آخرین سخن!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 20
1 - سرگذشت مؤمن آل فرعون یک درس بزرگ مبارزه با طاغوت ها سوره مؤمن/ آیه 41- 46

در پنجمین و آخرین مقطع، «مؤمن آل فرعون» پرده ها را کنار زد، و بیش از آن نتوانست ایمان خود را مکتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت، و آنها نیز ـ چنان که خواهیم دید ـ تصمیم خطرناکى درباره او گرفتند.
از قرائن بر مى آید که آن قوم لجوج و مغرور و خودخواه، در برابر سخنان این مرد شجاع و با ایمان، سکوت نکردند، و متقابلاً از مزایاى شرک سخن گفتند، و او را به بت پرستى دعوت نمودند.
لذا او فریاد زد: «اى قوم! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مى کنم اما شما مرا به سوى آتش مى خوانید»؟! (وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَى النّارِ).
من، سعادت شما را مى طلبم، و شما بدبختى مرا، من شما را به شاهراه هدایت مى خوانم، و شما مرا به بیراهه مى خوانید.

* * *

آرى، «شما مرا دعوت مى کنید که، به خداى یگانه کافر شوم، و شریکهائى که به آن علم ندارم، براى او قرار دهم، در حالى که من شما را به سوى خداوند عزیز غفّار دعوت مى کنم» (تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفّارِ).
از آیات مختلف قرآن، و نیز تاریخ مردم مصر، به خوبى استفاده مى شود که، آنها علاوه بر پرستش فراعنه، بت هاى فراوانى نیز داشتند، چنان که در آیه 127 سوره «اعراف» مى خوانیم اطرافیان فرعون به او گفتند: أَتَذَرُ مُوسى وَ قَومَهُ لِیُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ: «آیا اجازه مى دهى که موسى و قومش در زمین فساد کنند و تو و خدایانت را ترک گویند»؟!
«یوسف» نیز در زندان فراعنه، به هم بندهاى خود گفت: أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ اَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ: «آیا معبودهاى پراکنده، بهترند، یا خداوند یگانه قهار»؟!.(1)
به هر حال، مؤمن آل فرعون، در یک مقایسه روشن به آنها یاد آورى کرد که دعوت شما، دعوت به سوى شرک است، چیزى که حداقل، دلیلى بر آن وجود ندارد، و راهى است تاریک و خطرناک، اما من شما را به راهى روشن، راه خداوند عزیز و توانا، راه خداوند غفّار و بخشنده دعوت مى کنم.
تعبیر به «عزیز» و «غفّار»، از یکسو، اشاره به این مبدأ بزرگ بیم و امید است  و از سوى دیگر، اشاره اى به نفى الوهیت بتها و فراعنه، که نه عزتى در آنان است و نه عفو و گذشتى!

* * *

سپس افزود: «قطعاً آنچه مرا به سوى آن مى خوانید، نه دعوتى در دنیا دارد و نه در آخرت (این بتها هرگز رسولانى به سوى مردم نفرستاده اند تا آنها را به سوى خود دعوت کنند، و نه در آخرت مى توانند حاکمیت بر چیزى داشته باشند)» (لاجَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِى الدُّنْیا وَ لا فِى الْآخِرَةِ).(2)
این موجودات بى حس و شعور، هرگز مبدأ حرکتى نبوده اند و نخواهند بود، نه سخنى مى گویند، نه رسولانى دارند، و نه دادگاه و محکمه اى، خلاصه، نه گرهى از کار کسى مى گشایند، و نه مى توانند گرهى در کار کسى بزنند.
و به همین دلیل، باید بدانید: «تنها بازگشت ما در قیامت، به سوى خدا است» (وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللّهِ).
او است که رسولان خود را براى هدایت انسان ها فرستاده، و او است که آنها را در برابر اعمالشان، پاداش و کیفر مى دهد.
و نیز باید بدانید که: «اسراف کاران و متجاوزان اهل دوزخند» (وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ).
به این ترتیب، «مؤمن آل فرعون» سرانجام ایمان خود را آشکار ساخت، و «خط توحیدى» خویش را از «خط شرک آلود» آن قوم، جدا کرد، دست رد بر سینه آن نامحرمان زد، و یک تنه با منطق گویایش در برابر همه آنها ایستاد.

* * *

و در آخرین سخنش، با تهدیدى پر معنى گفت: «به زودى آنچه را من امروز به شما مى گویم، به خاطر خواهید آورد، و هنگامى که آتش خشم و غضب الهى دامانتان را در این جهان، و آن جهان مى گیرد به صدق گفتار من پى مى برید» (فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ).
اما افسوس، که آن زمان دیر است، اگر در آخرت باشد، راه بازگشت وجود ندارد، و اگر در دنیا باشد، به هنگام نزول عذاب، تمام درهاى توبه بسته مى شود.
سپس افزود: «من تمام کارهاى خود را به خداوند یگانه یکتا، واگذار مى کنم که او نسبت به بندگانش بینا است» (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ). و به همین دلیل، نه از تهدیدهاى شما مى ترسم، و نه کثرت و قدرت شما و تنهائى من، مرا به وحشت مى افکند، چرا که سر تا پا خود را به کسى سپرده ام که قدرتش بى انتها است و از حال بندگانش به خوبى آگاه است.
این تعبیر، ضمناً دعاى مؤدبانه اى بود از این مرد با ایمان، که در چنگال قومى زورمند، و بى رحم گرفتار بود، تقاضائى بود، مؤدبانه از پیشگاه پروردگار، که در این شرائط او را در کنف حمایت خویش قرار دهد.

* * *

خداوند هم، این بنده مؤمن مجاهد را، تنها نگذاشت، و چنان که در آیه بعد مى خوانیم: «خداوند او را از نقشه هاى شوم و سوء آنها نگه داشت» (فَوَقاهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا).
تعبیر به «سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا» نشان مى دهد که اجمالاً توطئه هاى مختلفى بر ضد او چیدند، اما این توطئه ها چه بود؟ قرآن، سربسته بیان کرده است، طبعاً انواع مجازاتها و شکنجه ها، و سرانجام قتل و اعدام بوده است، اما لطف الهى  همه آنها را خنثى کرد.
در بعضى از تفاسیر آمده است که او با استفاده از یک فرصت مناسب، خود را به «موسى»(علیه السلام) رسانید، و همراه «بنى اسرائیل» از دریا عبور کرد، و نیز گفته شده است که وقتى تصمیم بر قتل او گرفتند، او به کوهى متوارى شد، و از نظرها پنهان گشت.(3)
این دو منافاتى با هم ندارند، ممکن است نخست در بیرون شهر مخفى شده باشد، تا بعداً به بنى اسرائیل ملحق گردد.
بخشى از این توطئه ها، ممکن است توطئه تحمیل بت پرستى و بیرون کردن او از خط توحید بوده که خداوند این را هم از او بر طرف ساخت، و او را در مسیر ایمان و توحید و تقوا راسخ قدم کرد.
ولى در مقابل «عذاب هاى شدیدى بر آل فرعون نازل گردید» (وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ).(4)
عذاب و مجازات الهى، همه اش دردناک است، اما تعبیر به «سُوءُ الْعَذابِ» نشان مى دهد که، خداوند عذاب دردناک ترى براى این گروه، انتخاب فرمود این همان چیزى است که در آیه بعد به آن اشاره مى کند.

* * *

و مى فرماید «مجازات دردناک آنها، همان آتش است که هر صبح و شام بر  آن عرضه مى شوند» (النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا).(5)
«و روزى که قیامت برپا مى گردد، دستور مى دهد آل فرعون را در اشدّ عذاب وارد کنید» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).
قابل توجه این که اولاً، تعبیر به «آل فرعون» مى کند که اشاره به خاندان و اطرافیان و اصحاب گمراه او است، جائى که آنها گرفتار چنین سرنوشتى شوند، تکلیف خود «فرعون» روشن است.
ثانیاً: مى گوید: آنها صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند، اما در قیامت آنها را وارد اشدّ عذاب مى کند، این به خوبى دلالت دارد که، عذاب اول، عذاب برزخى است که بعد از این دنیا و قبل از قیام قیامت است و کیفیت آن عرضه و نزدیکى به آتش دوزخ است، عرضه اى که هم روح و جان را به لرزه در مى آورد و هم جسم را تحت تأثیر قرار مى دهد.
ثالثاً: تعبیر به «غدو» و «عشى» (صبح و شام)، یا اشاره به دوام این عذاب است، چنان که مى گوئیم فلان کس، صبح و شام مزاحم ما است، یعنى همواره و همیشه، و یا اشاره به انقطاع عذاب برزخى است که تنها در مواقع صبح و شام که مواقع قدرت نمائى فراعنه، و عیش و نوش آنها بوده، به آن گرفتار مى شوند.
از تعبیر «غدو» و «عشى» (صبح و شام) نیز نباید تعجب کرد، که مگر در عالم برزخ، چنین امورى هست؟ زیرا از آیات قرآن استفاده مى شود که حتى در قیامت نیز صبح و شام وجود دارد، چنان که در آیه 62 سوره «مریم» مى خوانیم: وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیْها بُکْرَةً وَ عَشِیّاً: «براى آنها (بهشتیان) صبح و شام روزى مخصوصى است».
 این منافات با دائمى بودن نعمتهاى بهشتى ندارد، چنان که در آیه 35 سوره «رعد» آمده است: «أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» زیرا ممکن است در عین دوام نعمت، روزى ها و الطاف مخصوصى در این دو وقت نصیب بهشتیان گردد.

* * *


1 ـ یوسف، آیه 39.
2 ـ «لاجَرَمَ» چنان که قبلاً هم گفته ایم، ترکیبى است از کلمه «لا» و «جرم» (بر وزن حرم) که در اصل به معنى قطع کردن و چیدن میوه، است، این ترکیب مفهومش این است که چیزى نمى تواند این کار را قطع کند و مانع از آن شود، لذا روى هم رفته به معنى «قطعاً» و «ناچار» و گاه به معنى «سوگند» به کار مى رود.
3 ـ «مجمع البیان» جلد 8، صفحه 818، ذیل آیات مورد بحث.
4 ـ «حاقَ» به معنى «اصابت کرد» و «نازل شد» تفسیر شده است، ولى این احتمال را نیز داده اند که اصل آن «حق» بوده که یک «قاف» آن تبدیل به «الف» شده و «حاق» (مفردات راغب ماده حاق) ضمناً «سوء العذاب» از قبیل اضافه صفت به موصوف است، و در اصل «العذاب السوء» بوده است.
5 ـ «النار» بدل از «سوء العذاب» است.
1 - سرگذشت مؤمن آل فرعون یک درس بزرگ مبارزه با طاغوت ها سوره مؤمن/ آیه 41- 46
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma