پاسخ به چهار سؤال

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 02
1 ـ رابطه احکام چهارگانه بالا شأن نزول:


آیه اول، از دو سؤال درباره «شراب» و «قمار» شروع مى شود، مى فرماید: «از تو درباره شراب و قمار سؤال مى کنند» (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ).
«خَمْر» در لغت، در اصل، به گفته «راغب» به معنى پوشانیدن چیزى است و لذا به چیزى که با آن مى پوشانند «خِمار» گفته مى شود، هر چند «خِمار» معمولاً به چیزى گفته مى شود که زن سر خود را با آن مى پوشاند.
در «معجم مقاییس اللغه» نیز براى «خمر» یک ریشه ذکر کرده که دلالت بر پوشاندن، اختلاط و آمیزش در پنهانى مى کند و از آنجا که شراب عقل انسان را مى پوشاند به آن خمر گفته شده; زیرا سبب مستى است و مستى پرده اى بر روى عقل مى افکند و نمى گذارد انسان خوب و بد را تشخیص دهد.
«خَمْر» در اصطلاح شرع، به معنى شراب انگور نیست، بلکه به معنى هر مایع مست کننده است، خواه از انگور گرفته شده باشد و یا از کشمش، یا خرما و یا هر چیز دیگر، هر چند در لغت براى هر یک از انواع مشروبات الکلى اسمى قرار داده شده است.
«مَیْسِر» از ماده «یُسْر» گرفته شده که به معنى سهل و آسان است، و از آنجا که «قِمار» در نظر بعضى از مردم وسیله آسانى براى نیل به مال و ثروت است به آن «مَیْسِر» گفته شده است.
پس از آن در جواب مى فرماید: «بگو در این دو، گناه بزرگى است و منافعى (از نظر ظاهر و جنبه مادى) براى مردم دارد ولى گناه آنها از نفعشان بیشتر است» (قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما).
با توجه به این که جامعه عرب جاهلى بسیار آلوده به شراب و قمار بوده، حکم تحریم این دو به طور تدریجى و در چند مرحله نازل شده و اگر نرمش و مدارائى در لحن آیه مشاهده مى شود، به خاطر همین معنى است.
در این آیه، منافع و زیان هاى این دو با هم مقایسه شده و برترى زیان ها و گناه سنگین آن، بر منافع آنها مورد تصریح قرار گرفته است، مسلماً منافع مادى که احیاناً از طریق فروش شراب یا انجام قمار، حاصل مى شود و یا منافع خیالى که به خاطر تخدیر، حاصل از مستى شراب، و غفلت از هموم و غموم و اندوه ها به دست مى آید در برابر زیان هاى فوق العاده اخلاقى، اجتماعى و بهداشتى این دو بسیار ناچیز است.
بنابراین، هیچ انسان عاقلى به خاطر آن نفع کم به این همه زیان تن در نمى دهد.
«اِثْم» به گفته «معجم مقاییس اللغة» در اصل، به معنى کُندى و عقب افتادن است، و از آنجا که گناهان، انسان را از رسیدن به خیرات، عقب مى اندازد، این واژه بر آن اطلاق شده است، بلکه در بعضى از موارد از آیات قرآن، غیر این معنى (کُندى و تأخر) مناسب نیست، مانند: وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْم: «و هنگامى که به او گفته شود: تقوا پیشه کن، غرور، و مقامات موهوم او را از وصول به تقوا، کند مى سازد».(1)
به هر حال، «اثم» به هر کار و هر چیزى گفته مى شود که: حالتى در روح و عقل به وجود مى آورد، و انسان را از رسیدن به نیکى ها و کمالات باز مى دارد، بنابراین، وجود «اثم کبیر» در شراب و قمار، دلیل بر تأثیر منفى این دو در رسیدن به تقوا و کمالات معنوى و انسانى است که شرح آن در نکته ها خواهد آمد.
سومین موضوعى که سؤال از آن در آیه فوق مطرح است، «انفاق» است، مى فرماید: «از تو سؤال مى کنند چه چیز انفاق کنند» (وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ).
«بگو از مازاد نیازمندى هایتان» (قُلِ الْعَفْوَ).
در تفسیر «درّ المنثور»، در شأن نزول این قسمت از آیه، از «ابن عباس»، چنین نقل شده که: گروهى از صحابه و یاران پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سؤال کردند: (این که مى گویید در راه خدا انفاق کنید) ما نمى دانیم چه مقدار از اموال خود را انفاق کنیم آیا همه را در راه خدا به نیازمندان بدهیم یا مقدارى از آن را.(2)
در پاسخ آنها آیه فوق، نازل گردید و به آنها دستور داد: در انفاق خود رعایت عفو کنید، اکنون ببینیم عفو در اینجا به چه معنى است؟
«عَفو» در اصل ـ به گفته «راغب» در «مفردات» ـ به معنى قصد بر گرفتن چیزى است، یا به معنى چیزى که بر گرفتن آن آسان است.
و از آنجا که این معنى، بسیار گسترده است، بر مصادیق گوناگونى اطلاق شده، از جمله، بخشش و آمرزش، از بین بردن اثر، حدّ وسط و میانه هر چیز، و مقدار اضافى چیزى، و بهترین قسمت مال.
ظاهراً دو معنى اول متناسب با مفهوم آیه نیست و به نظر مى رسد، مراد یکى از سه معنى اخیر باشد، یعنى، در انفاق حدّ وسط را رعایت کنید، یا مقدار اضافى از نیازمندى هاى خود را انفاق نمائید و یا به هنگام انفاق به سراغ قسمت هاى بى ارزش مال نروید، از بهترین قسمت ها که بر گرفتن آن براى خودتان به خاطر مرغوبیت سهل و آسان است، در راه خدا نیز از همان انفاق کنید.
در روایات اسلامى نیز، آیه فوق، به همین معنى تفسیر شده است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم فرمود: أَلْعَفْوُ الْوَسَطُ: «منظور از عفو (در آیه فوق) حدّ وسط است».(3)
و در تفسیر «على بن ابراهیم» مى خوانیم: لا اِقْتارَ وَ لا اِسْرافَ: «نه سختگیرى باشد و نه اسراف».(4)
و در «مجمع البیان» از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «عفو، مازاد خوراک سال است».(5)
احتمال دیگرى که در تفسیر این آیه مى توان گفت (هر چند آن را در کلمات هیچ یک از مفسران ندیده ایم) این است: عفو به همان معنى اول، یعنى مغفرت و گذشت از لغزش دیگران است، مطابق این معنى، تفسیر آیه، چنین مى شود: «بگو بهترین انفاق، انفاق عفو و گذشت است».
با توجه به اوضاع اجتماعى عرب جاهلى، و محل نزول قرآن، مخصوصاً «مکّه» و «مدینه» که از نظر دشمنى و کینه توزى، و عدم گذشت، در حدّ اعلا بودند، این احتمال چندان دور نیست، به خصوص این که شخص پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نیز نمونه کامل این معنى بود، همان گونه که اعلام عفو عمومى، نسبت به مشرکان «مکّه» که سرسخت ترین و سنگدل ترین دشمنان اسلام بودند نشان مى دهد، و هیچ مانعى ندارد که آنها سؤال از انفاق اموال کنند، ولى نیاز شدید آنها به انفاق عفو، سبب شود که قرآن آنچه را لازم تر است، در پاسخ بیان نماید، و این یکى از شئون فصاحت و بلاغت است که گوینده، پاسخ سؤال طرف را رها کرده و به مهم تر از آن مى پردازد.
در میان این تفاسیر، تضادى وجود ندارد و ممکن است همه آنها در مفهوم آیه جمع باشد.
و بالاخره در پایان آیه مى فرماید: «خداوند آیات خود را چنین بیان مى کند شاید تفکر و اندیشه کنید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الْآْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ).

* * *

و بلافاصله در آیه بعد، مرکز اصلى فکر و اندیشه را چنین بیان مى کند: «در دنیا و آخرت» (فِی الدُّنْیا وَ الْآْخِرَةِ).
آرى، باید تمام کارهاى زندگى مادى و معنوى، توأم با فکر و اندیشه باشد، از این تعبیر، دو نکته روشن مى شود:
نخست این که انسان گر چه موظف است در برابر خدا و پیامبرش، تسلیم باشد، ولى این اطاعت، به معنى اطاعت کورکورانه نیست، بلکه اطاعتى است آمیخته با آگاهى، باید از اسرار احکام الهى، نه فقط در زمینه تحریم شراب و قمار، بلکه در همه زمینه ها، و لو اجمالاً آگاه گردد، و با درک صحیح آنها را انجام دهد.
معنى این سخن آن نیست که اطاعت احکام الهى، مشروط به درک فلسفه آنهاست، بلکه منظور این است: به موازات این اطاعت، باید بکوشد تا از اسرار و روح احکام خدا آگاه گردد.
دیگر این که: اندیشه باید در تمام زمینه ها انجام گیرد، براى نیازمندى هاى جسم و جان، روح و بدن; چرا که دنیا و آخرت به هم مربوطند، و ویرانى هر یک در دیگرى اثر مى گذارد.
اصولاً، اندیشه درباره یکى از این دو، به تنهائى نمى تواند ترسیم صحیحى، از واقعیت این عالم، در اختیار انسان بگذارد; چرا که هر یک از این دو بخشى از این عالم است، دنیا بخش کوچک تر، و آخرت بخش عظیم تر، و آنها که تنها درباره یکى از این دو مى اندیشند، تفکر درستى از عالم هستى ندارند.
سپس به چهارمین سؤال و پاسخ آن مى پردازد، مى فرماید: «از تو درباره یتیمان سؤال مى کنند» (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامى).
«بگو اصلاح کار آنان بهتر است» (قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ).
«و اگر زندگى خود را با آنان بیامیزید (مانعى ندارد) آنها برادر شما هستند» (وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ).(6)
به این ترتیب، قرآن، به مسلمانان گوشزد مى کند که شانه خالى کردن از زیر بار مسئولیت سرپرستى یتیمان، و آنها را به حال خود واگذاردن، کار درستى نیست.
بهتر این است: سرپرستى آنها را بپذیرید، و کارهاى آنان را سامان دهید و اصلاح کنید، و اگر زندگى و اموال آنها با زندگى و اموال شما مخلوط گردد مشکلى نیست، در صورتى که نظر شما اصلاح باشد، و بسان یک برادر، با آنها رفتار کنید.
آن گاه اضافه مى کند: «خداوند مفسد را از مصلح مى شناسد» (وَ اللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ).
آرى، او از نیات همه شما آگاه است، و آنها که قصد سوء استفاده از اموال یتیمان دارند، و با آمیختن اموال آنها با اموال خود، به حیف و میل اموال یتیمان مى پردازند را از دلسوزان پاکدل واقعى مى شناسد.
و در پایان آیه، مى فرماید: «خداوند اگر بخواهد مى تواند کار را بر شما سخت بگیرد و شما را به زحمت اندازد (و در عین دستور دادن به سرپرستى یتیمان، دستور دهد که اموال آنها را به کلى از اموال خود جدا سازید، ولى خداوند هرگز چنین نمى کند) زیرا او توانا و حکیم است» (وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لا َعْنَتَکُمْ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ).(7) َ

* * *


1ـ بقره، آیه 206.
2 ـ «درّ المنثور»، جلد 1، صفحات 243 و 253 (دار المعرفة، مطبعه الفتح جده، طبع اول، 1365 هـ ق) ـ «فتح القدیر» شوکانى، جلد 1، صفحه 216 (عالم الکتب) ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 3، صفحه 36 (دار الشعب، قاهره،1372 هـ ق).
3 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 210 ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 52، حدیث 3 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 21، صفحه 551، حدیث 27843، و صفحات 553 و 554 ـ «بحار الانوار»، جلد 101، صفحه 72، حدیث 13 ـ «فقه الرضا»، صفحه 254 (کنگره امام رضا) ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.
4 ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحه 72 (مؤسسه دار الکتاب) ـ «فقه القرآن» قطب راوندى، جلد 1، صفحه 240 (کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى) ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «عوالى اللآلى»، جلد 2، صفحه 73، حدیث 190 (انتشارات سیّد الشهداء).
5 ـ «مجمع البیان»، جلد 1، صفحه 316، ذیل آیه ـ «فقه القرآن» قطب راوندى، جلد 1، صفحه 240 (کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى) ـ «عوالى اللآلى»، جلد 2، صفحه 73، حدیث 191 (انتشارات سیّد الشهداء).
6 ـ جمله شرطیه، در اینجا محذوفى دارد مانند: «لا بَأْسَ بِهِ» یا «فَلَکُمْ ذلِکَ» و تعبیر «فَاِخْوانُکُمْ» به منزله دلیلى بر آن است.
7 ـ «أَعْنَتَکُمْ» از ماده «عَنَت» در اصل به معنى وقوع در امر خوفناک است. و به گفته «معجم مقائیس اللغة» در اصل به معنى هرگونه مشقت است.
1 ـ رابطه احکام چهارگانه بالا شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma