللهِ»; «همواره آغاز پیدایش فتنه ها پیروى از هوس هاى آلوده و احکام و قوانین ساختگى و جعلى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد و جمعى برخلاف آیین حق به حمایت از آن برمى خیزند»(1).

شرح و تفسیر

«فتنه» در لغت گاه به معنى امتحان و آزمون، و گاه به معنى مجازات و شکنجه است، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: (یَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ یُفْتَنُونَ); «روزى که افراد ستمگر بى ایمان، به آتش جهنّم مجازات و شکنجه مى شوند»(2). ولى منظور از فتنه در این حدیث، حوادث سخت اجتماعى است که موجب ناراحتى و شکنجه روحى افراد مى شود. البتّه این کلمه ـ همان گونه که در بالا آمد ـ به معناى امتحان و آزمایش نیز آمده است، چون امتحان نیز غالباً همراه با سختى هاست.
حضرت(علیه السلام) در این خطبه در مورد سرچشمه فتنه هاى اجتماعى چنین مى گوید: شروع فتنه ها از دو چیز است: 1ـ پیروى از هواى نفس.
2ـ احکامى که برخلاف کتاب الله و مطابق هواى نفس ساخته شده است.
از این روایت استفاده مى شود که اختلاف سلیقه ها به تنهایى فتنه ساز نیست; چون همانند اختلاف چهره ها امرى اجتناب ناپذیر است، حتّى اشتباهات افراد و گروه ها نیز منشأ فتنه نیست; بلکه سرچشمه همه فتنه ها هواى نفس است که ممکن است به أشکال گوناگون جلوه کند، گاه به نام حقوق بشر، گاهى در لباس آزادى، برخى اوقات به نام حمایت از مظلومان، گاه به نام انجام وظیفه، حتّى گاهى به صورت عبادت!
آیه شریفه 104 و 103 سوره کهف به همه این موارد اشاره دارد، مى فرماید: «بگو اى پیامبر: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده; با این حال، مى پندارند کارِ نیک انجام مى دهند!» این چهره، از کریه ترین چهره هاى هواى نفس است.
یا در روایتى مى خوانیم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پیش بینى مى کند زمانى را که «معروف منکر و منکر معروف شود!»(3) و متأسفّانه اکنون مشاهده مى کنیم که در برخى از امور چنین شده است. به عنوان مثال، کسى را که مدّتى به امانت و صداقت کار کرده، و به حقّ و حقوق حلال خود قانع بوده انسانى بى عرضه و تنبل، و شخصى که با خیانت و سرقت و دزدى اموال دیگران، در مدّت زمانى کوتاه صاحب خانه و سرمایه و اتومبیل مى شود را شخصى زرنگ و باهوش و باکفایت مى نامند! ملاحظه مى کنید چگونه معروف منکر و منکر معروف شده است!؟
1. نهج البلاغه، خطبه 50.
2. سوره ذاریات، آیه 13.
3. وسایل الشیعه، جلد 11، ابواب الامر و النهى، باب 1، حدیث 12.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma