این هم نشانه هاى دیگر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 18
سوره یس / آیه 37 - 40 سوره یس / آیه 33 - 36



از آنجا که بحث در آیات گذشته، پیرامون مبارزه فرستادگان پروردگار، با شرک و بت پرستى بود، همچنین در آخرین آیه، اشاره اى به مسأله معاد شده بود، آیات مورد بحث، نشانه هائى از توحید و معاد را توأماً بیان مى کند، تا وسیله اى باشد براى بیدارى منکران و ایمان به مبدأ و معاد.
نخست از احیاى زمینهاى مرده و برکاتى که از آن عائد انسانها مى شود بحث کرده مى فرماید: «زمینهاى مرده براى آنها نشانه آشکارى است (از مبدأ و معاد) ما آن را زنده کردیم، و دانه هائى از آن خارج ساختیم و آنها از آن تغذیه مى کنند» (وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ).(1)
مسأله حیات و زندگى، از مهمترین دلائل توحید است، مسأله اى است فوق العاده مرموز، پیچیده، و شگفت انگیز، که عقل همه دانشمندان را به حیرت افکنده ، و با تمام پیشرفتهاى عظیمى که در علم و دانش نصیب بشر شده،  هنوز کسى معماى آن را نگشوده است، هنوز کسى به درستى نمى داند: تحت تأثیر چه عواملى در روز نخست، موجودات بى جان تبدیل به سلولهاى زنده شده است؟
هنوز کسى نمى داند: بذرهاى گیاهان و طبقات مختلف آن، دقیقاً چگونه ساخته شده؟ و چه قوانین مرموزى، بر آن حاکم است که به هنگام فراهم شدن شرائط مساعد، به حرکت در مى آید، و رشد و نمو را آغاز مى کند، و ذرات زمین مرده را جذب وجود خود مى نماید، و از این طریق، موجودات مرده را تبدیل به بافتهاى موجود زنده مى کند، تا هر روز جلوه تازه اى از حیات را نشان دهد.
مسأله حیات در جهان گیاهان و حیوانات، و زنده شدن زمینهاى مرده از یکسو، دلیل روشنى است بر این که: علم و دانش عظیمى در آفرینش این جهان به کار رفته، و از سوى دیگر، نشانه اى آشکار از رستاخیز است.
روشن است: ضمیر در «لَهُم» به «عباد» بر مى گردد، که در آیات قبل آمده است، و منظور از «عباد» در اینجا تمام بندگانى است که در مسائل مربوط به مبدأ و معاد، گرفتار انحراف یا اشتباهند، و قرآن وضع آنها را مایه حسرت و تأسف مى شمرد.
تعبیر به «آیَةٌ» به صورت «نکره» اشاره به عظمت و اهمیت و وضوح این نشانه توحیدى است.
جمله «فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ» از یکسو، اشاره به این است که: انسان از بخشى از دانه هاى گیاهى تغذیه مى کند، و بعضى دیگر، براى انسان قابل تغذیه نیست، ولى، فوائد دیگرى دارد، مانند تغذیه حیوانات، ساختن مواد رنگى، داروئى، و امور دیگرى که در زندگى انسان، کاملاً مورد استفاده است.
و از سوى دیگر، با مقدم داشتن «مِنْهُ» بر «یَأْکُلُون» که معمولاً براى حصر  مى آید، این نکته را بیان مى کند که: بیشترین (و نیز بهترین) تغذیه انسان، از مواد گیاهى است آن چنان که گوئى تمام غذاى انسان را تشکیل مى دهد!

* * *

آیه بعد، توضیح و تشریحى بر آیه قبل است، و چگونگى حیات زمینهاى مرده را بیان مى کند، مى فرماید: «ما در زمین باغهائى از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمه هائى از آن بیرون فرستادیم» (وَ جَعَلْنا فِیها جَنّات مِنْ نَخِیل وَ أَعْناب وَ فَجَّرْنا فِیها مِنَ الْعُیُونِ).
در آیه گذشته، سخن از دانه هاى غذائى در میان بود، اما در اینجا از میوه هاى نیروبخش، و مغذّى سخن مى گوید که، دو نمونه بارز و کامل آنها «خرما» و «انگور» است، که هر یک غذائى کامل محسوب مى شود.
چنان که در گذشته، نیز مشروحاً گفته ایم: مطالعات دانشمندان نشان مى دهد: مخصوصاً این دو میوه داراى انواع ویتامینهاى لازم و مواد مختلف حیاتى براى بدن انسان است.
به علاوه، این دو میوه، در تمام طول سال به صورت تازه یا خشک قابل نگهدارى و استفاده براى تغذیه است.(2)
«أَعْناب» جمع «عنب» و «نَخِیل» نیز ـ چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید ـ جمع «نخل» است، اما با این تفاوت، که «عنب» معمولاً به خود «انگور» گفته مى شود، و به طور نادر به درخت «انگور»، ولى «نخل» اسم براى درخت است و میوه آن «رطب» و «تمر» (خرماى تازه و خشک) نام دارد.
 بعضى معتقدند: این تفاوت تعبیر، که در یک جا سخن از درخت مى گوید، و در جاى دیگر، از میوه، به خاطر آن است که: درخت «نخل» چنان که معروف است همه چیزش، قابل استفاده است، تنه آن، شاخه ها و برگهایش، همه مورد استفاده هاى مختلف مى باشد، و میوه اش سرآمد همه اینها است، در حالى که درخت «انگور» را معمولاً براى میوه اش مى خواهند، و ساقه، شاخه و کنده آن مصرف زیادى ندارد.
و این که: هر دو به صیغه جمع آمده، ممکن است اشاره به انواع مختلف این دو میوه بوده باشد; چرا که هر یک از آنها، دهها نوع دارد، با ویژگیهاى مختلف و باب طبع همه و براى همه ذائقه ها!
این نکته نیز قابل توجه است که: در آیه قبل، تنها تعبیر به احیاى زمینهاى مرده شده بود، که در قرآن مجید، معمولاً با نزول باران همراه است، ولى، در این آیه، سخن از چشمه هاى آب جارى به میان آمده، زیرا براى بسیارى از زراعتها تنها آب باران کافى است، در حالى که درختان میوه، معمولاً نیاز به آب جارى نیز دارند.
«فَجَّرْنا» از ماده «تفجیر» به معنى «ایجاد شکاف وسیع» است، و از آنجا که چشمه ها با شکافته شدن زمین بیرون مى ریزند، این تعبیر در مورد بیرون آمدن چشمه از زمین به کار رفته است.(3)

* * *

آیه بعد، هدف آفرینش این درختان پر بار را چنین بیان مى کند: «هدف این است که از میوه آن بخورند، در حالى که دست آنها در ساختمان آن کمترین دخالتى نداشته، آیا شکر خدا را به جا نمى آورند»! (لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ  أَیْدِیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
آرى، میوه هائى که به صورت غذاى کامل، بر شاخسار درختان ظاهر مى شود، بى آن که کمترین نیازى به پختن و یا تغییرات دیگر داشته باشد، به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است، و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را درباره انسانها نشان مى دهد.
حتى این غذاى آماده و لذیذ را، آن چنان بسته بندى کرده که براى مدت زیادى قابل نگهدارى است، بى آن که ارزش غذائى خود را از دست دهد، بر خلاف غذاهائى که انسان از مواد طبیعى خدا داد، با دست خود مى سازد که غالباً به سرعت فاسد مى شود!
تفسیر دیگرى، درباره معنى آیه نیز وجود دارد که: آن هم قابل ملاحظه است، و آن این که: قرآن، مى خواهد هم اشاره به میوه هائى کند که، بدون تغییر، مورد استفاده قرار مى گیرد، و هم به انواع غذاهاى مختلفى که با انجام عملى روى این میوه ها به دست مى آید (در تفسیر اول «ما» در جمله «ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ» نافیه است و در صورت دوم موصوله).
در هر صورت، هدف آن است که حس حق شناسى و شکرگزارى انسانها را تحریک کند تا از طریق شکرگزارى قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.

* * *

آخرین آیه مورد بحث، سخن از تسبیح و تنزیه پروردگار مى گوید، خط بطلان بر شرک مشرکان که در آیات گذشته از آن سخن بود، مى کشد، و راه توحید و یکتا پرستى را به همگان نشان مى دهد، مى فرماید:
«منزّه است کسى که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین مى رویاند، و از خود آنان، و از آنچه نمى دانند»! (سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لایَعْلَمُونَ).(4)
آرى، خداوندى که این همه «زوجها» را در پهنه جهان هستى آفریده، علم و قدرتش بى انتهاست، عیب و نقصى در وجودش راه ندارد، لذا شریک، و شبیه و نظیر براى او نیست، و اگر گروهى سنگ و چوبهاى بى جان، و مخلوقات دیگرى را شبیه او شمرده اند، از این نسبتهاى ناروا بر دامان کبریائیش گردى نمى نشیند!
بدیهى است خداوند، نیاز به این ندارد که خویشتن را تسبیح و تنزیه کند، این تعلیمى است براى بندگان، و دستورالعملى است براى پیمودن خط تکامل.
در این که: منظور از «أَزْواج» در اینجا چیست؟ مفسران سخن بسیار دارند:
آنچه مسلم است این است: «أَزْواج» جمع «زوج» معمولاً به دو جنس مذکر و مؤنث گفته مى شود، خواه در عالم حیوانات باشد، یا غیر آنها، سپس توسعه داده شده و به هر دو موجودى که قرین یکدیگر، و یا حتى ضد یکدیگرند «زوج» اطلاق مى شود، حتى به دو اطاق مشابه در یک خانه، یا دو لنگه در، و یا دو همکار و قرین، این کلمه گفته مى شود، و به این ترتیب، براى هر موجودى در جهان زوجى متصور است.
 به هر حال، بعید نیست: زوجیت در اینجا به همان معنى خاص یعنى جنس «مذکر» و «مؤنث» باشد، و قرآن مجید در این آیه، خبر از وجود زوجیت در تمام جهان گیاهان، و انسانها، و موجودات دیگرى که مردم از آن اطلاعى ندارند، مى دهد.
این موجودات، ممکن است گیاهان باشند که وسعت دایره زوجیت در آن روز، هنوز در آنها کشف نشده بود.
یا اشاره به حیوانات اعماق دریاها، که در آن روز کسى از آن آگاه نبود، و امروز گوشه اى از آن براى انسانها کشف شده است.
یا اشاره به موجودات دیگرى که در کرات دیگر آسمانى زندگى مى کنند.
و یا موجودات زنده ذره بینى، هر چند امروز دانشمندان، نر و ماده اى در آنها سراغ ندارند، ولى دنیاى این موجودات زنده، آن قدر مرموز و پوشیده از معماهاست که ممکن است، علم و دانش انسانها هنوز، به این قسمت از آن راه نیافته باشد، حتى وجود زوجیت، در جهان گیاهان نیز، چنان که گفتیم: در عصر نزول قرآن جز در موارد خاصى، مانند درختان «نخل» و امثال آن ناشناخته بود، و قرآن از آن پرده برداشت، و در قرون اخیر، از طرق علمى این معنا به ثبوت رسید که مسأله «زوجیت در عالم گیاهان» یک مسأله عمومى و همگانى است.
این احتمال نیز داده شده است که: «زوجیت» در اینجا اشاره به وجود ذرات مثبت و منفى در دل تمام اتمها است، زیرا مى دانیم همه اشیاء این جهان از «اتم» تشکیل یافته، و «اتم» در حقیقت همچون آجر براى ساختمان عظیم این کاخ بزرگ عالم مادّه است.
تا آن روز که «اتم» شکافته نشده بود، خبرى از وجود این زوجیت نبود، ولى بعد از آن وجود زوجهاى منفى و مثبت در هسته «اتم» و الکترون هائى که به دور  آن مى گردند، به ثبوت رسید.
بعضى نیز آن را اشاره به ترکیب اشیاء از «ماده» و «صورت» یا «جوهر» و «عرض» دانسته، و بعضى دیگر کنایه از «اصناف و انواع مختلف» گیاهان و انسانها و حیوانات و سایر موجودات عالم مى دانند.
ولى روشن است، وقتى ما بتوانیم این الفاظ را بر معنى حقیقى (جنس مذکر و مؤنث) حمل کنیم، و قرینه اى بر خلاف آن نباشد، دلیلى ندارد که به سراغ معانى کنائى برویم، و چنان که دیدیم، چندین تفسیر جالب براى معنى حقیقى زوجیت در اینجا وجود دارد.
به هر حال، این آیه یکى دیگر از آیاتى است که، محدود بودن علم انسان را بیان مى کند و نشان مى دهد: در این جهان، حقایق بسیارى است که از علم و دانش ما پوشیده است.(5)

* * *

 


1 ـ در ترکیب آیه فوق، احتمالات فراوانى داده اند، ولى آنچه از همه آشکارتر به نظر مى رسد این است که: «آیَةٌ لَهُمُ» خبر مقدم و «الأَرْضُ الْمَیْتَةُ» مبتداى مؤخر است، و «أَحْیَیْناها» جمله مستأنفه اى است که توضیح و تفسیرى براى جمله قبل مى باشد.
2 ـ درباره این دو میوه حیات بخش (انگور و خرما) وگواهى دانشمندان درباره اهمیت غذائى آنها به ترتیب در جلدهاى 11، صفحه 175 و جلد 13، صفحه 46، ذیل آیات 11 سوره «نحل» و 26 سوره «مریم») بحث کرده ایم. 3 ـ قابل توجه این که: صیغه ثلاثى مجرد آن نیز به معنى شکافتن است، ولى هنگامى که به باب «تفعیل» برده شود (همانند آیه فوق) معنى تکثیر و تشدید را مى رساند.
4 ـ «سُبْحان» به گفته جمعى از مفسران و علماء ادب، «علم» براى «تسبیح» است، زیرا «علم» (اسم خاص) گاهى براى اشخاص مى باشد و آن را «علم شخص» مى نامند، و گاهى براى جنس که قرآن را «علم جنس» مى گویند، و گاهى براى معنا که «علم معنى» گفته مى شود، بنابراین مفهومش تنزیه و پاک شمردن خداوند از هر چیزى است که عیب و نقص باشد، تنزیهى مناسب مقام با عظمت پروردگار، و «علم» در هیچ جا اضافه نمى شود جز در «علم معنى».
بعضى نیز گفته اند: «سُبْحان» معنى مصدرى دارد، و مفعول مطلق براى فعل مقدرى است، و در هر صورت تنزیه الهى را با مؤکدترین وجه بیان مى دارد.
5 ـ درباره «زوجیت موجودات جهان» و مخصوصاً در «عالم گیاهان» در جلد دهم، صفحه 115 ـ و جلد 15، صفحه 190 ذیل آیه 7 سوره «شعراء» بحث کرده ایم.
سوره یس / آیه 37 - 40 سوره یس / آیه 33 - 36
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma