مشرکان چه کسانى هستند؟

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 20
اهمیت فوق العاده زکات در اسلام: سوره فصلت/ آیه 6- 8


این آیات همچنان سخن از مشرکان و کافران مى گوید، و در حقیقت پاسخى است به گفتارى که از آنها در آیات قبل، نقل شده، و دفع هر گونه توهّم و اشتباه در زمینه دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله).
مى فرماید: «بگو من تنها انسانى مثل شما هستم و این حقیقت پیوسته بر من وحى مى شود که معبود شما معبودى یگانه است» (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى  إِلَىَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
نه مدعى ام فرشته بوده ام، نه خداوند و نه فرزند خدا هستم، بلکه انسانى همچون شما هستم با این تفاوت که پیوسته فرمان توحید به من وحى مى شود، من هرگز نمى خواهم شما را مجبور به پذیرش این آئین کنم، تا آن گونه که گفتید، سرسختانه در برابر من بایستید و مقاومت یا تهدید کنید، راهى است روشن پیش پاى شما مى گذارم، و بیش از این وظیفه اى ندارم، تصمیم گیرى نهائى با خود شما است.
سپس ادامه مى دهد «اکنون که چنین است، تمام توجه خویش را به این معبود یکتا کنید، و از شرک و گناه توبه و استغفار نمائید» (فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ).(1)
سپس به عنوان هشدار و اعلام خطر مى افزاید: «واى بر مشرکان» (وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ).

* * *

آیه بعد، به معرفى مشرکان پرداخته، و جمله اى را در این زمینه بازگو مى کند که منحصر به این آیه است مى فرماید: «همان کسانى که زکات را اداء نمى کنند و نسبت به آخرت کافرند» (الَّذِینَ لایُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ).
در حقیقت معرفت آنها دو چیز است: ترک زکات، و انکار معاد.
این آیه در میان مفسران گفتگوهاى زیادى برانگیخته است، و در تفسیر آن احتمالات فراوانى داده اند، علت اصلى آن این است که، زکات یکى از فروع اسلام است، چگونه ترک آن دلیل بر کفر و شرک مى شود؟

بعضى ظاهر آیه را حفظ کرده و گفته اند: ترک زکات، هر چند توأم با انکار وجوب آن نباشد، باز نشانه کفر است.  بعضى دیگر ترکِ توأم با انکار را، دلیل بر کفر دانسته اند، چرا که زکات از ضروریات اسلام است و منکر آن کافر مى باشد.
جمعى گفته اند: «زکات» در اینجا به معنى «تطهیر و پاکیزگى» است، و منظور از ترک زکات ترک پاک سازى صفحه دل از لوث شرک است، همان گونه که در آیه 81 سوره «کهف» نیز آمده است «خَیْراً مِنْهُ زَکاةً» (فرزندى که از او پاک تر باشد).
ولى اشکال مطلب در اینجا است که تعبیر به «لایُؤتُونَ» (نمى پردازند و اداء نمى کنند) هیچگونه تناسبى با این معنى ندارد.
بنابراین راهى جز این نیست که منظور همان اداء زکات باشد.
مشکل دیگر اینجا است که زکات در سال دوم هجرت در مدینه تشریع شد، و این آیات مکّى است، حتى به گفته بعضى از مفسران بزرگ، سوره «فصلت» از نخستین سوره هائى است که در «مکّه» نازل شده، لذا ناچار شده اند که «زکات» را در اینجا به معنى هر گونه «انفاق در راه خدا» تفسیر کنند، یا بگویند: اصل وجوب زکات در «مکّه» نازل شده بود، اما حد و حدود و نصاب و مقدار آن در سال دوم هجرت نازل گردید.
به هر حال آنچه در اینجا نزدیکتر به مفهوم آیه است این است که، منظور از «زکات» همان مفهوم عام انفاق بوده باشد، و ذکر آن در نشانه هاى شرک، به خاطر این است که، انفاق هاى مالى در راه خداوند، یکى از روشن ترین نشانه هاى ایثار و گذشت و عشق به اللّه است، چرا که مال از محبوب ترین امور، نزد انسان مى باشد، و انفاق و ترک انفاق مى تواند شاخصى براى شرک و ایمان  در بسیارى از موارد گردد تا آنجا که بعضى اموال خویش را از جان خود نیز محبوب تر دارند، و نمونه هاى آن را در طول زندگى دیده ایم.
و به عبارت دیگر، منظور ترک انفاقى است که نشانه عدم ایمان آنها به خدا است، و به همین دلیل در ردیف عدم ایمان به معاد ذکر شده، و یا ترک زکات توأم با انکار وجوب آن است.
نکته دیگرى که مى تواند به روشن شدن تفسیر آیه کمک کند، این است که: «زکات» در میان دستورات اسلام، وضع خاصى دارد، و پرداختن آن نشانه به رسمیت شناختن حکومت اسلامى بوده است، و ترک آن غالباً نوعى طغیان و سرکشى و قیام بر ضد حکومت اسلامى محسوب مى شده، و مى دانیم قیام بر ضد حکومت اسلامى موجب کفر است.
گواه این سخن، مطلبى است که در تاریخ اسلام درباره «اصحاب رَدّه» (گروهى که بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) مرتد شدند) آمده است، آنها جمعى از طوایف «بنى طىّ» و «غطفان» و «بنى اسد» بودند که، از دادن زکات به مأموران حکومت اسلامى سر باز زدند، و به این طریق پرچم مخالفت را برافراشتند، مسلمانان نیز با آنها پیکار کردند و آنان را در هم کوبیدند.
درست است که موقع نزول این آیه، هنوز حکومت اسلامى تشکیل نشده بود، ولى این آیه مى تواند در عین حال، اشاره سربسته اى به مطلب فوق باشد.
در تواریخ آمده است: «اهل ردّه» بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتند: أَمَّا الصَّلاةُ فَنُصَلِّی، وَ أَمَّا الزَّکاةُ فَلایُغْصَبُ أَمْوالُنا!: «نماز را مى خوانیم، اما زکات نه، ما اجازه نخواهیم داد، اموال ما غصب گردد»! به دنبال این ماجرا مسلمانان تصمیم  گرفتند با این گروه به پیکار برخیزند و آن را دلیل بر ارتدادشان مى دانستند.(2)

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، به معرفى گروهى که در نقطه مقابل این مشرکان بخیل و بى ایمان قرار دارند، و جزاى آنها، پرداخته مى گوید: «کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، اجر و پاداشى جاودانى و قطع ناشدنى دارند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُون).
«مَمْنُون» از ماده «منّ» در اینجا به معنى قطع، یا نقص است، بنابراین «غَیْرُ مَمْنُون» یعنى «غیر مقطوع» و بدون نقص، بعضى واژه «مَنُون» (بر وزن زبون) به معنى مرگ را، نیز از همین ماده دانسته اند و همچنین «منّت گذاردن با زبان» را، چرا که اولى قطع و پایان عمر است، و دومى نعمت و شکر را قطع مى کند.(3)
بعضى از مفسران، نیز گفته اند: منظور از «غَیْرُ مَمْنُون» در اینجا این است که، هیچگونه منتى بر مؤمنان در این اجر و پاداش گذارده نمى شود (ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد).

* * *


1 ـ جمله «فَاسْتَقِیْمُوا» از ماده «استقامت» در اینجا به معنى مستقیم رو به چیزى بودن است و لذا با «إِلى» متعدى شده چرا که مفهوم «استواء» را در بر دارد.
2 ـ تفسیر «ابو الفتوح»، جلد 10، صفحه 6، ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ «راغب» در «مفردات» ماده «منّ».
اهمیت فوق العاده زکات در اسلام: سوره فصلت/ آیه 6- 8
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma