فرزندان، همه هدایاى او هستند

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره شوری/ آیه 51 سوره شوری/ آیه 47- 50



از آنجا که در آیات گذشته گوشه اى از مجازات دردناک، و هول و وحشت کافران و ظالمان منعکس شده، در آیات مورد بحث، روى سخن را به همه مردم کرده، به آنها هشدار مى دهد، پیش از آن که گرفتار چنان سرنوشت شومى شوند، دعوت پروردگارشان را اجابت کرده به راه حق باز آیند.
مى فرماید: «دعوت پروردگار خویش را اجابت کنید، پیش از آن که روزى فرا رسد که دیگر بازگشتى براى آن در برابر اراده پروردگار نیست» (إِسْتَجِیبُوا لِرَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِىَ یَوْمٌ لامَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّهِ).(1)
و اگر تصور کنید، در آن روز پناهگاهى جز سایه لطف او، و مدافعى جز رحمت او وجود دارد، اشتباه است، چرا که «در آن روز براى شما نه ملجأ و پناهى است که در برابر عذاب الهى پناهتان دهد، و نه یار و یاورى که از شما دفاع کند» (ما لَکُمْ مِنْ مَلْجَإ یَوْمَئِذ وَ ما لَکُمْ مِنْ نَکِیر).
جمله «یَوْمٌ لامَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّهِ»، اشاره به روز قیامت است، نه روز مرگ، و تعبیر «مِنَ اللّهِ» اشاره به این است که در برابر اراده و فرمان او دائر بر عدم بازگشت، کسى نمى تواند تصمیم دیگرى بگیرد.
به هر حال، براى نجات از عذاب، راه هائى تصور مى شود که تمام آنها در آن  روز بسته است، یکى بازگشت از آنجا به عالم دنیا و جبران خطاها و گناهان است.
دیگر وجود پناهگاهى که انسان در کنار آن مصون بماند.
و سرانجام وجود کسى که به دفاع از انسان برخیزد.
هر یک از جمله هاى سه گانه آیه فوق، اشاره به نفى یکى از این سه راه است. بعضى جمله «ما لَکُمْ مِنْ نَکِیر» را به این معنى تفسیر کرده اند که شما هرگز در آنجا نمى توانید گناهان خود را منکر شوید، چرا که دلائل و شهود، به قدرى زیاد است که جاى انکار نیست، ولى تفسیر اول، مناسب تر به نظر مى رسد.

* * *

در آیه بعد، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، به عنوان دلدارى از آن حضرت مى فرماید: با این همه «اگر آنها روى گردان شوند، غمگین مباش، ما تو را مسئول حفظ آنان از انحراف به طور اجبار قرار نداده ایم» (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً).
«وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت الهى است» خواه پذیرا شوند و خواه نشوند (إِنْ عَلَیْکَ إِلاَّ الْبَلاغُ).
تو باید رسالت الهى خود را به نحو کامل ابلاغ، و بر آنها اتمام حجت کنى، دل هاى آماده آن را مى پذیرد، هر چند گروه زیادى بى خبر، اعراض کنند، تو مسئولیتى در این زمینه ندارى.
نظیر همین معنى، در اوائل همین سوره آمده است که مى فرماید: وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیْل: «تو مأمور وادار ساختن آنها به پذیرش حق نیستى».(2)
سپس ،ترسیمى از حال این جمعیت بى ایمان و اعراض کننده، کرده، مى گوید: «هنگامى که ما به انسان، رحمتى از ناحیه خود مى چشانیم حالت غرور و غفلت به او دست مى دهد، و از یاد خدا غافل مى گردد» (وَ إِنّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها).
«و هنگامى که بلائى به خاطر اعمالى که انجام داده، دامانش را بگیرد انسان به کفران مى پردازد» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ).
نه نعمت هاى الهى از طریق انگیزه شکر منعم، او را بیدار و به شکرگذارى و معرفت و اطاعت او وامى دارد، نه مجازات هائى که به خاطر گناهان دامنگیرش مى شود، او را از خواب غفلت بیدار مى کند، و نه دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در او اثر مى گذارد.
اسباب هدایت از نظر «تشریع» دعوت رسولان خدا، و از نظر «تکوین» گاه نعمت و گاه مصیبت است، اما در این کوردلان بى خبر، هیچ یک از این امور مؤثر نمى افتد، مقصر آنها هستند، تو نیستى، تو وظیفه ابلاغ را انجام داده اى.
تعبیر «إِذا أَذَقْنا» (هنگامى که بچشانیم) در آیه فوق، در مورد رحمت پروردگار، و در بعضى از آیات دیگر قرآن در مورد عذاب الهى، ممکن است اشاره به این باشد که نعمت ها و مصائب این دنیا هر چه باشد، در مقابل نعمت ها و مصائب آخرت چیز اندکى است، و یا این که این افراد کم ظرفیت با مختصر نعمتى مست و مغرور، و با مختصر مصیبتى مأیوس و کفور مى شوند.
این نکته نیز، قابل توجه است که نعمت را به خودش نسبت مى دهد، چرا که مقتضاى رحمت او است، و مصائب و بلاها را به آنها، چرا که نتیجه اعمال خودشان است.
این نکته را نیز قبلاً گفته ایم که تعبیر به «انسان» در این گونه آیات اشاره به  طبیعت «انسان تربیت نایافته» است که فکرى کوتاه و روحى ضعیف و کوچک دارد، تکرار آن در آیه فوق تأکیدى است بر همین معنى.

* * *

سپس براى نشان دادن این واقعیت، که هر گونه نعمت و رحمت در این عالم از سوى خدا است، و کسى از خود چیزى ندارد، به یک مسأله کلى و یک مصداق روشن آن اشاره کرده، مى فرماید: «مالکیت و حاکمیت آسمان ها و زمین براى خدا است و هر چه بخواهد مى آفریند» (لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ).
و به همین دلیل، همه ریزخوار خوان نعمت او هستند، و نیازمندان لطف و رحمت او، لذا نه غرور به هنگام نعمت، منطقى است، و نه یأس به هنگام مصیبت!
نمونه روشنى از این واقعیت که هیچ کس از خود چیزى ندارد، و هر چه هست از ناحیه او است این که: «به هر کس اراده کند دختر مى بخشد و به هر کس بخواهد پسر» (یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ).

* * *

«یا اگر بخواهد پسر و دختر هر دو به آنها مى دهد، و هر کس را بخواهد عقیم و بى فرزند مى گذارد» (أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقِیماً).
و به این ترتیب، مردم به چهار گروه تقسیم مى شوند: آنهائى که تنها پسر دارند و در آرزوى دخترى هستند، و آنها که دختر دارند و در آرزوى پسرى، و آنها که هر دو را دارند، و گروهى که فاقد هر گونه فرزندند و قلبشان در آرزوى آن پر مى کشد.
و عجب این که هیچ کس نه در زمان هاى گذشته، و نه امروز که علوم و  دانش ها پیشرفت فراوان کرده، قدرت انتخاب در این مسأله را ندارد، و على رغم تمام تلاش ها و کوشش ها، هنوز کسى نتوانسته است عقیمان واقعى را فرزند ببخشد، و یا نوع فرزند را طبق تمایل انسان، تعیین کند گر چه نقش بعضى از غذاها و داروها را در افزایش احتمال تولد پسر یا دختر نمى توان انکار کرد، ولى باید دانست که اینها فقط احتمال را افزایش مى دهد، و نتیجه هیچ یک قطعى نیست.
و این، یک نمونه بارز از عدم توانائى انسان از یکسو، و نشانه روشن از مالکیت و حاکمیت و خالقیت خداوند از سوى دیگر است، چه مثال زنده و آشکارى؟
جالب این که: در این آیات، اناث (دختران) را بر ذکور (پسران) مقدم داشته، تا از یکسو، بیانگر اهمیتى باشد که اسلام به احیاى شخصیت زن مى دهد، و از سوى دیگر به آنها که به خاطر پندارهاى غلط از تولد دختر، کراهت داشتند بگوید: او بر خلاف خواسته شما، آنچه را که به آن تمایل ندارید مى دهد، و این دلیل بر این است که انتخاب به دست شما نیست.
تعبیر به «یَهَبُ»، (مى بخشد) دلیل روشنى است که هم دختران هدیه الهى هستند و هم پسران، و فرق گذاشتن میان این دو، از دیدگاه یک مسلمان راستین صحیح نیست، هر دو «هبه» او مى باشند.
تعبیر «یُزَوِّجَهُمْ» در اینجا به معنى «تزویج» نیست، بلکه منظور جمع کردن میان این دو موهبت براى گروهى از انسان ها است، و به عبارت دیگر، واژه «تزویج» گاه به معنى جمع کردن میان اشیاء مختلف، یا اجناس گوناگون مى آید، چرا که «زوج» در اصل به معنى دو چیز یا دو شخص است که با یکدیگر قرین گردند.

بعضى، تعبیر فوق را به معنى تولد پسران و دختران، به ترتیب پشت سر هم دانسته اند، و بعضى به معنى تولد فرزندان دوقلو، که یکى پسر و دیگرى دختر باشد.  ولى، در تعبیر فوق، هیچ نشانه اى بر این تفسیرها وجود ندارد.
به علاوه، با ظاهر آیه نیز سازگار نیست، زیرا آیه، مى خواهد از گروه سومى خبر دهد که هم صاحب دخترند و هم صاحب پسر.
به هر حال، نه تنها در موضوع تولد فرزندان، که در همه چیز مشیت خداوند حاکم مطلق است، و او قادرى است آگاه و حکیم، که علم و قدرتش با هم قرین است، لذا در پایان آیه مى افزاید: «او دانا و قادر است» (إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ).
توجه به این نکته نیز لازم است که «عَقِیْم» از ماده «عقم» (بر وزن بخل و همچنین بر وزن فهم) در اصل، به معنى خشکى و یبوست است که مانع از قبول اثر مى شود، و زنان عقیم، به زنانى مى گویند که رحم آنها آمادگى براى پذیرش نطفه مرد و پرورش فرزند ندارد، بادهاى «عقیم» را از این جهت عقیم مى گویند که قادر بر پیوند ابرهاى باران زا نیست، و روز «عقیم» به روزى گفته مى شود که سرور و شادى در آن نباشد، و این که از روز قیامت به عنوان «یَوْمٌ عَقِیْم» یاد شده به خاطر آن است که روزى بعد از آن نیست که بتوانند به جبران گذشته بپردازند.
و بالاخره، اگر به غذاهائى که میکروب آنها کاملاً کشته شده «مُعَقَّمْ» مى گویند به خاطر آن است که، این موجودات مضر، دیگر در آن پرورش نمى یابند.

* * *


1 ـ «مِنَ اللّه» در جمله فوق، ممکن است به معنى «من قبل اللّه» باشد، یعنى از سوى خدا بازگشتى نیست، و ممکن است به معنى «فى مقابل اللّه» باشد، یعنى در مقابل اراده پروردگار، کسى قدرت بازگرداندن به دنیا را ندارد.
2 ـ شورى، آیه 6.
سوره شوری/ آیه 51 سوره شوری/ آیه 47- 50
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma