صحنه دیگرى از معاد در این دنیا

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 02
1 ـ یک امر خارق العاده سوره بقره / آیه 260


به دنبال داستان «عُزَیر» در مورد مسأله معاد، داستان دیگرى از ابراهیم(علیه السلام)در اینجا مطرح شده است، تا آن بحث کامل تر گردد.
بیشتر مفسران و نویسندگان تاریخ، در ذیل این آیه، داستان زیر را نقل کرده اند:
روزى ابراهیم(علیه السلام) از کنار دریائى مى گذشت، مردارى را دید در کنار دریا افتاده، که مقدارى از آن داخل آب و مقدارى در خشکى قرار داشت، و پرندگان و حیوانات دریا و خشکى از دو سو آن را طعمه خود قرار داده اند حتى گاهى بر سر آن با یکدیگر نزاع مى کردند، دیدن این منظره، ابراهیم(علیه السلام) را به فکر مسأله اى انداخت که همه مى خواهند چگونگى آن را به طور تفصیل بدانند و آن: کیفیت زنده شدن مردگان پس از مرگ است.
او فکر مى کرد: اگر نظیر این حادثه براى جسد انسانى رخ دهد، و بدن او جزء بدن جانداران دیگر شود، مسأله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانى صورت گیرد، چگونه خواهد شد؟!
ابراهیم(علیه السلام) گفت: پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى کنى؟ خداوند فرمود: مگر ایمان به این مطلب ندارى؟
او پاسخ داد: ایمان دارم، لکن مى خواهم آرامش قلبى پیدا کنم.
خداوند به او دستور داد: چهار پرنده را بگیرد، آنها را ذبح نماید و گوشت هاى آنها را در هم بیامیزد، سپس آنها را چند قسمت کند و هر قسمتى را بر سر کوهى بگذارد بعد آنها را بخواند تا صحنه رستاخیز را مشاهده کند، او چنین کرد و با نهایت تعجب دید، اجزاى مرغان از نقاط مختلف جمع شده نزد او آمدند و حیات و زندگى را از سر گرفتند!(1)
در برابر این نقل معروف، یکى از مفسران به نام «ابومسلم» نظر دیگرى ابراز داشته که مفسر مشهور «فخر رازى» آن را در کتاب خود آورده است(2) و از آنجا که نظریه «ابومسلم» با این که بر خلاف نظریه سایر مفسران است مورد تأیید یکى از مفسران معاصر (نویسنده تفسیر «المنار»)(3) قرار گرفته به نقل آن مى پردازیم.
نامبرده مى گوید: آیه هیچگونه دلالتى بر این موضوع ندارد که ابراهیم(علیه السلام)مرغانى را کشت و سپس به فرمان خدا زنده شدند، بلکه آیه، بیان یک مثال براى روشن شدن مسأله رستاخیز است، یعنى: «اى ابراهیم! چهار پرنده را بگیر و با خود مأنوس ساز، به طورى که هر وقت آنها را بخوانى به سوى تو آیند، اگر چه هر کدام را بر سر کوهى بگذارى، این کار چه اندازه براى تو آسان است مسأله زنده کردن مردگان و جمع کردن اجزاء پراکنده آنها از نقاط مختلف جهان براى خداوند به همین سادگى است»!
بنابراین منظور از فرمانى که خداوند به ابراهیم(علیه السلام) درباره پرندگان چهارگانه داد این نبوده است که راستى دست به چنان کارى بزند، بلکه صرفاً به منظور بیان یک مثال و تشبیه است، درست مثل این که: کسى مى خواهد به دیگرى بگوید من فلان کار را با سهولت و سرعت انجام مى دهم مى گوید: تو یک جرعه آب بنوش من این کار را مى کنم، یعنى به همین سادگى است نه این که واقعاً او موظف است جرعه آبى بنوشد!
پیروان نظریه دوم به کلمه «فَصُرْهُنَّ اِلَیْکَ» استدلال کرده، گفته اند: این جمله هنگامى که با کلمه «اِلى» متعدى شود، به معنى «تمایل دادن و مأنوس ساختن» است.
بنابراین، مفهوم جمله این مى شود: «مرغان مزبور را با خود مأنوس کن»!
به علاوه، ضمیرهاى «صُرْهُنَّ»، «مِنْهُنَّ» و «ادْعُهُنَّ» همه به مرغان باز مى گردد، این در صورتى صحیح است که ما تفسیر دوم را بپذیریم، زیرا طبق تفسیر اول بعضى از این ضمیرها به خود مرغان بر مى گردد و بعضى به اجزاى آنها و این مناسب به نظر نمى رسد.
پاسخ این استدلالات را ضمن تفسیر آیه خواهیم گفت، اما آنچه اشاره به آن در اینجا لازم است این است که: آیه به روشنى این حقیقت را مى فهماند که ابراهیم(علیه السلام) تقاضاى مشاهده حسّى صحنه رستاخیز را کرده بود تا مایه آرامش قلب او گردد، بدیهى است ذکر یک مثال و تشبیه، نه صحنه اى را مجسم مى سازد و نه مایه آرامش خاطر است، در حقیقت ابراهیم(علیه السلام) از طریق عقل و منطق به رستاخیز ایمان داشت ولى مى خواست از طریق احساس و شهود نیز آن را دریابد.
اکنون به تفسیر آیه باز مى گردیم، تا این حقیقت روشن تر شود.
نخست مى فرماید: «به خاطر بیاور! هنگامى را که ابراهیم(علیه السلام) گفت: خدایا به من نشان ده، چگونه مردگان را زنده مى کنى»؟ (وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى).
از جمله أَرِنِى کَیْفَ...: «به من نشان ده چگونه...» به خوبى استفاده مى شود او مى خواست با رؤیت و مشاهده، ایمان خود را قوى تر کند، آن هم درباره چگونگى رستاخیز، نه درباره اصل آن، و لذا در آیات گذشته خواندیم: او با صراحت به نمرود گفت: «پروردگار من کسى است که زنده مى کند و مى میراند».
به همین دلیل، در ادامه این سخن، هنگامى که خداوند «فرمود: آیا ایمان نیاورده اى»؟ (قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ).
او در جواب عرض کرد: «آرى، ایمان آورده ام ولى مى خواهم قلبم آرامش یابد» (قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی).
گوئى خدا مى خواست، این تقاضاى ابراهیم(علیه السلام) به عنوان تزلزل ایمان محسوب نشود، لذا از او سؤال شد: مگر ایمان نیاورده اى؟ تا او در این زمینه توضیح دهد و سوء تفاهمى براى کسى به وجود نیاید.
ضمناً از این جمله استفاده مى شود: استدلال و برهان علمى و منطقى ممکن است یقین بیاورد، اما آرامش خاطر نیاورد; زیرا استدلال، عقل انسان را راضى مى کند، و چه بسا در اعماق دل و عواطف او نفوذ نکند (درست مثل این که استدلال به انسان مى گوید: کارى از مرده ساخته نیست ولى با این حال بعضى از افراد از مرده مى ترسند، مخصوصاً هنگام شب و تنهائى، نمى توانند در کنار مرده بمانند; زیرا استدلال فوق در اعماق وجودشان نفوذ نکرده اما کسانى که دائماً با مردگان سر و کار دارند و به غسل و کفن و دفن مشغول اند هرگز چنین ترسى را ندارند).
به هر حال آنچه عقل و دل را سیراب مى کند، شهود عینى است، و این موضوع مهمى است که در جاى خود باید شرح بیشترى پیرامون آن داده شود!
تعبیر به اطمینان و آرامش، نشان مى دهد: افکار انسانى قبل از وصول به مرحله شهود، دائماً در حرکت و جولان و فراز و نشیب است، اما به مرحله شهود که رسید، آرام مى گیرد و تثبیت مى شود.
در اینجا به ابراهیم(علیه السلام) دستور داده مى شود: براى رسیدن به مطلوبش دست به اقدام عجیبى بزند، آن گونه که قرآن در ادامه این آیه، بیان کرده، خداوند فرمود: «حال که چنین است چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن) قطعه قطعه کن! (و در هم بیامیز!) سپس بر هر کوهى قسمتى از آن را قرار بده! بعد آنها را بخوان! به سرعت به سوى تو مى آیند» (قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى کُلِّ جَبَل مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً).
این را ببین! «و بدان خداوند توانا و حکیم است»! (وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ).
هم تمام ذرات بدن مردگان را به خوبى مى شناسد، و هم توانائى بر جمع آنها دارد.
جمله «صُرْهُنَّ» در اصل از ریشه «صَوْر» (بر وزن غور) گرفته شده که به معنى «قطع کردن»، «متمایل نمودن» و «بانگ زدن» است، که از میان این سه معنى، در اینجا همان معنى نخست، منظور است، یعنى: چهار مرغ انتخاب کن و آنها را ذبح نموده و قطعه قطعه کرده در هم بیامیز!
زیرا هدف این بوده: نمونه رستاخیز و زنده شدن مردگان را به هنگامى که اجزاى بدن آنها متلاشى مى شود، و هر ذره اى به گوشه اى مى افتد، و با دیگر ذرات از بدن هاى دیگر مى آمیزد، با چشم خود مشاهده کند.
آنها که جمله «صُرْهُنَّ اِلَیْکَ» را به معنى «مأنوس کردن» و متمایل کردن مرغان گرفته اند، گویا از مفهوم کلمه «جُزْءاً» و همچنین هدف اصلى این کار، غفلت کرده اند.
ابراهیم(علیه السلام) این کار را کرد، و آنها را صدا زد، در این هنگام اجزاى پراکنده هر یک از مرغان، جدا و جمع شده و به هم آمیختند و زندگى را از سر گرفتند و این موضوع، به ابراهیم(علیه السلام) نشان داد، که همین صحنه در مقیاس بسیار وسیع تر، در رستاخیز انجام خواهد شد.
بعضى خواسته اند از کلمه «سَعْیاً» استفاده کنند که مرغان پس از زنده شدن پرواز نکردند بلکه با پاى خود به سوى ابراهیم(علیه السلام) دویدند; زیرا سعى معمولاً در لغت عرب به معنى «راه رفتن سریع» است، از «خلیل بن احمد»، ادیب معروف عرب نیز نقل شده است که: ابراهیم(علیه السلام) در حال راه رفتن بود که مرغان به سوى او آمدند (یعنى «سَعْیاً» حال از براى ابراهیم(علیه السلام) است نه مرغان).(4)
ولى قرائن نشان مى دهد «سَعْیاً» در اینجا کنایه از پرواز سریع است.

* * *


1 ـ «کافى»، جلد 8، صفحه 305، حدیث 473 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «بحار الانوار»، جلد 7، صفحات 36 و 41، و جلد 12، صفحات 61 و 65 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 142 (چاپخانه علمیه، تهران، 1380 هـ ق).
2 ـ تفسیر «فخر رازى»، ذیل آیه مورد بحث.
3 ـ تفسیر «المنار»، ذیل آیه مورد بحث.
4 ـ «بحر المحیط»، جلد 2، صفحه 300، ذیل آیه مورد بحث ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.
1 ـ یک امر خارق العاده سوره بقره / آیه 260
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma