آنجا که نه غمى است، نه رنجى، و نه درماندگى!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 18
سوره فاطر / آیه 36 - 38سوره فاطر / آیه 33 - 35

این آیات، در حقیقت نتیجه اى است براى آنچه در آیات گذشته آمده بود، مى فرماید: «پاداش پیشگامان در خیرات و نیکى ها، باغهاى جاویدان بهشت است که همگى در آن وارد مى شوند» (جَنّاتُ عَدْن یَدْخُلُونَها).(1) «جنّات» جمع «جنة» به معنى «باغ»، و «عدن»، به معنى استقرار و ثبات  است، و «معدن» را به این جهت «معدن» مى گویند که جایگاه استقرار فلزات و جواهرات است، بنابراین «جنات عدن» باغهاى جاویدان بهشتى است.
به هر حال، این تعبیر، نشان مى دهد: نعمتهاى عظیم بهشتى جاودانى و ثابت است، و همچون مواهب دنیاى مادى آمیخته به اضطراب ناشى از بیم زوال نیست، بهشتیان نه تنها باغى از بهشت که باغهاى بسیارى در اختیار دارند.
آن گاه، به سه بخش از نعمتهاى بهشتى که بعضى جنبه مادى دارد و ظاهرى، و بعضى جنبه معنوى و باطنى، و قسمتى نیز ناظر به نفى و طرد هر گونه مانع و مزاحم است اشاره کرده، مى گوید: «این پیشگامان در خیرات در آن بهشت جاویدان به دستبندهائى از طلا و مروارید آراسته اند و لباسشان در آنجا حریر است»! (یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَب وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ).
آنها در این دنیا، به زرق و برقها بى اعتنائى کردند، و خود را اسیر زور زیور نساختند، و در حالى که محرومان، لباس کرباس هم در تن نداشتند، در بند لباسهاى فاخر نبودند، خداوند به جبران اینها در جهان دیگر، بهترین لباسهاى و زیورها را بر آنها مى پوشاند.
آنها در این جهان، ظاهر خویش را به خیرات آراستند، خدا نیز در جهان دیگر که جهان تجسم اعمال است، ظاهرشان را به انواع زیورها مى آراید.
بارها گفته ایم: الفاظ ما که براى زندگى محدود این جهان وضع شده، هرگز نمى تواند بیانگر مفاهیم عالم بزرگ قیامت باشد، براى بیان آن نعمتها الفباى دیگر و فرهنگ و قاموس دیگرى لازم است، ولى، به هر حال، براى این که: شبحى از آن نعمتهاى بزرگ به ما زندانیان این جهان نشان داده شود، باید از توانائى ناچیز همین الفاظ، در تبیین آن نعمتها کمک گیریم.

* * *

بعد از ذکر این نعمت مادى، به نعمت معنوى خاصى اشاره کرده، مى فرماید: «آنها مى گویند حمد و ستایش مخصوص خداوندى است، که غم و اندوه را از ما بر طرف ساخت» (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ).
آنها از این موهبت عظیم که نصیبشان شده، و تمام عوامل غم و اندوه به برکت لطف الهى از محیط زندگانیشان دور گشته، و آسمان روحشان از لکه هاى ابرهاى تاریک اندوه، پاک شده، خدا را حمد و ستایش مى کنند، نه ترسى از عذاب الهى دارند، نه وحشتى از مرگ و فنا، نه موجبات ناامنى خاطر فراهم است، و نه آزار بداندیشان و تحمیلات ناپاکان و جباران و همنشینى بدان و نااهلان.
بعضى از مفسران، این حزن و اندوه را اشاره به غمهائى نظیر آنچه در دنیا است دانسته اند.
و بعضى اشاره به اندوهى که در محشر درباره نتیجه کار خود دارند، مى دانند، در حالى که این دو تفسیر، با هم تضادى ندارند، و مى تواند در معنى آیه جمع باشد.
«حَزَن» (بر وزن عدم) و «حُزن» (بر وزن مزد) چنان که در بسیارى از کتب لغت و تفسیر آمده، هر دو به یک معنى است، و در اصل به معنى ناهموارى زمین است، و از آنجا که غم و اندوه روح انسان را ناهموار و خشن مى سازد، این تعبیر در این معنى به کار رفته است.(2)
سپس، این مؤمنان بهشتى مى افزایند: «پروردگار ما غفور و شکور است» (إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ).
با وصف غفوریتش، اندوه سنگین لغزش ها و گناهان را بر طرف ساخته، و با وصف شکوریتش، مواهب جاودانى که هرگز سایه شوم غم بر آنها نمى افتد، به ما ارزانى داشته.
گناهان بسیار ما را غفرانش پوشانده، و اعمال اندک و ناچیز ما را با شکوریتش پاداش فراوان بخشیده.

* * *

سرانجام، به سراغ آخرین نعمت، که نبودن عوارض ناراحتى و عوامل مشقت و خستگى و رنج و تعب است رفته، از قول آنها مى گوید: «ستایش براى آن خدائى است که، با فضل خود ما را در این سراى اقامت جاویدان جاى داد، که نه در آنجا رنج و تعبى به ما مى رسد، و نه خستگى و واماندگى»! (الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ).
از یکسو، آنجا سراى اقامت است، و چنان نیست که انسان تا مى خواهد به محیط آن آشنا شود و به آن دل ببندد، بانگ «الرحیل» سر داده شود.
و از سوى دیگر، با این که: عمر طولانى آن به ابدیت مى پیوندد، و در چنین مدتى قاعدتاً انتظار تعب و درد و مشقتى مى رود، مطلقاً در آنجا خبرى از این امور نیست، حتى طول مدت نیز باعث ملال و خستگى نمى شود، که هر روز نعمت جدید و جلوه تازه اى از نعمتها و جلوه هاى پروردگار به بهشتیان ارائه مى شود.
«نَصَب» (بر وزن حسب) به معنى مشقت و زحمت است، و «لُغُوب» را نیز بسیارى از ارباب لغت و مفسران به همین معنى دانسته اند، در حالى که بعضى  میان این دو چنین فرق گذاشته اند: «نَصَب» را به مشقتهاى جسمانى مى گویند، و «لُغُوب» را به تعب و زحمت روحانى.(3)
بعضى نیز «لُغُوب» را به معنى سستى و واماندگى ناشى از مشقت و رنج دانسته اند، و به این ترتیب «لُغُوب» نتیجه «نَصَب» مى شود.(4)
و به این ترتیب، در آنجا نه عوامل مشقت بار جسمانى وجود دارد، نه از اسباب رنج روحى خبرى است.

* * *



1 ـ «جَنّاتُ عَدْن...» ممکن است خبر مبتداى محذوفى باشد، و در تقدیر «جَزائُهُم جَنّاتُ عَدْن...» یا ـ «أُولئِکَ لَهُمْ جَنّاتُ عَدْن» بوده است (نظیر آیه 31 سوره «کهف»).
بعضى نیز آن را «بدل» از «فضل کبیر» دانسته اند، ولى با توجه به این که «فضل کبیر» اشاره به میراث کتاب آسمانى است، «جنات» نمى تواند بدل آن بوده باشد، مگر از باب این که مسبب را جانشین سبب کرده باشیم.
2 ـ در «تاج العروس» از بعضى از علماى ادب نقل شده، هنگامى که این کلمه با اعراب رفع و جر به کار مى رود، با سکون «ز» تلفظ مى شود، و هنگامى که به صورت منصوب است با فتح «ز»، البته این سخن نمى تواند به صورت یک قانون همیشگى در ادبیات عرب باشد، هر چند غالباً چنین است، زیرا در قرآن مجید در بعضى از موارد در حالت نصبى نیز با سکون «ز» آمده است.
3 و 4 ـ تفسیر «روح المعانى»، جلد 22، صفحه 184، ذیل آیه مورد بحث.
سوره فاطر / آیه 36 - 38سوره فاطر / آیه 33 - 35
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma