نظرات مختلف پیرامون اولوا الامر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
آیات ولایت در قرآن
تفسیر آیه در سایه روایاتمحدوده اطاعت از اولوا الامر

 

در مورد تفسیر اولوا الامر ـ همانگونه که گذشت ـ نظریّات مختلفى است، که به چند نمونه آن اشاره مى کنیم:

1ـ منظور از اولوا الامر زمامداران جامعه هستند ـ هر کسى به هر شکلى زمامدار جامعه اسلامى شود و زمام امور مسلمین را به دست گیرد، او «اولوا الامر» خواهد شد و باید بدون قید و شرط اطاعت شود، حتّى اگر با زور شمشیر و بدون خواست و اراده مردم حاکم گردد و فاسق ترین افراد باشد! بنابراین، امثال مغولها و چنگیزها هم اگر مسلّط بر جامعه اسلامى شوند، اطاعتشان واجب است!

تعداد قابل ملاحظه اى از دانشمندان اهل سنّت طرفدار این نظریّه هستند.

ولکن آیا هیچ عقل سلیمى این سخن را مى پذیرد؟

مگر خداوند پیامبرش (صلى الله علیه وآله) را براى اقامه قسط و برپایى عدل و داد(1) نفرستاده است؟ پس چگونه شخصى ظالم مى تواند جانشین پیامبر گردد و ریشه عدالت و قسط را بسوزاند؟

چنین تفسیرى از اولوا الامر با کدام یک از برنامه هاى سازنده و امید بخش اسلام سازگار است؟ آیا گویندگان این سخن حقیقتاً معتقدند که اگر حاکم ظالمى با زور شمشیر بر جامعه اسلامى مسلّط شد و تمام ارزشهاى اسلامى را زیر پا نهاد، منکرات را علنى کرد، معروف را از بین برد، واجبات الهى را پرده درى کرد، باید به چشم اولوا الامر و جانشین پیامبر به چنین انسان ظالم و منحرف و کافرى نگاه کرد و بى قید و شرط از او اطاعت کرد؟!

 

متأسّفانه جواب این آقایان مثبت است و افراد فاسد و ظالمى، چون معاویه و پسرش را اولوا الامر دانسته اند!

اى کاش هیچ یک از دانشمندان مسلمان چنین تفسیرى براى آیه ذکر نمى کردند.

2ـ برخى دیگر از مفسّران عقیده فوق را مردود دانسته و معتقد به عصمت  اولوا الامر شده اند ـ و از آنجا که انسانها غالباً خطا کار و غیر معصوم هستند، بنابراین مراد از اولواالامر «کلّ جامعه اسلامى» است و روشن است که «امّت اسلامى» از عصمت برخوردار است و امکان ندارد تمام مردم مسلمان خطا کنند. هر چند تک تک افراد جامعه خطا کارند! بنابراین، همانگونه که اطاعت از خدا و رسول (صلى الله علیه وآله) لازم است، پیروى از امّت اسلامى نیز واجب است!

ولکن در جواب این نظریّه عرض مى کنیم که: چگونه مى توان نظریّه مجموعه امّت اسلامى را در مسئله اى تحصیل کرد و به دست آورد؟ آیا به دست آوردن آراء و نظریّات تمام امّت اسلامى لازم نیست؟ اگر گفته شود نظریّه تک تک مسلمانان لازم نیست، بلکه مسلمانان نمایندگانى انتخاب مى کنند و اتّفاق و اجماع نمایندگان امّت اسلامى کافى است. مى گوئیم: آیا به دست آوردن اتّفاق آراء، حتّى از نمایندگان امّت اسلام (نه همه مسلمانان) امکان پذیر است؟

غالباً تحصیل اتّفاق آراءِ حتّى نمایندگان امّت اسلامى نیز امکان پذیر نیست; اگر گفته شود که اتّفاق آراء لازم نیست، بلکه معیار اکثریّت است، هر گاه اکثریّت نمایندگان امّت اسلامى به مسئله اى رأى مثبت دادند، تبعیّت از آنها به عنوان اولواالامر لازم است! آیا حقیقتاً معناى اولى الامر اکثریّت نمایندگان امّت اسلام است؟

3ـ برخى پا را از این فراتر نهاده اند و بر اثر خودباختگى در برابر فرهنگهاى بیگانگان، دموکراسى غربى را مصداق اولوا الامر شمرده اند!

آیا این گونه نظرها و تفسیرها، تفسیر به رأى نیست؟! آیا اینها پیشداوریهاى تحمیل شده بر قرآن نمى باشد؟! آیا این برداشتها کم لطفى به قرآن نیست؟!

 

گذشته از همه اینها، دموکراسى غربى آش دهان سوزى نیست! آنها خود نیز قبول دارند که چیز ایده آلى نیست و از بابت ناچارى و اضطرار به آن پناهنده شده اند، چون در شرایط فعلى اگر به دموکراسى غربى پناهنده نمى شدند گرفتار بدتر از آن مى شدند و از باب پیاده کردن «اقلّ الضّررین» آن را عملى کردند و گرنه کدام انسان عاقلى مى پذیرد که از مجموع 100% مردم یک کشور، 50% در انتخابات شرکت کنند و 26% به یک نفر و 24% به شخص دیگرى رأى دهند، آنگاه منتخب 26% مردم، حاکم بر 100% مردم شود! آیا این عدالت است!؟

خود باختگان در مقابل دموکراسى غربى، آمریکا را مهد این مطلب مى دانند و خوشبختانه با افتضاح و رسوایى اخیر، که در جریان انتخابات آمریکا پیش آمد، ماهیّت حقیقى این نوع دموکراسى براى همگان روشن و هویدا شد. آنها که تمام صنعت و ادارات و کشور خود را با سیستم هاى کامپیوترى اداره مى کنند بر سر شمارش ده الى پانزده هزار برگه رأى دعوى دارند، که آیا آن را با دست بشمارند و یا با کامپیوتر محاسبه کنند! این دعوى چه معنى دارد! کارى که به هر شکلى انجام دهند نهایتاً در یک روز به اتمام مى رسد، چقدر دعوى و گفتگو و اختلاف بر سر آن به وجود آمده، به گونه اى که گوش جهانیان را کر کرده است!

این گونه امور نشانگر بى اعتمادى مدّعیان دموکراسى و مردم سالارى به خویشتن و صنایع خویشتن است! دنیا باید بر این دموکراسى و انتخابات بخندد! و محقّقان باید این حادثه را موشکافانه بررسى کنند تا ماهیّت مدّعیان دموکراسى براى همه، مخصوصاً براى کسانى که آنجا را کعبه آمال خود مى دانند، روشنتر شود. و انصافاً که تفسیر اولوا الامر به دموکراسى خلاف ظاهر آیه شریفه، بلکه ظلم و ستمى بزرگ به قرآن مجید است.

4ـ نظریّه تمام علماى شیعه این است که اولواالامر باید معصوم باشد و نمى تواند بیش از یک فرد در هر عصر و زمانى باشد. و آن شخص در عصر پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پس از او ائمّه یازدهگانه(علیهم السلام) مى باشند.

توضیح بیشتر : الف ـ همانگونه که گذشت، اولوا الامر به مقتضاى آیه شریفه،(که اطاعت از خدا و پیامبر و اولوا الامر را به صورت مطلق بیان کرده است) باید معصوم باشد تا بتوان بطور مطلق و بی چون و چرا از وی طبعیت و پیروی کرد . یعنی اولوا الامر باید کسی باشد که نسبت به خطا و گناه و اشتباه بیمه باشد . به تعبیر دیگر ، عصمت قدرت معنوی و تقوای بالایی است که شخص معصوم به خاطر آن گناه نمی کند و خطا و اشتباهی از او سر نمی زند ، هر چند دارای اختیار است و مجبور نیست و می تواند خطا و گناه کند ، ولی به برکت آن تقوای بالا مرتکب آن نمی شود .

و به تعبیر سوم، تقوى مراتب مختلفى دارد; یک مرحله آن پرهیز از گناهان کبیره است، به گونه اى که اگر هم اتّفاقاً مرتکب شود فوراً از آن توبه مى کند; در مرحله دیگر علاوه بر این که گناهان کبیره را انجام نمى دهد، از گناهان صغیره نیز اجتناب و خوددارى مى کند و در صورت ارتکاب توبه مى کند. مرحله سوم، که از دو مرحله قبل بالاتر است، این که علاوه بر ترک گناهان کبیره و صغیره، مرتکب مکروهات نیز نمى شود. مراتب تقوى به همین شکل بالا مى رود تا به اوج آن، یعنى عصمت مطلق از گناهان و خطاها و اشتباهات، مى رسد. بنابراین، عصمت، آن گونه که برخى گمان کرده اند، نوعى جبر نیست; بلکه عالیترین مرحله تقوى است.

ب ـ اولوا الامرِ معصوم ـ همانطور که شرح آن گذشت ـ کلّ امّت اسلامى یا علماء و اندیشمندان آنها به عنوان نمایندگان امّت اسلامى یا اکثریّت آنها نمى تواند باشد، بلکه باید شخصى خاص و فرد معیّنى باشد.

ج ـ از آنجا که عصمت یک قدرت معنوى و عالیترین مرحله تقوى است و این معیار براى انسانهاى معمولى و همه مردم قابل تشخیص نیست، اولوا الامر معصوم باید از ناحیه خداوند، یا پیامبر (صلى الله علیه وآله)، یا معصوم دیگرى، که عصمتش ثابت شده است، معرّفى گردد.

نتیجه این که: اوّلا : اولوا الامر باید معصوم باشد; ثانیاً : باید فرد خاص و معیّنى باشد; و ثالثاً : تعیین معصوم و اولوا الامر باید از سوى خداوند عالم باشد.

* * *

 

در اینجا باید به سراغ قسمت دوم بحث، یعنى روایاتى که در شأن نزول آیه وارد شده برویم و ببینیم که آیا در روایات مصداق اولوا الامر مشخّص شده و خداوند متعال، یا پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) چنین معصومى را تعیین نموده است؟


1 . این مطلب در آیه شریفه 25 سوره حدید آمده است.

تفسیر آیه در سایه روایاتمحدوده اطاعت از اولوا الامر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma