ادامه سخن در تنظیم اسناد تجارى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 02
سوره بقره / آیه 284 سوره بقره / آیه 283


این آیه در حقیقت، با ذکر چند حکم دیگر در رابطه با مسأله تنظیم اسناد تجارى مکمل آیه قبل است، و آنها عبارت اند از:
1 ـ «هر گاه در سفر بودید و نویسنده اى نیافتید (تا اسناد معامله را براى شما تنظیم کند و قرارداد را بنویسد) چیزى را به عنوان رهن بگیرید» (وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلى سَفَر وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ).
گر چه از ظاهر آیه در بدو نظر چنین استفاده مى شود که: تشریع «قانون رهن» مخصوص سفر است، ولى با توجه به جمله وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً: «نویسنده اى پیدا نکنید» به خوبى استفاده مى شود که: منظور مواردى است که تنظیم کننده سند پیدا نشود.
بنابراین، هر گاه در وطن هم دسترسى به تنظیم کننده سند، کار مشکلى باشد اکتفا کردن به گروگان مانعى ندارد، هدف این است که: معاملات بر پایه و اساس محکمى باشد، خواه اطمینان از نظر تنظیم سند و گرفتن شاهد حاصل شود، یا از طریق رهن و گروگان.
در تفاسیر اهل بیت(علیهم السلام) نیز به این حقیقت اشاره شده، از جمله در منابع معروف حدیث شیعه، و همچنین اهل سنت آمده است پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) زره خود را در «مدینه» به عنوان گروگان نزد شخص غیر مسلمانى گذاشت و مبلغى به عنوان وام از او گرفت.(1)
ضمناً از این آیه استفاده مى شود: سواد خواندن و نوشتن در آن محیط به قدرى کم بود که بسیار مى شد در سفرها در تمام قافله یک باسواد وجود نداشت.
2 ـ گروگان حتماً باید قبض شود و در اختیار طلبکار قرار گیرد، تا اثر اطمینان بخشى را داشته باشد، لذا مى فرماید: «گروگانى گرفته شده» (فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ).
در تفسیر «عیاشى» از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: لا رَهْنَ اِلاّ مَقْبُوضاً: «رهنى وجود ندارد مگر آن که طلبکار آن را تحویل بگیرد».(2)
3 ـ پس از آن به عنوان یک استثنا در احکام فوق مى فرماید: «اگر بعضى از شما نسبت به بعضى دیگر اطمینان داشته باشد (مى تواند بدون نوشتن سند و رهن با او معامله کند و امانت خویش را به او بسپارد) در این صورت کسى که امین شمرده شده است باید امانت (و بدهى خود را به موقع) بپردازد و از خدایى که پروردگار او است بپرهیزد» (فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ).
آرى، همان گونه که طلبکار به او اعتماد کرده، او هم باید اعتماد و اطمینان او را محترم بشمرد، حق را بدون تأخیر ادا کند و تقوا را فراموش ننماید.
قابل توجه این که: در اینجا طلب طلبکار به عنوان یک امانت، ذکر شده که خیانت در آن، گناه بزرگى است.
4 ـ سپس، همه مردم را مخاطب ساخته و یک دستور جامع در زمینه شهادت بیان مى کند، مى فرماید: «شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند قلبش گناهکار است» (وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ).
بنابراین، کسانى که از حقوق دیگران آگاهند، موظف اند به هنگام دعوت براى اداى شهادت آن را کتمان نکنند، بلکه بسیارى معتقدند در مورد حقوق مردم بدون دعوت نیز، باید اداى شهادت کرد.
روشن است: اداى شهادت، واجب کفائى است، یعنى اگر بعضى اقدام بر آن کنند، به گونه اى که حق با آن ثابت شود، از گردن دیگران ساقط خواهد شد.
و از آنجا که کتمان شهادت و خوددارى از اظهار آن، به وسیله دل و روح انجام مى شود، آن را به عنوان یک گناه قلبى معرفى کرده، مى گوید: «کسى که چنین کند قلب او گناهکار است».(3)
و باز در پایان آیه براى تأکید و توجه بیشتر، نسبت به حفظ امانت و اداى حقوق یکدیگر، و عدم کتمان شهادت هشدار داده، مى فرماید: «خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید دانا است» (وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ).
ممکن است مردم ندانند چه کسى قادر بر اداى شهادت است و چه کسى نیست؟ و نیز ممکن است مردم ندانند در آنجا که اسناد و گروگانى وجود ندارد، چه کسى طلبکار و چه کسى بدهکار است؟ اما خداوند همه اینها را مى داند و هر کس را طبق اعمالش جزا مى دهد.

* * *


1 ـ تفسیر «ابوالفتوح رازى»، جلد 2، صفحه 420 (جلد 4، صفحه 140، بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، مشهد، 1366 ـ 1374 هـ ش)، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «مراغى»، ذیل آیه مورد بحث ـ «مستدرک»، جلد 13، صفحات 388، 417 و 418، و جلد 16، صفحه 198 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 10، صفحه 48، جلد 16، صفحات 219 و 239، جلد 17، صفحه 297، و جلد 43، صفحه 72 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 18، صفحه 322 (چاپ آل البیت).
2 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 301 (مؤسسه اسماعیلیان، قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق) ـ 2«وسائل الشیعه»، جلد 18، صفحه 383 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 100، صفحه 159 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 156، حدیث 525 (چاپخانه علمیه، تهران، 1380 هـ ق) ـ «تهذیب الاحکام»، جلد 7، صفحه 176 (دار الکتب الاسلامیة، 1365 هـ ق).
3 ـ منظور از «قلب» در آیات قرآن، همان روح و عقل است، شرح بیشتر درباره این موضوع را در جلد اول، ذیل آیه 7 سوره «بقره» ملاحظه کنید.

 

سوره بقره / آیه 284 سوره بقره / آیه 283
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma