1 ـ شناخت صفات خدا

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 20
2 ـ یک نکته ادبى ولىّ مطلق خدا است


از آنجا که علم و دانش ما، بلکه تمام هستى ما، محدود است هرگز نمى توانیم به «کنه» و حقیقت ذات خداوند که نامحدود است، برسیم، چرا که آگاهى از کنه چیزى به معنى احاطه بر او است، چگونه موجود محدود، مى تواند احاطه بر ذات نامحدودى پیدا کند؟، همچنین شناخت کنه «صفات» خدا که عین ذات او است نیز، براى موجود محدودى همچون ما امکان پذیر نیست.
بنابراین، آنچه ما از ذات و صفات خدا مى دانیم، یک علم اجمالى است، و بیشتر بر محور آثارش، دور مى زند.
از سوى دیگر، چون الفاظ ما براى رفع نیازمندى هاى زندگى روزمره ما وضع شده، هرگز نمى تواند بیانگر ذات و صفات نامحدود حق باشد، لذا الفاظ علم و قدرت و حیات و ولایت و مالکیت و سایر الفاظى که بیانگر صفات ثبوتیه و سلبیه او است، رنگ دیگرى به خود مى گیرد، و اینجاست که گاه، به تعبیراتى برخورد مى کنیم که در یک نظر سطحى، متناقض و متضاد است، اما با دقت روشن مى شود، که همه بیانگر یک واقعیت است.
مثلاً مى گوئیم: خداوند هم «اول» است، و هم «آخر» هم «ظاهر» است، و هم «باطن»، با همه چیز است اما همراه آنها نیست، و جدا از همه چیز است اما بیگانه  از آنها نیست.
البته، اگر با معیار مفاهیم این الفاظ در موجودات محدود و ممکن، سخن بگوئیم، چیزى که «اول» است، نمى تواند «آخر» باشد، و چیزى که «ظاهر» است نمى تواند «باطن» باشد، ولى هنگامى که این الفاظ را در افق ذاتِ بى نهایت او مى اندیشیم، مى بینیم همه با هم جمع است; چرا که موجود نامتناهى در عین «اول» بودن، «آخر» و در عین «ظاهر» بودن، «باطن» است.
اینجاست که مى گوئیم: مهم در شناخت اوصاف جمال و جلال او، این است که به این حقیقت توجه داشته باشیم «هیچ چیز مثل او نیست، و او نیز شبیه به هیچ چیز نیست; لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ».
امیرمؤمنان على(علیه السلام)، این حقیقت را به وضوح در خطبه هاى «نهج البلاغه» بازگو کرده است، آنجا که مى فرماید: ما وَحَّدَهُ مَنْ کَیَّفَهُ، وَ لاحَقِیْقَتَهُ أَصابَ مَنْ مَثَّلَهُ، وَ لااِیّاهُ عَنى مَن شَبَّهَهُ، وَ لاصَمَدَهُ مَنْ أَشارَ إِلَیْهَ وَ تَوَهَّمَهُ: «آن کس که براى او کیفیت قائل شود، او را یکتا ندانسته، و کسى که براى او مثل و مانندى قرار دهد، به حقیقت ذاتش پى نبرده، و هر کس او را شبیه چیزى بشمرد، او را قصد نکرده، و آن کس که به او اشاره کند، یا در وهم و اندیشه خویش آورد، او را از ابعاد منزه ندانسته»!.(1)
در جاى دیگر مى فرماید: کُلُّ مُسَمّىً بِالْوَحْدَةِ غَیْرَهُ قَلِیْلٌ: «هر چیز نام وحدت بر آن گذارده شود، موجود کمى است، جز او که وحدتش دلیل بر عظمت نامتناهى اوست».(2)
کوتاه سخن این که: باید در باب صفات خدا همیشه با چراغ لَیْسَ کَمِثْلِهِ  شَىْءٌ: «چیزى همانند او نیست» حرکت کرد، و در پرتو لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ: «هیچ کس همانند و شبیه او نیست»، به ذات پاکش نگریست، و تعبیر «سُبْحانَ اللّهِ» در عبادات و غیر عبادات، اشاره اى به همین حقیقت است.

* * *


1 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 186.
2 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 65.
2 ـ یک نکته ادبى ولىّ مطلق خدا است
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma