وزش بادهاى منظم و حرکت کشتى ها از آیات اوست

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره شوری/ آیه 37- 40 سوره شوری/ آیه 32- 36


بار دیگر، در این آیات به بیان نشانه هاى پروردگار، و دلائل توحید پرداخته، و بحثى را که در این زمینه در آیات قبل آمده، ادامه مى دهد.
در اینجا به سراغ مطلبى مى رود که انسان ها در زندگى مادى خود با آن بسیار سر و کار دارند، مخصوصاً ساحل نشینان و مسافران دریاها، مى گوید: «از آیات و نشانه هاى خداوند، کشتى هائى است همچون کوه ها که بر صفحه دریاها به حرکت در مى آید» (وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِى الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ).
«جوار» جمع «جاریة» توصیفى است براى «سفن» جمع «سفینه»، به معنى کشتى که براى اختصار، از عبارت، حذف شده و اصولاً تکیه آیه، روى همین جریان و حرکت کشتى هاست، و به همین دلیل، مخصوصاً این وصف موضوع سخن قرار گرفته.
و این که در لغت عرب به دختران جوان «جاریة» گفته مى شود، به خاطر جریان نشاط جوانى در تمام وجود آنها است.
«اعلام» جمع «عَلم» (بر وزن قلم) به معنى «کوه» است، ولى در اصل به معنى علامت و اثرى است که از چیزى خبر مى دهد، مانند «عَلم الطریق» (نشانه راه) و «عَلم الجیش» (پرچم لشکر) و مانند آن، و اگر به «کوه»، «علم» گفته مى شود، به خاطر همین است که از دور نمایان است، و گاه بر فراز آن آتشى مى افروختند، تا نشانه اى براى رهگذران باشد، ولى بود و نبود آتش در این نام گذارى تأثیرى ندارد.
به این ترتیب، قرآن مجید در این آیه ـ همچون آیات متعدد دیگر ـ حرکت کشتى هاى کوه پیکر را بر صفحه دریاها بر اثر وزش بادهاى منظم، از نشانه هاى  خداوند مى شمرد.
اگر زورق یا قایق کوچکى بر صفحه آب، به خاطر وزش باد، حرکت کند زیاد مهم نیست، مهم آن است که کشتى هاى کوه پیکر، با وزش امواج لطیف هوا با عده زیادى مسافر و بار فراوان، به حرکت در آیند، و هزاران کیلومتر راه را در میان دو نقطه بپیمایند، و به مقصد برسند.
راستى چه کسى اوقیانوس ها را با این وسعت و عمق و ویژگى هاى آب آفریده؟
چه کسى به چوب و مواد دیگرى که کشتى را با آن شکل مخصوص مى سازند، این خاصیت را بخشیده که بر صفحه آب ثابت بماند؟
و چه کسى به بادها دستور داده است به صورت منظمى بر صفحه دریاها و اقیانوس ها بوزند که هر کس از هر نقطه به نقطه دیگرى مى خواهد برود بتواند از آن استفاده کند؟
همه جا، نظم نشانه عقل و دانش است و در اینجا نیز همین گونه است.
اصولاً، اگر نقشه هائى که دریانوردان از حرکت بادها در اختیار دارند، و معلوماتى را که بشر درباره وزش بادها، از قطبین زمین به سوى خط استوا، و از خط استوا به سوى دو قطب، و همچنین وزش هاى متناوب از سوى سواحل و خشکى ها به دریا، و از سوى دریا به خشکى، در نظر بگیرد، مى داند چقدر این مسأله حساب شده است.
البته در عصر ما نیروى محرک کشتى ها موتورهاى نیرومندى است که پروانه هاى کشتى را به حرکت در مى آورد، ولى با این حال وزش بادها در حرکت این کشتى ها نیز مؤثر است.

* * *

سپس، براى تأکید بیشتر مى افزاید: «اگر خداوند اراده کند باد را ساکن مى سازد، تا کشتى ها بر پشت دریا ساکن و متوقف شوند»! (إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَواکِدَ عَلى ظَهْرِهِ).
و در پایان آیه، براى نتیجه گیرى اضافه مى کند: «در این نشانه هائى است براى هر کس که داراى مقام صبر و شکر است» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِکُلِّ صَبّار شَکُور).
آرى، در این حرکت بادها، و جریان کشتى ها، و آفرینش دریاها، و نظام و هماهنگى مخصوصى که بر این امور حکم فرماست، نشانه هاى گوناگونى براى ذات پاک او است.
مى دانیم وزش بادها، در درجه اول به خاطر تفاوت درجه حرارت در دو نقطه روى زمین است، زیرا هوا بر اثر حرارت منبسط مى شود سپس به طرف بالا حرکت مى کند، و به همین دلیل از یکسو فشار بر هواى اطراف مى آورد و آنها را متحرک مى سازد، و از سوى دیگر، هنگامى که به سمت بالا حرکت کند، جاى خود را به هواى اطراف مى دهد، اگر خداوند فقط این خاصیت انبساط را از آن بگیرد، سکون و سکوتى مرگبار بر آن حاکم مى شود، و کشتى هاى بادبانى بى حرکت بر صفحه اقیانوس ها حیران و سرگردان مى مانند.
«صبّار» و «شکور» هر دو صیغه مبالغه اند، یکى فزونى صبر را مى رساند، و دیگرى فزونى شکر را.
تکیه بر این دو وصف، در آیه مورد بحث و چند مورد دیگر، از آیات قرآن مجید(1)
این دو وصف، مجموعاً ترسیم گویائى از حقیقت ایمان است، چرا که مؤمن، در مشکلات و گرفتارى ها صبور، و در نعمت ها شکور است، لذا در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: أَلْاِیمانُ نِصْفانِ: نِصْفٌ صَبْرٌ، وَ نِصْفٌ شُکْرٌ: «ایمان دو نیمه است، نیمى از آن صبر ، و نیمى از آن شکر است».(2)
به علاوه، مطالعه اسرار نظام آفرینش، از یکسو نیاز به صبر و حوصله و پشت کار و صرف وقت دارد، و از سوى دیگر انگیزه شکر منعم.
هرگاه این دو، دست به دست هم مى دهند انسان را آماده براى مطالعه این آیات مى سازند، و اصولاً مطالعه اسرار آفرینش خود یک نوع شکر است.
از سوى سوم، به هنگامى که انسان سوار بر کشتى مى شود این دو وصف در او از هر زمان دیگر نمایان تر است، «صبر» در برابر حوادث و مشکلات دریا، و «شکر» به هنگام رسیدن به ساحل مقصود!

* * *

باز در آیه بعد، براى مجسم ساختن عظمت این نعمت الهى، مى افزاید: «یا اگر بخواهد، این کشتى ها را به خاطر اعمالى که مسافران و سرنشینانش مرتکب شده اند، نابود و هلاک مى سازد» (أَوْ یُوبِقْهُنَّ بِما کَسَبُوا).
همان گونه که در آیات گذشته نیز، خواندیم بلاهائى که بر سر انسان وارد مى شود، غالباً نتیجه اعمال خود او است.
ولى، با این حال لطف خداوند شامل حال انسان است «و بسیارى را مى بخشد» (وَ یَعْفُ عَنْ کَثِیر).
که اگر نبخشد، هیچ کس جز معصومین و خاصان و پاکان، از مجازات الهى  مصون و برکنار نخواهد بود، چنان که در آیه 45 سوره «فاطر» مى خوانیم: وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دابَّة وَ لکِنْ یُؤَخِّرَهُمْ إِلى أَجَل مُسَّمى: «هر گاه خداوند مردم را به آنچه انجام داده اند مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نمى گذاشت ولى (به لطفش) آنها را تا سر آمد معینى مهلت مى دهد».
آرى، او مى تواند بادها را از حرکت باز دارد، تا کشتى ها در دل اقیانوس ها بى حرکت بمانند، و هم مى تواند بادها را تبدیل به طوفان هاى درهم پیچیده سازد، تا کشتى هاى کوه پیکر را درهم بکوبند، و همچون پر کاهى در میان امواج بغلطانند، ولى لطف عمیم او مانع این کار است.

* * *

«تا کسانى که در آیات ما مجادله مى کنند، و به مخالفت و انکار برمى خیزند، بدانند هیچ پناهگاهى (جز ذات پاک خداوند) ندارند» (وَ یَعْلَمَ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحِیص).(3)
آرى، آنها کسانى نیستند که مشمول عفو خداوند شوند، چرا که آگاهانه به مخالفت برخاسته، و از روى عداوت و لجاج، به ستیزه جوئى ادامه مى دهند، آنها از چشمه جوشان عفو و رحمتش ممنوعند، و از چنگال عذابش رهائى ندارند.
«محیص» از ماده «حَیْص» (بر وزن حیف) به معنى بازگشت و عدول و کناره گیرى کردن از چیزى است، و از آنجا که «محیص» اسم مکان است، این  کلمه به معنى فرارگاه یا پناهگاه مى آید.(4)

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، روى سخن را به همگان کرده، مى گوید: «آنچه به شما عطا شده، متاع زودگذر زندگى دنیاى فانى است» (فَما أُوتِیتُمْ مِنْ شَىْء فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا).
مبادا شما را فریب دهد و غافل سازد، و تصور کنید، همیشه در اختیار شما است، برقى است مى جهد و به زودى خاموش مى شود، شعله اى است در برابر باد، و حبابى است بر سطح آب، و غبارى است در مسیر طوفان، «ولى پاداش ها و مواهبى که نزد خدا است بهتر و پایدارتر است براى کسانى که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل مى کنند» (وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).
اگر بتوانید این متاع زودگذر زندگى پست و محدود جهان ماده را، با آن سرمایه جاودان مبادله کنید، تجارتى پر سود نصیب شما شده، و موفقیتى است بى نظیر!
چرا که مواهب این جهان، هرگز خالى از دردسر نیست، همیشه در کنار هر گل خارى، و در کنار هر نوش نیشى است، در حالى که پاداش الهى خیر خالص و خالى از هر گونه ناملایمات است.
از سوى دیگر، این مواهب هر چه هست زودگذر است، اما آنها پایدار و جاودانى است، کدام عقل اجازه مى دهد که انسان از چنین معامله پرسودى صرف نظر کند یا گرفتار غرور و غفلت شود، و زرق و برق ها او را بفریبد؟!
 لذا در آیه 38 سوره «توبه» نیز مى خوانیم: أَرَضِیْتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِى الْآخِرَةِ إِلاّ قَلِیْلٌ: «(اى کسانى که از جهاد سر باز مى زنید) آیا به زندگى دنیا در مقابل آخرت راضى شده اید، با این که متاع زندگى دنیا در برابر آخرت چیز اندکى است»؟!
اصولاً «الْحَیاةِ الدُّنْیا» (با توجه به وصفى که دارد) اشاره به زندگى پائین و پست است، بدیهى است، متاع و وسائل بهره گیرى از چنین زندگى مثل خود آن بى ارزش خواهد بود.
لذا در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: وَ اللّهِ مَا الدُّنْیا فِى الْآخِرَةِ إِلاّ مِثْلُ أَنْ یَجْعَلَ أَحَدُکُمْ إِصْبَعَهُ هذِهِ فِى الْیَمِّ فَلْیَنْظُرْ بِمَ تَرْجِعُ؟: «به خدا سوگند دنیا در برابر آخرت مثل این است که یکى از شما انگشت خود را به دریا زند و سپس بیرون آورد، باید دید چه مقدار آب دریا را با آن برداشته است»؟!.(5)
قابل توجه این که، در این آیه تکیه روى مسأله «ایمان و توکل» شده است این به خاطر آن است که امید به پاداش هاى الهى، براى کسانى است که علاوه بر ایمان، کار خود را به او تفویض کرده و تسلیم اراده او هستند، چرا که توکل واگذارى کار خویش و تفویض امر است، نقطه مقابل این گروه، کسانى هستند که بر اثر «حبّ دنیا» و دلبستگى به متاع زودگذر آن، به مجادله در آیات خداوند برمى خیزند، و حقایق را زیر پا مى گذارند، و به این ترتیب آیه اخیر شبیه تعلیل براى آیه ما قبل از آن است که سخن از مجادله کنندگان در آیات الهى مى گفت.

* * *


1 ـ ابراهیم، آیه 5 ـ لقمان، آیه 31 ـ سبأ، آیه 19 و آیه مورد بحث.
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 506 ـ تفسیر صافى ـ فخر رازى و قرطبى ذیل آیه 31 سوره لقمان.
3 ـ جمله «وَ یَعْلَمَ الَّذِینَ یُجادِلُونَ...» بنا به گفته «زمخشرى» در «کشاف» منصوب بودنش به خاطر عطف بر تعلیل محذوفى است، و در تقدیر چنین است: لِیَنْتَقِمْ مِنْهُمْ وَ یَعْلَمَ الَّذِینَ یُجادِلُونَ...: «هدف آن است که خداوند از این گروه انتقام گیرد و هدف این است که مجادله کنندگان بدانند راه نجاتى نیست».
4 ـ در جلد دهم تفسیر نمونه، صفحه 325 این کلمه از ماده «محص» ذکر شده که باید اصلاح شود.
5 ـ «روح البیان»، جلد 3، صفحه 429 (ذیل آیه 38 سوره توبه).
سوره شوری/ آیه 37- 40 سوره شوری/ آیه 32- 36
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma