این آیه، گر چه از آیات پیچیده قرآن به نظر مى رسد، لکن دقت روى تعبیرات آن، ابهام را بر طرف مى سازد.
در اینجا روى سخن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، و در واقع به دنبال بحث آیه قبل، که مى فرمود: آیا این همه نشانه ها و دلایل روشن براى جلوگیرى از لغزش آدمى و رهائى او از چنگال عدو مبین، یعنى شیطان کافى نیست؟ خداوند در این آیه مى فرماید: «آیا آنها انتظار دارند که خداوند و فرشتگان در سایه هاى ابرها به سوى آنها بیایند» و دلایل دیگرى در اختیارشان بگذارند با این که چنین چیزى محال است و به فرض که محال نباشد، چه ضرورتى دارد (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فی ظُلَل مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ).(1)
«در حالى که کار پایان یافته است» (وَ قُضِیَ الْأَمْرُ).
در این که منظور از پایان یافتن کار، چیست؟
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان»، آن را به معنى پایان یافتن حساب انسان ها در قیامت و قرار گرفتن اهل بهشت، در بهشت، و اهل دوزخ، در دوزخ مى داند،(2) و به این ترتیب، ناظر به آخرت خواهد بود.
در حالى که ظاهر آیه، مربوط به این جهان است، بنابراین بعید نیست اشاره به نزول عذاب الهى به کافران لجوج باشد، که در کلام «طبرسى» و دیگران نیز به عنوان یک احتمال آمده است.(3)
و نیز ممکن است: اشاره به پایان گرفتن کار تبلیغ و بیان همه حقایق باشد که در آیه قبل، تحت عنوان بیّنات به آن اشاره شده بود، و با وجود این، دیگر انتظار آنها، بى معنى است و به فرض محال که ممکن باشد خداوند و فرشتگان نزد آنها حضور یابند، نیازى به آن احساس نمى شود; زیرا همه چیز براى هدایت آنها به قدر کافى در اختیارشان قرار داده شده، و مطابق این تفسیر، هیچگونه تقدیرى در آیه وجود ندارد، و عین الفاظ آیه گویاست، بنابراین استفهام موجود در آیه، انکارى مى باشد!
ولى جمعى از مفسران، استفهام را انکارى ندانسته و آن را یک نوع تهدید براى گنهکاران و کسانى که پیروى از برنامه هاى شیطانى کرده اند، مى دانند، خواه این تهدید، تهدید به عذاب آخرت باشد یا دنیا، و لذا قبل از کلمه «اللّه»، کلمه «أَمْرُ» را مقدر مى دانند که روى هم رفته معنى آیه چنین مى شود: «آیا اینها، با این اعمالشان مى خواهند، امر خدا و فرشتگان او براى مجازات و عذابشان، فرا رسد و به عذاب دنیا یا آخرت گرفتار شوند، و به کار آنها خاتمه داده شود»؟
ولى تفسیرى که در بالا گفته شد، مناسب تر به نظر مى رسد، و نیاز به تقدیر هم ندارد.
کوتاه سخن این که: درباره آیه سه تفسیر وجود دارد:
1 ـ منظور آن است که: خداوند به قدر کافى اتمام حجت کرده، و نباید افراد لجوج در انتظار این باشند که خدا و فرشتگان نزد آنها آیند و حقایق را بازگو کنند که این امر، محال است، و اگر هم ممکن بود نیازى به آن نبود.
2 ـ منظور این است که: آیا آنها با این لجاجت در عدم ایمان، در انتظار این هستند که فرمان عذاب الهى و فرشتگان عذاب فرا رسند و آنها را ریشه کن سازند؟.
3 ـ منظور این است که: آیا آنها با این کار خود در انتظارند قیامت بر پا شود و فرمان عذاب، همراه فرشتگان الهى فرا رسد و به حساب همگى رسیدگى گردد، و به کیفر خود گرفتار شوند؟.(4)
تعبیر به ظُلَل مِنَ الْغُمامِ: «در سایه هاى ابرهاى سفید» بنابر تفسیر دوم و سوم ـ به گفته بسیارى از مفسران ـ اشاره به این است که عذاب الهى به طور ناگهانى همچون ابرها بر سر آنها سایه افکن مى شود و مخصوصاً از آنجا که انسان با مشاهده ابر، انتظار ریزش باران رحمت را دارد، هنگامى که عذابى به صورت صاعقه و مانند آن از آن فرود آید دردناک تر است (توجه داشته باشید عذاب بعضى از اقوام پیشین نیز به صورت صاعقه هائى بود که از ابرها فرود آمد).(5)
اما بنابر تفسیر اول، ممکن است اشاره به عقیده خرافى کفار باشد که گمان مى کردند خداوند گاهى از آسمان نازل مى شود، در حالى که ابرها بر او سایه افکن مى باشند.(6)
و در پایان آیه، مى فرماید: «و همه کارها به سوى خدا باز مى گردد» (وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
امور مربوط به ارسال پیامبران، نزول کتاب هاى آسمانى و تبیین حقایق به او بازگشت مى کند همان گونه که امر حساب و مجازات و کیفر و پاداش به او باز مى گردد.
* * *