یا زندگى زناشویى معقول یا جدائى شایسته!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 02
1 ـ لزوم تعدد مجالس طلاق شأن نزول:


در تفسیر آیه قبل به اینجا رسیدیم که قانون «عدّه» و «رجوع» براى اصلاح وضع خانواده و جلوگیرى از جدائى و تفرقه است، ولى بعضى از تازه مسلمانان مطابق دوران جاهلیت، از آن سوء استفاده مى کردند، و براى این که همسر خود را تحت فشار قرار دهند، پى در پى او را طلاق داده و قبل از تمام شدن عدّه، رجوع مى کردند، و به این وسیله زن را در تنگناى شدیدى قرار مى دادند.
آیه فوق نازل شد، و از این عمل زشت و ناجوانمردانه جلوگیرى کرد، مى فرماید: «طلاق (منظور طلاقى است که رجوع و بازگشت دارد) دو مرتبه است» (الطَّلاقُ مَرَّتانِ).
و پس از آن مى افزاید: «در هر یک از این دو بار، یا باید همسر خود را به طور شایسته نگاهدارى کند و آشتى نماید، یا با نیکى او را رها سازد و براى همیشه از او جدا شود» (فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوف أَوْ تَسْریحٌ بِإِحْسان).
بنابراین، طلاق سوم، رجوع و بازگشتى ندارد، و هنگامى که دو نوبت کشمکش و طلاق و سپس صلح و رجوع انجام گرفت، باید کار را یکسره کرد، و به تعبیر دیگر، اگر در این دو بار، محبت و صمیمیت از دست رفته، بازگشت، مى تواند با همسرش زندگى کند و از طریق صلح و صفا در آید، در غیر این صورت، اگر زن را طلاق داد، دیگر حق رجوع به او ندارد، مگر با شرایطى که در آیه بعد، خواهد آمد.
باید توجه داشت، «اِمْساکٌ» به معنى نگهدارى، و «تَسْرِیْحٌ» به معنى رها ساختن است، و جمله «تَسْرِیْحٌ بِاِحْسان» بعد از جمله «الطَّلاقُ مَرَّتانِ» اشاره به طلاق سوم مى کند که آن دو را با رعایت موازین انصاف و اخلاق، از هم جدا مى سازد.
در روایات متعددى آمده است که منظور از «تَسْرِیْحٌ بِاِحْسان» همان طلاق سوم است.(1)
بنابراین، منظور از جدا شدن توأم با احسان و نیکى، این است که: حقوق آن زن را بپردازد و بعد از جدائى، ضرر و زیانى به او نرساند، و پشت سر او سخنان نا مناسب نگوید، و مردم را به او بدبین نسازد، و امکان ازدواج مجدد را از او نگیرد.
بر این اساس همان گونه که نگاهدارى زن و آشتى کردن باید با معروف و نیکى و صفا و صمیمیت، همراه باشد، جدائى نیز باید توأم با احسان گردد.
و لذا در ادامه آیه مى فرماید: «براى شما حلال نیست که چیزى را از آنچه به آنها داده اید پس بگیرید» (وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً).
از این رو، شوهر نمى تواند هنگام جدائى چیزى را که به عنوان مهر به زن داده است باز پس گیرد، و این یک مصداق جدائى بر پایه احسان است (در سوره «نساء»، آیات 20 و 21، این حکم به طور مشروح تر بیان شده است که شرح آن خواهد آمد).
بعضى از مفسران مفهوم این جمله را وسیع تر از «مَهر» دانسته و گفته اند:
چیزهاى دیگرى را که به او بخشیده است نیز باز پس نمى گیرد.(2)
جالب توجه این که در مورد رجوع و آشتى تعبیر به معروف، یعنى کارى که در عرف ناپسند نباشد شده، ولى در مورد جدائى تعبیر به احسان آمده است که چیزى بالاتر از معروف است، تا مرارت و تلخى جدائى را براى زن به این وسیله جبران نماید.(3)
در ادامه آیه به مسأله «طلاق خُلْع» اشاره کرده مى گوید: تنها در یک فرض، باز پس گرفتن مهر مانعى ندارد، و آن در صورتى است که زن تمایل به ادامه زندگى زناشویى نداشته باشد، و «دو همسر از این بترسند که با ادامه زندگى زناشویى حدود الهى را بر پا ندارند» (إِلاّ أَنْ یَخافا أَلاّ یُقیما حُدُودَ اللّهِ).
سپس مى افزاید: «اگر بترسید که حدود الهى را رعایت نکنند، گناهى بر آن دو نیست که زن فدیه (عوضى) بپردازد» و طلاق بگیرد (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ یُقیما حُدُودَ اللّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فیمَا افْتَدَتْ بِهِ).
در حقیقت، در اینجا سرچشمه جدائى، زن است، و او باید غرامت این کار را بپردازد و به مردى که مایل است با او زندگى کند، اجازه دهد با همان مهر، همسر دیگرى انتخاب کند.
قابل توجه این که: ضمیر در جمله «أَلاّ یُقِیْما» به صورت تثنیه، اشاره به دو همسر آمده است و در جمله «فَاِنْ خِفْتُمْ» به صورت جمع مخاطب، این تفاوت ممکن است اشاره به لزوم نظارت حکام شرع بر این گونه طلاق ها باشد و یا اشاره به این که تشخیص عدم امکان ادامه زناشویى توأم با رعایت حدود الهى، به عهده زن و شوهر گذارده نشده است.
زیرا بسیار مى شود که آنها بر اثر عصبانیت موضوعات کوچکى را دلیل بر عدم امکان ادامه زوجیت مى شمرند. بلکه باید این مسأله از نظر عرف عام و توده مردم و کسانى که با آن دو همسر آشنا هستند ثابت گردد، که در این صورت اجازه طلاق خُلْع داده شده است.
و در پایان آیه به تمام احکامى که در این آیه بیان شده، اشاره کرده، مى فرماید: «اینها حدود و مرزهاى الهى است از آن تجاوز نکنید و آنها که از آن تجاوز مى کنند ستمگرانند» (تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ).

* * *


1 ـ تفسیر «عیّاشى»، جلد 1، صفحه 116 (چاپخانه علمیه، 1380 هـ ق) ـ «من لایحضره الفقیه»، جلد 3، صفحه 502 (انتشارات جامعه مدرسین) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 22، صفحات 121 و 122 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 53، صفحه 27، و جلد 100، صفحه 302، و جلد 101، صفحات 151 و 155.
2 ـ تفسیر «کبیر»، جلد 6، صفحه 99.
3 ـ «المیزان»، جلد 2، صفحه 234، ذیل آیه مورد بحث.
1 ـ لزوم تعدد مجالس طلاق شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma