سؤال : اگر على (علیه السلام) جانشین بلافصل پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) است (همان طور که شما معتقد هستید و با استدلال به آیاتى از قرآن مجید در صدد اثبات آن مى باشید)، پس چرا نام آن حضرت صریحاً در قرآن مجید نیامده، تا این همه بحث ها و اختلافات مطرح نشود؟ پاسخ : با توجّه به این که «على» فقط نام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)نبوده، همان گونه که «ابوطالب» تنها کنیه پدر بزرگوارش نبوده است، بلکه نام و کنیه افراد متعدّدى در میان عرب «على» و «ابوطالب» بوده، بنابراین اگر نام «على» صریحاً هم در قرآن ذکر مى شد، باز هم کسانى که نمى خواستند این حقیقت را بپذیرند بهانه اى داشتند و آن را بر «على» دیگرى تطبیق مى کردند. بدین جهت بهتر همان است که با ارائه ویژگى ها و صفات ممتاز و منحصر به فرد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به معرّفى او پرداخته شود، تا قابل تطبیق بر هیچ کس، جز وجود مقدّس آن حضرت نباشد. و لهذا خداوند در قرآن مجید، این راه را انتخاب کرده و با ذکر فضایل خاصّ آن حضرت، در آیاتى از قرآن مجید، او را به عنوان ولىّ مؤمنان و جانشین بلافصل پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) معرّفى کرده است، هر چند کسانى که در قلبشان مرض و انحراف وجود دارد، این آیات را به گونه دیگر تفسیر مى کنند. سؤال دیگر : در حدیثى چنین مى خوانیم: «یونس بن عبدالرّحمن خدمت امام هشتم، حضرت رضا(علیه السلام)، مى رسد و عرض مى کند: بعضى از مردم مى پرسند نام على (علیه السلام) در کجاى قرآن آمده است؟ من در جواب مى گویم: «وَجَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْق عَلِیّاً(1)» آیا این پاسخ صحیح است؟ امام فرمود: «صَدَقْتَ هُوَ هکَذا(2); راست گفتى، مطلب همان طور است که تو مى گویى!» آیا این روایت با آنچه شما گفتید، که نام على (علیه السلام) صریحاً در قرآن مجید نیامده، سازگار است؟ پاسخ : بدون شک واژه «علیّاً»، که در این آیه شریفه آمده، اسم شخص (و به تعبیر فنّى عَلَم) نیست، بلکه جنبه وصفى دارد و به عنوان صفتى براى کلمه «لسان» آمده است. و امّا حدیث مذکور از نظر سند اعتبارى ندارد; زیرا یکى از راویان آن «احمد بن محمّد السّیارى» مى باشد که فرد بسیار ضعیفى است، او کسى است که روایات تحریف قرآن را به صورت گسترده، نقل کرده است; بدین جهت روایاتى که او در سلسله سند آن باشد قابل قبول نیست، و فاقد اعتبار مى باشد. مرحوم علاّمه اردبیلى در شرح حال او مى نویسد: «او مردى ضعیف و فاسد المذهب بوده و روایاتش تو خالى و غیرقابل اعتماد است.(3)» بنابراین روایت فوق معتبر نیست. 1 . سوره مریم، آیه 50 . 2 . البرهان فى تفسیر القرآن، جلد 3، صفحه 14.
3 . جامع الروّاة، جلد اوّل، صفحه 67 .